یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

لذت (عذاب) یک صعود نیمه زمستانی در سرکچال


لذت (عذاب) یک صعود نیمه زمستانی در سرکچال
درانتهای پایان فصل پاییز و با تاخیری حدودا دو ماهه ، زمستان چهره خود را در کوهستان نشان داد. مطمئنا با خواندن سر تیتر دچار نوعی تناقض شده اید لذت چه ارتباطی به عذاب دارد دو مفهوم کاملا متضاد . اما کوهنوردان خوب می دانند که منظور چیست . کوهنوردی اصولا ورزشی است که در بیشتر مواقع با عذاب ، سختی و مشقت همراه است و شاید بیشتر کوهنوردان ، اگر در برنامه ای این مشقات را نچشند در پایان برنامه لذت صعود را مزه نخواهند کرد . در برنامه های زمستانی این عذاب و سختی چندین برابر میشود و به همین دلیل است که کوهنوردان عاشق فصل زمستان هستند . چرا که زیبایی کوه چندین برابر شده و دست و پنجه نرم کردن با کوه مغرور و سختگیر نیز بر این لذت می افزاید .
برای اینکه اولین بارش برف زمستان امسال را تجربه کنیم با آگاهی از وضعیت هوا ( هواشناسی، روز جمعه ۲۵ آذر ۸۴ را ابری همراه با بارندگی اعلام نموده بود ) با پنج تن از دوستان قصد صعود به قله سرکچال را میکنیم .
قله سرکچال از قلل مرتفع البرز مرکزی است که در منتهی الیه شرق یک خط الراس شرقی-غربی قرار گرفته است که در غرب این خط الراس کلون بستک قرار گرفته است. قله سرکچال از طریق گردنه ورزاب در شمال به قله برج خلنو ، و از مسیر شانه شرقی با گذر از دو گردنه به دره لالون میرسد. قله سرکچال یا بهتر بگوییم قلل سرکچال ( کوچک و بزرگ ) با ارتفاع ۴۱۰۰ و ۴۱۵۰ در بین قلل یاد شده با غرور و استوار ایستاده اند.
این قله در منطقه شمشک و در شمال شرقی پیست شمشک واقع شده است . برای رسیدن به این قله باید از انتهای جاده فشم به سمت شمشک رفته و قبل از هتل شمشک به روستای کوچک و زیبای سفیدستان (سپیدستون) بروید . روستایی که در زیر " دیواره بند بزرگ " واقع شده است . دیواره ای بلند که در غرب روستا بخوبی قابل تشخیص است .
زمان اجرای برنامه : جمعه ۲۵ آذر ماه ۱۳۸۴
تعداد نفرات : ۵ نفر ( خانم خاکسار – آقایان : دانایی – حیدری – صنعتی – شادفر )
با هماهنگی به عمل آمده با دوستان یاد شده ساعت ۶ صبح از میدان تجریش بوسیله یک دستگاه پیکان به سمت روستای سفیدستان به راه می افتیم . همانگونه که هواشناسی اعلام نموده است از همان ابتدای صبح هر لحظه بر تراکم ابرها افزوده میشود . از آنجا که میدانیم زمستان منطقه خطرناک است و هوایی ناپایدار دارد برای تغییر برنامه کمی مشورت میکنیم و نهایتا تصمیم بر این میشود که تا پناهگاه لجنی صعود نماییم و با بررسی هوا تصمیم به صعود بگیریم . از آنجا که تنها یک نفر از جمع دوستان در برنامه ای تابستانی به منطقه آمده است آشنایی نسبی از مسیر و منطقه داریم . پس از کمی جستجو روستای سفیدستان را پیدا می کنیم . ( چون تنها نشان روستا یک پارچه دست نوشت بود که بر آن اسم سفیدستان حک شده بود ) پس از پیدا کردن مکان مناسب برای اتوموبیل ساعت ۷:۳۰ از ابتدای پاکوب به سمت پناهگاه لجنی به راه میافتیم . هوای آرام و ابری بر منطقه حاکم است . و سکوت همه جا را فراگرفته است . روستائیان در خوابی ناز بسر میبرند چرا که فصل کشاورزی و دامداری آنان به پایان رسیده است . فقط در ابتدای راه دو کوهنورد دیگر را می بینیم که آنها نیز عازم قله هستند . از آنجا که در دامنه کوه برفی وجود ندارد مسیر پاکوب که در کناره دره ای غربی – شرقی قرار دارد کاملا مشخص است از مسیر پاکوب به تدریج ارتفاع گرفته و پس از کمی پیاده روی ، جانپناه لجنی را بر بلندای صخره ها می بینیم . به سینه کش زیر پناهگاه که میرسیم آهسته آهسته ابرهای سیاه رنگ ، آسمان را در سیطره خود گرفته و قله کلون بستک را می بینیم که در زیر ابرها پنهان می شود . استراحتی ۱۵ دقیقه ای در ابتدای شیب تند جان پناه میکنیم و بدون بروز مسئله خاصی سینه کش زیرین جان پناه را از زیر صخره ها دور زده و ساعت ۹:۳۰ به جان پناه میرسیم .. پس از استراحتی نیم ساعته و صرف صبحانه گروه پنج نفره ما به دو دسته تقسیم میشود صاحب این قلم به همراه آقای دانایی تصمیم به حرکت سریعتر گرفته و از دوستان جدا می شویم تا زودتر به قله دست پیدا کنیم . چرا که دیگر دوستان قصد داشتند در جان پناه بیشتر استراحت نموده و با تاخیر به راه بیافتند . پس از کمی مشورت و گوشزد کردن نکات ایمنی در مورد هوای مه آلود که کم کم بارش برف و کولاک نیز به آن اضافه میشود از دوستان جدا میشویم و به یکدیگر توصیه میکنیم که به هیچوجه از یکدیگر جدا نشویم . ساعت ۱۰ وقتی از درب جان پناه خارج می شویم وضعیت هوا رو به خرابی است بارش برف کمی بیشتر شده و باد نیز بر آن افزوده شده است . هنوز بیش از ۱۵ دقیقه بالا نرفته ایم که سه تن از دوستانمان در گروه " همت شمیران " را می بینیم که روز قبل به منطقه آمده و شب را در قله سر کرده اند . پس از صحبتی کوتاه و احوالپرسی به راه خود ادامه می دهیم . کمی بالاتر افراد گروه دانشکده فنی دانشگاه تهران ، در حال فرود از قله هستند که ظاهرا تا قله سرکچال کوچک رفته و برگشته اند . از ساعت ۱۰:۳۰ کولاکی شدید ما را زیر تازیانه های خود میگیرد و دانه های برف مانند چاقویی تیز در صورت ما فرو میرود . متاسفانه هر دو عینک طوفان ما بر اثر بخار کردن و نهایتا یخ زدن از کار می افتند . ساعت ۱۱ درکنار تابلوی فلزی قله ۴۰۵۰ متری که ما را به سرکچال رهنمون خواهد کرد می ایستیم . تابلویی که برف و باد اشکالی زیبا بر روی آن ایجاد کرده اند . با توقفی ۵ دقیقه ای به سمت قله سرکچال به راه میافتیم .
هر لحظه بر شدت کولاک و برف افزوده میشود . و تنها چاره ما برای پوشاندن صورت و چشمها استفاده از شالی است که به همراه داریم ( در اینجاست که الزام خرید اسپری ضد بخار و همچنین نقاب طوفان را کاملا احساس میکنیم ) . پس از کمی حرکت بر روی خط الراس به سمت شرق ، با توجه به اینکه بر غلظت مه هر لحظه افزوده میشود برای گم نکردن مسیر برگشت به فاصله های ۵۰ متری با سنگهای موجود در کنار مسیر علامت گذاری میکنیم تا به هنگام برگشت با مشکل مواجه نشویم . تنها راهنمای ما نقشه منطقه است که از کتاب آقای مقیم به همراه داریم . پس از پیاده روی حدودا ۱۵ دقیقه ای ، مسیر خط الراس کمی باریک شده و شبیه به تیغه بسیار باریکی میشود که در هر دو طرف دره های عمیقی باید وجود داشته باشد که فقط برف و یخ و کناره های تیغه دیده می شود . با احتیاط از روی تیغه و نقاب برفی ها عبور کرده و از سرکچال کوچک گذر میکنیم . با توجه به ادامه مسیر و کمی برانداز کردن مقدار ریسک پذیری آن ، تصمیم میگیریم که به راه خود ادامه بدهیم فرو رفتن دانه های تیز برف در چشمانمان کمی از سرعت ما می کاهد اما از آنجا که سرسختی را از کوه یاد گرفته ایم تصمیم میگیریم با کمی احتیاط و سرعت کمتر آخرین شیب قله سرکچال بزرگ را نیز پشت سر بگذاریم و نهایتا این کار را در ساعت ۱۲:۴۵ انجام داده و بر بالای قله سرکچال می ایستیم . با توجه به اینکه مه و کولاک اجازه نمیدهد چیزی از قلل اطراف دیده شود تنها شاهد رسیدن ما به قله ، تقسیم شدن قله به سه یال است که در نقشه نیز نشان داده شده است ، پس از اینکه مطمئن میشویم قله را صعود نموده ایم بدون توقف راه برگشت را پیش میگیریم تا هر چه سریعتر به دوستانمان که مقرر شده بود حداکثر تا ساعت ۱۳:۳۰ اقدام به صعود کنند برسیم .
پس از رسیدن به قله سرکچال کوچک در پشت سنگهای تیغه و به دور از گزند باد استراحتی ۱۰ دقیقه ای کرده و مجددا به راه میافتیم . در همین حین دو کوهنوردی را که در روستا دیده بودیم ملاقات میکنیم که به سمت قله در حرکت هستند . حدود ساعت ۱۴ ، کمی پایینتر از تابلوی اولین قله ۴۰۰۰ متری دوستانمان را می بینیم که در حال پایین رفتن هستند با ملحق شدن به آنها ساعت ۱۵ به جان پناه رسیده و با استراحتی ۳۰ دقیقه ای و خوردن ناهار به سمت ده به راه میافتیم . لازم به یادآوری است که در پناهگاه چهار کوهنورد دیگر را می بینیم که برای عبور از خط الراس هرزه کوهها آمده اند . بارش برف کمی کاهش یافته اما غلظت مه همچنان زیاد است . برای اینکه به تاریکی و یخبندان مسیر و جاده برخورد نکنیم با کمی افزایش سرعت به سمت روستا حرکت میکنیم . ذکر این نکته ضروری است که با اینکه صبح از همان مسیر اقدام به صعود کرده بودیم اما با کمی بارش برف تمامی پاکوبهای مسیر در زیر برف مدفون شده بود و عملا چیزی از مسیر مشخص نبود . حدود ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه به روستا میرسیم که در سکوتی زیباتر از سکوت صبح غرق شده است . سکوتی که با زیبایی ده سفید پوش شده زیباتر شده است .
اتوموبیل را روشن کرده و به راه می افتیم ، هنوز اولین پیچ برفی و یخ زده ده را پشت سر نگذاشته ایم که پیکان زبان بسته به مانند پر کاهی بر روی جاده به این طرف و آن طرف می لغزد و یک بار تا کنار دره رودخانه نیز پیش رفته و رنگ از رخسار تمام دوستان میبرد . با تلاش دوستان و دلهره ای که به اندازه یک سال می گذرد مسیری ۲ دقیقه ای را به مدت ۲۰ دقیقه طی میکنیم . خوشبختانه شیرینی صعود و روزی زیبا با حادثه ، تلخ نمیشود .
اما چند تجربه دیگر به تجربیات ما افزوده میشود :
۱) در هوای برفی و طوفانی حتما عینک یدک به همراه داشته باشیم.
۲) حتی الامکان از بخار کردن عینک جلوگیری کنیم . چرا که بخار کردن مساوی است با یخ زدن و عدم کارایی عینک.
۳) برای چنین هوایی نقاب طوفان را از یاد نبریم.
۴) خودرو خود را به زنجیر چرخ مجهز کنیم.
http://kouhestan.blogfa.com/۸۴۰۹.aspx