دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مزار روستای القور


مزار روستای القور
مزار یا به عبارتی امامزاده القور مدفن دو تن از بزرگ مردان تاریخ این دیار است؛ امیر سید اسحق و امیر سید افضل دو تن از سادات رضوی که از اعقاب سید تاج الدین علی که در مزرعه ساقی مدفون است می باشند، که در قریه القور اقامت داشته و در سلک اکابر واعاظم ولایت قهستان بوده واز مروجین مذهب شیعه در این منطقه و همچنین در نوازش و تربیت اهل علم و فضل اهتمام فراوان داشته اند. امیر شاه اسحق بر طبق اسناد موجود از حکام معروف ورجال مشهور قهستان به شمار می رفته چنانچه که ازآثار برمی آید محل اصلی و مرکز حکومتش فَشارود وبر بیشتر مواضع قهستان حاکم بالاستقلال ودر قریه القور توطن می نموده است.
مولانا حُسامی واعظ از عرفای عظام و شعرای عالی مقام و از فضلای دولت سلاطین تیموری واز اقربای ابن حسام خوسفی (متوفی ۷۳۶) در کتاب آل یاسر یا همان مزارنامه خود امیر شاه اسحق را به عدل و داد ستوده وبه کرم وجود و سخا وصف نموده ودر طریق محبت، شاه اولیاء و تبرا از اعداء ثابت قدم وراسخ دم شمرده و با وجود منصب حکومت و دستگاه امارت از اولیائش داند واین اشعار را درمدحش سراید:
چه گویم از این مرز مردمش سپهر سخا روشن از اَنجمش
الهی ز آفاتشان دور دار باَنجم مر این مرز بوم پر نور دار
ابوالفضل اسحق کان کرم که می ریخت دستش چو اَنجم ِدرم
چو بگشاد اندر سخا بحر جود فَشارود شد ناسخ زنده رود
کسی لایق چرخ نُه طاق شد که خاک در میر اسحق شد
سلامی چو ریحان باغ بهشت بر آن تربت پاک عنبر سرشت
اگر او گذشت از جهان جهان همانا بماند فرزند او جاودان
امیر افضل آن سرو نو خاسته کز او باغ دولت شد آراسته
بیا ای نسیم سحر خیز، خیز سلامی چو اخلاق او مُشک بیز
سلامی چو مهر منّور چو ماه سلامی مُعّنبر چو مُشک سیاه
سلامی چو انعام او بیکران سلامی چو اکرام او شایگان
سلامی چو خلق شه اولیاء بِبَر سوی آن قُدوه از کیا
حسامی سخن بر دعا ختم کن دعا گوی اوئی ثنا ختم کن
تو را بخت جاوید فیروز باد شبت روز روز، چو نوروز باد
فوت امیر شاه اسحق ابن امیر شاه افضل سنه ۶۷۹ قمری می باشد، . مقبره این سادات عالی درجات در قریه القور بر تلی رفیع واقع والواح بزرگ بخطوط طغری و ثلث منقوش در آن مقبره وجود دارد. این اشعار درمزار نامه حُسامی در مرثیه شاه اسحق دیده می شود:
خلقی از ناله من بهر تو در فریاد است وَه کز این ناله و فریاد به دستم باد است
در غم واقعه هائله شاه اسحق نیست یک تن به قهستان که زغم آزاد است
وفبها
به یادگار جنابش ولی یک ولد است به اسم ورسم همایون سَمّی جد خود است
جناب شاه ولی کز عنایت ازلی ز کاس لم یزلی مست باده احدست
ونثراً در وصف فرزندش گوید، حاصل که خدمش شاهزاده قابل است در مخزن سفینه سینه اش از معارف وعوارف صد کتاب وصد رسائل است واز لطایف منظومه اش این دو شعر را ناقل است:
موسم عید شباب و فتح ابواب دل است ساقیا استعجلوا چون عمر ما مُستعجل است
اعتماد کل به شاه اولیاء کن ای ولی زآن که فتح باب امید ت ازاین در حاصل است


امید اخوندی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید