یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

عقدکنان محمدرضا با فوزیه


عقدکنان محمدرضا با فوزیه
نخستین عروس دربار پهلوی فوزیه دختر ملك فوآد پادشاه مصر و خواهر ملك فاروق بود . این ازدواج به دلیل كسب وجهه بین‌المللی برای خاندان بی ریشه پهلوی و ارتباط میان دوخاندان دست نشانده دولت انگلیس در خاورمیانه یعنی خاندان خدیو مصر و خاندان جدیدالتأسیس پهلوی صورت می گرفت و اتحادی در جهان اسلام پدید می‌آورد بدین ترتیب فرزندی كه پدید می‌آمد دارای دو ملیت ایرانی و مصری بود و این امر برای مقاصد بعدی استعمار انگلیس مورد استفاده قرار می گرفت. تنها مشكلی كه باقی می‌ماند‍ ایرانی‌الاصل نبودن فوزیه شاهزاده مصری بود كه مسئله ازدواج با ولیعهد ایران را مشكل می‌ساخت. چرا كه بنابه تأیید مجلس‌ ملكه ایران می‌بایست ایرانی باشد. پس راهكاری اندیشیده شد كه با طرح و تصویب پاره‌ای قوانین بتوان فوزیه را ایرانی‌الاصل قلمداد نمود.
بلافاصله بعد از اعلام نامزدی فوزیه و محمدرضا در ایران، مراسم عقد رسمی در مصر صورت گرفت و سپس ملكه نازلی مادر فوزیه به اتفاق فوزیه و خواهران او به تهران آمدند و در ایستگاه راه‌آهن مورد استقبال قرار گرفتند. برطبق دستور شاه تمام مسیرهای آنان در شهرهای بین راه و سراسر تهران چراغانی شد و كلیه خانه‌ها به دستور بلدیه تمیز و پاكیزه گشت. كاخ شاهی با اشیاء عتیقه تزیین یافت و خاندان سلطنتی با لباسهای تشریفاتی و ظواهر فریبنده آماده پذیرایی شد. اما با تمام اینها دربار ایران نسبت به دربار مصر بسیار فقیرتر و بی‌ریشه‌تر بود و این گونه ظاهرسازیها هرگز نمی‌توانست این اختلاف را پنهان سازد. طی مراسم عروسی بسیار تجملی كه در هفت شبانه روز انجام شد‍ اختلاف فرهنگی بین دو خانواده بیش از پیش بروز كرد و در بسیاری از موارد به درگیری انجامید. مسلماً دو سر این اختلاف بر روابط خصمانه تاج‌الملوك و ملكه نازلی قرار داشت. ملكه نازلی با رفتار زننده و بی اعتنایی خود نسبت به تاج‌الملوك خشم او را برمی‌انگیخت تا جایی كه طی برخوردهای لفظی در كاخ گلستان، اختلافات به اوج رسید و تنها با وساطت سفیر مصر و عذرخواهی او پایان پذیرفت. ملكه نازلی پس از انجام مراسم عروسی به سرعت از ایران خارج شد چرا كه رضاشاه از او دل خوشی نداشت و رفتار او در نظر ایرانیان بسیار سبك و جلف بود به طوری كه بی پروا در مجامع عمومی با افراد مختلف به معاشرت می‌پرداخت.
بدین ترتیب فوزیه كه دختر خجالتی و حساس بود و به زبان فارسی نیز آشنایی نداشت مدت كوتاهی پس از عروسی میان زنان موشكاف و قدرتمند دربار قرار گرفت كه بر سر هر مسئله بی اهمیتی مبارزه می‌نمودند. فوزیه كه تنها ندیمه مصریش همدمش بود، یا می‌بایست در برابر این قدرتها سر فرود آورد و یا به مبارزه با آنها به پا خیزد.
شایان ذكر است كه هر دو راه‌حل نزد فوزیه مردود بود چرا كه تربیت خانوادگی او به نوعی نبود كه بتواند زورگویی را تحمل كند و ضمناً مسائل جاری دربار بی‌اهمیت تر از آن به نظر می‌رسید كه بر سر آن به مبارزه بپردازد. بنابر این او كه یارای مقاومت در برابر تمسخرات مادر و خواهران محمدرضا را نداشت به تدریج « گوشه‌گیری» نمود و تنها با خدمه مصری و زن سفیر مصر رفت و آمد می‌نمود؛ امری كه خانواده پهلوی آن را ناشی از غرور و خودبینی ‌پنداشتند و رجال، حمل بر خجالتی بودن وی‌كردند.
در این میان تنها حامی فوزیه پدر شوهرش رضاشاه بود. فوزیه همه روز رأس ساعت یازده با رضاشاه دیدار می‌كرد و با او به صحبت می‌پرداخت. گاه به دستور شاه با شوهرش برای افتتاح پروژه‌های جدید، بیمارستانها، كارخانه‌ها و... گسیل می‌شد. تنها چند ماه بعد از ازدواج به دستور رضاشاه ایستگاه سفید چشمه راه‌آهن به ایستگاه فوزیه تغییر نام داد و میدانی با این نام ساخته شد.
رضاشاه كه قصد داشت از طریق این وصلت در سطح جهانی اعتباری بیابد، به داشتن فرزند پسر (با تابعیتی مصری و ایرانی) بسیار دلبسته بود. اما تولد شهناز در ۵ آبان ۱۳۱۹ نقشه او را برهم زد و فوزیه را با آن روی سكه آشنا نمود. چه شاه پیر پس از شنیدن خبر تولد فرزند دختر اخمهایش را درهم كشید و ناخشنودی خود را ابراز نمود. او در جایی شنیده بود كه ولادت اولین نوزاد دختر در خانواده سلطنتی شگون ندارد و شوم است. سالها پیش به او گفته بودند اگر اولین نوزاد سلطنتی دختر باشد آن پادشاه كشته و یا تبعید می‌شود و عجیب اینكه این پیشگویی عوامانه در سال ۱۳۲۰ به تحقق پیوست.
در این میان اوقات تلخی‌ها، گفت وگوها و حرف و حدیثهای افراد گوناگون و از همه مهمتر طعنه‌های تاج‌الملوك و خواهران شاه حالت روحی فوزیه را بدتر نمود. فوزیه با توجه به بیماریش پس از تولد شهناز، و بی توجهی‌های شوهرش پس از خلع رضاشاه ، به بهانه استراحت به مصر رفت و دیگر برنگشت . جالب اینكه تصمیم فوزیه مبنی بر جدایی از محمدرضا با شگفتی دربار ایران روبه رو نشد. محمدرضا به منظور برقراری روابط و بازگشت فوزیه هیئتی به رهبری دكتر قاسم غنی به مصر گسیل كرد. دكتر غنی با بزرگان و رجال مصر مذاكره كرد تا فوزیه را مجبور به بازگشت كند. حتی نامه‌هایی با خود داشت كه دربر گیرنده پیامی مخصوص برای فوزیه بود و طی آن شاه ایران متعهد شده بود كه ملكه مادر و اشرف را از ایران خارج نماید و فضای كاخ را برای زندگی مشترك مهیا سازد. اما فوزیه رسماً اعلام كرد كه از ترس جان خود نمی‌تواند به ایران بیاید چرا كه ملكه مادر و اشرف قصد مسموم كردن او را داشته‌اند. بالاخره تلاشهای هیئت ارسالی نتیجه نبخشید و فوزیه دیگر هرگز به ایران بازنگشت.
منبع : پارسی فا


همچنین مشاهده کنید