یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

رقابت گفتمانی احمدی‌نژاد با مهره‌های هاشمی


رقابت گفتمانی احمدی‌نژاد با مهره‌های هاشمی
● برداشت اول: مرحله دوم انتخابات نهم و نبرد دو گفتمان
عدم ارسال پیام تبریک به رئیس‌جمهور منتخب مردم محمود احمدی نژاد، بیانگر عمق تقابل و اختلاف رقیب انتخاباتی با وی بود.
با نگاهی گذرا به "یک هفته‌ی مرحله دوم" انتخابات نهم و تأمل در بسیج بزرگترین جبهه سیاسی کشور از طیف ها و گرایش های مختلف سیاسی کشور، از رئیس جمهور و مجری انتخابات در دوره اصلاحات گرفته که با دخالت در انتخابات و صدور بیانیه از مردم می‌خواست به "تحجر و خشونت" رأی ندهند تا شارعانی که حکم به حرمت عقلی و شرعی رأی به احمدی‌نژاد می‌دادند و همچنین سیل توهین‌ها و تخریب‌های بی‌سابقه‌ای که حتی تا رسانه ملی نیز دامنه آن گسترش یافته بود، متوجه خواهیم شد که این تحرکات شدید بیش از آنکه بخواهد فردی به نام احمدی‌نژاد را نشانه گرفته باشد، بیانگر خلق و تناور شدن و قدرت یافتن گفتمانی یکپارچه در برابر گفتمان انقلاب و امام بود.
گفتمانی که ورد زبانش حقوق بشر و دموکراسی و ارزشهای غربی، رابطه با امریکا و..... بود.
این به میدان آمدن و عیان گشتن کینه و نفرت عجیب از شعارهای احمدی‌نژاد آنگونه بود که او در جواب پرسش یکی از بزرگان نظام که از ایشان سؤال کرده بودند: انتخابات را چگونه دیدی؟ گفته بود: خیلی سخت گذشت اما حجم جبهه گیری ها نشان داد که یقینا بعد از این خیلی سخت تر خواهد گذشت...
● برداشت دوم: کابینه غیر سیاسی هاشمی
هاشمی رفسنجانی در جواب اعتراض های نمایندگان مجلس مبنی بر عدم وجود سوابق مبارزاتی و انقلابی وزرا پیشنهادی خود به مجلس شورای اسلامی، خطاب به نمایندگان معترض گفته بود:
"کابینه من کابینه کار است و من جای همه آنها سیاسی هستم."
این جمله نماد آغاز عصری جدید در دوران تاریخ انقلاب ما بود. نگرشی جدید و متفاوت با نگرش امام به عرصه اجرایی و حکومتی کشور که از نوع نگاه به حکومت، ملاک ها و معیارهای حاکمان اسلامی شروع شده و تا شعارها و اولویت ها و... ادامه می یافت.

نگرشی که در بطن خود حاکمیت تکنوکرات‌هایی را در پی داشت که بدون هیچ حضوری در صحنه‌های مختلف انقلاب نظیر ۸ سال دفاع مقدس و بدون هیچ اعتقاد مستحکمی به "آرمانها و گفتمان امام و انقلاب" و تنها به‌واسطه تحصیل در فلان دانشگاه امریکایی یا اروپایی در مصادر اصلی نظام تکیه زده و برای حاکمیت علوی نسخه تجویز می نمودند. نگرشی که به معنای نفوذ سکولاریزم و اندیشه‌های لیبرالی در نحوه اداره حکومت بود. دولت هاشمی رفسنجانی دولت پرکاری بود اما در آن رنگ و بویی از "گفتمان امام" دیده نمی شد. هاشمی آمده بود تا ویرانی های پس از جنگ را آباد کند و...
کم کم طبقه جدیدی به نام طبقه حاکم و مدیران نظام با ویژگیهایی خاص شکل گرفت. این طبقه برای آنکه بتوانند درست بیاندیشند، نیاز به اتاقهای چند لایه و دور از دسترس مردم، در محیطی آرامش بخش و مفرح داشتند. زندگیشان و خانه‌شان و اتومبیلهایشان بایست تأمین می‌شد تا بتوانند دغدغه خود را بر روی مسائل اساسی و کلان کشورمعطوف نمایند.
شعارها و ادبیات و اهتمام صرف اقتصادی دولت و عدم انتخاب و نظارت بر روی مدیران بر اساس معیارهای حاکمیت علوی کم کم مسابقه تجمل و اشرافی‌گری و عافیت طلبی را میان مردم و مسئولان به راه انداخت و فضای کشور را از فضای معنوی دوران امام تهی کرد و...
شعار توسعه اقتصادی و پذیرش نسخه های اقتصاد لیبرال در حوزه اقتصاد در ابتدا با تصور امکان حفظ آرمان‌ها در ابعاد دیگر صورت گرفت.
در یک کلام، الگوی اداره کشور و معیارهای انتخاب حاکمان اسلامی دیگر نه "امام خمینی و مشی و نگاه او و دوران طلایی حاکمیت علوی" بود، بلکه تنها راه نجات کشور و رشد و پیشرفت آن در تن دادن به ارزش‌ها و نسخه‌های غربی نهادهای بین‌المللی نظام سلطه تفسیر شد. تورم ۵۰ درصدی و فاصله شدید مابین حاکمان اسلامی با مردم نارضایتی هایی را بوجود آورد...
در این میان، تنها امید عاشقان و دلسوزان انقلاب، رهبری معظم انقلاب بود که با رویکردی انتقادی نسبت به جهت‌گیری‌ها و گفتمان دولت توسعه اقتصادی و با طرح مباحث "ثروت‌های باد آورده، نفی عافیت طلبی، غفلت خواص، مبارزه با اشرافیگری مسئولان، عبرتهای عاشورا، ساده زیستی و زهد حاکمان علوی، تهاجم فرهنگی، شبیحخون فرهنگی، نوسازی معنوی و..." سعی نمود استمرار ملاک‌ها و ارزشها، روح و مطالبه علوی و همچنین "گفتمان امام" را در میان مردم زنده نگاه دارد.
او در برابر سیاست های دولت توسعه اقتصادی بارها تکرار و تاکید می نمود که ۲ مشخصه بارز حاکمان اسلامی ۱- زهد ۲- عدالت خواهی است...
هر چند مردم به‌واسطه رهنمودهای رهبرشان همچنان پایبند به "گفتمان امام" بودند ولی دیگر کلام امام در میان نگاه‌های مسئولان خریداری نداشت که می‌گفت: "ما آرزوی یک همچون حکومتی داریم، یک حکومت "عادل" که "نسبت به افراد رعیت، علاقمند" باشند. عقیده‌اش این باشد که باید من "نان خشک بخورم" که مبادا یک نفر در مملکت من زندگی اش پست باشد،گرسنگی بخورد. ما می خواهیم یک همچون حکومت عدلی ایجاد کنیم."
● برداشت سوم: خاتمی ادامه دهنده راه هاشمی...
مردمی که با شعارها و تحت "گفتمان امام و انقلاب" زندگی کرده بودند از شرایط موجود ناراضی بودند. خاتمی با شعار نقد عملکرد موجود پا به میدان گذاشت. از ناکارآمدی و حلقه بسته مدیران گفت. با اتوبوس به شهرهای مختلف حرکت نمود و سعی نمود از خود چهره‌ای مردمی و مخالف مشی و منش مدیران موجود نشان دهد. مردم احساس کردند که چیزی شبیه به خواسته‌های حقیقی شان است. دل به او سپردند.
هاشمی مخفیانه از او حمایت می‌کرد. دولت خاتمی مولود عملکرد دولت هاشمی بود. لیبرال دموکراسی همانند اسلام داعیه جهانشمولی داشته و توانسته بود در تئوری و در عمل خود را یک کل به‌هم پیوسته کند. کل به هم پیوسته‌ای که غلتیدن در بعد "توسعه اقتصادی" آن لاجرم "توسعه در ابعاد سیاسی" آن را از دید دلسپردگان به نسخه‌های تجویزی ناگزیر می‌کرد.
مردم او را انتخاب کردند. رأی به خاتمی توسط غرب‌باوران طور دیگری تفسیر شد. وزیران پیشنهادی خاتمی چهره‌های آشنایی برای مردم بودند. کارگزاران و کسانی که مردم به‌خاطر تعویض آنان رأی به خاتمی داده بودند، دوباره بر صفحه تلویزیون ظاهر شدند. در آن جاهایی هم که تغییراتی صورت گرفت، خیل عظیم روزنامه‌نگاران به صورت فله‌ای بر مصادر اجرایی و فرهنگی کشور تکیه زدند. حضور این "حرافان بی‌عمل" درعرصه اجرایی و روحیات غیراجرایی خاتمی باعث شد تا دولت توسعه سیاسی در عرصه اجرایی بسیار ضعیف ظاهر شود. استان‌های محروم روز به روز محروم‌تر می‌شدند و ۷۰ درصد ثروت کشور در تهران در دستان طبقه جدید حاکم جابه‌جا می شد. دیگر شعار "حمایت از محرومین" امام و انقلاب جای خود را به احترام به صاحبان سرمایه و ایجاد امتیازات برای آنان داده بود.
خاتمی در انتهای "سال سوم دوره اول" خود در مصاحبه زنده با شبکه یک تلویزیون کشور اذعان کرد که دولت در حوزه اقتصاد هیچ تئوری و برنامه مشخصی نداشته و با آزمون و خطاکار را به جلو می‌برد، جمله ای که با انتقادات فراوان مواجه شد.
در نهایت، او برای انتخاب مجدد خود و به توصیه اطرافیانش بدون ارائه برنامه ای هرچند کلی و تنها با یک حرکت پوپولسیتی و "ریختن اشک و نمایش مظلوم نمایی"، مجدد سکان اجرایی کشور را در دست گرفت.
در طول این سالیان در عرصه فرهنگی و سیاسی نیز به‌صورت علنی‌تری "توبه از آرمان‌ها و گفتمان امام و انقلاب" اعلام و شیفتگی نسبت به ارزشهای غربی ابراز شد.
باورها و اعتقادات مردم به بهانه‌گذار از سنت به مدرنیته مورد هجوم سنگین‌ترین حملات قرار گرفت و عزادرای برای سالار شهیدان ترویج خشونت طلبی و ادامه مقاومت هشت سال دفاع مقدس برادر کشی و روحیه "شهادت‌طلبی" به جنگ طلبی تعبیر شد و به ساحت مقدس ائمه(ع)...
با نظرسنجی های ساختی سعی می نمودند ایرانی را دروغ گو ترین و ریاکارترین مردم دنیا نشان داده و با آن "هویت" ایرانی را مورد هجوم بی‌امان قرار دادند. از هر بهانه‌ای برای تحقیر ملت ایران استفاده می شد: نماینده ای پشت تریبون می گفت فرزندم عاشق امریکاست، نمی خواهد در ایران زندگی کند و خجالت می کشد که...
دیگری مسئولان ایران را به پنهانکاری و دروغ گویی متهم می کرد. تیم ورزشی مان که می باخت، ضعف مدیریت خود را به گردن تارخ بزرگ ملت ایران می انداختند و رئیس جمهور کشور که بایستی نماد غرور ملی یک کشور باشد، می گفت: " مردم ما از استبدادزدگی شدیدی رنج می برند و قابلیت کار جمعی را ندارند."
"خودباوری " که یکی از مهمترین شعارهای انقلاب بود، بدرستی از سوی دشمنان گفتمان امام مورد هجوم قرار گرفته بود.
فاصله طبقاتی "طبقه حاکم" شکل گرفته از بیت المال با مردم محروم و فقیر روز به روز بیشتر شده و پرداختن به "عدالت" مهمترین مولفه "گفتمان امام" توزیع فقر نامیده شد و آنگاه که رهبری انقلاب مشکل معیشتی را اصلی ترین مشکل کشور بیان نمودند، پرداختن به مسائل معیشتی را انحراف در مبارزه دانسته واولویت خود را رفراندوم و تصحیح قانون اساسی دانستند.
در عرصه خارجی منافع ملی در تضاد با آرمانها تفسیر شده و دامنه منافع ملی در درون مرزها تعریف شد. نامه های توبه آمیز مبنی بر عدم حمایت از حزب الله و مقاومت فلسطین و تمسخر آرمان حمایت از مظلومان عالم و تعلیق پیاپی و داوطلبانه فعالیت های هسته ای و قرار گرفتن نام ایران در میان محور شرارت از جانب امریکا و همسایه شدن با امریکا در مرزها و مرعوبیت در برابر قدرت های جهانی مولفه دیگر "گفتمان امام و انقلاب" مبنی بر "استکبارستیزی" را هدف قرار داده بود.
دیگر مولفه های "گفتمان امام و انقلاب" نظیر "استکبارستیزی، حمایت از مستضعفین و محرومین در داخل و سراسر عالم، عدالت خواهی، روحیه جهاد و شهادت طلبی، ساده زیستی مسئولین و اجتناب از اشرافی‌گری و..." از یادها رفته بود و می رفت تا تنها صورتی از نظام اسلامی باقی بماند. پسوندهای مجلس اسلامی، دولت اسلامی و... اما سیرت و محتوایی کاملاً غربی. به تعبیر رهبر انقلاب در دانشگاه علم و صنعت:
انحراف در هدف‏ها، در آرمان‏ها، در جهت‏گیری‏ها را باید مراقبت کرد که پیش نیاید، و این چیزی است که ما در طول این سال‏های طولانی "-به‏خصوص بعد از جنگ و بعد از رحلت امام- " درگیرش بودیم؛ جزء درگیری‏های اساسی در این دو دهه‏ی گذشته، یکی همین بوده.
جمهوری اسلامی را نمی‏توانند تکان بدهند. ما باید خودمان مراقب باشیم که از درون پوک نشویم؛ از درون پوسیده نشویم.
اگر این مغزهای حقیقی و این بخش های اصلیِ هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهریِ جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمی کند؛ خیلی اثری نمی بخشد و پسوند "اسلامی" بعد از مجلس شورا: مجلس شورای اسلامی؛ دولت جمهوری اسلامی، به تنهایی کاری صورت نمی دهد. اصل قضیه این است که مراقب باشیم آن روح، آن سیرت، از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سیرت توجه داشته باشید. این، اساس قضیه است.
و در این میان تنها رهبری انقلاب بود که که منفعل نشده و با رویکرد انتقادی خود نسبت به گفتمان دولت اصلاحات و با طرح مباحث "اصلاحات امریکایی، دولت اسلامی، جنبش نرم افزاری، عدالتخواهی و..." همچنان تداوم روح انقلابی و استمرار حیات "سیرت و محتوای" نظام اسلامی را در میان مطالبات مردم موجب می شد. هجوم هجمه های گفتمان لیبرالی با سد بلند فرزند روح الله، در حفظ و حراست از کیان "گفتمان امام" مواجه شده بود.
● برداشت چهارم: وعده صادق، آغاز تحولات بزرگ
انتخابات شورای شهر دوم بود. همه نا امید بودند و منفعل. مجموعه ناکارآمدی ها و عملکرد های ۱۶ ساله مدیران لیبرال و فاصله گرفتن آنها از "آرمان‌ها و گفتمان امام و انقلاب"، باعث ایجاد نارضایتی عمومی شدیدی بین مردم و حتی ایجاد احساس ناکارآمدی نسبت به کل نظام شده بود.
همه طیف‌ها در انتخابات شرکت کرده بودند و حتی سران نهضت آزادی از بازرگان، توسلی، طالقانی و... تأیید صلاحیت شده بودند. دورنمای خوبی برای انتخابات احساس نمی شد و احتمال پیروزی طیفی غیر از اصلاح طلبان کمی نزدیک به صفر بود. آقای باهنر دموکراسی را اسب سرکشی می دانست که اصلاح طلبان بر روی آن سوار بوده و جناح راست از دم آن آویزان شده است...
دبیرکل ایثارگران فضا را به‌شدت نگران کننده دانسته و توصیه می نمود، نیروها به جای حضور در انتخابات کم اهمیت شورای شهر که احتمال پیروزی در آن کمی نزدیک به صفر است، توان خود را برای ایجاد " اقلیتی" قوی در مجلس هفتم آماده نمایند.
اما تنها یک نفربود که در آن لحظات سخت قاطعانه از پیروزی و امید سخن می گفت و به کلام رهبری در دلبستگی شدید مردم به "آرمانها و گفتمان امام" اعتقاد داشت...
احمدی نژاد با بیش از ۳۰۰ سفر به سراسر کشور یک تنه به سازماندهی نیروهای انقلاب در سراسر کشور دست زد. آقای ناطق نوری که وجهه خود را در میان مردم می دانست، هرگونه ارتباطی را با آبادگران تکذیب کرد.
در جلسه ای در جنوب شهر تهران و یک هفته قبل از انتخابات وقتی احمدی نژاد در میان حدود ۳۰ تن از دانشجویان از پیروزی قریب الوقوع گفت، یکی از دوستان دستان خود را بالا برد و گفت: "آقای دکتر فکر نمی کنید تحلیل تان خیلی از واقعیت به دور است. این انتخابات همه گروهها آمده اند و حتی نهضت آزادی نیز هست و مردم نیز خیلی ناراضی هستند آنوقت شما می گویید ما پیروز خواهیم شد؟"
هنوز جملات دکتر را بخاطر دارم که با قاطعیت گفت:" شما به چشمان خود خواهید دید که ما پیروز خواهیم شد و این پیروزی آغاز تحولات بزرگی در عالم خواهد بود...." و چند روز بعد نتایج انتخابات صدق وعده او را اثبات نمود...
● برداشت پنجم: الگویی به نام امام علی(ع)...
احمدی نژاد با عملکرد خود در مجموعه شهرداری بیش از همه به دنبال احیا "گفتمان امام" بود. گفتمانی که مردم علوی ایران با دیدن کوچکترین نشانه هایی از آن سریعاً بدان دل می سپردند. هنوز به خوبی صحبت ها و ابراز نارضایتی های یکی ازسران جناح راست را بخاطر دارم که می گفتند: "می خواهد ادای امام علی را در بیاورد. در این چند ماه یک سری جوان را برداشته آورده سر کار در حالی که ما ۵ وزیر بیکار در تشکل خود داریم..."
کارآمدی، پاکدستی، ساده زیستی و دیدارهای مردمی و حل مشکلات طبقات محروم جامعه و حل گره ها و مشکلات شهر تهران و شکستن حلقه بسته مدیران متوقع کم کار و استفاده از پتانسیل های جوانان حتی تحسین دشمنان را برانگیخت و رئیس جمهور اصلاحات در هامش گزارشی مبنی بر کار ۱۶ ساعته و.. شهردار وقت نوشتند: "قابل توجه آقایان وزرا و شهرداران سابق. یاد بگیرید."
انتخابات مجلس هفتم نیز با سازماندهی احمدی نژاد انجام شد. جناح راست که احساس نموده بود که در وراء عملکرد احمدی نژاد چهره اش ترمیم شده برای بستن لیست های مجلس سهم خواهی نمود و تهدید به ارائه لیست جداگانه کرد اما...
خود در مسجد محل شاهد بودم که مردم می آمدند و می گفتند: می خواهیم به شهردار تهران رای دهیم. و اینچنین مجلس هفتم با احیا امیدهای مردم به کارآمدی نظام و احیا "ملاک ها و گفتمان امام و انقلاب "علی رغم تحصن نمایندگان مجلس ششم و تحریم انتخابات، امیدها را در میام مردم زنده نمود.
● برداشت ششم: احمدی نژاد مصادره نشد...
جناح راست برای آنکه بتواند امیدها و فضای شکل گرفته در میان مردم را مصادره به مطلوب نماید، با مدیریت آقایان ناطق نوری و باهنر ۸ ماه پیش از انتخابات با برگزاری همایش "گامی نو" وارد صحنه شد. آقایان لاریجانی و ولایتی و توکلی و محسن رضایی کاندیداهای جناح راست در این همایش حضور یافتند و بعد از آن مدام در مصاحبه ها ابراز می نمودند که: شورای هماهنگی بایست سریع تصمیم بگیرد و زمان آنان برای معرفی دیدگاههای خود به مردم کوتاه است. آنان به جمع های مختلف رفته و با زبانهای مختلف صحبت از توانمندی و عمق نگرش خود می نمودند.
احمدی نژاد تنها کسی بود که وارد بازی ما بین مصادیق و آدم ها نشد. وقتی او برای اولین بار شش ماه قبل از انتخابات طرح موضوع "مدیریت انقلابی،مدیریت تحولگرا "را تبیین نمود و " عدالت خواهی و ویژگی حاکمان اسلامی " را بیان نمود و به تبیین تئوری" دولت اسلامی" پرداخت، سران جناح راست در جلسات داخلی به او خندیدند و ناطق نوری در مصاحبه های خود شعارها و برنامه های او را فضایی و تخیلی نامید وگفت این شعارها دیگر جواب نمی دهد. عسگراولادی در دیدار دوستانی از قم و برای توجیه کاندید منتخب خود علی رغم مطالبات رهبری در عرصه عدالت بیان داشت: عدالت برای بالای منبرها خوب است و تا امام زمان نیاید.... هیچ سیاستمداری تلاشهای رهبری انقلاب را در زنده نگهداشتن "گفتمان امام" در مطالبات مردم و خواسته های حقیقی آنان نمی دید.
اما احمدی نژاد به کلام رهبری باور داشت. او می گفت آدمها مهم نیستند واگر هزاران احمدی نژاد فدای تحقق چنین امری شوند، کم است. زیرا او انتخابات را بهترین زمان برای احیا "گفتمان امام و انقلاب" در میان مسئولان می دانست. او می گفت انتخابات دو روز است و مردم در دو روز آخر تصمیم می گیرند. ما باید از فرصت انتخابات استفاده کنیم و "ملاک ها و گفتمان امام و انقلاب" را در بین مردم و مسئولان جا انداخته و احیا نماییم، مردم خودشان مصادیق را تشخیص خواهند داد. مطلبی که رهبری انقلاب بعد از انتخابات بر آن صحه گذاشتند:
"من باید از آقای احمدی‏نژاد تشکر کنم که ایشان کار جدیدی کردند؛ عدالت محوری را به عنوان یک شعار گذاشتند وسط؛ این کار خیلی بزرگی بود. وقتی که ایشان تبلیغات انتخاباتی می‏کردند، به " افراد خانواده‏ی خودم" می‏گفتم اگر آقای احمدی‏نژاد رأی هم نیاورد، این خدمت بزرگ را به انقلاب کرد که شعار عدالت محوری را مطرح کرد؛ نگذاشت به فراموشی سپردنِ این شعار بشود یک سنت. این شعار مطرح شد و ذهن‏ها را به خودش متوجه کرد. خوشبختانه مردم هم فهمیدند، خواستند، دوست داشتند و رأی دادند. این کار، کار مهمی است. بنابراین عدالت‏محور بودنِ این دولت حرف بزرگی است؛ طرح این شعار به عنوان محور حرکت دولت، "یک کار جدید" است؛ خودش یک تحول است؛ به این پایبند باشید."
احمدی نژاد از "نفی کاخ نشینی" مسئولان گفت و از "حرمت بیت المال" و "ثروت های انباشته". از "مدیران غیر انقلابی و ناکارآمد" گفت و از "خدمتگزاری "و...
او می گفت فقر و گرسنگی مردم باید خواب را از چشمان مسئولان برباید.
هفته های آخر همه کاندیداها بدون آنکه بدانند در زمین او بازی می کردند، یکی اسم جریان خود را "تحولخواه" نامید، حتی معین که کاندید تندروها بود می گفت حالا که فضا این است و همه از "عدالت" می گویند من هم می گویم عدالت جنسیتی، عدالت قومیتی و...
شعارها و ملاک های احمدی نژاد که "ملاک ها و گفتمان امام و رهبری" بودند در دهان همه تکرار می شد و همه بدون آنکه متوجه باشند در زمینی که او طراحی نموده بود در حال بازی بودند و اگر او رای هم نمی آورد، او به مقصود خود رسیده بود..
● برداشت هفتم: رنگ باختن ملاک های غیر علوی...
هر چند دیگران نیز از تحول و عدالت و شعارهای انقلاب می گفتند اما هیچ یک از کاندیداها شعارهای محوریشان این مطالب نبود، بلکه آنان با این پیش فرض که قشر خاکستری مهمترین قشر و از جوانان لاقید تشکیل شده شعارهای خود را برای جلب آراء آنان متمرکز نموده بودند. هرچند که بایستی اذعان نمود که عدم انتخاب شعارهای امام و انقلاب دلیل دیگری نیز داشت که آن را می توان عوارض ۱۶ سال تمسخر و تردیدافکنی در "آرمانها و گفتمان امام و انقلاب" از سوی نخبگان لیبرالی نامید.
مثلا آقای توکلی که به نفع قالیباف کنار کشیده بود، در تبیین ملاک های یک رئیس جمهور در جمع شورای هماهنگی در ساختمان هشت بهشت می گوید: " بایست واقع نگر باشیم، آراء خاکستری مهمترین آراء است و باید به فکر جذب آنها باشیم،مثلا جوانان ما دوست دارند رئیس جمهورشان خوش تیپ باشد، مثلا دوست دارند خوش لباس باشد مثلا دوست دارد رئیس جمهورشان بتواند بپرد..."
اکثر کاندیداها از هاشمی گرفته تا معین از لزوم رابطه با امریکا سخن می گفتند و باور داشتند برای توسعه کشور و عبور از بحران موجود به زعم آنان تنها راه حل مشکلات کشور برای امریکا است.
اما احمدی نژاد به دنبال" احیا گفتمان امام و رهبری" و نظام علوی در میان "مسئولان" بود. او بحق صادق ترین، معتقدترین، عامل ترین و شایسته ترین فرد برای" احیا گفتمان امام" در میان "مسئولان " بود. گفتمانی که سالها و با ایثار رهبری در میان مردم به عنوان یک مطالبه اساسی، زنده و بالنده مانده بود. و امروز تو خوب می دانی که شعارهای رابطه با امریکا، آزادی بی بند باری و... چه میزان در میان مردم جذابیت دارد. شعارهایی که تا پیش از این نتایج انتخابات های بسیاری را رقم زده بود.
● برداشت هشتم: انتخابات دهم ؛رقابت گفتمانی احمدی نژاد با مهره های هاشمی
مرحله دوم انتخابات نهم و رقابت "هاشمی و احمدی نژاد " نمادی از جدال دو گفتمان برای ادراه آینده انقلاب بود. جدالی که در انتخابات دهم نیز دامنه آن ادامه خواهد داشت. این بار نیز هاشمی همانند مرحله دوم انتخابات نهم جبهه وسیعی از نیروها را رهبری خواهد نمود. مسئولان و نیروهایی که گفتمان و معیارها و نحوه مدیریت احمدی نژاد را نمی پسندند و دولت او را انحرافی ناگوار از مسیر و دوران ۱۶ ساله گذشته کشور می دانند و سعی خواهند نمود تا آخرین تلاشهای خود را برای بازگشت به مسیر گذشته دنبال نمایند.
لذا برای تحلیل انتخابات دهم به جای تحلیل حرکات خاتمی، میرحسین، قالیباف، روحانی و.. بایست به تحلیل هاشمی در نحوه چینش نیروها در برابر احمدی نژاد نشست. گو اینکه او بود که خاتمی را ترغیب و تشجیع به آمدن نمود و میر حسین را ترغیب به بیان مطالب انتقادی پیش از کناره گیری و...
از طرفی احمدی نژاد "گفتمان امام و انقلاب" را در میان مردم تثبیت شده می داند و به " آرمانخواهی، عدالت خواهی، استکبارستیزی، مطالبه ساده زیستی مسئولان و..." و به زبان دیگر به مطالبه "گفتمان امام" به صورت یک خواسته حقیقی در میان مردم باورد دارد و از طرف دیگر هاشمی با چیدمان دقیقی از مهره ها و بازی با مصادیق سعی در کاهش آرا وی دارد. رقابتی که پس از گذشت سه سال می رود تا به حساسترین لحظات خود نزدیک شود.
● برداشت آخر: جنگ میان دو گفتمان...
همیشه از صحبت راجع به انتخابات طفره می رود. خبرگزاریها نوشته بودند که فلانی کاندید نمی شود. گفتم فلانی گفته: کاندید نمی شوم. مثل همیشه چهره اش هیچ تغییری نکرد. هیچ خبر خوب یا بدی او را به هیجان نمی آورد. وقتی که دید خیلی خوشحالم و منتظر جواب، گفت: مهم نیست که چه کسی می آید و چه کسی می رود. مهم این است که ما به تکلیفمان عمل کنیم که اگر بکنیم، پیروزیم.
گفتم خبر خوبی بود. گفت مطمئن باش می آید. در این انتخابات این ها هر چه تیر دارند شلیک خواهند کرد، تازه از بیرون هم می روند قرض می گیرند و... این مهم نیست که چه کسی می آید و چه کسی نمی آید. مهم این است که در انتها همه مهره ها طوری چیده خواهد شد که همه یک جبهه یکپارچه و واحد را بر علیه "گفتمان امام و انقلاب " تشکیل خواهند داد.
جعفر فرجی
منبع : رجا نیوز