شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


یادداشتی بر سومین دوسالانه جهان اسلام


نقاشی های دنیای عرب در سومین دوسالانه جهان اسلام نیز غالباً همین خصلت را داشتند. حضور بلامنازع قالب های مدرنیستی هر چند خام دستانه و نوپا نشان از تغییر فرهنگی ژرفی در دنیای عربی دارد. اگر شكل و مكانیسم ذهنی فرهیختگان برای مثال در عربستان سعودی اینگونه پیشرفت كند مطمئناً در سا ل های آینده مطالبات اجتماعی و سیاسی دیگری بر شیوخ و حكام دول عرب تحمیل خواهد شد. آشنایی مردم خاورمیانه با فرهنگ های غیرمنطقه ای تاثیرات آشكاری بر تولیدات فرهنگی شان داشته است، ذوق زدگی و هرج و مرج ستایش آمیز نقاشان امارات و بحرین به آثاری منتهی شده است كه هر چند از كیفیات و ارائه قابل قبولی برخوردارند اما چندگانگی، عدم ثبات و هیجان زدگی درون آنها به مانند همان شعف ظاهری و پوسته ای سرمایه داری نوپا در آن كشور ها است. كار احمد شریف از امارات یكی از همین آثار است. اینكه می شود نتیجه اجمالی و كلی از فضای پیرامونمان داشته باشیم و این بار آثاری غیراروپایی و آمریكایی را با خودتان قیاس كنیم تجربه جدید و بی مثالی بوده است هر چند هنوز هم بر این اعتقادم كه نقاشی ایران را هرگز با دیگر دول اسلامی نمی توان میزان و داوری كرد. مفهوم خودی شدگی تجربیات معاصر نقاشی ایران هرگز با هیجان زدگی و جرقه های مقطعی دیگر ممالك اسلامی هم شأن و قابل قیاس نیست. از سوی دیگر پایین بودن سطح آثار جمع آوری شده ایرانی و مجموعه ای كه به اعتقاد من بضاعت نقاشی معاصر ایران نیست كه هیچ از حد متوسط آن نیز پایین تر است موجب شده تا در ظاهر با نقاشی جهان اسلام خیلی متفاوت به نظر نرسیم. هر چند این دلیلی نمی شود تا موج نقاشی آسیای میانه و مخصوصاً تركمنستان (المهراد محمداف، كسك نورمیرادف و جمعه خوجه نیاز) را نبینیم و یا ریشه های تاریخی نقاشی مراكش و تاثیر فرهنگ مدیترانه ای اروپا بر لبنان، مصر، اردن و... را كه به اختلافی آشكار با نقاشی خاورمیانه منتهی شده است را ادراك نكنیم. دوسالانه های جهان اسلام این فرصت را به نقاشی ما داده است تا بتواند در گفت وگوی چندسویه با فرهنگ هایی قرار گیرد كه به اندازه فرهنگ پاریسی و نیویوركی با ما غریبه نیست اما چه تضمینی وجود دارد كه این نقاشی ها به مانند نقاشی های ایرانی حاضر در نمایشگاه واقعیت فرهنگ های هر كشور باشند. وقتی برای نمایش فرهنگی از خط كش های جغرافیایی و سیاسی بهره می گیریم كار برایمان راحت تر است؛ برای اینكه وقتی می گوییم فلان هنرمند ایرانی است به بخشی از قرارداد های اجتماعی و سیاسی و اعتباراتی از قبیل شهروندی، ملیت و... اشاره می كنیم كه دارای تعاریف ثابت و لایتغیری هستند.ایرانی بودن هنرمند به معنای تعهد آن آدمیزاد به میثاق های سنتی و قومی آن فرد نیست بلكه تنها بر تابعیت او دلالت دارد اما آنگاه كه می خواهیم بخشی از هنرمندان را با هستی شناسان و الگو های ذهنی جدا و مشخص كنیم گفت و گومان در باب ماهیتی غیرقابل توضیح و ناگفتنی است اما عنوان نمایشگاه گرافیك جهان اسلام یا نقاشی جهان اسلام به هنرمندانی اشاره دارد كه در حوزه آئین و جهان بینی اسلام می اندیشند یا شاید دقیق و حقوقی تر هنرمندانی است كه به دین اسلام پایبندند.اگر اینگونه باشد می توان در مورد دومین دوره نمایشگاه جهان اسلام گفت وگو كرد بنابراین در اولین پیش فرض به دنبال نشانه های آئینی در این نقاشی ها نمی گردیم. همچنان كه از سوی دیگر پذیرفتنی است كه تمامی تمایلات امروزی هنر در دول اسلامی به بخشی از خاستگاه های دینی و مذهبی نیز مرتبط اند اما این میزان تعهد بسته به شكل اجتماعی و سیاسی حاكم در آن كشور ها وجوه متفاوتی پیدا می كند، مطمئناً در تمامی نقاشی ها نشانه های ثابت و مشخصی نیز یافت می شوند كه براساس آن می توان در مورد جریان معاصر هنر اسلامی به ارزیابی و تحلیل پرداخت اما یك سئوال اساسی باقی می ماند. آیا با همان مشخصه ها كه می خواهیم استخراج كنیم نمی توان خارج از جغرافیای جهان اسلام افراد یا جریاناتی را جست وجو كرد كه بیش از هنرمند مسلمان به دسته بندی ها و كدگذاری های ما نزدیك باشند!؟
نامگذاری های اخیر فرهنگستان هنر هر چند نشان از توسعه فرهنگی مدون و برنامه ریزی شده دارد و در بی برنامگی و اغتشاش فرهنگی غنیمت به حساب می آید و امتیازی است كه كمتر در برنامه های فرهنگی این سال ها مورد توجه بوده اما به دلیل آنكه در بطن خود به افق هایی بسیار دور می نگرد، نمی تواند نیاز ها و درخواست های جامعه فرهنگی ایران را پاسخگو باشد. آیا پس از این نمایشگاه می توان شرایط كنونی حاكم بر نقاشی دول اسلامی را تشریح كرد یا به مرزبندی ها و تقسیماتی در این عرصه رسید؟