جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


درباره الی فیلمی برای فکر کردن


درباره الی فیلمی برای فکر کردن
خلاصه داستان: سه زوج جوان به همراه دختری به نام الی برای تفریح به شمال سفر می کنند اما الی ناگهان ناپدید می شود.
برخلاف اکثریت قریب به اتفاق فیلم های این دوره جشنواره فجر و همچنین اکثر فیلم های این روزها و این سال های سینمای ایران، «درباره الی» فیلمی است که پس از دیده شدن، مخاطبش را وادار به فکر کردن می کند. پس تا همینجا «درباره الی» یک فیلم متفاوت در سینمای ایران است. فیلمی که از انسجام ساختاری و روایی مناسبی برخوردار است. در آن از پیچیدگی ها و اداهای بی حاصل فرمی خبری نیست و کارگردان و نویسنده اش در خلق شخصیت هایی ملموس و باورپذیر، موفق است.از نام فیلم اینطور بر می آید که الی باید شخصیت محوری داستان باشد. بازی ترانه علیدوستی در این نقش این نظریه را در ذهن ما تقویت می کند اما الی در همان اوایل فیلم، ناگهان ناپدید می شود. در حالی که هنوز هیچ چیز از او نمی دانیم و جالب تر اینکه شخصیت های دیگر فیلم هم چیزی بیشتر از ما نمی دانند. از الی فقط یک نام باقی مانده و یک ساک دستی.
ناپدید شدن ناگهانی و غیر منطقی الی تا حدودی می تواند ما را به یاد ناپدید شدن ناگهانی «آنا» در «ماجرا» (آنتونیونی) بیندازد. پس دور از ذهن نیست که خود را در میانه روایتی دیگر از زندگی مدرن بیابیم. اما کارگردان آگاهانه از مدرنیسم فاصله می گیرد و برای اتفاقات علت و اسباب ردیف می کند تا همه چیز باور پذیر باشد. اینجاست که حفظ هویت بومی شخصیت ها و ملموس بودنشان به مهمترین دغدغه فرهادی تبدیل می شود تا جایی که حتی موسیقی متن نیز حذف می شود و حرکات تند و عصبی دوربین روی دست (مخصوصا در سکانس جستجو در دریا) مرتبا به وسیله کارگردان به کار گرفته می شود. لانگ شاتهای چشم نواز فرهادی که با یک ترکیب بندی و میزانسن عالی همراه است، استیصال شخصیت ها را به تصویر می کشد. ماشین های معمولی و ویلای مستعمل و طرز رفتار شخصیت ها همه بر «از طبقه متوسط» بودن آنها دلالت دارد. این پرداخت فرهادی به طبقه متوسط در شرایطی که در کشور ما معمولا یا زندگی فقیران یا زندگی ثروتمندان دستمایه فیلم ها قرار می گیرد، فی نفسه ارزشمند است.
ناپدید شدن الی اما به مثابه یک نقطه عطف عمل می کند و اینچنین است که فرهادی از قواعد جا افتاده سینمای مدرن فاصله می گیرد. حالا شخصیت ها با کنار گذاشتن سرخوشی ابتدای فیلم ماهیت اصلی خود را نشان می دهند. مثلا مانی حقیقی بامزه و بذله گو حالا یک شوهر پرخاشگر و عصبی است که مثل یک انبار باروت، هر لحظه در شرف انفجار است. تعارفات معمول در روابط شخصیت ها جای خود را به یک صراحت تلخ می دهد.
با ورود صابر ابر شخصیت ها در برابر دو راهی تعهد یا عدم تعهد به اصول اخلاقی قرار می گیرند و به سرعت دومی را انتخاب می کنند. برای رهایی از مخمصه به سادگی دروغ می گویند. اینجا اخلاق صریحا قربانی می شود و این وجه دیگر مدرنیسم فیلم است. اما شانس با شخصیت ها یار نیست و قضیه لو می رود. نامزد الی می فهمد که الی واقعا برای چه به مسافرت آمده است. حالا همه شخصیت ها نطق اخلاقی می کنند و الی را محکوم می نمایند و خودشان را تبرئه و حتی فراموش می کنند که الی احتمالا جانش را فقط و فقط برای نجات فرزند آنها از دست داده است! آنها حتی دروغگویی و فریبکاری های خودشان را فراموش می کنند. اینجاست که نامزد الی در برابر یک سوال اساسی قرار می گیرد: آیا نامزدش به او خیانت کرده است؟ و ما می دانیم که اینگونه نیست. اما جواب سپیده (با بازی گلشیفته فراهانی) او را خیانتکار جلوه می دهد. نامزد الی جوابش را گرفته است و تنها کاری که در رابطه با الی برایش باقی مانده شناسایی جسد او در سردخانه است.
بیننده می تواند خودش را راضی کند که سپیده با این دروغ در به فراموشی سپردن یاد الی از ذهن نامزدش نقش مهمی را ایفا کرده، اما آیا این وجه غیر اخلاقی رفتار سپیده را توجیه می کند؟ آیا این دروغ دردهای نامزد الی را تسکین می دهد؟ نگاه صابر ابر به ساک دستی الی درصندلی عقب، از آینه اتومبیلش جوابی منفی برای سوال بالاست.در جایی از فیلم احمد (شهاب حسینی) در پاسخ به الی که علت جدایی او از همسر سابقش را جویا شده است، می گوید :«یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه» و به نظر می رسد این یک پایان تلخ برای نامزد الی و شاید خود او باشد. الی به دنیای سیاوش و اطرافیانش تعلق ندارد.
این را می توان در همان سکانس اول در ویلا فهمید. آنجا که در هیاهوی خنده و رقص باقی شخصیت ها از فضای بورژوایی آنها فاصله می گیرد و به دنبال هوای تازه از ویلا بیرون می زند. نقشه ازدواج الی و سیاوش که به وسیله سپیده طراحی شده از همینجا شکست خورده است و دلیلش هم اصرار الی بر رفتن است. تنها جایی که برای اولین و آخرین بار در طول فیلم به شخصیت الی نزدیک می شویم همان سکانس بادبادک بازی اوست. شور کودکانه ای که وجودش را در بر گرفته، در کلوزآپهای دیدنی و جامپ کاتهای استادانه فرهادی نمایان می شود. این الی واقعی است که بادبادک بازی را به والیبال ترجیح می دهد. و حالا می فهمیم که در لحظات قبلی فقط پانتومیم بازی می کرده است! و این الی دوست داشتنی چقدر مرا به یاد آن دخترک معصوم انتهای فیلم «زندگی شیرین» ساخه فلینی می اندازد که فاصله اش با دنیای بورژوایی و پر تکلف مارچلو و دوستانش از زمین تا آسمان است. اگر آنجا فلینی این فاصله را با یک نهر آب نشان داده، اینجا فرهادی بادبادک را بهانه قرار می دهد تا این فاصله را نمادین کند.
شاید یکی از معدود ایرادهای فیلم همان دیالوگ های متعدد و گاه کشدار آن باشد. به نظر می رسد فرهادی اصل مهم ایجاز را فراموش کرده است. یک مسئله ساده بارها دهان به دهان می چرخد و شخصیت ها گاه دچار نوعی تشویش تصنعی هستند. البته این، از ارزش دیالوگ های قوی فیلم کم نمی کند.
بازی کوتاه ترانه علیدوستی به نظرم فوق العاده است. نوع نگاه و نحوه بیان دیالوگ ها فاصله او را با دیگران نشان می دهد. حالا که صحبت از بازیگری شد حیف است که اشاره ای به بازی دیدنی مانی حقیقی نکنیم که در اوج عصبانیت باز هم وجه کمیکش را حفظ می کند و البته بازی دور از انتظار صابر ابر آنجا که مات و مبهوت به ساک دستی الی زل زده است...
نامزد الی با همین ساک دستی که تنها یادگار اوست از جمع دیگران جدا می شود تا با پایان تلخ الی تنها بماند اما نمای پایانی فیلم حقیقتی هولناک تر را به تصویر می کشد، اتومبیل یکی از خانواده ها در شن های کنار دریا گیر کرده و همه درگیر بیرون آوردن آن هستند و البته کاری از پیش نمی برند. این می تواند نمادی باشد از گرفتاری و مشقت همیشگی انسان های ضعیف النفس طبقه متوسط، یک تلخی بی انتها.
علیرضا احسانی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید