یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود


بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود    خیالت از سر پر شور من بدر نشود
اگر بدیده موری فرو روم صد بار    معینست که آن مور را خبر نشود
چو چرخم از سر کویت درین دیار افکند    گمان مبر که خروشم به چرخ بر نشود
ز بسکه سنگ زنم بی رخ تو بر سینه    دل شکسته من چون شکسته‌تر نشود
ملامتم مکن ای پارسا که از رخ خوب    کسی نظر نکند کز پی نظر نشود
ز عشق سیمبران هر که رنگ رخساره    بسان زر نکند کار او چو زر نشود
کسی که در قلم آرد حدیث شکر دوست    عجب گرش ز حلاوت قلم شکر نشود
چنین که غرقه‌ی بحر خرد شدی خواجو    چگونه ز آب سخن دفتر تو تر نشود


همچنین مشاهده کنید