شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

با تو نقشی که در تصور ماست


با تو نقشی که در تصور ماست    بزبان قلم نیاید راست
حاجت ما توئی چرا که ز دوست    حاجتی به ز دوست نتوان خواست
ماه تا آفتاب روی تو دید    اثر مهر در رخش پیداست
سخن باده با لبت بادست    صفت مشک باخط تو خطاست
در چمن ذکر نارون می‌رفت    قامتت گفت بر کشیده‌ی ماست
سرو آزاد پیش بالایت    راستی را چو بندگان بر پاست
او چو آزاد کرده‌ی قد تست    لاجرم دست او چنان بالاست
فتنه بنشان و یک زمان بنشین    که قیامت ز قامتت برخاست
هر که بینی بجان بود قائم    جان وامق چو بنگری عذراست
از صبا بوی روح می‌شنوم    دم عیسی مگر نسیم صباست
عمر خواجو بباد رفت و رواست    زانک بی دوست عمر باد هواست


همچنین مشاهده کنید