دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

صداقت در عضویت و جرأت در اعلان


صداقت در عضویت و جرأت در اعلان
با تمام صراحت و وضوح و بدون هیچ گونه پوشیدگی و مدارا، و به دور از هر ضعف و ترسی در برابر ملأ(اشراف) کینه توز و دژخیم حقیقت انتساب خود را به دین و منهج پیامبران مرسل اعلام و صراحتاً بیان می‌کند:
« إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ » یس/۲۵
«ترس و بیم و سرکشی و قدرت باطل باعث ایجاد لکنت در زبانش نمی‌شوند».
پس با تمام وجود فریاد بر می‌آورد:«إنی آمنت بربکم فاسمعون».
نه تنها در مقابل هجوم سر نیزه ها و شمشیرهای مسلط بر گردنش خود را به تغافل می‌زند بلکه هیچکدام از این ها در وجود مملو از ایمان و حب به خداوند رحمان جا و مکانی ندارند زیرا کسی که وجود مقدس الله را در قلبش عظمت بخشیده است هر چه غیر اوستدر نظرش پست و پلید می‌نمایاند.
نکته قابل ذکر اینکه اولین حقیقتی که شایسته و بلکه لازم است هر مسلمان آن را بفهمد این است که موقعیت زندگی دنیایی خود را به خوبی درک کرده که آیا فرمانرواست یا فرمانبر، رئیس است یا مرئوس وزیر است یا فردی ساده، کوچک است یا بزرگ، فقیر است یا غنی، مرد است یا زن... این حقیقتی است که خداوند متعال آن را بر زبان ابر مرد اسلام حضرت عمر(رض) جاری نمود آنجا که فرمود: «نحن قوم اعزنا الله بالاسلام فمهما ابتغینا العزة بغیره أذلنا الله ...» ما قومی بودیم که خداوند متعال به وسیله ی اسلام به ما عزت بخشیده هرگاه در جستجوی کسب عزت با غیر باشیم خداوند ما را ذلیل خواهد کرد.
محققاً اولین علامت عزت مسلمانان و برتری شأن و مقام او عزت یافتنش به وسیله ی انتساب به اسلام و عبودیت پروردگار رب العالمین می‌باشد که به او مقام شامخی عطا می‌کند که وی را در میان جهانیان سرافراز خواهد نمود.
اکنون که یهودی به یهودی بودن خود و نصرانی به نصرانی بودن بودنش و کمونیست به کمونیستی و آتش پرست به آتش و گاو پرست به گاوش افتخار می‌کند و صاحب هر مکتب و شیوه و منهجی با انتساب خود به آن مکتب احساس غرور و افتخار می‌کند هر چند که آن مکتب و منهج در نظر دیگران بی ارزش و پست باشد پس آیا از واجب ترین واجبات مسلمان نیست که با عبودیت خداوند(صاحب اختیار) احساس عزت و افتخار کند خداوندی که در کتاب مقدسش چنین می‌فرماید: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین» و نیز می‌فرماید:«إنّ العزة لله جمیعاً» کسی که طالب عزت دنیا و آخرت است باید آن را از کسی بخواهد که مالک و صاحب اختیار آن است ( که خداوند است)، احساس عزت و افتخار از نشانه های صداقت در انتساب می‌باشد کسی که در دلبستگی به این دین صدق و اخلاص داشته باشد حتی برای یک لحظه و در هیچ شرایطی در اعلام و بیان و تبلیغ آن اهمال نکرده و در کمال عزت و افتخار عمل خواهد کرد. خداوند متعال در مدح و ستایش اینها می‌فرماید:
(وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِمَّنْ دَعَا إِلَی اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ) فصلت/۳۳
«گفتار چه کسی بهتر از گفتار کسی است که مردمان را به سوی خدا می‌خواند و کارهای شایسته می‌کند و اعلام می‌دارد که من از زمره ی مسلمانان و منقادان اوامر یزدان هستم؟».
با دقت در این آیه ی شریفه در می‌یابیم که از ملزومات دعوت الی الله تعالی و عمل صالح احساس عزت و افتخار به انتساب و تعلق به مسلمین می‌باشد. کسی که در برابر مردم به انتساب به دین خداوند تبارک و تعالی افتخار نکند دعوتگر نیست.
صداقت در تعلق به این دین در صدق بذل و ثبات و ایثار و فداکاری و بخشش می‌باشد کسی که از ترس اینکه مبادا تعلق و وابستگی و یا هویت اسلامیش شناخته شود، از دید مردم خود را پنهان می‌کند نمی‌تواند به سوی خداوند دعوت کند و اعمال صالح انجام دهد، یا کسانی که از حیا و خجالت می‌گریزند تا حقیقت تعلق شان شناخته نشود، این ها همچون غده های سرطانی در میان امت آفت می‌شوند. پیوندها را گسسته و جمعیت ها را پراکنده و در کارشان ایجاد تفرق نموده و اخلاقشان را فاسد می‌کنند.شأن منزلت امت را در دیدگان دشمن پست و حقیر می‌نمایند پس اگر برای امت وحدت و قوت و عزت می‌خواهیم باید چنین تفکری را از خود دور کرده و به اصلاح صاحبان این تفکر همت گماریم.
امروز ما نیازمند دعوتگرانی با جرأت و شرافتمند هستیم تا بار دیگر سیره سابقین اول رضوان ا... تعالی علیهم را به میان ما بازگردانند سابقینی که در پیمانی که با خدا بسته اند راست بوده اند و در راه خداوند متعال از سرزنش ها و طعنه ها باکی نداشته و ظلم ظالم و زورگویی حاکمان باعث نشد که آن ها از کار دعوت عقب بنشینند.
موضعگیری این دعوتگر قرآنی و سخن گفتن از او یادآور موضعگیری فوری آن ساحرانی است که به محض ورود ایمان به قلب هایشان اتخاذ کردند:« وَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ .قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ .رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ ». جادوگران به سجده افتادند (و کرنش کردند)گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم پروردگار موسی و هارون (یعنی به خدایی ایمان داریم که موسی و هارون به او ایمان دارند.)
اعلان آشکار ایمان بدون ترس از قدرت فرعون سرکش و طاغی، کسی که لحظاتی پیش از این امیدوار اجر و مزدش بودند.« وَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لأجْرًا إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ .قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ ».جادوگران نزد فرعون آمدند گفتند آیا اگر ما پیروز گردیم اجر و پاداش مهمی خواهیم داشت گفت آری و(علاوه از آن، شما از مقربان درگاه ما) خواهید بود.
فرعون سرکش از این موضعگیری انقلابی و ترسناک که تصور آن را حتی در خواب و رؤیا هم نداشت به سختی برآشفت و برق آسا فریاد کشید.
« قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هَذَا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ » اعراف/۱۲۳
«فرعون گفت: آیا به خدای (موسی و هارون) ایمان آوردید پیش از آنکه به شما اجازه دهم حتماً این توطئه ای است که در این شهر (و دیار پیش تر با هم) چیده اید تا اهل آن را از آنجا بیرون کنید؛ ولی خواهید دانست (که چه شکنجه ای) در برابر رفتارتان خواهید چشید.
آنگاه شروع به تهدید و وعید کرد تا؟؟؟ ایمان به جمعیت گرد آمده در آنجا که شاهد عملکرد ساحران و ایمان آوردنشان بودند سرایت نکند:
( لأقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لأصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ ) اعراف/۱۲۴
«سوگند می‌خورم که دست ها و پاهای شما را در جهت خلاف یکدیگر قطع می‌کنم و (با این حال پریشان و اسفناک ) همگی شما را به دار می‌آویزم).
اما آن مؤمنان با آرامش و نهایت ثبات و اعتماد به خداوند تبارک و تعالی در کمال جرأت و شجاعت این چنین جواب دادند:
(قَالُوا إِنَّا إِلَی رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ .وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلا أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ ) اعراف/۱۲۶- ۱۲۵
«جادوگران بر اثر نور ایمان، هراسی به خود راه ندادند و گفتند: (باکی نیست چرا که) ما به سوی پروردگار خود برمی‌گردیم (و به رحمت و نعمت او دست می‌یابیم لذا مرگ در راه او را با آغوش باز می‌پذیریم). ایراد تو بر ما و آزار رساندن تو به ما جز به خاطر این نیست که ما به آیات روشن و معجزات متقن پروردگارمان – وقتی که به ما رسیده است- ایمان آورده ایم (و فرمان خدای خو را لبیک گفته ایم). پروردگارا صبر عظیم به ما مرحمت فرما و ما را مسلمان بمیران).
(قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلَی مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا .إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی ) طه/۱۲۶- ۱۲۵
«(جادوگران پاسخ دادند و)گفتند ما هرگز تو را بر دلائل و براهین روشنی که برایمان آمده است و بر پروردگاری که ما را آفریده است بر نمی‌گزینیم و مقدم نمی‌داریم پس هر فرمانی که می‌خواهی صادر کنی، صادر کن و آنچه می‌خواهی بکن، که باکی نیست اما بدان تو تنها می‌توانی در زندگی این جهان فرمان بدهی (و قدرت فرماندهی تو از دائره ی این دنیا فراتر نمی‌رود) ما به پروردگارمان آیمان آورده ایم تا ببخشاید گناهان ما را و جادوگریهایی را که بدان وادارمان می‌کردی خدا بهتر (از هر کسی) و پایداتر از(هر قدرتی) است.
دعوتگر راه خدا چه عظمتی پیدا می‌کند هنگامی‌که مسلح به:
ـ سلاح رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ
ـ سلاح إنّا إلی ربّنا منقلبون
ـ سلاح لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلَی مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ
ـ سلاح فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا
ـ سلاح وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی
چه عظمت و شکوهی پیدا می‌کند دعوتگری که مسلح به همه این سلاح ها شود آنچنان عظمت و شکوهی پیدا می‌کند که در مقابل مصیبت ها، ثابت و استوار و صبور در برابر ناملایمات و بلایا، و پیش قدم و جان برکف و حاضر در کلیه ی میادین و صادق و خالص در دوستی و عضویت.ما به شدت نیازمند و محتاج چنین دعوتگرانی هستیم دعوتگرانی که بعد از ایمان ترس و خوفی نمی‌شناسند و بعد از عهد و پیمان هیچ گاه آن را نمی‌شکنند و بعد از تعهد برای حرکت احساس عجز و ناتوانی نکرده و هرگز در فکر کناره گیری و عقب نشینی در راهی که انتخاب کرده اند نخواهند بود.
موضعگیری را که بیان کردیم موضع آن قوم و ملتی بود که ایمانش را در لحظه ای که مرز بین کفر و ایمان بود اعلان کرد کفری که در طاغوتی با قدرت و شوکت تجسم یافته بود و ایمانی که در غلامی تجسم یافته بود که خود را قربانی کرده بود تا دعوت خداوندی را به جمعیت گرد آمده ابلاغ نماید و تا ارتقاء به جنات و نهرها که در جایگاه در نزد خداوند صاحب ملک و مقتدر، مسؤولیت و رسالت خویش را به انجام رساند و مردم با تمام وجود از قلبشان فریاد بر آوردند که:
ـ آمنا برب الغلام آمنا برب الغلام آمنا برب الغلام
ـ ما به پروردگار غلام ایمان آوردیم.
و در لحظه پذیرش ایمان و اعلان آن، طاغوتیان سیاه چال هایی کندند و حفره ها و شکافهایی در آن ایجاد کردند که آتش از آن شعله ور بوده شرر زبانه های آن به آسمان رفته و مردم تازه ایمان را یکی پس از دیگری آورده و مخیر بین ترک ایمان یا افتادن در این صخره های آتش نمودند اما هیهات که اگر کفر بتواند جایگزین ایمانی شود که ثبوت یافته یا باطل بتواند حقی را که در قلوب پیروانش تمکین یافته شکست دهد !!
هیهات اگر بعد از بیعت، بازگشت و یا بعد از عهد وپیمان عجز و ناتوانی باشد آری هرگز بعد از ایمان نه خوفی خواهد بود و نه بعد از پیش روی و حرکت، عقب نشینی؟!
چرا که همگی چنین اظهار می‌کنند:
ـ والله خیر و أبقی انا إلی ربنا منقلبون
ـ ربنا افرغ علینا صبراً و توفنا مسلمین
و این ملت مؤمن ب ا شکوه و عظمت هر چه تمام تر در حالی که ملائکه همراهیشان می‌کردند نزد خدا رفتند به سوی خداوند عزیز و حمید که ملک و پادشاهی فقط از آن او بوده و او بر هر چیزی آگاه و بیناست.
(قُتِلَ أَصْحَابُ الأخْدُودِ .النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ .إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ .وَهُمْ عَلَی مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ .وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ .الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ) بروج/۹-۴
«نفرین بر صاحبان گودال(شکنجه) باد گودال پر از آتش و دارای هیمه و افروزینه ی فراوان وقتی آنان بر کناره ی گودال آتش (به نظاره گری سوختن مؤمنان) نشسته بودند و ایشان چیزی را تماشا می‌کردند که بر سر مؤمنان می‌آوردند شکنجه گران هیچ ایرادی و عیبی و جرمی بر مؤمنان نمی‌دیدند جز اینکه ایشان به خداوند قادر و چیره و شایسته هر گونه ستایش ایمان داشتند خداوندی که سلطنت آسمان ها و زمین از آن اوست و بر هر چیزی حاضر و ناظر است».
دوست دارم در این جا موضع امام شهید حسن البناء رحمه الله را بگویم که بیانگر اثر صداقت در نسبت خود به دعوت بر روحیه داعی و افزایش جرأت و قدرتش در بیان حق و ایجاد یقین قلبی و اطمینان درونی و صداقت در گفتار او می‌باشد، ایشان فرمودند:«یک روز صبح که داشتم به کلاس جهت تدریس درس یک یا دو می‌رفتم سرپرست مدرسه را دیدم کنار اتاق ایستاده بود و به طرز عجیبی به من نگاه می‌کرد به او نزدیک شدم و گفتم:السلام علیکم و رحمة الله صبح بخیر جناب رئیس. لبخندی زد و گفت:علیکم السلام صبح بخیر، از طرز بیانش فهمیدم که باید مسأله ای در بین باشد. گفتم إن شاء ا... خیر است، گفت:خیر خیر، سپس گفتم: اگر مسأله ای قابل طرح هست بگو؟ گفت قابل طرح!! و ادامه داد:دادگاه جنایی، ای استاد حسن دادگاه جنایی عزیز من، گفتم: بسیار خوب، چرا؟! گفت: شکایتی از نخست وزیر جهت تحقیق و بررسی به وزیر معارف رسیده که گفته تو کمونیست و ضد نظام و ضد فرمانروا و ضد تمام دنیا هستی گفتم کافی است فهمیدم الحمدلله رب العالمین به خدا قسم اگر ما بی گناه و بی تقصیر باشیم خداوند ما را تبرئه خواهد کرد به این سخن متعال گوش فرا ده:« إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ ».حج/۳۸
خداوند دفاع می‌کند از مؤمنان [و به سبب ایمانشان پیروزشان می‌گرداند] چرا که مسلماً خیانت پیشگان کافر را دوست نمی‌دارد (و دوستان مؤمن خود را در دست خیانتکاران ملحد رها نمی‌سازد و اگر ما به وسیله ی جهاد در راه خدا و دعوت به سوی دینش مردم را فریب داده باشیم نه تنها دادگاه جنایی بلکه جهنم نیز برای کسانی که مردم را با نام و لباس دین می‌فریبند کم و ناچیز است برایت مهم نباشد به خدا واگذار و ظالمان خواهند دانست که بازگشت آن ها به کجا خواهد بود برایت قسم می‌خورم که برای ما جز خیر نتیجه ی دیگری ندارد.»
بر همین اساس جرأت در اعلان و صداقت در انتساب نه تنها دو حقیقت ملازم هم می‌باشند بلکه جرأت ثمره و میوه ی رسیده ای است که فقط فرد صادق در تعلق و انتساب می‌تواند آن را بچیند، کسی که در انتسابش صداقت داشته باشد جرأتش افزون شده و بیشتر رشد می‌نماید. اما کسی که در انتسابش غل و غش و در هم آمیختگی ایجاد کند دچار اشکال خواهد شد آن چنانکه جرأتش را از دست داده و مردانگی اش را در مواقع مورد لزوم و در صدق و انتساب از دست می‌دهد کسی که در انتساب ضعیف و سست شده باشد به سرعت عزم و اراده اش نابود و قوایش تحلیل رفته و در مواجه با بلایا ضعیف و شکست او آشکار می‌شود و ترغیب و تهدید به آن برایش یکسان خواهد بود چه بسا کسانی که شکست خورده و در دام شیطان ماندنی شدند.
مسلماً امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کند و به خیر دعوت نمی‌کند مگر کسی که در انتسابش به گروهی که خداوند رب العزه جل جلاله آن ها را بهترین گروه نامیده، صادق باشد.
(کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ) آل عمران/۱۱۰
« شما (ای پیروان محمد) بهترین امتی هستید که به سود انسان ها آفریده شده اید(مادام که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائیدو به خدا ایمان دارید).
یکی از مظاهر و علایم صدق انتساب به این دین عدم تشابه به کافرین است که اسلام به آن امر فرموده است بالتبع همین امر نشانه داشتن جرأتی است که داعی به وسیله ی آن شناخته می‌شود، تمیز و عدم تشبیه در مظاهر مختلف و جوانب متعدد نیازمند تطبیق همه جانبه دین و انجام دستورات آن با تمام قدرت و جرأت می‌باشد چه بسا کسانی که از ترس مسخره دوستان و اطرافیان از عمل به بسیاری از سنت های نبوی طفره رفته و بیاری از واجبات دین را رها می‌کنند از جمله: رعایت پوشش شرعی،دفاع از حق در مجلس ظلم و امر به معروف و نهی از منکر در مجالس لهو و لعب.
اما کسی که در انتسابش به این دین صادق باشد دارای آن چنان جرأت و عظمتی خواهد بود که با دلایل و براهین محکم دهان استهزاء کنندگان را بسته و آن ها را ساکت خواهد نمود.
منبع :
نمونه ای از یک دعوتگر راستین در قرآن کریم
مؤلف: محمد عبدالله فرج الله
مترجم: حلیمه احمدی و زهرا محمودی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح


همچنین مشاهده کنید