دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


درباره هدایت الله فلسفی


درباره هدایت الله فلسفی
هدایت الله فلسفی،حقوقدان
▪ متولد اول آذر ۱۳۲۷ اصفهان
▪ تحصیلات ابتدایی و متوسطه در اصفهان
▪ شاگرد اول دیپلمه های كشور، ۱۳۴۵
▪ عزیمت به تهران برای ادامه تحصیل
▪ ورود به دانشكده حقوق دانشگاه تهران و اخذ درجه لیسانس، ۱۳۴۹
▪ عزیمت به سوئیس برای تحصیل در رشته حقوق بین الملل
▪ دریافت درجه دكترا از دانشگاه نوشاتل سوئیس، ۱۳۵۷
▪ چاپ رساله دكترا در سلسله انتشارات دانشگاه نوشاتل و انتشارات Messeiller، ۱۹۷۸
▪ بازگشت به ایران و آغاز به كار تدریس
▪ استاد تمام وقت دانشكده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
▪ برنده جایزه كتاب سال در نهمین دوره
▪ استاد نمونه دانشگاه در سال ۱۳۷۹
▪ چاپ مقالات متعدد در نشریات تخصصی حقوق
● برخی از آثار (تألیف وترجمه) او عبارت اند از:
▪ نهادهای روابط بین الملل، اثر ك.آ.كلیلیار.نشر نو، ۱۳۶۸
▪ سازمانهای بین المللی، اثر ك.آ.كلیلیار، نشر فاخته، ۱۳۷۱
▪ حقوق بین الملل معاهدات، فرهنگ نشر نو، ۱۳۷۹ (برنده تشویقی كتاب سال ۱۳۸۱)
كار انسان نباید تفكر درباره آن پدیده هایی باشد كه تاكنون كسی به آنها پی نبرده است، بلكه باید اندیشیدن به آن واقعیاتی باشد كه در برابر دیدگان همه قرار دارد، ولی كسی به آنها نپرداخته است.این جمله از آرتورشوپنهاور فیلسوف بزرگ آلمانی را دكتر هدایت الله فلسفی در مقدمه مقاله بلندی نوشته است،جمله ای كه گرچه به نقل از فیلسوف آلمانی است اما به درستی درونمایه های علمی و بینش فعالیت های نظری هدایت الله فلسفی را بازگو می كند. زیرا او همواره چه در محیط دانشگاه و چه آنجا كه به كار تحقیق و تفحص در حوزه كاری اش پرداخته و چه در زندگی روزمره با این منطق استدلالی حضور داشته ،اندیشیده و زندگی كرده است.
هدایت الله فلسفی،حقوقدان و مدرس شاخص حقوق بین الملل،متولد اول آذر ۱۳۲۷ است.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذرانده و شاگرد اول دیپلمه های كشوردر سال پایان تحصیلات متوسطه اش نیز شده است.فلسفی با تشویق خانواده و با میلی كه برای آموختن داشته ،به تهران می آید تا در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به تحصیل حقوق بپردازد.او لیسانس خود را در سال ۱۳۴۹ دریافت می دارد و بلافاصله بعد از این دوره به سوئیس می رود تا تحصیل در رشته حقوق بین الملل را دنبال كند.
فلسفی تا دریافت درجه دكترا در دانشگاه نوشاتل سوئیس ادامه تحصیل می دهد و در سال ۱۳۵۷ موفق به دریافت درجه دكترا از این دانشگاه می شود.رساله دكترای او به سبب كیفیت ویژه و پرداخت تخصصی اش امكان انتشار می یابد و در سلسله انتشارات دانشگاه نوشاتل و انتشارات Messeiller به چاپ می رسد.وی پس از بازگشت به ایران،تدریس در رشته حقوق بین الملل را آغاز می كند.
هدایت الله فلسفی در طول این سالها در كنار تدریس، به تحقیق و پژوهش و نگارش مقالات نظری درباره حقوق بین الملل پرداخته و همواره به عنوان یكی از صاحب نظران مباحث نظری حقوق شناخته شده است.او دیدگاه های ویژه ای درباره حقوق به طور عام و حقوق بین الملل به طور خاص دارد: « كار اصلی حقوق سازمان دادن جامعه، یعنی مهار كردن غریزه خود پرستی و خشونت، تأمین زیست اجتماعی و هماهنگ كردن فعالیت های مادی و معنوی اعضای جامعه و مبنای آن، شیوه های عمل و فكر و احساسی است كه در بیرون از افراد قرار گرفته و آنها را مطیع خود ساخته است.
حقوق همیشه با مبنای خود فاصله دارد.این فاصله به تناسب اوضاع و احوال اجتماعی گاه زیاد و گاه بجا و موزون است.فاصله زیاد بیانگر عدم تعادل قاعده یعنی مقاومت مبنا در قبال صورت و فاصله موزون نشانه استواری قاعده یعنی هماهنگی مبنا با صورت است.این فاصله در نظامهای استبدادی، بسیار و در نظامهای آزادمنش، اندك است.به همین سبب، در نظامهای استبدادی برای اجرای مقررات حقوقی، حكومت به خشونت دست می زند و در نظامهای آزادمنش، اجبار و الزام به رعایت قاعده حقوقی با ملایمت ظاهر می شود.
درنظامهای نوع اول، ضمانت اجرای قاعده حقوقی عمومیت ندارد؛ زیرا صورت قاعده از مبنای خود پیروی نمی كند و قانون به اعتبار اشخاص وضع می شود.به این معنی كه وضعیتهای خاص بر وضعیتهای عام غلبه دارد.اما در نظامهای نوع دوم، ضمانت اجرای قاعده حقوقی، عام الشمول و یكسان است؛ زیرا قانون به اعتبار نوع رابطه ایجاد می شود و در نتیجه وضعیتهای عام بر وضعیتهای خاص برتر می نماید، در این قبیل نظامها، قاعده حقوقی تا آن زمان دوام می آورد كه داده های اجتماعی ارزش اولیه خود را حفظ كند.
فلسفی اكنون سالهاست كه در دانشگاه شهید بهشتی به تدریس مشغول است واستاد تمام وقت دانشكده حقوق این دانشگاه محسوب می شود.
او در مقطع كارشناسی ارشد حقوق بین الملل، درس های حقوق سازمانهای بین المللی، دادرسی بین المللی ،تاریخ تحولات حقوق و جامعه بین المللی ، بررسی تفصیلی برخی از مسائل بین المللی (مبانی فلسفی حقوق بین الملل) و حقوق بین الملل معاهدات و در مقطع كارشناسی ارشد حقوق بشر، نقد مبانی فلسفی حقوق بشر را تدریس كرده است.وی همچنین در مقطع دكترا به تدریس تحقیق در متون و اسناد بین المللی (متدولوژی حقوق بین الملل)، تحلیل محتوای آرا و احكام قضایی بین المللی ونقد و بررسی دكترینهای معاصر حقوق بین الملل پرداخته است.بر این اساس است كه آرا و نظرهای او در عرصه حقوق بین الملل از بن مایه های نظری و آكادمیك و درعین حال به روز این رشته برخوردار است.
فلسفی درباره ماهیت حقوق بین الملل و ادراك آن به وسیله خرد انسان می گوید:«این واقعیت كه حقوق بین الملل مجموعه قواعدی است كه برای اداره جامعه بین الملل ضرورت دارد، از اعتقاد جمعی سرچشمه می گیرد كه صدق آن را روشهای جامعه شناختی به اثبات رسانده است .از این رو، می توان گفت كه حقیقت نظام بین الملل یا به عبارت دقیق تر، ماهیت مفاهیم حقوق بین الملل فقط با خرد انسانی یعنی ادراك دقیق نیازهای جامعه بین المللی روشن می شود.
اما، از طرف دیگر، مفاهیم حقوق بین الملل باید پاسخگوی نیاز روزافزون جامعه بین المللی به نظم و امنیت باشد و این در صورتی میسر است كه با استدلالی منطقی ـ كه حدی فراتر از فنون حقوق دارد ـ یعنی روش تحلیلی آن مفاهیم را پیدا كرد و سپس منطبق گرداند.استدلال منطقی كه ابزار مفاهیم و عامل امتزاج آنها با هم است، منظری كلی از نظام حقوق ترسیم می كند و نشان می دهد كه چگونه قواعد حقوقی در قالبهای شكلی جای می گیرند و به نظم در می آیند.منطق سلوك علمی و روشهای شناخت اجتماعی نظام بین المللی، فنون خاصی است كه شیوه های استنباط قواعد صحیح حقوق بین الملل و راههای دریافت حقیقت نظام بین الملل را می نمایاند و حقوق بین الملل را به تكامل می رساند.بدیهی است كه اگر حقوق بین الملل توانسته بود همانند سایر علوم نظری به صورت علمی دقیق و محض در آید امروزه نیازی نبود كه برای استخراج قواعد و شناخت نظام بین الملل از این دو روش استفاده كنیم.حقوق بین الملل در حال حاضر، نه تنها به تكامل نرسیده است بلكه مراحل اولیه رشد خود را می پیماید.
بر این اساس، او نگاه جامعه شناختی به حقوق بین الملل را روشی برای كشف حقیقت در این عرصه می داند: « رهیافت جامعه شناختی تنها روشی است كه به مدد آن می توان به كنه واقعیات بین المللی پی برد و كاستیهای حقوق بین الملل سنتی را برطرف ساخت.این روش با این كه ظاهراً با روش منطقی شناخت قواعد در تناقض است اما، در واقع، آن را به كمال می رساند و غبار از چهره آن می زداید. به عبارت دیگر، این دو روش با این كه دارای دیدگاهی متفاوت اند، موضوعی واحد دارند كه آنها را به هم پیوند می دهد؛ به این معنی كه « اگر حقوق جزمی، موضوعی را از درون كاوش می كند، جامعه شناسی آن را از بیرون نظاره می كند».بدین ترتیب، فقط با مطالعه جامعه شناسی حقوق بین الملل می توان معلوم كرد كه چرا حقوق بین الملل فقط بخشی از روابط بین الملل را تنظیم كرده و از حل مسائلی كه بر سر آن تضادهای سیاسی بسیار وجود دارد عاجز مانده است.بنابراین، پرداختن به واقعیات بین المللی، پیوندی میان آنچه «هست» و آنچه «باید باشد»ایجاد می كند و یا دست كم از تعارض این دو مفهوم می كاهد.در نتیجه، می توان گفت كه هدف از مطالعه جامعه شناختی حقوق بین الملل نفی حقوق و فلسفه وجودی آن نیست بلكه گسترش دیدگاههایی است كه در رشد و تكامل این نظام تأثیری بسزا دارد.
اما دسته ای دیگر نیز بوده اند كه از حقوق بین الملل فاصله گرفته، رشته جدیدی به نام « روابط بین الملل» به وجود آورده اند.این دسته كوشیده اند تا با التقاط بینشهای متفكران دوران گذشته با سیاست شناسان و مورخان معاصر، خود پایه گذار نظریه های جدیدی در قلمرو و مسائل مربوط به صلح، جنگ ، گروههای فشار، تعادل قدرتها، بازی قدرتها و… شوند و از این طریق اوضاع و احوال سیاسی آینده جهان را تبیین نمایند.اینان، بی آنكه توانسته باشند به درستی موضوع دقیق «روابط بین الملل» را معین بدارند، قضایای خود را فقط بر مواضع سیاسی چند كشور مبتنی ساخته و پس از آن حكمی به اصطلاح علمی استنباط كرده اند كه از هر جهت سست می نماید. با این حال، «روابط بین الملل» كه هنوز در مراحل اولیه رشد خود قرار دارد به شرطی می تواند از حالت فرض و تخیل به درآید و چارچوبی علمی پیدا كند كه پندارهای ذهنی را رها سازد و در تحلیلهای خود به قواعد موضوعه بین المللی و واقعیات مسلم اجتماعی توجه نماید، رنه ژان دوپویی، چندی پیش با تحلیلی عمیق از مفهوم جامعه بین المللی نشان داد كه به راستی می توان روابط بین الملل را از محتوایی علمی برخوردار ساخت و بدان اعتباری درخور داد».
هدایت الله فلسفی در حوزه كاری اش دست به تألیف و ترجمه چند اثر مهم نیز زده كه از منابع مهم درسی رشته حقوق بین الملل شده است؛ از آن جمله است كتاب نهادهای روابط بین الملل وكتاب سازمانهای بین المللی، اثر ك.آ.كلیلیار.
ترجمه كتاب نهادهای روابط بین الملل جایزه كتاب سال نهمین دوره را برای فلسفی به ارمغان آورد.همچنین ترجمه كتاب حقوق بین الملل معاهدات، كه توسط فرهنگ نشر نو،منتشر شد برنده تشویقی كتاب سال ۱۳۸۱ بود.وی همچنین در سال ۷۹استاد نمونه دانشگاه شهید بهشتی شد.او درباره تدوین حقوق بین الملل می گوید: «تدوین حقوق بین الملل اصولاً كار چندان آسانی نیست و با تدوین مقررات داخلی تفاوت بسیار دارد.علت تفاهم این دو مفهوم در نظامهای بین المللی و داخلی عدم تناسب بسیار زیاد عنصر قانون گذاری و عنصر مدون قاعده در حقوق بین الملل است : در كار تدوین حقوق بین الملل عنصر قانون گذار جنبه ای فرعی یا اتفاقی ندارد و به این لحاظ بر عنصر مدون قانون غلبه دارد.نتیجه ای كه از كار كنفرانسهای بین المللی در این قلمرو به دست آمده نشان می دهد كه حقوق موجود (عرفی)حقوقی جهانی نیست، به این معنی كه اصول آن مورد قبول همه كشورهای جهان واقع نشده است كه اگر چنین می بود، مسلماً كار تدوین مقررات حقوق در اندك زمانی معقول به سامان می رسید.بنابراین، از آنجا كه عنصر قانون گذاری در حقوق بین الملل اهمیتی اساسی دارد، قلمرو و نظام بین الملل باید به لحاظ واقعیات جدید حیات اجتماعی هر چه بیشتر گسترده شود و اصول جدیدی جایگزین اصول كهنه و پوسیده دوران گذشته گردد؛ زیرا این اصول نتیجه توافق كشورهای قدرتمندی بوده كه برای حفظ آنها به وجود آمده و به زور بر كشورهای دیگر جهان تحمیل شده است.بنابراین، قانون گذاری بین المللی اصولاً مقوله دیگری غیر از تدوین مقررات بین المللی است كه جنبه ای سیاسی دارد.قانون گذاری بین المللی برای خود فن جداگانه ای دارد كه اگر بخواهند از آن استفاده كنند باید قبل از هر چیز هدف مادی خود را از وضع قاعده مشخص نمایند تا بتوانند طرحی درخور برای آن به وجود آورند؛ زیرا قانون گذار قبل از آنكه به حد و حدود قاعده بپردازد ابتدا طرحی در ذهن خود ترسیم می كند تا بتواند قانونی مناسب برای آن پدید آورد.مسلم است كه تعیین هدف در كار قانون گذاری بین المللی چندان آسان نیست؛ زیرا در راه آن مشكلاتی وجود دارد كه از طبیعت جامعه شناختی كشورها سرچشمه می گیرد و آن فقدان افكار عمومی بین المللی و یا غافل ماندن از آن است كه در صورت وجود می تواند پشتوانه ای استوار برای قانون گذاری بین المللی باشد.در اندرون هر كشوری كه دارای نظام پارلمانی و دموكراتیك است، غالباً افكار عمومی یكسانی وجود دارد كه مبنای روان شناختی كار قانون گذار داخلی است؛ اما در قلمرو نظام بین المللی چنین وضعیتی وجود ندارد زیرا افكار عمومی بین المللی فقط در مواقع بحرانی در قبال خطر مشترك شكل می گیرد و به وجود می آید».
فلسفی همچنین اطلاعات موجز و دقیقی از سابقه تدوین نظام های حقوقی بین الملل در اختیار مخاطبش قرار می دهد و بر اساس این اطلاعات، انطباق های نظری و مقایسه های تطبیقی، راهكارهای گسترش و تداوم عرصه حقوق بین الملل را بازیابی می كند: «هنگامی كه جنگ جهانی اول به پایان رسید، افكار عمومی بین المللی، دولتهای جهان را ترغیب كرد تا جامعه ای از ملل برای استقرار صلح، جلوگیری از بروز خشونت و اداره صریح روابط بین المللی پدید آورند.اما همانطور كه می دانیم، این سازمان (جامعه ملل ) با این كه براساس واقعیات بین المللی بنیاد گرفته بود، به لحاظ تأثیر و نفوذ اصول كلاسیك حقوق بین الملل (اصل تعادل قدرتها، برتری قدرتهای بزرگ و…) هرگز نتوانست به آن افكار جامه عمل بپوشاند .به همین جهت، اندك زمانی بعد اساس آن در هم ریخت و آرزوهای بزرگ در خرابه های آن مدفون گشت.
اما با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم، افكار عمومی كه به علل شكست جامعه ملل پی برده بود، این بار مصمم تر از گذشته بر آن شد تا با قرار دادن فرد در مركز روابط بین الملل، حق ملتها را در مقابل حق دولتها قرار دهد تا از این رهگذر بتواند اصولی جدید جایگزین اصول كهنه و قدیمی سازد .به همین جهت، منشور ملل متحد را با نام مردم ملل متحد گشود و به دولتها مأموریت داد كه برای حمایت از حقوق اساسی بشر، احترام به ارزش و شأن انسانها، تساوی میان مرد و زن و بهبود زیست اجتماعی و آزادی بشر سازمانی جهانی بنیان نهند تا صلح و امنیت را بر پهنه گیتی مستقر گرداند.با این حال، باز به لحاظ نفوذ همان اصول كلاسیك حقوق، نتوانست مقام افراد جهان را تا حد تابعان بلافصل حقوق بین الملل بالا برد و در نتیجه آنان را بر سرنوشت خویش حاكم گرداند.این بود كه باز دولتها بر سرنوشت مردم حاكم شدند و به نام آنان اداره جامعه بین المللی را به عهده گرفتند.
البته سازمان ملل با این كه همانند جامعه ملل ساختاری كلاسیك دارد، ظرف این چهل و چند سال توانسته است از وقوع جنگی دیگر در جهان جلوگیری به عمل آورد و گامهای مؤثری نیز در جهت همكاری اعضای جامعه بین المللی در زمینه های مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بردارد؛ با این حال، هرگز نتوانسته است مانع بروز جنگهای خونین منطقه ای شود و یا اقدامی مؤثر برای از میان بردن علل تجاوز به عمل آورد.وانگهی امروزه افكار عمومی بین الملل در جهتی دیگر سیر می كند زیرا واقعیات جدیدی در زندگی جهانیان ظاهر شده است كه با قواعد فرسوده بین المللی هماهنگی ندارد: توزیع نابرابر و ناعادلانه ثروتهای مشترك بشریت میان كشورها، اختلاف سطح زندگی ملل، فزونی یافتن شمار آوارگان و در نتیجه تشكل گروههای زیادی از افراد تیره روز، پدید آمدن واحدهای سیاسی مستقل جدید، نزدیك شدن مردم جهان به یكدیگر و در نتیجه آشكار گشتن اختلاف سطح توسعه و زندگی میان كشورهای پیشرفته و عقب مانده، تفاوت زیاد درآمد سرانه كشورهای ثروتمند و محروم، رشد فزاینده جمعیت جهان، كمبود مواد غذایی و مسائل بی شمار دیگر افكار عمومی بین المللی را برآن داشته است كه بر لزوم حمایت از حقوق بشر و آزادیهای اساسی بیش از پیش اصرار بورزد تا دولتها نتوانند به بهانه دفاع از حق حاكمیت خود حقوق افراد را پایمال كنند و در نتیجه، همچون حیوانات ستیزه جو، جهان را میدان طمع ورزیهای خویش سازند.با این وصف، دولتها نیز بیكار ننشسته و همواره كوشیده اند تا با تهییج احساسات ملی مردم خود و بر افروختن آتش دشمنی میان اقوام و ملل از شوق جهانیان به این همبستگی عمیق بكاهند و آنان را در گرداب جنگهای بی پایان و بی حاصل فرو برند.شگفت آنكه كشورهای نوخاسته جهان كه جملگی خواستار تحول در حقوق بین الملل هستند نیز دردامن زدن به این آتش دست داشته اند از این روی، در بیشتر موارد، منافع ملی (دولتی)بر منافع بین المللی غلبه كرده و مانع رشد افكار عمومی بین المللی و در نتیجه تكامل حقوق موجود بین الملل گردیده است.مسلم است كه در چنین اوضاع و احوالی به دشواری می توان پذیرفت كه همه كشورهای جهان از حقوق و امتیازاتی یكسان برخوردارند و به یك صورت در اداره روابط بین الملل دست دارند .
«فلسفی دو كتاب سیمای عدالت جهانی ونظریه كلی سازمانهای بین المللی را نیز تألیف كرده كه هنوز فرصت انتشار نیافته است.او دیدگاه های ویژه ای درباره ماهیت حقوق بین الملل در ایجاد صلح پایدار دارد و می گوید: «از دیرباز تاكنون همواره این سؤال مطرح بوده است كه آیا افراد بشر سرانجام به آن درجه از رشد و تكامل دست خواهند یافت كه بتوانند دولتی جهانی برپا دارند و در نتیجه به جای جنگ و ستیزه، نظم و عدالت را بر سرنوشت خویش حاكم گردانند؟ كسانی كه به این پرسش پاسخ مثبت داده اند ادعا كرده اند كه افراد بشر در سیر تكامل اجتماعی خود با تشكل در گروههای متعدد و پراكنده، سرانجام به لحاظ دلبستگی های مادی و معنوی مشترك و اوضاع و احوال اقلیمی خاص، دولتهای گوناگون پدید آورده اند كه امروزه جملگی اعضای جامعه بین المللی به شمار می روند.به نظر اینان اگر این دولتها در روند همین تكامل با پی بردن به منافع مشترك عالی تر، به هم نزدیك تر شوند روزی فرا خواهدرسیدكه ازادغام آنهادولتی جهانی به وجود آید.طرفداران این فكر برای اثبات نظریه خویش از كشورهایی شاهد مثال آورده اند كه ابتدا به صورت كنفدراسیون و سپس به شكل دولت فدرال یا دولت بسیط درهم ادغام شده اند (آلمان فدرال، ایالات متحده آمریكا، سوئیس). اما دسته دیگر، برخلاف دسته نخست، معتقدند كه چون ساختار جامعه شناختی سازمان جهانی (اداره امور جهان ) عمیقاً از ساختار جامعه شناختی دولت ملی متفاوت است، دولت جهانی هرگز تحقق نخواهد یافت.به نظر این دسته، آن منافع مشترك هم كه از آن سخن رفته و مبنای تشكل گروههای ملی معرفی شده است، هر چند می تواند عامل مؤثری در ایجاد دولت جهانی باشد، اما خود به تنهایی بسنده چنین سازمانی نیست؛ زیرا احساس تعلق به جامعه واحد كه در هر كشور وجود دارد عامل روانشناختی مؤثرتری است كه به آسانی در جامعه بین المللی پدیدار نمی گردد. این احساس منبعث از آن تفاوتهایی است كه میان ملتها وجود داشته و مبنای اصلی تشكل آنها در قبال تهاجمات خارجی بوده است.به همین سبب، اگر این خطرات فزونی یابند، این احساس قوی تر می شود و جامعه از وحدت بیشتر برخوردار می گردد.نظر دوم با واقعیت هماهنگی بیشتری دارد، زیرا تاریخ نشان می دهد كه عامل تحول كنفدراسیون كشورها به كشور فدرال و یا كشور بسیط، همبستگی های مادی آنها نبوده است بلكه احساس خطر مشتركی بوده كه آنان را از بیرون تهدید می كرده است.به همین جهت، می بینیم كه سازمان ملل متحد با این كه جمیع كشورها را در خود جای داده و همواره كوشیده است تا وحدتی میان آنان پدید آورد، نتوانسته در مقام دولتی فراملی، حاكمیت های متعدد را در هم آمیزد و از آنها حاكمیتی واحد به وجود آورد.این سازمان با این كه رسالتی جهانی دارد، به دلیل وجود اعضای مستقل، آن اقتداری را كه خاص دولتهای ملی است نداشته و كار آن فقط آشتی دادن حاكمیت دولتهای عضو با اصل همكاری بین المللی بوده است.»
یكی از شاگردان و دانشجویان كلاس درس فلسفی در جایی نوشته است:«استاد فلسفی جزو نوادر ایام و از آن جنس استادان است كه دانشجویش در سر كلاس مطالب استاد را همراه با استدلال و احساس یك قانون گذار و مدون حقوقی یكجا دریافت می كند.بدون تردید، در جامعه غنی ایرانی استادان مبرز حقوق(آن هم در رشته حقوق بین الملل) گرانسنگی داریم لیكن استاد فلسفی از نگاه این حقیر جزو آن گروه اساتیدی است كه دانشجو را با مبانی اصلی و اساسی حقوق بین الملل آشنا ساخته و از او نه یك خواننده آثار حقوقی بلكه فردی با نگاه ژرف اندیش استدلالی می سازد كه جرأت وارد كردن ملاحظه و سؤال بر نظریات دیگران را می بخشاید.این همه، در كنار اصرار استاد محترم بر رعایت نكات ادبی و ظرایف زبان شیرین فارسی در نوشته ها و گفتار، این گرانقدر را بیش از پیش قابل احترام می دارد.» برای هدایت الله فلسفی این استاد گرانمایه حقوق بین الملل آرزوی توفیق در خلق آثار تازه و طول عمر می كنیم.
شوپنهاور
پی نوشت:
در نگارش این مطلب از مقاله دكتر هدایت الله فلسفی با عنوان «روش های شناخت حقوق بین الملل» درج شده در بانك قوانین دادگستری استان تهران نیز استفاده شده است.
منبع : روزنامه ایران