یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
من مینویسم تا بدانم چرا مینویسم
ما در اینجا سخنهای بسیار جالبی شنیدیم. اما من نمیتوانم از ابراز این تعجب خودداری کنم که از زبان اکثر سخنرانان اهل شوروی، انتقادهای بسیار تندی نسبت به کوششها و پژوهشهای ادبیات نو شنیدم که عیناً به انتقادهایی میمانست که در جامعهٔ بورژوایی غرب از ما میکنند. اینجا، همچنانکه آنجا، «بیفایدگی» و «صورت پرستی» (فرمالیسم) کارهای ما را بر ما عیب میگیرند، هنر مارا «منحط» و «غیر بشری» میشمارند، سوالهایی که از ما میکنند.
اینهاست:«برای چه مینویسید؟ کار شما به چه درد میخورد؟ فایدهٔ شما در جامعه چیست؟»
مسلماً این سوالها یاوه و بیمعنی است. نویسنده، همچنان که هر هنرمند دیگر، نمیتواند بداند که کارش به چه درد میخورد. ادبیات برای او وسیلهای نیست که در راه دفاع از مرامی به کار رود. و همین که میشنویم آن «ابزار خوب» یعنی رمان قرن نوزدهم را میستایند و رمان نو را متهم میکنند که میخواهد از آن شیوهٔ پسندیده منحرف شود (و حال آنکه هنوز هم میتواند این فایده را داشته باشد که دردهای جهان کنونی و درمانهای باب روز را برای مردم شرح دهد و البته در صورت لزوم، اما در موارد غیر اساسی، درمانهای جزیی بهتری را پیشنهاد کند، چنانکه گویی تکمیل شیوههای ساختن چکشی یا داسی منظور است) و پیوسته «مسئولیت» نویسنده را به رخ ما میکشند، آنگاه ما ناچار میشویم پاسخ دهیم که ما را دست انداختهاند و رمان ابزار نیست و شاید هم که راستی از نظر جامعه به کاری نیاید.
نویسنده مسلماً موظف و ملتزم است ـ اما چارهای از آن ندارد و میزان التزامش به اندازهٔ همهٔ افراد دیگر است، نه بیشتر و نه کمتر ـ بدین معنی که فردی از افراد یک ملت، یک مملکت، یک عصر، یک نظام اقتصادی است و نیز در میان عادات و آدابی اجتماعی، دینی، جنسی و غیره زندگی میکند. در واقع درست به همان میزانی ملتزم است که آزاد نیست. و یکی از صور خاص و بسیار حادی که محدودیت آزادیاش در این زمان به خود گرفته است عیناً همین فشاری است که جامعه بر او وارد میکند تا به او بپذیراند که نویسنده برای جامعه مینویسد (یا بر ضد جامعه، زیرا که این و آن هر دو از یک مقولهاند). و این نمونهٔ بسیار جالبی است از چیزی که امروز آن را «با خود بیگانگی» مینامند.
روشنتر بگویم: نویسنده مانند همهٔ مردم از بدبختی هم نوعانش رنج میبرد، اما خلاف راستی و درستی است که مدعی شویم نویسنده مینویسد تا درمانی برای آن بیابد. آن داستاننویس آلمانی شرقی که در این جلسه اظهار داشت که داستان مینویسد تا با فاشیسم بجنگد مرا به خنده میآورد و دربارهٔ صلاحیت نویسندگیاش نگران میکند، اما خوشبختانه ما میدانیم که او هم نمیداند چرا مینویسد و بهانههایی که به منظور اثبات بیگناهی خود میآورد هیچ اهمیتی ندارد.
بنابراین من بهتر آن میدانم که بگویم آنچه مورد علاقهٔ من است نخست خود ادبیات است، صورت (فرم) رمانها در نظر من بسیار مهمتر از قصههای نهفته در آن است حتی اگر ضد فاشیسم باشند. من به هنگام آفرینش نمیدانم که این صورتها، که لزومشان را حس میکنم، بر چه دلالت میکنند و، به طریق اولی، به چه کار میآیند.
مقایسهای که در این جلسات میان داستاننویس و خلبان هواپیمای تجاری به عمل آمد جز مزاح و ریشخند نمیتواند باشد. داستان وسیلهٔ نقلیه نیست، حتی وسیلهٔ بیان هم نیست (یعنی وسیلهای که پیشاپیش از حقایق یا سوالاتی که میخواهد بیان کند آگاه باشد). رمان به نظر ما فقط پژوهش است و بس، اما پژوهشی که حتی نمیداند مورد جستوجویش چیست. خلبان مسلماً باید از مقصدی که مسافران را با اقصر فاصله به سوی آن میبرد آگاه باشد، اما نویسنده، به حسب تعریف، نمیداند که به کجا میرود. و اگر من ناچار باشم که به هر حال به سوال «چرا مینویسید؟» جواب بدهم خواهم گفت:«من مینویسم تا کوشش کنم که بفهمم برای چه میل به نوشتن دارم.»
اما آنچه بیشتر مایهٔ ننگ و رسوایی است این است که، چه در شرق و چه در غرب، چه در اردوی سوسیالیستی و چه در دنیای بورژوایی، هنگامی که سخن از توانایی سیاسی و وظیفهٔ اجتماعی هنر به میان میآید همان امیدهای واهی، همان پرستش صورتهای هنری کهنه، همان مجموعه کلمات انتقادی و در آخر همان نوع ارزشهای اخلاقی را مییابیم.
ما را منحط میخوانید، اما نسبت به چه؟ ما را غیر بشری مینامید، اما مگر نه این است که خود شما باید در بینش و دریافتی که از بشر دارید تجدید نظر کنید؟ زیرا اگر قابل درک و قبول باشد که منتقدان بورژوای غرب لجوجانه (اما محجوبانه تر از شما) از قالبهای داستاننویسی کهنهای که حتماً به گمان آنها تجسم عصر طلایی رمان و بهشت طبقهٔ مالک است دفاع کنند، به نظر ما عجیب است که شما در اینجا برای همان منظور مبارزه کنید و سخن از «شیوهٔ پاک» و «طبیعی» داستان (که گوستاو فلوبر یک قرن پیش در آن شک کرده بود) به میان آورید.
شما ما را به صورتپرستی (فرمالیسم) متهم میکنید، اما بدانید که صورتهای ادبی است که محتوی معنای آثار است؛ و شما شیوههایی را میستایید که ما میدانیم آن شیوهها نمایندهٔ دنیایی است که حقاً باید با آن بجنگید.
آلن ربگرییه
برگردان: ابوالحسن نجفی
برگردان: ابوالحسن نجفی
منبع : پایگاه اطلاعرسانی دیباچه
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس شورای اسلامی مجلس شورای نگهبان ایران دولت حجاب دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر شهرداری تهران پلیس شورای شهر تهران قتل سیل وزارت بهداشت کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم
تئاتر تلویزیون سریال محمدرضا گلزار ازدواج سریال حشاشین سینمای ایران سینما فیلم موسیقی قرآن کریم سریال پایتخت
سازمان سنجش ناسا کنکور ۱۴۰۳ خورشید
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس ترکیه نوار غزه
فوتبال فوتسال پرسپولیس استقلال تیم ملی فوتسال ایران بازی جام حذفی آلومینیوم اراک سپاهان باشگاه پرسپولیس تراکتور وحید شمسایی
هوش مصنوعی اپل فناوری همراه اول ایرانسل آیفون تبلیغات سامسونگ اینترنت بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان نخبگان
موز خواب بارداری دندانپزشکی کاهش وزن مالاریا آلزایمر