شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

رای دادن، انتخابی عقلایی


رای دادن، انتخابی عقلایی
اندرو گلمن استاد دانشگاه کلمبیا و عضو دپارتمان های آمار و سیاست در این دانشگاه است. همچنین نوح کاپلان که مدرک دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرده، هم اکنون به عنوان همکار پژوهشی با این دانشگاه ارتباط دارد. این مقاله براساس مقاله پژوهشی این دو به همراه آرون ادلین که در نشریه معتبر «عقلانیت و جامعه» به چاپ رسیده، نوشته شده و طی آن تقریباً برای اولین بار نشان داده می شود که رای دادن برخلاف آنچه اقتصاددانان، خصوصاً برخلاف آنچه در اقتصاد سیاسی عنوان می شود، می تواند به عنوان تصمیمی خودخواهانه مطرح نباشد. در این مقاله، نویسندگان با تمایزگذاری میان خودخواه بودن و عقلانیت سعی می کنند مدل خود را بسط دهند.
ھھھ عمل رای دادن، تئوری «انتخاب عقلایی» را به ظاهر گیج کننده نشان می دهد اما این مقاله نشان می دهد که اگر رای دهندگان منافع جامعه را در نظر بگیرند و به فکر منافع شخصی نباشند رای دادن می تواند عملی کاملاً عقلایی باشد. بنابراین عقلایی بودن به معنای خودخواه بودن نیست. حدود ۵۰ سال پیش که در سخنرانی پولستر فیلد شرکت کردم، وی به ما گفت: «هنگامی که کار خود را در دهه ۱۹۵۰ آغاز کردم، نگرانی های بسیاری در مورد کسانی که رای نمی دادند وجود داشت؛ چگونه عده ای چنان منحرف می شوند که از شرکت کردن در چنین امر مهمی امتناع می کنند؟» او همچنان ادامه داد: «اکنون سوال به گونه ای دیگر است؛ این رای دهندگان چه کسانی هستند؟ چه امری آنها را تشویق به رای دادن می کند؟ این قهرمانان ناخوانده چه کسانی هستند که دموکراسی ما را دچار مشکل می کنند؟» جمعیت رای دهندگان در آمریکا کمتر از اروپاست. اگر همه آمریکایی ها واجد شرایط رای دادن شوند، چه می شود؟ براساس نظر پل کسانی که در آمریکا رای نمی دادند وقتی اولویت انتخابی خود را اعلام کنند، کمی بیشتر طرفدار دموکرات ها هستند تا کاندیدای جمهوریخواه. و هایتون ولفینگر (۲۰۰۷)تخمین می زند که کمتر از ۱۰۰ درصد به طور تقریبی، دموکرات ها سه درصد بیشتر از انتخابات ملی در حالت عادی رای کسب می کنند. گرچه این رقم زیاد نیست اما برای ایجاد دو حزب پر مشاجره کافی است اما مبارزه انتخابی ایستا نیست.جاناتان نگلر و جان لیلی (۲۰۰۷) نشان می دهند کسانی که رای نمی دهند مسائلی را در نظر می گیرند که بیشتر رای دهندگان آن را در نظر نمی گیرند. بنابراین وقتی تعداد رای دهندگان افزایش می یابد، نمود این پیامد ها در مبارزه انتخابی بیشتر می شود. از سوی دیگر، گاهی اوقات چنین استدلال می شود که تعداد کم رای دهندگان چیز خوبی است چرا که حضور کم افراد باعث می شود افراد با اطلاعات بیشتر نتیجه را تعیین کنند. اما وقتی انتخابات توسط شهروندانی که چیزی برای ارائه ندارند، نسبت به افراد جدی و دانا، انجام شود، چه خواهد شد؟ این موضوع توسط یک محاسبه تئوریک تصمیم گیری به سادگی قابل فهم است.در نوشته های ریکر و اردشوک مطلوبیتی که از رای دادن به دست می آید با جمع کردن سه مفهوم نوشته می شود: b-c+dھU=p pاحتمال اینکه رای شما قطعی شود،b منافعی که کاندیدای شما بعد از انتخاب شدن به شما می دهد، c هزینه های شرکت در انتخابات است و d منافع مستقیمی است که رای دادن صرف نظر از نتیجه اش دارد. c-d هزینه های خالص رای دادن است. در یک انتخابات بزرگ p تنها درصد کوچکی است . در یک محاسبه سریع فرض کنید ۱۰۰ میلیون رای دهنده که بین دو کاندیدا انتخاب می کنند و انتظار می رود این دو درصدی بین ۴۵ تا ۵۵ را کسب کنند . احتمال انتخاب کاندیدای شما یک در ۱۰ میلیون است (البته زمانی که تحلیل را در انتخابات دو مرحله ای آمریکا درنظر بگیریم پیچیده تر است اما نتیجه نهایی چندان متفاوت نیست). حتی برای وقتی منافع(b) بسیار بزرگ است، برای مثال حتی اگر منافع برابر۱۰۰۰۰دلار باشد، عبارت pھb باز هم بسیارکوچک است و با توجه به اینکه هزینه رای دادن صفر نیست، نتیجه انتخابات معمولاً ترکیبی از غیرعقلایی بودن، گیجی، نامفهومی و خشنودی و سربلندی ناشی از رای دادن که یک وظیفه اجتماعی است را دلالت می کند. این یک هزینه خالص منفی شرکت در انتخابات است. اگرچه این انگیزه ها، گوناگونی مشاهده شده در رای دهندگان را توضیح نمی دهد.
به علاوه رای دادن حرکتی است بزرگ ماورای خشنودی آنی که به رای دهندگان می دهد پس به طور مختصر بسیاری از رای دهندگان به رای دادن خود بیشتر از بسیاری دیگر از تصمیمات که هزینه های به نسبت کمتری دارد توجه می کنند. به این دلیل است که شرکت در انتخابات «پارادوکسی که تئوری انتخاب عقلایی را از بین می برد» نامیده می شود. - رای دادن عقلایی اما اینجا خبرهای خوبی وجود دارد اگر رای شما تصمیم ساز باشد، تفاوت هایی را برای میلیون ها نفر به وجود می آورد. اگر فکر می کنید کاندیدای مورد نظر شما می تواند سرانه ۱۰۰دلار به کیفیت زندگی مردم اضافه کند - که آرزوی غیرمحتملی نیست و با توجه به ثابت ماندن اندازه بودجه ملی و اثر تصمیمات بر سیاست خارجی، سلامت، محیط زیست و سایر موارد-شما یک بلیت یک میلیارد دلاری قرعه کشی خریداری کرده اید. با این پرداخت یک شانس یک در ۱۰ میلیون فرصت بدی نیست، و بسیاری از مردم نیز بر این اساس عمل می کنند. بررسی ها نشان می دهد که رای دهندگان بر این اساس انتخاب می کنند که چه کسی برای کشورش بهتر کار می کند و نه براساس منافع شخصی.در واقع هنگام رای دادن خودخواه بودن غیرعقلایی است. احتمال برنده شدن رای شما به طرز معکوسی با اجتماع شرکت کنندگان در ارتباط است و منفعت شخصی شما ثابت می ماند ولی منفعت جامعه - کل منفعتی که شما برای جامعه پیش بینی می کنید در صورتی که کاندیدای مورد نظر شما انتخاب شود- با جمعیت متناسب است. بنابراین در حالی که تعداد رای دهندگان افزایش می یابد bھp به سمت عدد ثابتی میل می کند و نه صفر. (البته لازم نیست این منفعت اجتماعی به طور دقیق مشاهده و درک شود تا براساس آن برای رای گیری تصمیم گرفته شود.) در «رای دادن به عنوان یک انتخاب عقلایی» مردم چرا رای می دهند وچگونه رای می دهند تا رفاه اجتماعی را بیشتر کنند؟ من و جمعی از نویسندگان نتیجه گرفتیم اگر تعداد رای دهندگان کاهش یابد، pاحتمال برنده شدن کاندیدای موردنظر در نتیجه رسیدن به منافع شخصی افزایش می یابد در نتیجه رای دادن به صرفه می شود.
این نشان می دهد که چرا رای دادن یک سواری مجانی ساده یا یک معمای زندانی محسوب نمی شود چرا که اغلب کسانی که سواری مجانی می کنند(با متقبل نشدن هزینه های رای دادن و استفاده کردن از نتیجه رای دادن دیگران) منافع انتظاری بالاتری را از رای دادن دیگری طلب می کنند بنابراین جمعیت رای دهنده بسیار کم، یک تعادل نخواهد بود.مدل علاوه بر پیش بینی کردن نرخ غیرجزئی حضور عقلایی در انتخابات، عقلایی بودن دادن پول به کاندیدا را نیز توجیه می کند. کمک به انتخابات محلی کاملاً می تواند با عنوان دسترسی یا فرصت برای تاثیر مستقیم روی سیاست توجیه شود. اما کمک کم به انتخابات ملی بهتر می تواند با محرک منافع اجتماعی تشویق شود تا منافع شخصی. این چنین رفتارهای محرک اجتماعی به صورت کمک های بی نام کوچک و بزرگ به خیریه ها وجود دارد. در دو آزمایش روی دانشجویان توسط فلاور و کم آنها دریافتند که رای دهندگان نسبت به کسانی که رای نمی دهند، بیشتر دوست دارند نوع دوستانه عمل کنند (آن طور که به صورت مستدلی در مدل منفعت اجتماعی عنوان شده است)ولی این خشنودی با تاخیر نشان داده می شود(همانطور که هزینه رای دادن آنی است اما منفعت آن با تاخیر است). محرک های اجتماعی همچنین کاهش نرخ پاسخگویی به نظر سنجی های عمومی را توضیح می دهد. در دهه ۱۹۵۰ زمانی که تعداد نظرسنجی ها کم شده بود به این نتیجه رسیدیم که پاسخ دادن به نظر سنجی ها عقلایی تر از رای دادن در انتخابات است. از هر ۱۰۰۰ پاسخگویی در یک نظر سنجی ملی یک شانس وجود دارد که پاسخ شما بتواند به طور قابل توجهی سر شماری را تحت تاثیر قرار دهد (به طور مثال نتیجه یک سرشماری از ۴۹ درصد به ۵۰ درصد.)امروزه سرشماری ها به گونه ای معمول هستند که در آمریکا مثلاً اخیراً سرشماری تلفنی انجام می شود تا ببینند از هر فرد در هر سال چند بار نظرسنجی صورت گرفته است (و البته جواب معمولاً یک بار درسال بوده است). اما به هرحال این بعید است که پاسخ تنها به یک نظرسنجی در سال بتواند تاثیر چندانی داشته باشد.بنابراین تا اینجا روی تئوریمان تاکید کرده ایم و در عین حال راز رای دادن مردم را توضیح داده ایم. همچنین دلالت هایی برای انتخاب رای ها داشته ایم. اینکه چرا رای می دهید و چگونه رای می دهید کاملاً به هم مرتبطند. اگر شما رای می دهید تا با تاثیر گذاری بر انتخابات به کل جامعه منفعت برسانید ،بنابراین به سیاستی رای خواهید داد که فکر می کنید منافع کل جامعه را درنظر می گیرد.
اینجا هیچ دلیلی برای رای دادن به سیاستی که منفعت شما را به طور خاص در نظر می گیرد وجود ندارد، زیرا مفهوم منفعت شخصی در زمان وجود هیات شرکت کننده بزرگ در انتخابات با مطلوبیت شما بی ربط است. این یکی از دلایلی است که علم سیاست بیشتر تمایل دارد تا به طور عمومی به جامعه یا گروه بزرگ مستحقان منفعت برساند تا اینکه به علایق شخصی بپردازد.بدون شک مردم به سمت این تفکر کشیده شده اند که آنچه به آنان منفعت می رساند به دیگران هم منفعت می رساند.اما ما پیش بینی می کنیم که بیشتر مردم به نفع جامعه رای می دهند. بنابراین بحث ما در تقابل با بسیاری از کارهای اقتصاد سیاسی در دهه های اخیر است. به جز در انتخابات بسیار کوچک یک رای دهنده زمانی عقلایی رفتار می کند که کاندیدای مورد نظر او منافع اجتماعی قابل توجهی برای جامعه ایجاد می کند. - عقلانیت و خودخواهی در بررسی ها رای دهندگان اظهار می کنند که که با شرایط و موقعیت های ملی انگیخته شده اند و حضور آنان با فرض وجود این شرایط است. بنابراین ما باید آنها را باور کنیم. برعکس افراد خودخواه و عاقل بر این عقیده اند که رای ندهند. ما تئوری انتخاب عقلایی را از پارادوکس اجتماع رای دهندگان نجات داده ایم اما به این بها که عقلایی بودن از خودخواه بودن جداست (به غیراز یک احساس غیرجالب که بیهوده تکرار می کند که تو باید هر کاری را براساس علایق شخصی انجام دهی زیرا در آینده طور دیگری نمی توانی آن را انجام دهی). همان گونه که تئوریسین ها اشاره کرده اند (برای مثال مارگولیس ۱۹۸۱) عقلایی رفتارکردن نیازی به خودخواه بودن ندارد. این موضوع در برخی موقعیت ها کاملاً مشخص است. به عنوان مثال یک آتش نشانی را در نظر بگیرید که چگونه برای بهینه خرج کردن بودجه بزرگ سالانه افزوده شده خود تصمیم می گیرد. اما معمولاً در مقالات حتی (یا خصوصاً؟) در میان اقتصاددانان این دو مفهوم درکنار هم هستند .
آن چنانکه روانشناسان دریافته اند که مردم علایق شخصی خود را محرکی برای کارهای خودشان می دانند. (میلر ۱۹۹۹) رای دادن و انتخاب رای (شامل حرکت های مرتبط نظیر جمع کردن اطلاعات برای داشتن رای آگاهانه تر) نمونه های جالب از تصمیمات عقلایی در انتخابات بزرگ، تنها برای گسترش مفهوم خودخواه نبودن رای دهندگان هستند. این نشان می دهد چگونه مردم در تصمیم گیری برای رای دادن اطلاعات جمع آوری می کنند.
اندرو گلمن،نوح کاپلان
ترجمه: فاطمه توسلی نیا
منبع : روزنامه سرمایه