چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

سال اعتراض مدنی


سال اعتراض مدنی
● گزارش سال ۱۲۸۴
در این سال مظفرالدین شاه هوس کرد برای بار سوم به فرنگستان سفر کند. سفری که پنج ماه به درازا کشید. هنوز نفت کشف نشده بود تا درآمد آن صرف عیاشی های حاکم شود، ناگزیر هزینه سفر شاه از طریق استقراض از دولت روسیه تامین شد تا به تدریج از دسترنج مردم پرداخت شود.
اتفاقی در شروع این سال افتاد که منشاء اثر بسیاری شد. دو روحانی برجسته سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی متحد شدند و عزم جزم کردند در مقابل تعدیات بایستند. طباطبایی در پاسخ به پیشنهاد همکاری بهبهانی گفته بود:
ـ اگر غرض شخصی در کار نباشد من همراه خواهم بود. سال گذشته مسیو نوز بلژیکی به وزارت کل گمرک ایران منصوب شده بود تا اوضاع مالی را سروسامان دهد. او و دو تن دیگر از هموطنانش را سال ۱۲۸۷ به ایران دعوت کردند. ابتدا مدیرکل گمرکات شد و زیر نظر صدراعظم کارهای گمرک را به روش فرنگیان سامان داد. اما رفتار بد آنها با تجار ایرانی و نیز بیگانه بودن او موجب نارضایتی و شکایت تجار شد. تجار شکایت به عین الدوله بردند. نوز در جلسه ای که در دربار با بازرگانان داشت با آنها رفتار توهین آمیزی داشت و موجب تشدید این نارضایتی شد.
تجار تیمچه ها و کاروانسراها را بستند و در پنجم اردیبهشت این سال در حرم عبدالعظیم بست نشستند. در این میان محمدعلی میرزا ولیعهد مظفرالدین شاه که به جای پدر رتق و فتق امور می کرد با آنان از در مسالمت وارد گفت وگو شد و قول داد بعد از بازگشت پدرش از فرنگ به خواسته های آنان که اخراج نوز بلژیکی بود ترتیب اثر دهند. همزمان در شیراز نیز مردم از ستم های شاهزاده شعاع السلطنه به تنگ آمده بودند. در کرمان هم شیخ محمدرضا کرمانی بر سر اختلافات فرقه ای شورشی به پا کرده بود که سرانجام منجر به درگیری با مامورین حکومتی و کشته شدن دو نفر شد. ظفرالسلطنه حاکم کرمان او را دستگیرکرد و به فلک بست. خبر واقعه به تهران رسید و فلک کردن یک روحانی بر همه مردم و روحانیان گران آمد. از هر سو آشوبی برمی خاست از جمله تخریب بانک روس توسط مردم و طلاب که خود بلوایی بزرگ برپا کرد.
در همین زمان قند به دلیل جنگ روسیه و ژاپن وارد نشد و گران شد. حکومت به این بهانه در ۲۰ آذر چند تاجر معروف و خوشنام را به فلک بست و شلاق زد. از جمله سیدهاشم قندی که از تجار خوشنام و معروف بود را به دستور علاءالدوله حاکم تهران به فلک بستند و زدند. پسرش هم که اعتراض کرده بود به همین سرنوشت دچار شد. بازار تعطیل شد و مردم از روحانیان دادخواهی کردند که مانع تعدیات حکومت شوند. روحانیون مردمی به پشتیبانی مردم برخاستند. مشیرالدوله وزیر خارجه که از این برخورد نگران بود نزد سیدهاشم و سایر تجار پیکی فرستاد و آنها را نزد خود دعوت کرد و از آنان دلجویی کرد. اما اعتراض در میان مردم بالا گرفته بود و با این کارها آرامش بازنگشت.
بازار بسته بود.بازرگانان و مردم در مسجد شاه تجمع می کردند و از علاءالدوله بدگویی می کردند. سیدین طباطبایی و بهبهانی نیز به این رسیدند که خواستار برکناری وی از حکمرانی تهران شوند. سیدجمال واعظ اصفهانی در مسجد شاه بر منبر رفت و به بیدادگری حکومت شدیداً حمله کرد و حتی به شاه نیز متعرض شد.
امام جمعه که در مجلس بود نگذاشت منبرش تمام شود، شروع کرد به فحاشی و ضمن تکفیر و تفسیق او و اینکه چرا به شاه بد می گوید، مامورین حمله کرده و سیدجمال را از منبر پائین کشیده و کتک مفصلی زدند. اما کار اعتراض پایان نگرفت. روحانیان به پشتیبانی مردم پیگیر ماجرا شده و همچنان خواستار عزل علاءالدوله شدند. در ۲۲ آذر ۱۲۸۴ کار به تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم کشید که تنها محل امنی بود که از تهاجم مامورین در امان بودند. پادرمیانی ها از سوی مظفرالدین شاه طرفی نبست.
مردم هم همت کرده روز به روز بر جمعیت متحصن در حرم افزودند. حرم عبدالعظیم برای مردم خاطره انگیز بود. همه به یاد دارند ۹ سال پیش میرزا رضا کرمانی چاره این ستم ها و تعدیات را در کشتن شاه دیده بود و شجاعانه ناصرالدین شاه را در همین مکان با گلوله سقط کرد.
میرزا خود نیز پس از تحمل شکنجه و حبس سال بعد به دار آویخته شد اما اوضاع سامانی نیافت و فشار بر دوش مردم مضاعف شد. تحصن محل خوبی برای تبادل آرا و بحث درباره علل این نابسامانی ها بود. مردم در کنار نخبگان جامعه در یک زمان و مکان به گفت وگو نشستند که ریشه کجاست و درمان چیست. سرانجام شاه مجبور شد اعتراض آنها را به رسمیت شناخته از متحصنین بخواهد خواسته هایشان را اعلام کنند. علما که نقش رهبری حرکت را به عهده داشتند خواستار تشکیل عدالتخانه ای شدند که در مقابل تعدیات و ستم های مامورین به داد مردم برسد. علما خواست های هشتگانه ای را مطرح می کنند که عبارت بودند از عزل مسیو نوز وزیر گمرک و مالیه، عزل علاءالدوله حاکم تهران، عزل عسکر گاریچی راهدار قم، بازگرداندن میرزا محمدرضا مجتهد تبعیدی کرمانی به موطن خویش، بازگرداندن مدرسه مروی و موقوفات آن به متولی باشی سابق آن، لغو دستور کاهش مستمری کارمندان، بنای عدالتخانه در تمام شهرهای ایران و بالاخره اجرای قانون اسلام بدون تبعیض درباره تمام مردم.
شاه طی نامه ای به علمای متحصن خواسته های آنها را پذیرفت. تحصن پایان یافت. عین الدوله دستور داد یک شورای دولتی با شرکت مقامات دولتی و بزرگان درباری و نیز برخی تجار و رجال و شخصیت های معروف تشکیل شود تا درباره نحوه تشکیل عدالتخانه به توافق برسند. مردم به وعده حکومت امیدوار شدند. اما وقایعی نیز اتفاق افتاد که نشان از روندی دیگر داشت.
اسفندماه مصادف با ماه محرم بود. عین الدوله حکم کرده بود که سیدجمال واعظ که بعد از سخنرانی مسجد شاه همواره در بیم و هراس از حکومت بود از تهران بیرون رود.
حتی تهدید کرد که اگر خودش نرود او را خواهم کشت. میانجیگری بهبهانی هم فایده ای نبخشید. او دهه اول محرم را به قم رفت و سپس بازگشت.
عین الدوله خود روضه خوانی مفصلی در این ایام برپاکرد تا نظر علما را به خود جلب کند. کارهای عین الدوله نشان می داد تغییری حاصل نشده و قصد تسلیم شدن به خواست مردم و علما را ندارد. این نگرانی بار دیگر موجب تلاش و رایزنی علما و آزادیخواهان شده بود. علما هفته ای دو روز جلسه داشتند. طلبه ها نیز نشست هایی برگزار می کردند و به چاره جویی می پرداختند. برخی نیز شبنامه هایی توزیع می کردند و به روشنگری می کوشیدند. نوروز ۸۵ در چنین حال و هوایی فرا رسید.
منبع : ایران یکصد سال پس از مشروطیت