جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

چالش های اوباما


چالش های اوباما
در تاریخ آمریکا تعداد روسای جمهوری که به اندازه باراک اوباما از رئیس جمهور ماقبل خود چالش به ارث برده باشند ناچیز است. در واقع با توجه به مسیر صعب العبور و پر فراز و نشیبی که پیش روی رئیس جمهور آینده آمریکا قرار دارد، آدم از خود می پرسد اصلا چرا اوباما و جان مک کین می خواستند رئیس جمهور شوند.
دیگر روسای جمهوری که به هنگام شروع کار خود با کارهای شاق روبرو بودند عبارت بودند از:
- جرج واشنگتن، که می بایست ۱۳ ایالات جدید را آنقدر کنار یکدیگر نگه دارد تا جمهوری و اتحاد ایالات آمریکا محکم شود؛
- مارتین ون بورن، که می بایست وحشت اقتصادی سال ۱۸۳۷ میلادی را اداره کند که ناشی از صرف هزینه های تورم زای هنگفت مالی و اعتباری توسط سلفش، اندرو جکسون بود.
- آبراهام لینکلن، اندور جانسون و یولیسیس اس گرانت، که با جنگ داخلی گسترده و عواقب آن مواجه بودند. علت بروز آن جنگ داخلی، بعضا، سیاستهای اسلاف آنان یعنی فرانکلین پیرس و جیمز بیوکنن بود.
- گروور کلیولند، که با دومین رکود اقتصادی بزرگ تاریخ آمریکا مواجه بود که ناشی از اعمال تعرفه های بالا، ولخرجی های فدرال و آزاد سازی های گسترده مالی توسط سلفش بنجامین هریسون بود.
- فرانکلین دی روزولت، که بدترین رکود اقتصادی تاریخ آمریکا را از هربرت هوور به ارث برد.
- جرالد فورد، که کشوری گیج و منگ از جنگ ویتنام و آبروریزی واترگیت از دولتهای لیندون جانسون و ریچارد نیکسون برایش به میراث ماند.
البته باید پیش بینی کرد که مردم و رسانه های آمریکا، به علاوه تاریخ دانان این کشور، احتمالا به اوباما مجالی بدهند، چرا که او چنین وضع آشفته ای را از بوش به ارث برده است. چنین عکس العمل خیرخواهانه ای در آمریکا یک بار هم اتفاق افتاد یعنی زمانی که فرانکلین دی روزولت شمارش معکوس اقتصادی شدیدی را از هربرت هوور به ارث برد که خود او هم آن را تعمیق و تبدیل به یک رکود اقتصادی طولانی کرد.
همین‌طور، با اینکه لینکلن جنگ داخلی گسترده ای به راه انداخت، تاریخ با وی فوق العاده خوش رفتاری کرد. در آن جنگ ۶۰۰ هزار نفر از مردم آمریکا کشته شدند و هنوز هم بدترین جنگ آمریکا به حساب می آید. اما نتیجه آن جنگ آزادی اسمی سیاهپوستان بود و با این حال اگر زودتر به جنوبی ها که طرفدار برده داری بودند پیشنهاد پرداخت غرامت در قبال آزادی بردگان داده می شد، ممکن بود از بروز آن جنگ جلوگیری کرد. از طرف دیگر، اندرو جانسون و اولیسیس اس گرانت، هم با وجود تلاش هایشان برای پاکسازی و رفع آشفتگی های برجامانده از دوران تصدی پیرس، بیوکنن و لینکلن، چندان هم موفق نبودند.
آن قطعه از تاریخ آمریکا به بیش از همه شبیه اوضاع کنونی این کشور است. شاید به ارث رسیدن میزان بالای بیکاری به‌علاوه تورم شدید و تبعات جنگ ویتنام از لیندون جانسون و نیکسون به جرالد فورد باشد. از یک جنبه، وضع اوباما بدتر از فورد است، چون چیزی که به او به ارث رسیده دو باتلاق نظامی و نه یک ناراحتی ملی در اثر شکست در جنگ (مانند ویتنام.) همچنین او با یک سقوط اقتصادی روبرو است که از بسیار بدتر از بالا بودن میزان بیکاری به علاوه تورم شدید است. اما از سوی دیگر، اوباما عواقب آبروریزی ای مانند واترگیت را به ارث نمی برد که قانون اساسی آمریکا را تضعیف کرد.
به لحاظ اقتصادی، فقر تاریخی که بیش از همه به اوضاع فعلی آمریکا شبیه است، ظاهرا همان رکود و سقوط اقتصادی ای است که وان بورن و کلیولند از اسلاف خود به ارث بردند. هر دو این افراد - که دو تن از بهترین روسای جمهور تاریخ آمریکا بودند- با زیرکی خاصی، سیاستهای مالی سختگیرانه در پیش گرفتند و با اتکا به اصول بازار آزاد، با هدف ایجاد موازنه در بازار، گذاشتند تا دستمزدها و قیمتها کاهش یابد.
جرج دبلیو بوش، با تزریق مصنوعی اعتبار و نجات نهادهای مالی و ملی سازی بخشی از این نهادها، بحران اقتصادی موجود را تشدید کرد. این کار باعث وخامت و دشوارتر شدن کار لازم و غیر قابل اجتناب تصحیح بازار شد. هربرت هوور، و فرانکلین دی روزولت هم سیاستهای مشابهی را به‌مورد اجرا گذاشته و بطور مصنوعی پول وارد اقتصاد کردند. بدبختانه، به نظر می رسد که اوباما هم راه حل دولتی بوش برای بحران اقتصادی آمریکا را در پیش خواهد گرفت.
اما تاریخ نشان داده است که حتی اگر دولت اشتباهات وسیع را در معرض سیاستهای اقتصادی مداخله جویانه قرار ندهد (یعنی به همان اندازه ای که هوور و فرانکلین دی روزولت این کار را کردند،) اقتصاد آمریکا می تواند نهایتا به نوعی خود را بازسازی کند. کار دشوارتری که پیش روی اوباما قرار دارد پایان دادن به دو جنگ و باتلاقی است که آمریکا در آن به دام افتاده است. به نظر می رسد که تمایلات اوباما نسبت به جنگ عراق بهتر از تمایلات بوش است. لااقل او وعده داده است که نیروهایآمریکایی بیشتری را سریعتر از عراق خارج سازد. اما ممکن است که او این نیروها را به افغانستان منتقل کند - که خودش یکی دیگر از باتلاقهایی است که آمریکا به نام کشور سازی در آن گیر افتاده است.
هیچ رئیس جمهوری به هنگام ورود به دفتر ریاست جمهوری آمریکا با دو جنگ رو به باخت و یک سقوط شدید اقتصادی روبرو نبوده است که به خودی خود توان تغییر موفقیت آمیز نتیجه آن جنگها را از بین می برد.
بنا بر این تنها راه حل، پس انداز پولی است که این همه به آن نیاز است (اما اینگونه به هدر می رود- ) یعنی پایان دادن به آن جنگها و خروج نیروها از عراق و افغانستان. کشور آمریکا در خطر قرار دارد.
تنها گذشت زمان نشان خواهد داد که اوباما توان برخورد با این چالش ها را دارد یا نه. پس منتظر بمانید و ببینید.
نویسنده: ایوان ایلاند
ترجمه: جمشید سلمانیان
منبع : روزنامه رسالت