پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آل سیاست، فارسی دری و اصحاب رسانه


آل سیاست، فارسی دری و اصحاب رسانه
اخیرا گروهی از روزنامه‌نگاران و اصحاب مطبوعات كشور برادرمان افغانستان كه با نام <اتحادیه ژورنالیستان افغانستان> فعالیت می‌كنند از روزنامه اعتماد ملی بازدید داشتند و در جلسه شورای تیتر روزنامه شركت جستند. نشست صمیمانه و مغتنمی‌بود كه در آن حول و حوش زبان فارسی و مسائل و مشكلا‌ت آن نیز سخنی گفته شد. در آن نشست لذت‌بخش، نگارنده به اشارت نكته‌ای را بازگو نمودم كه اكنون می‌خواهم آن را بازتر بیان كنم.
در ایام كودكی شنیده بودم كه مردمان می‌پنداشتند موجود مرموزی به نام <آل> یا <ننه‌آل> وجود دارد كه عفریته‌ای از جنس جنیان است و چنگال‌های آهنینی دارد. <آل> سمبل نسل‌كشی انسان بود و دشمن نامرئی زنان تازه‌زا كه با این كارشان به حفظ نسل بشر كمك می‌كردند. آل، موجود مرموزی بود كه می‌توانست به اشكال گوناگون دربیاید و از جمله به شكل یك <تارمو> و از این راه خود را درون خوراك زائو و نوشیدنی‌های وی وارد نموده و به كالبدش نفوذ كرده و جگرش را ببرد و یا اگر زائو را در هفت روز اول زایمان در اتاق تنها می‌یافت با چنگال‌های آهنین جگر او را درمی‌آورد و او را به هلا‌كت می‌رسانید كه در این صورت می‌گفتند او را آل برد یا آل زد. آل‌زدگی زائوی فوت شده هیچگونه علا‌مت ظاهری نداشت اما وی از پا درآمده بود.‌
به نظر می‌رسد كه در پنجاه و شصت سال اخیر زبان شیرین و دیرپای فارسی نیز توسط اصحاب پلیتیك و آل‌سیاست در كشورهای فارسی‌زبان زیر سلطه روسیه و انگلیس دچار بیماری و آفت‌زدگی نامرئی و مرموزی از نوع <آل‌زدگی> حافظان نسل بشر گردیده است و این‌بار این <آل‌سیاست و اصحاب پلیتیك> بودند كه تبدیل به آفتی همچون <آل> برای فارسی دری شده‌اند. سیاست‌های فارسی‌ستیزانه روسیه و انگلستان از وقتی كه بر كشورهای مسلمان‌نشین آسیای میانه، افغانستان و شبه‌قاره هند تسلط یافتند، بسیار دقیق، نامرئی و مرموزانه درست مانند یك <تارمو> كه افتادنش صدا ندارد، به عنوان یك آفت و همچون یك <آل> به جان زبان فارسی افتاده و كوشیدند جگر آن را از كالبدش بیرون بكشند و از صفحه روزگار محوش نمایند.
آنان ابتدا با در پیش گرفتن سیاست تغییر خط و رقیب‌تراشی برای فارسی در قلمرو وسیع آن كه از اسلا‌مبول تا تهران و از تبریز تا بمبئی و از دهلی تا كابل و از بخارا و سمرقند تا دوشنبه و عشق‌آباد گسترده بود، تلا‌ش كردند تا آن را از بین ببرند. این سیاست در هند و پاكستان و بنگلا‌دش كاملا‌ موفق از آب درآمد، زبان‌های محلی و گویش‌های قومی احیا شده و فارسی كاملا‌ متروك گردیده و از رسمیت افتاد كه عملا‌ با این كار فاصله‌های اقوام مسلمان آسیا بیش از پیش شدت یافت. زبان فارسی كه زمانی زبان رسمی مكاتبه دربارها از عثمانی تا هند بود و در شبه‌قاره كتاب‌هایی مانند تاریخ فرشته، تاریخ الفی، مجالس‌المومنین و صدها كتاب دیگر به فارسی دری نگارش و نشر می‌یافت و شاعران نامداری همچون بیدل دهلوی و دیگران با آن سخن‌سرایی می‌كردند، اكنون كاملا‌ مهجور گشته و همچون یك <زبان خارجی> تلقی می‌‌شود، به گونه‌ای كه در هند و پاكستان فرزندان <اقبال> نیز دیوان فارسی وی را بدون ترجمه نمی‌توانند بخوانند. در تاجیكستان و آسیای میانه نیز خط فارسی را عوض كرده و خط كریل را جایگزین آن نمودند. با این همه گویا دلشان آرام نگرفت و كوشیدند یكپارچگی باقیمانده فارسی دری را نیز از بین ببرند. این بود كه به تدریج چند گونه زبان فارسی ساخته و پرداخته شد و برای هر كدام نیز نامی و لقبی نثار گردید مانند فارسی ایرانی، فارسی افغانی یا دری، فارسی تاجیكی، فارسی هندی و ... ‌
آنان و عوامل بومی مسلط‌شان، با این سیاست فارسی‌ستیزانه خود كوشیدند تا نام <فارسی> از روی زبان فارسی‌گویان افغانی و تاجیكی و ... در آسیای میانه برداشته شود و چنین وانمود كردند كه فارسی رایج در این مناطق را صرفا باید زبان <دری> نامید و نه فارسی. غافل از اینكه همه اینها فارسی دری نام دارند كه از آثار حافظ و سعدی و فردوسی و ابن‌سینا گرفته تا صدرالدین عینی و سیداسماعیل بلخی و ناصرخسرو قبادیانی و محمدحسین شهریار و پروین اعتصامی، همه و همه را شامل می‌شود. تهرانیان به دری سخن می‌گویند همانگونه كه كابلیان. چرا كه فارسی دری اصطلا‌حی است در مقابل زبان پهلوی قدیم و فارسی میانه، چه نوع تهرانی و شیرازی آن باشد و چه نوع كابلی و مزاری و دوشنبه‌ای‌اش. ‌
اما مقتضای سیاست این بود كه این دو با جعل اصطلا‌ح از همدیگر جدا شوند، بنابراین گفته شد كه نباید از واژگان فارسی رایج در ایران كه برای مظاهر تمدنی جدید و دانش و تكنیك تازه در فرهنگستان و یا خارج از آن گزینش، ابداع و رایج شده‌اند استفاده نمود بلكه برای این منظور بهتر است از واژگان روسی و انگلیسی و یا گویش‌های محلی متروكه و نیمه‌زنده بهره‌برداری گردد. فی‌المثل باید به جای روزنامه‌نگار ژورنالیست، به جای روشنفكر انتلیكتوال، به جای دانشگاه ساكلته، به جای دانشكده پانتون و به جای رشته تحصیلی پاوانتی یا پانزه و امثال اینها به كار برده شوند تا بدین طریق فارسی‌گویان ایرانی، افغانی، تاجیكستانی و هندی و پاكستانی به مرور زمان به راحتی نتوانند با همدیگر محاوره نمایند و آثار همدیگر را بخوانند و شاید زمانی برسد كه حتی به مترجم نیاز پیدا كنند!
این <آل> استعمار كه به صورت نامرئی و در قالب یك <تار مو> درآمده و به جان مادر عزیزی به نام زبان فارسی افتاده بود، بالا‌خره كار خود را كرد. هرچند كه تاكنون نتوانسته‌این موجود زیبا و دوست‌داشتنی را كاملا‌ از پا دربیاورد ولیكن به نظر می‌رسد كه توانسته است برخی از اندام‌های آن را از كار بیندازد. چنانكه اكنون كه آغاز كار است میان متون جدید ایرانی، افغانی و تاجیكی فاصله‌ای است محسوس. اصحاب پلیتیك و آل سیاست از بومیان این مناطق در دوره سلطه بیگانگان نیز غافل از همه جا و همه چیز به رشد و گسترش این بیماری و <آل‌زدگی> زبان مادری‌شان كمك كرده و گویا آن را نشانه‌ای از استقلا‌ل نیز می‌پنداشته‌اند!
اكنون كه آن بیگانگان از آسیای میانه و افغانستان گریخته‌اند و آل‌زدگی زبان فارسی دری برای آل فرهنگ و اصحاب رسانه و نیز رجال سیاست واضح گردیده است، چه نیكوست كه اصحاب رسانه، روزنامه‌نگاران و نویسندگان كشورهای فارسی‌گوی، كه سازندگان زبان نویند، قطع نظر از مواضع رسمی دولت‌ها، هر از چند گاهی در جایی گردهم آیند و برای یكسان‌سازی واژه نوین و <تقریب زبان فارسی> با هم گفت‌وگو نمایند تا بتوانند این موجود ظریف و زیبای تاریخ دیرین خود یعنی زبان فارسی را از بیماری آل‌زدگی مصونیت ببخشند تا نسل‌های آینده همه فارسی‌گویان، آثار قلمی این نسل را نیز همسان و راحت بخوانند، چنانكه هم‌اكنون همه ما در همه این كشورها آثار فارسی بزرگانی همچون ناصرخسرو، ابن‌سینا، بلعمی، عطار، حكیم‌سنایی، رودكی، فردوسی، سعدی، حافظ، شمس تبریزی و مولا‌نا را به‌خوبی فهم و هضم می‌كنیم.
البته مطلوب‌تر آن است كه در این میان دولت‌ها و اصحاب سیاست نیز برای برگزاری همایش‌های مشترك فرهنگستان‌ها و وزارتخانه‌های مربوطه، دست‌كم هرچند سال یك‌بار بكوشند تا فارسی دری، این یادگار نیاكان نیك‌اندیش، از زخم‌های زهرآگین <آل‌>‌های زمانه مصون بماند. خدایا چنین بادا.
ابوالفضل شكوری‌
منبع : روزنامه اعتماد ملی