سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پاسخ امام حسین (ع) به نامه مسور بن مخرمه


پاسخ امام حسین (ع) به نامه مسور بن مخرمه
((استخیر اللّه فی ذلك )). از جـمـلـه كـسـانـی كـه امـام (ع ) را از رفـتـن بـه سـمـت عـراق بـرحـذر داشـتـه , ((مـسـور بن مخرمه )) [۱] است او نامه ای به این مضمون برای حضرت نوشت : ((ایـاك ان تـغتر بكتب اهل العراق , ویقول لك ابن الزبیر, الحق بهم , فانهم ناصروك , ایاك ان تبرح الـحـرم , فـانهم ان كانت لهم بك حاجهٔ فسیضربون اباط الابل حتی یوافوك , فتخرج الیهم فی قوهٔ وعدهٔ )) [۲] .
یـعـنـی : ((مـبادا به نامه های مردم عراق , مغرور شوی وسخن عبداللّه بن زبیررابپذیری وبه عراق بـروی , مـبادا از مكه دور شوی , اگر مردم عراق واقعا به شما احتیاج دارند, زیر بغلهای شتر بزنند (یـعـنـی بر شتران را هوار سوار شوند) وخودرا به زحمت بیندازند تا به خدمت شما رسیده آنگاه با قدرت وامكانات , خارج شوید (یعنی تنهانوشتن نامه كافی نیست بلكه باید حركت كنند وخودشان به حضور برسند))).
● اشتباه مسور بن مخرمه
((مسور بن مخرمه )) خیال می كند كه حضرت , صرفا به خاطر نامه های مردم عراق حركت می كند واز كثرت نامه ها, خوشحال شده ویا اینها, باعث تحریك وتشجیع حضرت برای رفتن به سمت عراق شده است در حالی كه نمی داند نه بر حذرداشتن امثال ((ابن عباس , ومحمد بن حنفیه , وام سلمه وعـبـداللّه بـن عـمـر)), حضرت رامنصرف می كند ونه ارسال نامه های مردم عراق وترغیب امثال ((عـبـداللّه بـن زبیر))امام (ع )را بر رفتن , مصر می سازد, او امام معصوم وخامس اصحاب كسااست وایـن حـركـت وقـیام یك ماموریت الهی است كه اراده حقتعالی بر این تعلق گرفته كه حسین بن علی (ع ) در این راه كشته شود وزنها وبچه ها هم اسیر شوند تا دین الهی پایداربماند.
زود بیرون رو تو در سمت عراق
كربلا دارد به خونت اشتیاق .
حق تورا غلطان به خونت خواسته
این قبا بر پیكرت آراسته .
كودكانت را ببر همراه خود
نینوارا پر سوزكن از آه خود.
● پاسخ امام (ع)
سـیـد الـشـهدا(ع ) در پاسخ ((مسور)) فقط به یك جمله اكتفا می كنند وآن ((استخیر اللّه ))است , یعنی از خداوند می خواهم آنچه را خیر ومصلحت من است همان را عملی سازد, نكته ای كه در كتب روایی واخلاقی بابی به آن اختصاص داده شده , تحت عنوان ((التفویض الی اللّه والتوكل علیه )) كه مؤمن باید اموراتش را به خدای متعال واگذار كند وبر او توكل نماید تا او هرچه مصلحت بنده است , همان راعملی سازد. توسل جستن یوسف (ع ) به مخلوق . وقتی كه حضرت یوسف (ع ) دانست كه به زودی یكی از رفقای زندانیش آزادمی شود, به او گفت : (اذكـرنـی عـنـد ربـك ) یعنی وقتی از زندان آزاد شدی , نزد سلطان سفارش مرا هم بكن وبگو كه یوسف , بی گناه در زندان افتاده است , اما او پس ازآزادی , فراموش كرد. در روایـتـی امـام صادق (ع ) می فرماید: جبرئیل (ع ) نزد حضرت یوسف آمدوگفت : چه كسی تورا زیباترین مردم قرارداد؟ . گفت : خدای من . گفت , چه كسی در میان برادرانت , علاقه تودرا در دل پدرت قرار داد؟ . گفت : خدای من . گفت : چه كسی تورا از درون چاه نجات داد؟ . گفت : خدای من . گفت : چه كسی سنگ را (كه از بالای چاه انداخته بودند) از تو دور كرد؟ . گفت : خدای من . گفت چه كسی تورا از چاه رهایی بخشید؟ . گفت : خدای من . گفت : چه كسی مكر وحیله زنان مصررا از تو دور كرد؟ . گفت : خدای من . پس از این اقرارها واعترافها, جبرئیل گفت : ((فـان ربـك یـقـول مـا دعاك الی ان تنزل حاجتك بمخلوق دونی البث فی السجن بماقلت بضع سنین )) [۳] . یـعـنـی : ((خـدای مـتعال می فرماید: پس چرا در اینجا به مخلوقی پناه بردی وبه اوعرض حاجت كردی ؟ اكنون به خاطر این عمل , باید چند سال دیگر در زندان بمانی )). الـبـته استمداد واستعانت از مخلوق با حفظ توكل منافاتی ندارد مخصوصا كه انسان برای نجات از دسـت ظالمی , متوسل به دیگران بشود, ولی این مساله برای افرادعادی وعوام است , اما شخصیتی مـانـنـد حـضـرت یـوسف (ع ) كه علاوه بر مقام نبوت , آن همه عنایات الهی را به چشم دیده است , نمی بایست به مخلوقی متوسل می شد.
● حدیثی جالب از امام صادق (ع )
((مـحـمد بن عجلان )) می گوید: سالی دچار تنگدستی وقرض زیادی شدم وطلبكاران هم مرتب در طـلـب خـود اصرار می كردند, لذا تصمیم گرفتم نزد ((حسن بن زید)) امیر مدینه بروم واز او بخواهم كه به من كمك كند, مخصوصا كه از سابق باهم آشنا بودیم در بین راه با محمد بن عبداللّه بـن عـلـی بـن الـحـسـین (ع ) برخورد كردم كه ازقدیم با او هم رفقاتی داشتم , دست مرا گرفت ومـتـوجـه مـن شـد وگفت : می دانم به كجاوبرای چه منظوری می روی ؟
از چه كسی برای رفع گرفتاریت كمك می طلبی ؟ . گفتم : از حسن بن زید. گـفـت : پـس بـدان كه حاجت روا نمی شوی وبه مقصود خود نمی رسی ؟ برو نزدكسی كه ((اجود الاجـودین ))است واو می تواند گره از كار تو بازكند, زیرا از پسر عمویم ـ امام صادق (ع ) شنیدم كه حدیثی را از ابا گرامش وآنان از رسول خدا(ص )نقل می كنند كه : ((اوحی اللّه الی بعض انبیائه فی بعض وحیه الیه : وعزتی وجلالی , لاقطعن امل كل مؤمل امل غیری بالایاس , ولا كسونه ثوب المذلهٔ فی النار [الناس خ ل ] ولابعدنه من فرجی وفضلی , ایؤمل عبدی فی الـشدائد غیری , والشدائد بیدی , او یرجو سوای ,وانا الغنی الجواد, بیدی مفاتیح الابواب وهی مغلقهٔ وبابی لاملی مفتوح لمن دعانی الم یعلموا ان من دهته نائبهٔ لم یملك كشفها عنه غیری , فمالی اراه بـامـله معرضا عنی وقداعطیته بجودی وكرمی ما لم یسالنی , فاعرض عنی ولم یسالنی , وسال فی نـائبـته غیری , وانا اللّه ابتدئ بالعطیهٔ قبل المسالهٔ , افاسال فلا اجود, كلا , اولیس الجودوالكرم لی , اولـیس الدنیا والاخرهٔ بیدی , فلو ان سبع سماوات وارضین سالونی جمیعا, فاعطیت كل واحد منه مسالته ما نقص ذلك من ملكی مثل جناح بعوضهٔ وكیف ینقص ملك انا قیمته فیابوس لمن عصانی ولم یراقبنی )) [۴] . یـعنی : ((خداوند متعال به بعضی از انبیا وحی فرستاد كه به عزت وجلالم سوگند! هركس به غیر مـن امـیـد ببندد اورا مایوس می كنم ولباس مذلت را بر اومی پوشانم , آیا در شداید به غیر من تكیه می كند در حالی كه حل شداید به دست من است , كلید درهای بسته به دست من است وهركس كه مـرا بـخـوانـد, آرزوی اورا بـرآورده مـی كنم , من خدایی هستم كه قبل از سؤال , عطایای افرادرا می دهم واگر هفت آسمان وزمین از من چیز بخواهند وبه هركس آنچه می خواهد بدهم , مانند پر مگس می ماند كه چیزی از خزائن من كم نمی شود)).
((محمد بن عجلان )) چون این حدیث را شنید, گفت : دوباره این حدیث را برای من بخوان , تا سه مـرتـبـه ایـن حدیث را برای او خواند وگفت : دیگر از احدی چیزی نمی خواهم , مدتی نكذشت كه خداوند متعال رزقش را فرستاد وتنگدستی اوبرطرف شد. سـیـد الشهدا(ع ) هم در صبح عاشورا فرمود: ((اللهم انت ثقتی فی كل كرب ورجائی فی كل شدهٔ وانـت لـی فی كل امر نزل بی ثقهٔ وعدهٔ , كم من هم یضعف فیه الفؤادوتقل فیه الحیلهٔ ویخذل فیه الـصدیق ویشمت فیه العدو انزلته بك وشكوته الیك رغبهٔ منی الیك عمن سواك فكشفته وفرجته فانت ولی كل نعمهٔ وصاحب كل حسنهٔ ومنتهی كل رغبهٔ )) [۵] .
یـعنی : ((خدایا! تو تكیه گاه من در هر گرفتاری ومصیبت هستی , چه مقدارغمهایی كه در برابر آن قـلب انسان ضعیف وراه چاره مسدود می شود غمهایی كه بادیدن آن , دوستان , خوار ودشمنان زبـان شـماتت می گشایند, در چنین مواقع , تنها به توشكایت آورده واز دیگران قطع امید نمودم وایـن تو بودی كه مرا از گرفتاریها نجات دادی , همانا تو صاحب هر نعمت وحسنه هستی وآخرین تكیه گاه من می باشی )).
● تجربه فخر رازی
((فـخـری رازی )) می گوید: ((آنچه را تا امروز درسن ۵۷ سالگی تجربه كرده ام این است كه انسان , هـرگـاه در امـری بر غیر خداوند متعال تكیه كند,موجب گرفتاری ومحنت می شود وهرگاه از ابـتـدا بـه ذات بـاری تـعـالـی مـتوجه شود واز مردم منقطع شود,به آرزوی خود به بهترین وجه می رسد)) [۶] .
پی‌نوشتها:
۱) ((مـسـور بـن مـخـرمـه )) در سـال دوم از هـجـرت مـتـولد ودر سال هشتم به مدینه آمده ورسـول خـدا(ص ) را دیده خاطراتی از آن حضرت نقل كرده است , بعد همراه ((عبداللّه بن زبیر)) بـوده تـاآنـكه سپاهیان یزید كه درسنه ۶۴ بعد از ((واقعه حره )) برای جنگ با ((عبداللّه بن زبیر)) مكه را درمحاصره قرار دادند, سنگی به ((مسور)) اصابت كرد وكشته شد (الاصابه , ج۳ , ص ۴۲۰).
۲) حیاهٔ الحسین , ج۳ /ص ۲۴ تاریخ ابن عساكر, ترجمه الامام الحسین (ع), ص ۲۲۰.
۳) تفسیر مجمع البیان , ج۵ , ص ۲۳۵.
۴) اعـلام الـدیـن , دیـلـمـی , ص ۲۱۲ امـالی شیخ طوسی , مجلس ۲۴, ح۱۳ , ج۲ /۵۸۴, مجموعه ورام ,ج۲ , ص ۷۳.
۵) حیاهٔ الحسین , ج۳ , ص ۱۸۰ ـ البدایهٔ والنهایهٔ , ج۸ , ص ۱۶۹.
۶) التفسیر الكبیر, ج۱۸ , ص ۱۴۵.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید