سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

توقف!اکنون حماس باید تصمیم بگیرد


توقف!اکنون حماس باید تصمیم بگیرد
پیروزی غرور آفرین رزمندگان مقاومت اسلامی فلسطین در نبرد با نیروهای صهیونیستی به صورت خودکار موجبات انزوای تل آویو و حامیان غربی و عربی آن را فراهم ساخته است.در چنین شرایطی کمیته چهار جانبه کوارتت نیز سعی دارد به هر نحو ممکن از وزن بار شکست تحمیل شده بر دوش اولمرت و همراهانش بکاهد.از سوی دیگر،شکست رژیم صهیونیستی در غزه مسئله ای است که تنها متوجه حزب کادیما نبوده و احزاب لیکود و کارگر نیز در پذیرش بار این شکست با نخست وزیر مفلوک فعلی اسرائیل شریک هستند.
حماس در جریان ۲۳ روز مقاومت نقش خود را به عنوان اصلی ترین بازیگر معادلات فلسطین تقویت نموده است.نباید فراموش کرد که معادلات پس از جنگ به لحاظ سیاسی از معادلات زمان جنگ و قبل از آن پیچیده تر است،زیرا ترکیب ناهمگون مطالبات و فشارهای بین المللی قدرت مانور را از طرف شکست خورده می گیرد.به عنوان مثال در نبرد سال گذشته میلادی میان مسکو و تفلیس،کاخ کرملین عملا گوی و میدان را در دست گرفت و حتی طرفهای اروپایی را مجبور به تخریب ناخواسته تفلیس و دولت میخائیل ساکاشویلی نمود.در جریان نبرد غزه نیز این مسئله کاملا قابل انعکاس است.در حالی که استراتژیست های تل آویو در صدد نابودسازی حماس در عرض یک هفته بودند،پس از ۲۲ روز مقاومت بدون نابودی حماس و با انبوهی از تلفات نظامی از خاک غزه عقب نشینی نمودند.به عبارت بهتر،حماس توانست در جنگی نابرابر تل آویو،واشنگتن،اتحادیه اروپا و برخی کشورهای عربی منطقه را مغلوب نموده و آنها را در دستیابی به اهداف پلیدشان ناکام گذارد.حال سوال اصلی اینجاست که با توجه به پیروزی اخیر حماس ، هم اکنون چه کسی قواعد بازی در فلسطین را تعیین می نماید؟
پاسخ این سوال کاملا مشخص است.هم اکنون مقاومت اسلامی فلسطین با برگ برنده بزرگی که در برابر تل آویو به دست آورده قواعد بازی جدید در منطقه را تعیین خواهد کرد.این قواعد جدید بر پایه “ادامه مقاومت و خروج اشغالگران از خاک فلسطین استوار خواهد بود.پس از پایان جنگ غزه غرب سعی دارد مداوای اسرائیل در حال مرگ”را هر چه سریع تر عملی نماید اما اصرار مقاومت اسلامی فلسطین بر خواسته های بر حق خود این امکان را از حامیان اسرائیل سلب نموده است.
مرور برخی رخدادهای به وقوع پیوسته پس از نبرد غزه مهر تائیدی بر سردرگمی اسرائیل و متحدانش در برابر حماس است.یکی از افرادی که در جریان جنگ غزه به صورت غیر مستقیم از جنایات تل آویو حمایت می کرد بان کی مون”دبیر کل سازمان ملل متحد بود.او پس از پایان جنگ غزه نیز سعی دارد به رویکرد دوگانه خود در قبال بحران غزه ادامه دهد.شاید مرور اظهارات اخیر بان کی مون چندان خالی از تامل نباشد:
اکنون همه از بحران اقتصادی صحبت می‌کنند در حالی که مردم غزه با شکل جدیدی از بحران روبرو هستند۰
من اخیرا در غزه بودم، این سفر بسیار ناراحت‌کننده بود.من تخریب را به چشم دیدم و اکنون که از این منطقه بازگشته ام با تصمیم قاطعانه‌ای به عنوان دبیرکل سازمان ملل تلاش خواهم کرد که مردم غزه دیگر با درد زندگی نکنند.
البته سازمان ملل متحد به تنهایی نمی تواند در این راه موفق باشد و ضروری است که آمریکا نیز نقش رهبری خود را انجام دهد.
در سخنرانی اخیر دبیر کل سازمان ملل متحد در خصوص مسائل غزه شاهد ابراز نتیجه ای رئالیستی و خصمانه از دل مقدمه ای به ظاهر دوستانه و احساسی هستیم.بان کی مون در حالی با مردم غزه ابراز همدردی می کند که وی در جریان جنگ غزه از رژیم اشغالگر قدس خواسته بود تا “حتی الامکان”از کشتن غیر نظامیان جلوگیری نماید!اما تفاوت با ن کی مون نسبت به پیشینیان خود در سازمان ملل در این بود که افرادی مانند کوفی عنان ممکن بود در برخی موارد علیه لابی شورای امنیت وارد صحنه شوند اما بان کی مون خود نیز جزئی از این لابی است.دبیر کل سازمان ملل متحد در زمان تصدی‌گری مقام وزارت امور خارجه کره جنوبی یکی از اصلی ترین همپیمانان واشنگتن در جنگ عراق بود و با اشغال این کشور از سوی واشنگتن کاملا موافق بود.از سوی دیگر، بان کی مون در قبال واشنگتن کلمه “رهبری”را به کار می برد.به راستی بان کی مون با استناد به کدام منطق از این کلمه استفاده می کند؟نقش رهبری آمریکا در خاورمیانه به هیچ عنوان قابل قبول نیست.مسلما بان کی مون که متاثر از سیاستها و دستورات پشت پرده واشنگتن می باشد نمی تواند در خصوص رهبری آمریکا در خاورمیانه ادعایی داشته باشد.اما مسئله مهم تر این است که بان کی مون چگونه پس از مشاهده شکست واشنگتن و تل آویو در برابر حماس هنوز برای آمریکا نقش رهبری در خاورمیانه قائل می شود؟!
در هر حال علی‌رغم میل باطنی افرادی مانند بان کی مون،خاویر سولانا و سایر مقامات وابسته به کاخ سفید ،مخالفان حماس ناچار به محاسبه وزن واقعی و پررنگ این حزب سیاسی-مردمی در معادلات سیاسی خاورمیانه هستند.از سوی دیگر،مطابق شناخته ترین قاعده شناخته‌شده پس از هر جنگی،طرف مغلوب باید ابتکار عمل را در دست طرف غالب دهد.هم اکنون طرف غالب حماس می باشد و تصمیم گیری در خصوص شرایط موجود و نحوه ترسیم شرایط بعدی نیز بر عهده آن می باشد.از این حیث حامیان تل آویو در سازمانهای بین المللی بهتر است جهت خوش خدمتی بیشتر به جریان سلطه وجهه خود را در بین ملتهای جهان بیشتر ازاین زیر سوال نبرند.
این نکته ای است که متحدان عربی تل آویو و واشنگتن نیز باید به طور کامل مدنظر قرار دهندبر این اساس کشورهای مصر،عربستان سعودی و اردن به عنوان سه بازنده خاورمیانه ای جنگ در نوار غزه از این پس در معادلات استراتژیک خاورمیانه نقش کمرنگی خواهند داشت.این نقش آفرینی کمرنگ برای ریاض،قاهره و امان غیر قابل اجتناب خواهد بود.از سوی دیگر،همراهی افرادی مانند حسنی مبارک،ملک عبدالله دوم و امیر عبدالله با اقدامات جنایتکارانه تل آویو در غزه به صورت خودکار موجبات نفرت مردم کشورهایشان را فراهم آورده است.بنابر این تنهادستاورد همراهان منطقه ای اسرائیل از نبرد غزه،سست شدن بنیان حکومتهایشان بود.
نچه مسلم است اینکه با تعیین خطوط جغرافیایی و اقلیمی نمی توان خطوط مرزی فکری را نیز از بین برد.عدم درک این نکته ساده توسط امیر عبدالله حسنی مبارک و ملک عبدالله دوم موجب همراهی آنها با تل آویو در راستای مقابله با حماس شده است.این افرد به هیچ عنوان نسبت به واقعیات جاری در نظام بین الملل و تهدیداتی که علیه خاورمیانه وجود دارند آگاه نیستند و همین عدم آگاهی سبب فرسایش روز به روز آنها خواهد شد.بحران عمیق تر آنکه این “عدم آگاهی”کشورهای عربی سبب وابستگی بیشتر آنها به قدرتهای سلطه گر شده است.قدرتهایی که به راحتی با مهره های خود معامله نموده و پس از پایان تاریخ مصرف مهره هایشان آنها را از بین می برند.گویا سران کشورهای عرب واشنگتن با صدام حسین را از یاد برده اند.
در نهایت اینکه حماس به عنوان طرف پیروز نبرد با تل آویو،اکنون با قدرتی مضاعف ابتکار عمل را در دست گرفته است.مقاومت اسلامی فلسطین در جریان مقاومت ۲۳ روزه اثبات نمود که در صحنه نظامی نیز مانند صحنه سیاسی آسیب ناپذیر و پویاست.ادامه این پویایی نتیجه ای جز سقوط اسرائیل و خفت حامیان آن در برابر مردم مظلوم غزه نخواهد داشت.
سعید سبحانی
منبع : روزنامه رسالت