جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

صداهای متفاوت در هنگامه جنگ


صداهای متفاوت در هنگامه جنگ
ستیز خشونت بار خاورمیانه، گوش سپردن به ندای جهان گرایی و همبستگی انسانی را به همان معنایی كه ایزاك دویچر و هانا آرنت مدنظر داشتند بیش از پیش ضروری ساخته است.
خاطره ها به روشی غیرمنتظره برای من تداعی می شوند. جنگ اخیر كه اسرائیل، جنبش حزب الله و لبنان را درگیر كرد، برایم تجدید خاطره ای بود از اولین مواجهه ام با منازعه اعراب و اسرائیل. یادم آمد كه این مواجهه اولین بار در اكتبر ۱۹۶۴ در اتحادیه آكسفورد روی داد تنها چند روز پس از آن، نیكیتا خروشچف دیگر در مسكو حكمرانی نمی كرد، نخستین بمب اتمی چین آزمایش شد و شاید تا حدی كم اهمیت تر حزب كارگر در انتخابات عمومی انگلیس پیروز شد و به سیزده سال حاكمیت محافظه كاران پایان داد.
اكنون برای به یادآوردن اینكه چگونه توازن میان توجه عمومی و همفكری با اسرائیلی ها و یا فلسطینی ها نسبت به گذشته تفاوت پیدا كرده احتیاج به اندكی تخیل داریم. اسرائیل از قدرت های زیادی برخوردار بود البته نه به اندازه ای كه به عنوان متحد نزدیك غرب به شمار رود چرا كه در آن زمان چنین اتحادی وجود نداشت و اتحاد با ایالات متحده تنها پس از ۱۹۶۷ شكل پیدا كرد. چپ ها به عنوان زمینه ای برای تجربه معیشت و اقتصاد سوسیالیستی به نظام كیبوتز ها مزارع اشتراكی در اسرائیل به اسرائیل می نگریستند و با آن احساس هم حسی داشتند.
برخلاف این، تقریبا همه كسانی كه در غرب درباره موضوع فلسطین تامل می كردند، از طرفداران چپ یا راست، به مسئله فلسطینیان به عنوان یكی از مسائل مربوط به مهاجران یا آوارگان می نگریستند و موانع اسكان آنها را مدنظر می گرفتند. یهودیان بازماندگان پس از جنگ جهانی دوم بودند: میلیون ها تن از افراد بی سرپناه كه جنگ بزرگ اروپا در میان مرزها پراكنده بود.
چریك های فلسطینی در سازمان آزادی بخش فلسطین ساف در قاهره و در ژانویه ۱۹۶۴ شكل گرفتند. این سازمان ابتدا زیر نظر دولت های عرب بود و به طور خاص تحت كنترل مصر قرار داشت. اولین عملیات مسلحانه این گروه در ژانویه ۱۹۶۵ حمله ای بود كه به یك ایستگاه برق در نزدیكی جلیله انجام داد.
در آن زمان در میان چپ ها همفكری با اعراب بیشتر متمركز بر تجربه «سوسیالیسم عربی» جمال عبدالناصر در مصر و تجارب اداره كارگری و تعاونی های دهقانی كه ثمره جنگ انقلابی الجزایر در سال های ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ بود صورت می گرفت.
با ظهور جنبش مقاومت فلسطینی در كرانه باختری رود اردن و كم شدن تدریجی همدلی با اسرائیل در جهان، همه این حمایت ها پس از جنگ شش روزه ژوئن ۱۹۶۷ تغییر شكل یافت. این روند یك شبه انجام نشد: برای مثال كوبا، روابط خود را با اسرائیل تا پس از جنگ ۱۹۷۳ حفظ كرد و اسرائیل را شایسته تحسین می دانست.
●پایان ناگهانی
جلسات مناظره آكسفورد درباره اكتبر ۱۹۶۴ پیش از اینكه احساسات و همبستگی های چپ دگرگون شوند تشكیل می شد و اكنون بدیهی است كه در ارتباط با لبنان و جنبش حزب الله و در جهت گرایش های اعراب و ضد مواضع اسرائیل موضع گیری كند. در آن موقع من دانشجوی تازه واردی بودم كه علاقه زیادی داشت تا درباره موضوعی كه بعدها به عنوان تلاش های رهایی بخش جهان سوم نامیده شد بیشتر بداند اما اطلاعی دقیق از این مسئله خاص نداشت. من در تالار نشستم و به دو سخنران اصلی گوش سپردم در طرف اسرائیلی موریس ادلمن، مردی با موهای سپید، داستان نویس و عضو حزب كارگر و در آن زمان نماینده پارلمان اسرائیل نشسته بود به طرفداری از اعراب ادوارد عطیه، نویسنده ای لبنانی و سرباز كهنه فلسطینی ها نشسته بود.
مباحثه این دو درباره مسائلی كاملا آشنا و مشابه دنبال می شد: از یك سو نسل كشی یهودیان در اروپا به دست نازیست ها یادآوری می شد كه اصطلاح «هولوكاست» بعدا برای این موضوع رایج شد، و امتناع اعراب از پذیرفتن طرح تقسیم سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ و به مسئولیت اعراب در مهاجرت جمعیت فلسطینی در جنگ ۱۹۴۸ تا ۱۹۴۹ اشاره می شد از سوی دیگر خشونت صهیونیست ها در غصب كردن سرزمین های اعراب، خیانت انگلیس نسبت به وعده هایی كه به اعراب داده بود تا زمانی كه به طور یك جانبه و پنهانی در مه ۱۹۴۸ نیروهای خود را از فلسطین خارج كرد، و نیرنگ و انفعال جامعه بین الملل پس از این واقعه موضوعاتی بود كه طرف فلسطینی مطرح می كرد.
به هر حال تا جایی كه مباحثه ادامه یافت فضای بحث بسیار جدلی و ستیزه جویانه بود. سخنرانی ادوارد عطیه با فریاد هایی قطع شد و از سوی گروهی از حامیان جوان اسرائیل كه با هماهنگی ایستادند و تلاش كردند تا سخنران را با متهم كردن او به «نازی گری» ساكت كنند و بازوان خود را به نشانه سلام هیتلری به سوی او بلند كردند به طوری ناهنجار به باد طعنه گرفته شد. این اتفاق برای نویسنده ای از تربیت یافتگان لبنانی بسیار گران بود. او عرب نژاد بود و به همراه دیگر روشنفكران عرب مانند جورج آنتونیوس، آلبرت حورانی، حنان عشراوی و ادوارد سعید به عنوان مسیحی پروتستان پرورش یافته بود او خود در مورد خودش گفته بود كه انگلستان منزل معنوی اوست. من هیچ گاه این موضوع را درنیافتم. عطیه با آنها مبارزه كرد، صدای او به طور متناوب از صدای هیاهو بیشتر می شد تا اینكه ناگهان خاموش شد. صدای خفه كننده ای از گلوی او خارج شد و به زمین خورد او قربانی حمله قلبی شده بود. بله او مرده بود. من هرگز صدای افتادن تن او بر زمین چوبی سالن را فراموش نخواهم كرد.
●دو صدای متفاوت
به عبارتی سال های بعدی منحنی یادگیری دانشجویان جوان در سراشیب انحطاط افتاد. برای جبهه گیری دوباره در خطوط نبرد سیاسی و فكری، لحظه حساس ژوئن ۱۹۶۷ بود زمانی كه اسرائیل تمام سرزمین تحت قیمومت فلسطین را در حمله ای برق آسا به چنگ آورد و رابطه استراتژیك میان اسرائیل و ایالات متحده در ابتدای شكل گیری بود. در این هنگام همبستگی جنبش بین المللی چپ با مردم فلسطین بیشتر می شد. جنگ شش روزه به مرحله جدید صف بندی های سیاسی و مباحث جدیدی درباره منطقه خاورمیانه شدت بخشید. همه چیز، از قبیل ضروریات و موضوعات و حتی زبان به كار گرفته شده در این ۳۹ سال ثابت باقی مانده است. در واقع این شباهت هایی كه میان حجم عظیم مطالب منتشر شده و گزارش شده در زمان جنگ اسرائیل و حزب الله در سال ۲۰۰۶ هم می توان دید ادامه دارد.
از این رو دست كم برای هم نسلان من كه در دهه ۱۹۶۰ پا گرفتند در آن زمان این مباحث اغلب چندان وارد دانسته نمی شد. در میان خشونتی كه برخلاف وجدان سلیم، غیرنظامیان را هدف قرار می دهد و به اعمالی غیرعقلانی گرایش دارد، با توجه به هویتی قومی كه جنگ های مدرن دربردارند، ضروری تر از هر چیز بازیافتن كسانی است كه می كوشند از محدوده مرزهای پیش داوری های نامنصفانه و از تعصبات تنگ نظرانه فراتر روند و از ارزش های اصلی حمایت كنند. با افتخار عرض می كنم كه من یكی از همین افرادم كه در مجموعه Open Democracy می نویسم و دانشمند بزرگ فرانسوی دنیای اسلام، ماكسیم رودینسون نیز از این دسته است. دو تن دیگر از این چهره ها كه در معرفی موضعی بین المللی همت كرد ه اند یكی ایزاك دویچر از دیدگاهی ماركسیستی و دیگری هانا آرنت از منظری عمیقا لیبرال هستند.
●راه سوم
ایزاك دویچر پسر یك خاخام لهستانی و فعال سیاسی متعهد و سوسیالیست در اواخر دهه ۱۹۳۰ است. او در نظام نازی ها و استالینیست ها مقاومت كرد تا بیوگرافی متفاوتی از ژوزف استالین و لئو تروتسكی بنویسد. كمی پس از جنگ ۱۹۶۷، دویچر با سه تن از ویراستاران لندنی و ماركسیست نشریه روشنفكری New Left Review مصاحبه می كند: تام ونگراف، پیتر ولن و الكساندر كاكبرن. در این مصاحبه دویچر به نكته ای اشاره می كند كه تا حدی در مباحث اخیر نادیده گرفته می شود، جایی كه هم هویتی با یك طرف یا دیگری بر اصول می چربد و ادعاهای هویتی بر اصول جهان شمول چیره می شوند و سبعیت و سنگ دلی نهفته در اشتباهات بزرگ سیاستمداران از هر طرف منازعه به سادگی مدافعانی روشنفكر برای خود پیدا می كنند. رویكرد دویچر بر سه فرض روشن و شجاعانه مبتنی بود: هر دو رهبری، هم رهبری اعراب و هم رهبری اسرائیلی ها، كه در عوام فریبی و گمراه كردن مردم شان مقصر بودند و سوار بر چنین موجی وعده پیروزی دست نیافتنی می دادند و بر نفرت از دیگر مردمان و ادیان و تاریخ گذشته آنها می دمیدند نسل كشی یهودیان در اروپا و انكار حق ملی فلسطینیان نمی توانست منجر به مشروعیت ادعاهای دور از دست هر دو طرف باشد اصلی كه دویچر با عزمی ثابت به آن وفادار ماند اسرائیلی ها و فلسطینی ها مردمی بودند كه مطالباتی داشتند و می بایست بر پایه ای معقول و پایدار و مسائلی سرزمینی و سیاسی مطرح می كردند. شیوه آنها جنگ بود اما این شیوه از هیچ كدام قابل قبول نبود.
كار دیگر كار فیلسوف آلمانی، هانا آرنت است كه در زمانی كه جنگ جهانی دوم شروع شد به ایالات متحده مهاجرت كرد. دیدگاه جهان گرای لیبرال او مستقیما به مسئله اعراب و اسرائیل مربوط نمی شد اما با این وجود ارتباط گسترده ای با این موضوع داشت. این دیدگاه به خصوص در مورد آیشمن در بیت المقدس بود. در كتاب او در سال ۱۹۶۳ درباره دادگاه جنایات جنگی نازی ها در پرونده آدولف آیشمن مطالبی نوشته شده است. این كتاب به خوبی به واسطه عبارات مناقشه برانگیزی كه دارد معروف است. او از دیدن این مرد حیله گر و به ظاهر عادی در لنگرگاهی شیشه ای بسیار متاثر شد و او را نمونه «ابتذال شر» خواند. جدالی كه این كتاب آغازگر آن بود ناشی از بی توجهی بود معمار گولاك استالین یا قتل عام صرب ها در بوسنی كمتر از آن مایه «ابتذال شر» نبود.نكته مناقشه برانگیز دیگری كه آرنت منتقد آن است پرونده ای حقوقی و اخلاقی است كه به دست دادستان های اسرائیلی علیه آیشمن مطرح شده بود. با در نظر گرفتن اینكه دادگاه نورنبرگ بنا به آیینی كه دست كم شكلی از حقوق بین الملل به خود گرفته بود اداره می شد پیش نویسی برای آنچه بعدا مجموعه قوانین دادرسی جهانی، جنایت علیه بشریت و دادگاه بین المللی كیفری را تشكیل داد آدولف آیشمن به دلیل كشتن یهودیان و در دادگاهی یهودی محاكمه شد.
آرنت اشاره می كند پرونده ای كه در سال ۱۹۴۶ گرچه از برخی جهات كاستی هایی داشت بر پایه الهامات جهان شمول طرح شده بود در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی به چیزی تبدیل شد كه تنها از قومیت قربانیان نشٲت گرفته بود. در همان زمان به نظر او، قومیتی دانستن قربانیان حق خاصی را با خود به همراه دارد، یعنی حقی كه اسرائیل به نمایندگی از این قربانیان برای خود در نظر می گرفت اگرچه چنین حقی مسئولیتی برای این كشور به دنبال نداشت. در وضعی كه این ادعا مطرح شده بود، هانا آرنت با دقت آن را تشخیص داد.
●زمان بازگشت به گذشته
چیزی كه ایزاك دویچر و هانا آرنت به آن اشاره كردند حقایقی دربردارد كه اكنون، در خاورمیانه معاصر و در همه جهان به شدت به آن نیاز داریم. گستره این موضوعات بسیار بیشتر از مسئله اعراب و اسرائیل است در اصل این موضوعات برای بسیاری از دیگر ملت ها هم كاربرد دارند: در دنیایی كه منازعات قومی وجود دارد و در جایی كه خطابه های محلی و هم هویتی های میهنی، با رقصی مرگ بار، نفرت از دیگران را تقویت می كنند، منازعاتی كه به گمان افراد حاضر در آنها، در یك طرف فرشته ها ایستاده اند و در طرف دیگر شیاطین اتفاقاتی كه در قبرس، یوگسلاوی سابق، قره باغ، سریلانكا و ایرلند شمالی افتاد از همین دست بود. در خاورمیانه، مسلمانان و اعراب تحت عناوینی چون هویت قومی، دینی و اجتماعی با فلسطینیان احساس هم هویتی می كنند و اخیرا همین احساس را نسبت به حزب الله دارند یهودیان نیز به همین دلیل مدافع اسرائیل هستند. حتی بسیاری از یهودیانی كه مخالف سیاست های دولت اسرائیل به عنوان سخنگوی یهودیان اند نیز چنین احساسی دارند. در این موارد نمونه های بازگشت به گذشته در هویتی تاریخی به روشنی دیده می شود. این بازگشتن ها تحت عنوان عضو یت در یك اجتماع خاص یا ادعای هم ریشگی گروهی، قومیتی یا دینی با دیگران، باعث به دست آوردن حقوقی ویژه می شود و یا برای كسانی كه چنین ادعایی می كنند، نظم و ترتیبی اخلاقی به وجود می آورد. به بیانی كاملا خردگرایانه، این موضوع عقلانیتی دربرنخواهد داشت.اخیرا در مصاحبه ای با بی بی سی برای بررسی اتهام سوگیری درباره مناقشه اعراب و اسرائیل به من فهرستی از گروه های انگلیسی داده شد كه گروه بی بی سی با آنها مشورت كرده بود مسلمانان و اعراب در یك طرف و یهودیان و صهیونیست ها در طرف دیگر. پیشنهاد من به این گروه این بود كه به طور كامل هرچه این دو گروه گفته اند را كنار بگذارند و این سئوال را مطرح كنند كه آیا آنها باید در این مورد موضعی اتخاذ كنند یا نه.
در این زمان روشن بینی اخلاقی ایزاك دویچر و هانا آرنت ضروری می نماید. حتی اگر پس از این دو متفكر، تاریخ دوباره مباحث عنوان شده را به این سمت هدایت كند. دیگر به چپ ها برای چاره جویی در مورد منازعات درون قومی امیدی نیست زیرا در بهترین حالت باید مبارزات پرولتاریایی به عنوان امری بیهوده و در بدترین حالت به عنوان امری خطرناك برای این موضوع كنار زده شود. همبستگی كارگری در دهه ۱۹۴۰ یهودیان اروپا را حفظ نكرد و نتوانست پس از آن میان اعراب و اسرائیل آشتی برقرار كند.
محكوم كردن اعمال دولت های نظامی گرا و گروه های چریكی به طور مساوی، باید بر پایه ای بیش از انكار عوام فریبی و فرقه پرستی این گروه ها استوار شود ما نیازمند صفتی هستیم كه مدت زیادی است پنهان مانده یعنی چپ ها پس از جنگ عراق در بیشتر مباحث این امر را نادیده گرفتند. منظور من این است كه احترام به قانون و هنجارهای جنگ همان گونه كه در پروتكل های ژنو ۱۹۴۹، و پروتكل های الحاقی ۱۹۷۷، و اسناد مربوطه تعیین شده كاملا ضروری است. این امر به وضوح روشن است كه چپ انگلیس كه به درستكاری گروه های ضدامپریالیست اعتقاد دارد، برای سلاخی كردن ماموران غیرنظامی سازمان ملل در عراق شادی می كنند كشتاری كه در بمب گذاری ۱۹ آگوست ۲۰۰۳ سرجیو ویرا دوملو و بیست و یك تن دیگر از همراهانش را كه شامل بازرسان حقوق بشر و نویسنده Open Democracy آرتور هلتون نیز بود به كام مرگ فرستاد آنها و دیگران با رندی یا از سر اغماض از كشته شدن غیرنظامیان چشم پوشی می كنند.
ایزاك دویچر و هانا آرنت روشنفكران زمان خود بودند كه اندیشه های آنها در زمان جنگ علیه فاشیسم و نقد روایت های غربی و شرقی جنگ سرد خلق شده بود. امروز وارثان آنها در سازمان های غیردولتی مشغول به كارند. در میان این سازمان ها، سازمان های حقوق بشر مانند عفو بین الملل، و سازمان دیده بان حقوق بشر كه با عزمی راسخ و به درستی جرایم و تجاوزات همه طرف ها را تا آنجا كه در جنگ و در میانه تبلیغات امكان پذیر است، مستند می سازند و محكوم می كنند. استقلال فكری و روشنی اصولی كه چهره هایی چون دویچر و آرنت به ما نشان دادند باید قضاوت ها و توصیه های ما را در مورد این آخرین جنگ خاورمیانه میان اسرائیل و لبنان روشنی بخشد. راه جایگزین، بازیافتن فرصت های از دست رفته برای صلح و گفت وگوی بیشتر است البته نه از آن دست گفت وگوهایی كه من در سال ۱۹۶۴ شاهد آن بودم و در آن لجاجت و بی توجهی به سخنان طرف دیگر جانشین تامل و عقلانیت شده بود. این تنها راهی است كه فضای عمومی جهان با ناامیدی به آن نیاز دارد.
فرد هالیدی
ترجمه: دانیال شاه زمانیان
منبع : روزنامه شرق