چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

ققنوس استعاره ای از ماست


ققنوس استعاره ای از ماست
عماد فائز مغنیه فرمانده دلاور ارتش حزب الله لبنان سه شنبه شب در محله کفر سوسوی دمشق طی عملیاتی تروریستی به شهادت رسید. او که قریب ۳۰ سال خار چشم آمریکایی ها و صهیونیست ها بود، دقیقاً به همان شیوه ای به شهادت رسید که ۱۴ قرن پیش مالک اشتر علی«ع» در راه عزیمت به مصر به شهادت رسیده بود. فرار از نبرد رویاروی و ترور ناجوانمردانه، البته رسم جباران سفاک تاریخ بوده است.
این ترور و شهادت بزرگ را که مانند بمبی خبری در دنیا منفجر شد، چگونه باید تحلیل کرد؟
۱) فقدان عماد مغنیه با توجه به شخصیت بزرگ و مؤثر او اگر چه غم کوچکی نیست اما تلقی اهل ایمان از مرگ در تضاد کامل با تلقی صهیونیست های جان دوست و جان ترس است. علی بن ابیطالب«ع» مولای والامقامی که عماد مغنیه به او تأسی کرد، همان دلاور عرصه های جهاد بود که وقتی پس از قریب ۵۰ سال مجاهدت، در محراب نماز توسط شقی ترین اشقیا ترور شد و بر بستر شهادت افتاد، فرمود «والله ما فجأنی من الموت وارد کرهته ولا طالع انکرته... به خدا سوگند با مرگ چیزی سراغ من نیامد که آن را نپسندم و نه چیزی پدید گردید که آن را نشناسم و زشت شمارم، بلکه مانند جوینده ای بودم که شب هنگام ناگهان به آب رسد و مانند جستجوگری بودم که خواسته خود را بیابد. و آنچه نزد خداست، برای ابرار و نیکان بهتر است» (نامه ۲۳ نهج البلاغه)
عماد مغنیه در حیات و جهاد و شهادتش، مالک اشتر را می مانست، همو که علی بن ابیطالب در وصفش بارها فرموده بود «او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کند و نه ضربت آن بی اثر شود» (نامه ۳۸ نهج البلاغه) و «مالک را نه سستی است و نه لغزش، و نه کندی آنجا که باید شتاب کند و نه تعجیل در آنجا که کندی باید» (نامه ۱۳ نهج البلاغه) یا «مالک و چه بود مالک؟ اگر کوه بود، جدا از دیگر کوه ها بود و اگر سنگ بود، سنگی خارا بود که سم هیچ ستوری به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده ای بر فراز آن نپرد» (کلمه ۴۴۳ کلمات قصار نهج البلاغه). اما مولای متقیان وقتی همین فرمانده دلاور و محبوب خود را به مصر فرستاد و مردم مصر را بر خویش در بهره گرفتن از وجود وی ترجیح داد، در پایان آن عهدنامه مفصل حکومتداری به عنوان دعا در حق خود و مالک اشتر عزیزش چنین مرقوم فرمود: «و انا اسئل الله بسعه رحمته و عظیم قدرته علی اعطاء کل رغبه أن... یختم لی و لک بالسعاده و الشهاده و انا الیه راغبون .و من از خداوند به رحمت گسترده و قدرت پرعظمتش در بخشیدن و برآوردن هر آرزویی مسئلت می کنم که پایان من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد که ما آن را خواهانیم» (نامه ۳۵ نهج البلاغه).
این رسم و فرهنگ شهادت است. آیا ققنوس را از آتش می ترسانند و پروانه را از شمع پروا می دهند؟ کدام پاداش برای ۰۳ سال مجاهدت عماد مغنیه- آن مجاهد سخت کوش اما گمنام- بالاتر از این؟ این را مادرش گواهی داد آنجا که گفت «فرزندم منتظر چنین روزی بود. ما هم ناراحت نیستیم، ما او را در راه خدا دادیم. تنها ناراحتی من این است که جز این سه فرزند شهید، دیگر جوانی ندارم تا تقدیم راه جهاد مقاومت کنم. خداوند سیدحسن نصرالله را حفظ کند. من به او می گویم که ما با او هستیم. ما هرچه بیشتر شهید بدهیم، روحیه قوی تری پیدا می کنیم. دشمنان بدانند ما شکست نمی خوریم.»
مرگ اما برای صهیونیست ها مفهوم متضادی دارد «ای پیامبر به یهودیان بگو مرگی که از آن می گریزید، شما را ملاقات خواهد کرد، سپس به سوی پروردگار دانای غیب و شهادت بازگردانده خواهید شد تا شما را به حقیقت آنچه می کردید آگاه سازد» (آیه ۸ سوره جمعه). پنجمین ارتش بزرگ جهان- به تعبیر خود صهیونیست ها- پس از پیروزی در ۵ شبه رزم در مصاف با دولت های عربی، در جنگی ۳۳ روزه شکستی را از امثال عماد مغنیه متحمل شد که در طول تاریخ این رژیم سابقه نداشت و از آن به عنوان اولین و آخرین شکست رژیم اسرائیل قبل از فروپاشی تعبیر شد. چرا که تلقی از جنگ و مرگ در دو سوی آن جبهه کاملاً متفاوت بود و این را اول بار سیدحسن نصرالله پس از وادار کردن نظامیان صهیونیست به فرار از جنوب لبنان در طلیعه هزاره سوم میلادی عنوان کرد «مرگ پاشنه آشیل و نقطه ضعف آنهاست. صهیونیست ها در حد افراط جان دوست و هراسان از مرگند. آن قدر ضربه می زنیم تا از پای درآیند.» و همین طور هم شد تا اینکه افتضاح شکست در جنگ ۳۳ روزه و نیز فرار از غزه برای پنجمین ارتش بزرگ دنیا رقم خورد تا اهل دقت و استراتژی به این جمله بن گوریون بنیانگذار اسرائیل بیاندیشند که «اسرائیل پس از اولین شکست در جنگ سقوط می کند».
۲) عماد مغنیه ۷۱ روز پس از انتشار گزیده ای ویرایش شده از گزارش ۱۲۶ صفحه ای کمیته وینوگراد ترور شد، گزارشی که انتشار آن به خاطر فشار ارتش جهت بازخوانی نهایی، چند ماه (لااقل از مهرماه گذشته) به تأخیر افتاده بود و بنا بر نوشته روزنامه هاآرتص، تزیپی لیونی وزیرخارجه رژیم صهیونیستی درباره اش تصریح می کرد: «این گزارش تصویری بسیار نگران کننده از رهبری اسرائیل ارائه کرد». به نوشته هاآرتص «کمیته تهیه کننده گزارش، از عملکرد ارتش در جنگ ۳۳روزه شوکه شده و نگران تأثیر منفی آن بر روحیه ارتش است.» همزمان برخی فرماندهان ارتش اسرائیل اعلام کردند: «گزارش وینوگراد به طوفانی می ماند که از فرماندهان قربانی خواهد گرفت و ممکن است تا ۳ سال یا حتی بیشتر دستگاه نظامی ما را دچار فلجی و ناتوانی کند.»
گزارش وینوگراد در یک کلام با همه اختصار و پنهانکاری ها، راز مگو را درباره «افسانه ارتش بزرگ اسرائیل» گفت؛ پرستیژ قدرت این ارتش که بازدارندگی قدرتمندی داشت، به خاطر جسارت و ایستادگی حزب الله فرو ریخته و اسطوره آن شکسته است. در گزارش آمده بود: «ارتش با طرح و برنامه ریزی قبلی وارد جنگ شد اما بدون طرح و برنامه عملیاتی تایید یا تمرین شده و با شتاب و سردرگمی رفتار کرد. فکر و دکترینی برای خروج از جنگ وجود نداشت. ارتش در برابر حملات موشکی حزب الله ناتوان بود. تصمیم گیری استراتژیکی وجود نداشت و ارتش نتوانست هرگز حزب الله را غافلگیر کند. رهبری سیاسی رژیم در سردرگمی به سر می برد و...»
۳) اما عماد مغنیه و هزاران مغنیه حزب الله، تنها در اسطوره و طلسم قدرت اسرائیل نیانداختند. بخش سری و عمده گزارش کمیته وینوگراد هرگز منتشر نشد اما اخبار منابع مختلف ادعای شائول موفاز وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی را تأیید می کند که به کمیته وینوگراد گفت: «قبل از جنگ به نخست وزیر اولمرت درباره توانمندی های حزب الله هشدار دادم و گفتم که توانمندی های آن تنها در مرزها خلاصه نمی شود.» به رغم این برآورد، ارتش صهیونیستی باید به جنوب لبنان حمله می کرد چون آمریکا در چاره جویی برای بن بست های عظیم طرح خاورمیانه جدید چنین می خواست. آمریکا بدین ترتیب هم آغازگر جنگ با حزب الله بود و هم عامل فشار بر اسرائیل برای ادامه ۳۳ روزه آن . بخش سری گزارش کمیته وینوگراد به نقش منفی و مؤثر آمریکا در آن فاجعه، شکست استراتژیک حیثیتی و اطلاعاتی رژیم اسرائیل و لطمه به توان بازدارندگی آن می پردازد. به عبارت دیگر، شکست ارتش اسرائیل، تنها حلقه کوچکی از شکست بزرگ تر موساد و سازمان رزم و اطلاعات آمریکا بود. عماد مغنیه های دلاور حزب الله اعتبار پنتاگون و سیا را با شجاعت تمام ویران کردند.
۴) آیا شکستی چنان پردامنه و عمیق، با ترور سبعانه یکی از پرورش یافتگان مکتب حزب الله جبران می شود؟ با تروریست خواندن یک جنبش ملی نظیر حزب الله یا تروریست نامیدن و محاصره و قتل عام (هولوکاست) یک ملت در عمق فلسطین اشغالی و نوار غزه چطور؟ اکنون بازوان قدرتمند جنبش بیداری اسلامی از شمال و جنوب فلسطین اشغالی و از عمق این خاک، حلقوم رژیم تل آویو را فشار می دهد و در این میان به تعبیر «آوی پریمر» سفیر سابق اسرائیل در آلمان «پنجمین ارتش بزرگ دنیا، تنها در حد پلیسی اشغالگر تنزل یافته است. بیماری اصلی یعنی اشغال و سکونت و نگهبانی از آن، همچنان سرجای خود باقی است و این، همان اشتباه بزرگ است. شکست از حزب الله، بسیار ناامید کننده بود. دولت دیگر توان رهبری جنگ را ندارد حال آن که ما همیشه در وضعیت جنگی به سر می بریم.»
آمریکا و طرح سقط شده خاورمیانه جدید در زایمان کذایی که خانم رایس عنوان می کرد، چطور؟ آیا آثار شادی از ترور عماد مغنیه بر سیمای کاخ سفیدنشینان دوام خواهد داشت در حالی که به تعبیر چندی پیش روزنامه کریستین ساینس مانیتور «آمریکا پس از شکست فاجعه بار اسرائیل، تنها نظاره گر تحولات خاورمیانه و اوضاع فرو پاشیده اسرائیل است. نقش ما در خاورمیانه هر روز کمتر می شود. آمریکا برای جنگ با حزب الله به اسرائیل فشار آورد اما امروز حتی امنیت و موجودیت اسرائیل هم به خطر افتاده و بوش فقط نظاره گر است.»
به راستی از صدها میلیون جوان مسلمان در جهان و خاورمیانه چند نفر عماد فائز مغنیه را می شناختند یا حتی نامش را شنیده بودند؟ امروز مرام و محبت او در دل این جوان ها زنده شده است بگذار تروریست ها و اشغالگران و جنایتکاران او را تروریست بخوانند. مگر نه اینکه حماس و حزب الله را تروریست خواندند و در مقابل، این دو جنبش تبدیل به حکومت یا جنبش ملی شدند؟ اگر راست باشد که عماد مغنیه و یارانش ۱۴۲ تفنگدار و کماندار آمریکا را از پای درآورده اند، افتخاری بزرگ تر از این نخواهد بود که ۳۳ روز با ارتش اسرائیل و دستگاه اطلاعاتی آمریکا و آلمان و فرانسه و انگلیس جنگیدند و فاتحانه از رزم سر بلند کردند.
امروز عماد مغنیه عزیز در جنت الشهدای بیروت آرمیده اما شهادت او به تعبیر رمضان عبدالله «آغاز عصر جدید و منحصر به فردی است برای سرنوشت خاورمیانه اسلامی و دشمن صهیونیستی اش. حساب جدیدی باز شده که دشمن نمی تواند از آن نجات یابد، حسابی که قطرات خون مغنیه گشوده اند. دیر نیست تا جهان شاهد تبعات این اقدام احمقانه باشد. آثار مغنیه هنوز در تل آویو، خضیره و نتانیاهو برجای باقی است. او ژنرال های دشمن را از پای درآورد و ترسوها مجبور شدند از پشت به او حمله کنند.»
فراعنه منتظر باشند و ببینند که با چه سرعت شگفتی، از خون مطهر حاج عماد مغنیه، ده ها هزار عماد مغنیه سر بر می آورد. سلام و رضوان خدا بر او و بر همه سیراب شدگان جام شهادت.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان