جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از ریاض تا مصر؛ راهبرد انزوای ایران


از ریاض تا مصر؛ راهبرد انزوای ایران
طی دو ماه گذشته شاهد دو اتفاق مهم در تحولات خاورمیانه بودیم. نخست بازگشت دوباره طرح توافق مکه و به دنبال آن طرح صلح سران عرب با اسرائیل بر روی میز مذاکره و دوم مسئله برگزاری اجلاس امنیتی عراق که قرار است با هدف حل بحران عراق و با شرکت کشورهای ۱+۵ و همسایگان عراق، در شرم‌الشیخ مصر برگزار شود. روند این دو اتفاق، از نقطه نظر زمان وقوع، مکان وقوع، و رابطه با ایران، از برخی جهات قابل تامل است.
اگر بخواهیم طرح صلح سران عرب را از نقطه نظر زمانی مورد بررسی قرار دهیم، نخستین سوالی که مطرح است چرایی بازگشت این طرح بر روی میز مذاکره آن هم در چنین شرایط خاص زمانی است. مگر تنها گره باز نشده خاورمیانه مسئله صلح اعراب با رژیم صهیونیستی است؟ اصولا ضرورت طرح این مسئله آنهم درست در زمانی که آمریکا در عراق با مشکل مواجه است و پرونده هسته‌ای ایران نیز وارد مرحله جدیدی شده چیست؟ از سوی دیگر مسئله چرایی مکان برگزاری اجلاس سران عرب در ریاض نیز مطرح است. مگر نه این است که همواره، در گذشته، این مصر بود که به عنوان میانجی میان فلسطین و اسرائیل، وارد مذاکرات صلح می‌شد. اما حالا چه شده این بار ملک عبدالله شخصا وارد میدان شده و ریاض به عنوان محل گفتگوهای اسرائیل و فلسطین معرفی شده است؟
نگاهی به مواضع دو طرف فلسطینی و اسرائیلی و شرایطی که برای برقراری صلح مقرر شده، واضح می‌نماید که متصور شدن دورنمای صلح میان این دو، سرابی بیش نیست. هیچ تحلیلگر واقع بینی وجود ندارد که ذره‌ای شانس برای برقراری صلح میان رهبران فلسطین و اسرائیل قائل شود. بازگشت اسرائیل به مرزهای سال ۱۹۶۷ از جمله شروطی است که رژیم صهیونیستی به هیچ عنوان بر آن گردن نخواهد نهاد چرا که این مسئله از جمله اصولی است که اسرائیل هرگز درباره کوتاه نخواهد آمد. حماس نیز به عنوان یکی از گروه‌های فلسطینی هرگز حاضر نخواهد شد اسرائیل را به رسمیت بشناسد. چراکه به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به معنای نابودی آرمان‌های مردم مظلوم فلسطین است. از سوی دیگر، غاصب و غیرقانونی بودن رژیم صهیونیستی از اصول بنیادین حماس است که قابل تجدید نظر نیست.
این مذاکرات تنها نمایشی است تا در خلال آن دو طرف امتیازات ناچیزی بین هم رد و بدل کنند و هر کدام به نحوی منتفع شوند. در این میان نفع گروه‌های فلسطینی می‌تواند این باشد که اندکی از فشار غیرمنصفانه و طاقت فرسایی که توسط غرب به آنها وارد می شود کاسته شود.عربستان اما از فرصت استفاده نموده و به عنوان کشوری که طی چند سال گذشته از تحولات خاورمیانه به دور بود، بار دیگر خود به عنوان کشوری تاثیر گذار به معادلات خاورمیانه تزریق می کند.
در این میان آنچه که بیش از همه اهمیت دارد منافع آمریکا و اسرائیل است که در تقابل مستقیم با منافع ایران قرار می گیرد. در طول یک سال گذشته آمریکا از سیاست منزوی کردن ایران به عنوان رویکرد اساسی سیاست خارجی خود نام برده است. دولت بوش امروز بیش از هر زمان دیگری به عملی کردن چنین سیاستی در قبال ایران نیاز دارد. چراکه ایران در حال گسترش حوزه نفوذ خود در خاورمیانه است. بنابراین بوش پسر نیز با استفاده از همان ترفند قدیمی بوش پدر بار دیگر سعی دارد تا با مطرح کردن طرح مسئله حل و فصل اختلافات میان فلسطین و اسرائیل، کشورهای عربی را همراه خود کند. این درحالی است که تجربه نشان داده است که این مذاکرات نه تنها هیچگاه به نتیجه نرسیده است بلکه اصولا دولت آمریکا تمایلی به حل این مسئله ندارد.
اگر تاریخ نه چندان دور خاورمیانه را مرور کنیم، می‌بینیم که هرگاه آمریکا برای انجام سیاست‌های خود در خاورمیانه به کمک کشورهای عرب منطقه نیاز داشته، با مطرح نمودن طرح مذاکرات برای برقراری صلح میان فلسطین و اسرائیل، سعی کرده است حمایت و موافقت ضمنی اعراب را جلب کند. امروز نیز همین استراتژی از سوی بوش پسر در حال اجرا است. جورج بوش از یک سو با گرفتن نقش میانجی‌گری از مصر و اعطای آن به عربستان( عامل مکان)، و طرح مسئله صلح فلسطین با رژیم صهیونیستی، سعی می‌کند تا دو هدف خود را در منطقه محقق کند. نخست فراهم کردن زمینه‌ای برای فرار آمریکا از عراق به آن صورت که به وجهه بین المللی این کشور به عنوان یک ابرقدرت خدشه‌ای وارد نشود و دوم جلب رضایت اعراب و گروکشی از عربستان سعودی به عنوان کشوری عربی که صاحب منابع عظیم نفتی است، تا در صورت نیاز برای اعمال فشار بیشتر بر ایران، حمایت اعراب منطقه را نیز پشت سر خود داشته باشد.
با این اوصاف می توان مشاهده کرد که نوک پیکان سیاست شکست خورده منزوی کردن ایران از سوی آمریکا رفته رفته تیزتر می شود. انزوا لزوما به معنای قطع شدن رابطه سیاسی با کشورهای دیگر نیست، بلکه می‌توان انزوا را به معنای از دست دادن توانایی برای ایفای نقش منطقه‌ای نیز تعبیر کرد.
از این منظر اجلاس شرم الشیخ که درباره حل بحران عراق برگزار می شود برای ایران از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. مسلم آن است که اجلاس شرم‌الشیخ نیز ماهیتی شبیه به اجلاس سران عرب در ریاض دارد، اما ایران با توجه به هم مرز بودن با عراق و نفوذ غیرقابل انکاری که در این کشور دارد، می تواند با اتخاذ سیاست شرکت فعال در این اجلاس، خود را به عنوان کشوری که توانایی ایفای نقش موثر در تحولات منطقه را داراست، مطرح کند.
اگر از این منظر به اجلاس شرم الشیخ بنگریم شاید بتوان گفت که حضور کمرنگ ایران در این اجلاس راهی بود که ایران خود خواسته به سوی انزوا در آن گام برمی‌داشت. امروز با توجه عزم ایران برای ادامه فعالیت هسته‌ای، اتخاذ سیاستی راهبردی و فعال از سوی مقامات کشور به منظور خنثی سازی سیاست‌های سلطه جویانه آمریکا در منطقه، بیش از هر زمان دیگری ضروری می نماید.
منبع : خبرگزاری آفتاب