چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


زبانی که من میشناسم


زبانی که من میشناسم
زبان انسانی از جمله ویژگی هایی است که انسان را از موجودات دیگر متمایز می سازد ، انسان زبان مادریش را بخشی ازواقعیتی طبیعی می داند و می پذیرد و آن را کاربردی می کند یا چنان به کار گیرندش تا آن را بفهمد بی آنکه نسبت موجودیت آن هرگز از ضمیر ناخودآکاهی زبانش آگاهی داشته باشد یا درباره آن اظهار نظر کند یا آن را مورد ارزیابی علمی قرار دهد .
زبان انسانی مانند خاطره هایی که از دوران کودکی انسان تاثیر دارد ، تجارب زیادی از رهگذر اندیشه و کاربردی کردن آن به کار می گیرد . بسا زبان که تنها وسیله ارتباطی - صوتی است نیز به طور کلی در خدمت اندیشه قرار داده می شود تا به صورت کلی به توانایی انسان افزوده شود ، انسان با ابزار سنجش و معیار های طبیعی که در اختیار دارد می تواند به فهمد که زبانش در مواجهه با زبان انسان دیگر چقدر از لحاظ معنایی و بیانی زیبا بوده یا نه. زبان هر انسانی را انسان دیگر تامل کند و خود را در برابر آموزش یک زبان یا چند زبان بیگانه قرار دهد آشکارا در می یابد که استعغدادهای فطری هر انسان در زمینه ارتباط از رهکذر اندیشه با چه پیچیدگی هایی چه از لحاظ کیفی و چه از لحاظ ظرافتهای کمی همراه است.
همانطور که گفته شد زبان یک وسیله ارتباطی ست یعنی از تولید آواهایی که از حنجره بر خواسته و با
تداخل بر لبها تولید صدا شده و به صورت اصوات خارج می شود از مجموعه این اصوات به صورت توالی حروف شکل می گیرد در واقع اصوات مرکب شده و به واحدهای عینی یعنی کلمات و واژگان به
وجود می آیند که مجموعاً دایره واژگان ، انسان را در ارتباط با یک دیگر یاری میدهد استفاده میشود ، که این دایره واژگان به اندازه قدرت فکری و ذهنی هر انسان وابسته است به هر حال ذایره واژگان که در میان انسان رواج دارد از بازخورد آن با محیط پیرامون که بیشتر فرهنگهای موجود درجهان به ایجاد نوعی ارتباط آگاهانه در سیتره اندیشه و زبان بین اعضاء خود دامن می زنند این نگرش خود آگاهی زبان و اندیشه ممکن است برای نخستین بار از رهگذر ارتباط با زبان بیگانه که واقف میشود در
ایجاد ارتباط موثر می افتد و همچنین این رابطه نسبت به شکاف و شکن موجود در میان اندیشه ها وزبانها در یک جامعه رواج دارد می توان پی برد .
اصلی ترین وظیفه زبان انسانی فرایند انتقال داده ها از گفتار و نوشتار است که به آن گفتگو و دست نوشته نیز گویند که قدمت گفتاری زبان و نوشتاری زبان قابل مقایسه نیست زیرا قدیمی ترین آثار گفتاری زبان برمیگردد به اولین فرایند آواهای تولید شده انسانی در طول تاریخ آفرینش انسان بر روی کره زمین بنا به اظهارات تاریخی مورخان وصاحب نظران بازشناسی شده اند بر میگردد ، اما آثار نوشتاری زبان به غیر از نقاشیهای به جا مانده برروی سنک و چوب ودیواره های غارها که خود نیز آثار نوشتاری دیداری محسوب می شود آثار نوشتاری رسمی تقریباً به بیش ازپنجاه هزار سال یعنی اولین ریشه های اجتماعی انسان برمیگردد .
علاوه بر زبان گفتاری و زبان نوشتاری ، زبان دیداری یا زبان اشاره ای که افراد کر و لال به کار میگیرند که یک کاربرد زبانی به حساب می آید ، زبان کاربردهای متفاوتی در ایجاد هنجارهای انسانی دارد که یکی از آنها کاربردی کردن زبان است که این نگارش به این موضوع می پردازد و نگارنده را برمی تاباند که به این امر بپردازد .
از دیرباز مسئله زبان و کاربردهای آن دربین فیلسوفان خصوصاً فیلسوفان یونانی ومنطق ارسطویی مطرح بوده چون مباحث کاربرد اندیشه در زبان و کاربرد زبان در اندیشه و نیز ارتباط دانستن هریک به علوم انسانی را مورد مباحثه قرار می دهد از جمله موضوعاتی بوده که بعدها در قرون وسطا ئی ، اروپا به صورت علم کلام مطرح و در قرون جدید و حال تحت عنوانهای زیبا شناسی و نشانه شناسی و
زبان شناسی و نظریه پردازیهای دیگر را در قالب فلسفه زبان می توان مطرح کرد .
کاربردهای زبان
زبان شناسانی که به طبقه بندی نقش کاربردی زبان پرداخته اند می توان به آرا و نظریاتی چون Buhler بهلر و Hymesهیمز و J-Serulجان سرل و Jacobson یاکوبسن اشاره کرد و اهمیت نظریه ها و آرای آنها را می توان مورد بررسی قرار داد و مشهورترین نظریات
زبان و کاربردهای آن مربوط به یاکوبسن است وی در تحلیل داده های خود به (( شش کنش )) زبانی اشاره می کند و این نوع کنشهای زبانی را عموماً در سایر عناصر زبان به صورت نشانه ها واشکال مختلف طرح وبررسی میگردد که ذیلاً به آن اشاره میشود.
شش کنش زبانی عبارتند
۱) تولیدکننده اثر دیداری وگفتاری ونوشتاری
۲) مصرف کننده یا مخاطب اثر
۳) رسانه یا وسیله ارتباط و حامل پیام که در اثر دیداری نقاشی و انگشتان دست و در اثر کفتار به صورت آواها و اصوات و در اثر نوشتار همان حروف هستند که نقش محوری را که رسالت رسانه است ایجاد می کنند .
۴) رمزکان که همان تفسیرهای دیداری دراثر دیداری و آواها در اثر شنیداری و حروف در اثر نوشتاری و نظام نحوی بین آنها در متعادل کردن زبان و کاربردهای آن است که برای بیننده اثر یا شنونده اثر و همچنین پدیدآورنده اثر آشنا وروشن است .
۵) بافت یا زمینه زبان وکاربردهای آن که بر اثر آشنایی های ضمنی بین مخاطبین اثر و مولفین آن اثر پدید می آید.
۶) پیام که بر اثر آن است که اثری مانا و پایدار می ماند و در کاربردهای زبانی و اندیش مفهوم میابد و تفسیر میشود.
با توجه شش عامل فوق ، زبانشناسان به شش کارکرد زیرین را برای زبان و کاربردهای آن مطرح ساخته اند :
۱) کارکرد ارجاعی
۲) کارکرد بیانی
۳) کارکرد ترغیبی
۴) کارکرد شعری
۵) کارکرد همدلی
۶) کارکرد فرا زبانی
۱) کارکرد ارجاعی :
در کارکرد ارجاعی رابطه بافت زبانی پیام با موضوع پیام را به صورت عینی مشخص می سازد .
۲) کارکرد بیانی یا عاطفی :
در کارکرد بیانی که نگرش بافت به صورت احساسی و ذهنی فرد نسبت به موضوعی که ابراز میشود واکنش نشان می دهد‌ ، بطور مثال این کلمه زیبا است یا آن کلمه زشت است .
۳) کارکرد ترغیبی : در کارکرد ترغیبی که واکنش گیرنده یا مخاطب چه از لحاظ گفتاری و نوشتاری بافت زبانی پیام را از حیث عقلانی و احساسی بر می انگیزد این نوع کارکرد در تبلیغات نقش مهمی دارا میباشد .
۴) کارکرد شعری :
در کارکرد شعری تاکید بر رفتار کلمه در بافت زبانی بر خود است نه ابزار آن
۵) کارکرد همدلی :
در کارکرد همدلی که هدف آن برقراری مفهومی یا حفظ و گسترش بافت زبانی پیام یا قطع ارتباط بافت زبانی پیام که میان گوینده و نویسنده با مخاطب یا مصرف کننده پیام برقرار میشود ، بطور مثال : برقراری آیین ها و مراسم ونحوی گفتگوها دربین افراد تحت عضویت آن آیین یا مراسم با دیگران و برخورد بافت زبانی آنها با یکدیگر از نشانه های بارز این کارکرد میباشد .
۶) کارکرد فرازبانی :
در کارکرد فرا زبانی هدف مشخص کدن بافت زبانی پیام است که ممکن است که ممکن است مصرف کننده پیام یا مخاطب به آن توجه نشان ندهد در نوشتاری بودن پیام گاهی پیام با علائمی خاص علامت گذاری میشود به طور مثال گیومه گذاری یا داخل پرانتز بردن یک کلمه یا یک عبارت یا حاشیه نویسی در یک متن را شامل میشود ، در کارکرد فرا زبانی از زبان بدن برای کاربرد بهتر گویش ها از حرکات دستها وسر استفاده میشود که خود نوعی از کارکردهای فرا زبانی محسوب می شود منظور از زبان بدن همان نوعی از گویش و نوعی از حرکات توامان دستها و سر که تقریباً بخش عمده گفتار گوینده را دربر میگیرد بطور ناخودآگاه مخاطب را جذب کفتارخود میکند و یا شخص فریبکار برای بافت زبانی خود با حرکات چشمهایش که به یک سو نگاهی ندارد و مستقیم مخاطب خود را خطاب قرار نمی دهد و پیامش را چند سویه می گند یا شاعری پر احساس از ذهن خلاق خود مدد میگیرد تا بافت زبانی پیام خودرا به وسیله دستهایش هم استفاده میکند تا بافت پیام خود را به بهترین و زیباترین صورت به گوش مخاطب برساند.
سیروس ذکایی