شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تفکر نقادانه، مهارتی برای زندگی


تفکر نقادانه، مهارتی برای زندگی
«قصه از اینجا شروع می شود كه آدم ها چه فلاسفه، چه عالمان علوم دیگر، و چه آدم های عادی در زندگی روزانه همیشه به استدلال كردن و اثبات مدعایشان علاقه داشته اند.» علاقه به استدلال به جایی رسیده كه امروز بحثی به نام تفكر انتقادی مطرح می شود. كتاب هایی در این حوزه نوشته شده اند و اندیشمندانی هم به تدریس آن پرداخته اند.
موسسه معرفت و پژوهش هم از پرداختن به آن غافل نمانده و روز پنجشنبه، پنجم مردادماه جلسه ای با عنوان «تفكر نقادانه و زمینه پیدایش آن» برگزار كرده است.در این جلسه «هومن پناهنده» ابتدا تاریخچه كوتاهی از تفكر انتقادی ارائه كرد و سپس به توضیح محتوای این موضوع پرداخت. او قصه اش را از همان علاقه عمومی آدمی به استدلال كردن آغاز كرد و به صد سال پیش یعنی زمان تولد این شیوه تفكر رسید: «جان دیویی در سال ۱۹۵۹ با انتشار كتابش از تولد منطق غیرصوری خبر می دهد در كنار منطق صوری خبر می دهد كه از زمان ارسطو به عنوان اساس تفكر فلسفی در نظر گرفته می شده است.» به گفته «پناهنده» منطق صوری به اقناع در مقام نظر و عمل بی توجه است.
به این شكل كه: «حركت از مقدمه به نتیجه و اثبات نتیجه توجهی به اقناع مخاطب ندارد.» حتی می توان گفت كه: «مخاطب آنقدر كلی و انتزاعی است كه ممكن است شامل هیچ انسانی روی زمین نباشد.» اما استدلال نگاهی متفاوت دارد: «ما برای اعمال خود در زندگی واقعی از استدلال استفاده می كنیم.» اندیشمندانی كه بر نقاط قوت و ضعف منطق صوری كار می كردند به این نتیجه رسیدند كه این شیوه منطق با الگوی ریاضی خود نمی تواند به ادعاهایی كه روزانه به تعداد زیاد در رسانه ها، در دادگاه ها، در محافل ادبی و خلاصه در زندگی واقعی مردم مطرح می شود، پاسخ دهد.
نتیجه چه بود: «به دنیا آمدن Critical thinking یا تفكر نقادانه.»پناهنده پس از ارائه این مقدمات بود كه وارد بحث محتوای تفكر نقادانه شد.«پناهنده» موضوع را این طور شرح داد كه: «در زندگی با مدعیاتی روبه رو هستیم كه شامل نظرات، باورها یا اعتقادات ما هستند. این مدعیات را در قالب جمله هایی بیان می كنیم كه یا نظری هستند و یا عملی. سپس درباره صدق و كذب این جمله ها حكم صادر می كنیم. گاهی اوقات می توانیم به راحتی از كنار آنها بگذریم اما گاهی این قضاوت ها برای زندگی ما بسیار مهم هستند. نكته آخر اینكه بعضی از این قضاوت ها درست هستند و برخی نادرست.»سئوال مهمی كه اینجا پیش می آید این است كه آیا شیوه ای در اختیار داریم تا از آن كمك بگیریم و در مورد اعتبار حكمی كه در مورد صدق و كذب قضاوت ها می دهیم، تحقیق كنیم؟
به این معنی كه آیا روش های ارزیابی نقادی وجود دارد یا می توان در این زمینه مهارت كسب كرد؟ پناهنده عقیده دارد تفكر نقادانه به این روش می پردازد و به ما در تصمیم گیری هایمان در زندگی كمك می كند.پس: «تفكر نقادانه یكی از مهارت های زندگی است و به آموزش نیاز دارد.»او روش مورد بحث را چنین تعریف می كند: «قبول، رد، یا تعلیق حكمی كه در مورد یك مدعا یا باور صادر شده است، براساس روش و ضوابط و ملاك هایی. این ضوابط و ملاك ها در جهت عرضه دلیل محكم، یعنی در جهت رسیدن به استدلال هایی قوی هستند.»ما آدم ها برای مطرح كردن ادعاهایمان سه هدف عمده داریم:انتقال اطلاعات، تاثیر گذاشتن بر طرز فكر دیگری و تاثیر گذاشتن بر رفتار دیگری.
پناهنده با توجه به این مسئله می گوید: «اگرچه بعضی از استدلال ها قوی و بعضی ضعیف هستند، اما استدلال ضعیف بسیار بهتر از مطرح كردن ادعای صرف است.» برای ادعای خود مثالی می آورد كه در زندگی ما اهمیت زیادی دارد. اینكه: «به ما بگویند تا یك ماه دیگر باید از شهر تهران برویم» یك ادعای صرف است. اما اگر دلیل بیاورند كه «تا یك ماه دیگر زلزله شدیدی خواهد آمد پس باید تهران را تخلیه كنیم» دلیل آورده شده.
حالا اگر استدلال محكمی برای اثبات این ادعا كه در تهران زلزله خواهد آمد بیاورند، برای مثال به تحقیقات علمی و كارشناسی استناد كنند، دیگر نمی توانیم ساده از كنار مسئله بگذریم. یعنی صدق یا كذب این ادعا بر تصمیم ما در مورد زندگی مان تاثیر می گذارد.با تكیه بر همین دلایل، پناهنده «دلیل آوردن و دلیل خواستن» را یك روش دموكراتیك معرفی می كند كه مبتنی بر سئوال و جواب است. یعنی دوطرفه است. و به دلیل اهمیتی كه به حضور طرف مقابل می دهد، آن را به عنوان روشی انسانی و اخلاقی می شناسیم.بنابراین تفاوت مهم تفكر نقادانه با منطق صوری در این است كه هدف منطق رسیدن به نتیجه معتبر است: بدون اینكه صدق یا كذب مقدمه ها تاثیری در شیوه اثبات نتیجه داشته باشد. اما در تفكر نقادانه دیگر با چنین فراغ بالی به مقدمه ها نگاه نمی كنیم.
در این شیوه برای توجیه باور یا عمل، مطالبه دلیل می شود. به همین دلیل می توانیم برای اقناع دیگران از استدلال استفاده كنیم. استدلال باید در قالب زبانی و با جملات بیان شود. در حالی كه در شیوه های دیگر اقناع، مثل پروپاگاندا، رسیدن به هدف بدون بیان جمله هم امكان پذیر است.با این توضیحات، هدف تفكر نقادانه و ضرورت استفاده آگاهانه از آن در زندگی روزانه مشخص شد. اما تفكر انتقادی را می توان به طور كلی به سه مرحله تقسیم كرد: اول در مقام خواندن متن و در مقام شنیدن، می سنجد كه آیا با استدلال مواجه هستیم یا نه. اینكه آیا گفتار، گفتار استدلالی است یا خیر. نشانه های زبانی زیادی هم برای درك این موضوع به ما كمك می كند.
كلمه ها یا تركیب هایی از این جمله: به این دلیل، بنابراین، در نتیجه، چون و...دوم بازسازی استدلال. در این مرحله كار تفسیر و تعبیر انجام می شود و درك صحیح از زبان اهمیت پیدا می كند: «وقتی می گوییم زبان پر از موانع است، یعنی در درك معنای جمله های دیگران مشكل پیدا می كنیم.» پناهنده ادامه می دهد: «برای عبور از این موانع باید تا می توانیم بدون ابهام و بدون ایهام و بی كنایه و بی تشبیه و بی استعاره حرف بزنیم.» اگرچه او هم عقیده دارد كه خالی كردن زبان از این همه شعر و واژگان پرطمطراق كاری دشوار است، اما برای بیان استدلال باید به ساده ترین شكل ممكن حرف بزنیم. استفاده از این شیوه كمك می كند تا حرف یكدیگر را بهتر بفهمیم.مرحله سوم ارزیابی قوت و ضعف استدلال ها است. در این مرحله با توفیق استدلال ها می توانیم نتیجه بهتری بگیریم و در عمل، ضریب خطای خود را در آرا و باورها و اعمالمان كم كنیم. در واقع اگر بخواهیم دلیل برای شكل گیری جریانی به نام تفكر نقادانه، كه اوج آن در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد میلادی است ذكر كنیم، باید آن را واكنشی بدانیم به این كشف كه ما در اعمال و نظرات خود بسیار اشتباه می كنیم. پس اندیشمندانی، با استفاده از معرفت شناسی، منطق، فلسفه علم، روش شناسی و روانشناسی شناخت، تفكر انتقادی و نقادانه شكل دادند تا با آموختن و به كار بردن آن خطاهایمان را كمتر و كمتر كنیم. و البته، نترسیم از اینكه ضریب اطمینان اعمال و نظراتمان هیچ گاه كامل و قطعی نیست.
فرناز شهیدثالث
منبع : روزنامه شرق