شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

آنچه «فلسطین» کم داشت؛ یک نفاق تاریخی تمام عیار


آنچه «فلسطین» کم داشت؛ یک نفاق تاریخی تمام عیار
توصیف روزگار غزه امروز،‌ هیچ شباهتی به یک گزارش سیاسی نخواهد داشت. اصلا در حق «انسانیت» جفاست که بخواهیم درباره مردمی که برای به‌دست آوردن نیازهای اساسی و اولیه بشری خود ـ حتی در ازای کار و پرداخت پول ـ چنین غیرانسانی تحقیر شوند، حرف‌ سیاسی بزنیم.. تو گویی انسانیت در حق فلسطینیان پایان یافته است و تنها راه‌های باقی‌مانده برای آنها یا «انتفاضه» است یا «گفت‌وگو».
هیچ‌کس نپرسید آنان که امروز در چنین وضعیتی به‌سرمی‌برند، اصولا انسانند یا خیر. و اینکه راه‌های حل اوضاع فلسطین ـ‌ چه از نقشه راه، خواه عربی باشد یا غیرعربی، وچه غیر از آن ـ‌ بالاخره باید برای انسان‌هایی باشد که فلسطینی نامیده می‌شوند یا نه.
راستی فلسطینیان در نوار غزه اسیر چه هستند؟! اسرائیل؟ فتح؟ یا حماس؟
امروز هیچ‌کس بهتر از همه سیاستمداران جهان سیاست نمی‌دانند که بر سر فلسطینیان چه می‌آید. همه‌شان از «صلح» حمایت می‌کنند اما هیچ‌کس نمی‌گوید که این صلح قرار است که به سود چه کسانی باشد. نگاهی کنید به رویکرد دولت‌های جهان به قضیه فلسطین. همه خواهید فهمید. هیچ سختی در کار نیست، مشکل از «نگاه» است.
ایالات متحده آمریکا از صلح خاورمیانه حمایت می‌کند، همه می‌دانند. اما هیچ‌کس به‌خاطر ندارد که هیأت دیپلماتیک ایالات متحده در سازمان‌ملل‌متحد تا کنون قطعنامه و حتی بیانیه‌ای که ذره‌ای به منافع اسرائیل خدشه وارد کند، «وتو» نکرده باشد. یعنی در دو سوی این جنگ هیچ‌گاه اسرائیل نقض حقوق بشر نکرده است؟ خشونت نکرده است؟ و...
گاهی حمایت آمریکایی‌ها از آزادی در سرزمین‌های اشغالی چنان افراطی شده است که رئیسان‌جمهوری آمریکا لقب «برگزیده‌ترین صهیونیست سال» را کسب کرده‌اند و حامیان آمریکایی اسرائیل در دولت ایالات‌متحده‌آمریکا معمولا از اسرائیلی‌ها نیز صهیونیست‌ترند. حالا بماند که دموکراسی‌خواهی دولت آمریکا در همه جای جهان کاربرد دارد الا در فلسطین؛ حتی اگر «جیمی کارتر» رئیس‌جمهوری پیشین ایالات متحده آمریکا به صراحت بگوید که انتخابات پارلمانی ۲۰۰۵ فلسطین که در آن حماس به پیروزی رسید، «دموکراتیک‌ترین انتخابات» جهان بود.
در پارلمان اسرائیل نیز همیشه احزابی بوده و هستند که از صلح با اعراب و فلسطینیان و تشکیل کشور مستقل فلسطینی حمایت کرده و می‌کنند، اما در صورت پیروزی حزبی و راهیابی به دولت، یا ائتلاف با آمریکا نظر آنان را دگرگون می‌کند یا نظر تندروهای ائتلافی. یا در اقلیتند یا در خارج از حکومت. اما همیشه فریاد حمایت از صلح از گلوی سیاستمدران اسرائیلی در رسانه‌ها می‌پیچد.
روسیه را بنگرید. چه کسی نمی‌داند در هرگونه مذاکره با اسرائیل آنچه جای ندارد، فلسطین است و آنچه دیده نمی‌شود، فلسطینی است و آنچه اهمیت ندارد، فلسطینیان هستند.
دولت ولادیمیر پوتین از یک طرف میهمان «حماس منتخب» است و از سوی دیگر بی‌اعتنا به آنچه در سرزمین‌های اشغالی می‌گذرد، استرات‍ژیک‌ترین قراردادها را با اسرائیل می‌بندد که به راحتی در آن حقوق شهروندان غیرنظامی فلسطینی نقض می‌شود.
اروپا که همیشه دغدغه دموکراسی و حقوق بشر آن را از دیگران متمایز می‌کرد، هیچ‌کس نپرسید که رفتار سرکوبگرایانه با آنان که نماینده اراده یک ملت مظلوم و زخم‌خورده‌اند، چیزی جز یأس و خشونت نمی‌آفریند و به آسانی از یاد بردند که این احترام است که زاییده احترام است.
اعراب را ببینید. شاید در طول تاریخ کمتر رهبر عربی بوده است که به مردم خود راست گفته است و دست‌کم تفکر آنان را رهبری کرده است. حال این رهبران عربی که کمتر نماینده منتخب و غیرمنتخب مردمان سرزمین خود هستند، در راستای اعتلای آنچه آرمان‌های عربی می‌نامند نیز هرگز و هرگز ـ حتی در شعار ـ آن طور که باشد و نه شاید ـ از فلسطین و فلسطینیان سخن نگفته و دفاع نکرده‌اند. بر مردمانی حکومت می‌کنند که اکثریت قریب به اتفاقشان طرفداران ملت فلسطینیند و آنها در حکومت خود، شریک بی‌تردید استرات‍ژیک‌ترین شریک اسرائیل؛ همان دشمن اعراب.
از آرمان عربی و ملت مظلوم فلسطین سخن می‌گویند اما حتی برای نیازهای اساسی و اولیه مردم فلسطین چون آب و غذا ـ که کمتر کسی است که شک کند از پس آن بر نمی‌آیند ـ‌ اقدامی نمی‌کنند.
از نماینده اعراب سخن می‌گویند و با نماینده منتخب فلسطینیان بد می‌کنند. انتظار فتح را از حماس می‌کشند؛ آنگاه که از حماس می‌خواهند با اسرائیل سر میز مذاکره بنشیند، بدون در نظر گرفتن خاستگاهش. و انتظار حماس را از فتح؛ آنگاه که با چشم‌پوشی از اراده فلسطینیان، از آن می‌خواهند که یک دولت مردمی تشکیل دهد.
به داخل فلسطین نگاهی کوتاه بیاندازید. چه کردند در دولت خودگردان فلسطین. یا فتح به رأی حماس احترام نگذاشت یا برعکس. رئیس حکومت خودگردان فلسطین از حقوق رئیس منتخب اعضای پارلمان منتخب حمایت نکرد هنگامی که به آسانی اسیر اسرائیل شد. که همچنان در زندان مانده است و هیچ‌کس یادی از او نمی‌کند. انگار نه انگار که در هر نظام پارلمانی، رئیس یا سخنگوی پارلمان، مظهر اراده و رأی همان نمایندگان پارلمان است. یا نخست‌وزیر فلسطین که نپرسید از حماس که بر اساس کدام قانون، دولت خودگردان به‌دست گرفته‌اند در حکومتی خودگردان. و این دولت محصول چه مذاکراتی است؟ با چه دولتی؟ مشروع یا نامشروع؟ آیا نامشروع، مشروع می‌زاید؟ یا مشروعی، نامشروع؟
نیاندیشیدند که همان رئیسی که حکم نخست‌وزیری صادر می‌کند، طبق همان قانون، اختیارات صدور حکم عزل دارد. نپرسیدند که دولت تشکیل شده از یک کنفرانس محصول شرایط اضطراری، خود با یک دولت اضطراری جدید عزل می‌شود یا نه. و چنین هر کدام برای کسب قدرت، حرمت یکدیگر شکستند و نپرسیدند که «فلسطین» مهم است یا «جنبش آزادیبخش فلسطین» و «جنبش مقاومت فلسطین».
و این فراموشی را در تصرف دفتر رئیس در نوار غزه دید که اعضای جوان، آن چنان غره، با نقاب، برجای رئیس نشستند و پاها را به روی میز دراز کردند و در دستی قرآن گرفتند و در آن دیگری اسلحه...
اگر بخواهی جای دور نروی و همین‌جا را ببینی، که خیلی سخت نیست. قدرت تحلیل هم نمی‌خواهد. در اینجا، ایران، همه بی‌شک و تردید از فلسطین حمایت می‌کنند؛ اما هر یک بر سبیلی. و همه متهم می‌کنند یکدیگر را به اشتباه در نوع حمایت. و البته عده‌ای نیز می‌کنند آنچه خود می‌خواهند که گویی این میان نفس حمایت مهم است نه نوع حمایت.
روزگار غریبی است. بوی بدی می‌آید. بی‌تفاوت نباشیم، بوی نفاق می‌آید. آنچه «فلسطین» کم داشت، همین است؛ یک نفاق تاریخی تمام عیار.
آری، با دقت بخوانید، آنچه در حق فلسطینیان اصلا فراموش شده است، «انسان»هایی به‌نام «فلسطینی» است.
امیرعلی علامه‌زاده
منبع : دسترنج