شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


آنها را نباید دست کم گرفت


آنها را نباید دست کم گرفت
حتی اگر آصف سلطان زاده با مجموعه داستان های کوتاه اش و خالد حسینی با رمان«بادبادک باز» اش و عتیق رحیمی با رمان«خاک و خاکستر» اش برای ما در این سال ها، مهم ترین معرف های جدی ادبیات افغان بوده اند، انتشار رمان «از یاد رفتن» محمدحسین محمدی تاکید مهم تری خواهد بود بر این نکته که جریان داستان نویسی امروز افغان را نباید دست کم گرفت.
سلطان زاده، خالد حسینی، عتیق رحیمی و چند نام دیگری که کتاب های داستانشان به دستمان رسیده و آنها را خوانده ایم، بیشتر ما را کنجکاو سردرآوردن از حوادثی می کرد که در این سال ها بر سر جماعت افغان رفت.
اما رمان « از یاد رفتن» و البته برخی از کارهای اخیر دیگر نویسندگان افغان ما را متوجه بخش مهم تری در داستان نویسی می کند. این یادداشت مشخصاً توجه را به سمت و سوی کتاب جدید محمد حسین محمدی جلب می کند و آن چه گفته می شود نفی ارزش های دیگر نویسندگان قابل توجه افغان در این سال ها نیست. حرف بر سر این است که محمد حسین محمدی در کتاب اخیرش بیش از آنکه بخواهد با پررنگ کردن حوادث و خشونت های آمده بر سر انسان افغان حرف بزند، ماجراها را تا حد امکان کم رنگ می کند و به جای آن به ساختار و فرم اثرش بیشتر می اندیشد.
این ویژگی کمی نیست برای داستان نویسی که حتی در بستر همین کتابش می تواند با حجم بالایی از حوادث برخوردار باشد. کتاب را نیز در تحلیل باید در وهله نخست از همین منظر نگاه کرد و به بررسی اش نشست.
به خواننده نیز باید توصیه کرد که در مواجهه با رمان«از یاد رفتن»، متن را به همراه شکل اصلی اش مد نظر داشت. در رمان«از یاد رفتن» با کم ترین حجم حوادث روبه روییم که نویسنده با چیدن دقیق جزئیات در کنار هم و حرکت تدریجی شخصیت اصلی به ناگهان در آخرین سطرها، مهلک ترین ضربه را به خواننده وارد می کند.
ضربه یی که شوکی آرام اما تاثیرگذار به جا می گذارد. سیدمیرک شاه آغا در پنجشنبه،۲۴ جمادی الثانی ۱۴۲۲ هجری قمری در«پانزده کم هفت بجه صبح» از خواب بیدار می شود و با بیداری او، رمان آغاز می شود تا در چند فصل که هر کدام ساعتی از روز را بازگو می کند، ادامه یابد و در نهایت در «بیست و پنج کم هشت بجه» تمام شود. این فاصله از صبح تا سرشب را در برمی گیرد.
محمدحسین محمدی نویسنده رمان که بیش از این از او مجموعه داستان کوتاه«انجیرهای سرخ مزار» را خوانده ایم، رمان «از یاد رفتن» را با سبک و سیاقی متفاوت با داستان های کوتاهش می نویسد.
رمان مملو از واژه ها و عبارات افغان است و با دستور زبان افغان روایت می شود. این ویژگی کار برای مخاطب آسان خوانی که عادت به خواندن داستان با زبان پاک تهرانی دارد، کمی سخت به نظر می رسد.
نویسنده نیز نخواسته داستانش را در نثر به زبان رایج داستان امروز ایرانی نزدیک کند. مخاطبی که داستان خوان حرفه یی است و داستان را برای لذت بردن از متن و کشف زوایای پنهان آن می خواند در برخورد با رمان«از یاد رفتن» دچار مشکل چندانی نمی شود. واژه ها و اصطلاحات در پایان کتاب، ترجمه شان به فارسی آورده شده، با این حال اگر هم نبوده، به نحوی در جملات به کار رفته که نیاز چندانی به مراجعه به فهرست در عین خواندن نیست.
کتاب این ویژگی را دارد که واژه ها و اصطلاحات در هر صفحه، زیرنویس نشده اند. ساختار دستور زبان افغان برای خواننده فارسی، مکث هایی را به همراه دارد که علاوه بر لحن ایجاد شده، از اتفاق مورد نظر نویسنده، حداقل برای مخاطب ایرانی کمک قابل تاملی است.
سید میرک شاه آغا، پیرمرد سالخورده افغانی در زمان طالبان و در غارت و فقر ناشی از روی کار بودنشان، روزی مثل روزهای قبل و در پیش رویش را طی می کند. از آن جا که خط اصلی داستان بسیار اندک است و بازگویی اش در این یادداشت به اصل اثر در ذهن خواننده ضربه می زند، از پرداختن به جزئیات داستان پرهیز می شود.
محمد حسین محمدی با رمان کم حجم « از یاد رفتن» تجربه یی قابل تامل پیش روی ما می گذارد که به این آسانی از یاد نمی رود.
حسن محمودی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید