دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

چرا مشایی باید برود؟


چرا مشایی باید برود؟
اواسط اردیبهشت ماه سال جاری دکتر احمدی نژاد حدود ۵ ساعت با جمعی از دانشجویان که اغلب آنان را حامیان وی تشکیل می دادند، به گفتگو نشست. این اقدام از سوی وی البته سابقه دارد و رئیس جمهور طی ۳ سال گذشته تلاش کرده است، گاهگاهی علاوه بر دیدارهای عمومی در سفرهای استانی و گفتگو با برخی گروههای مرجع مانند روحانیون در جریان این سفرها، دیدارهایی نیز با دانشجویان و دانشگاهیان داشته باشد، تا خلأ میان رأس و بدنه جریان جدید و جوان اصولگرایی را خود در مقام نیروی اصلی پیشبرنده جریان پر کند.
به هر حال، در دیدار ۵ ساعته مورد اشاره که در آن از هر دری گفته شد، بحث حلقه اول و نزدیکان رئیس جمهور نیز به میان آمد و احمدی نژاد در پاسخ به اظهارات دانشجویی از دانشگاه صنعتی شریف در این زمینه توضیحاتی داد. جان مایه توضیحات رئیس جمهور این بود که تصورات ایجاد شده درخصوص افراد پیرامونش اغلب متأثر از فضای ناسالمی است که از سوی مخالفان دولت به منظور تخریب بهترین یاران توسط خودی ها طراحی می شود. بر همین اساس دکتر احمدی نژاد پیش بینی کرد حتی اگر همه این افراد را نیز جابجا و ترکیب جدیدی معین کند، ظرف مدت کوتاهی همان حرف و حدیث ها تکرار می شود و بنابراین، باید با هوشیاری در دام رقیب قرار نگرفت و در میدانی که او برای اتلاف انرژی و سوزاندن فرصت ها طراحی کرده است، بازی نکرد.
حرف و حدیث ها و نقل قول های متنوع درخصوص اطرافیان رئیس جمهور تقریباً از ابتدای فعالیت این دولت وجود داشته است. در اینکه عده ای به دلیل مخالفت های مبنایی خود یا حب و بغض های شخصی و یا حسادت های ناشی از توقعات، فرد یا افرادی را برنتابند و پیوسته با ذره بین در جستجوی نقاط ضعف آنان و سپس بزرگ نمایی این نقاط ضعف و چماق کردن آن بر سر دولت و احمدی نژاد باشند، تردیدی نیست، با این حال، به نظر می رسد هزینه سازی های برخی از این نزدیکان نیز نقش کلیدی در این فرآیند ایفا می کند. اسفندیار رحیم مشایی یکی از این افراد است که اکنون به سبب موقعیت دولتی (معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری) و انتساب سببی خود به دکتر احمدی نژاد از موقعیت حساسی برخوردار است اما هر از چندی با ابراز نشانه هایی از ماجراجویی، بدون توجه به این موقعیت حساس بر مرکب هزینه سازی می نشیند.
پس از هر دور از این هزینه سازی ها فارغ از تبعات و بازتاب های مرتبط داخلی و خارجی آن –که در جای خود بسیار قابل تأمل است-، این بدنه حامی جریان جدید اصولگرایی است که خموده تر می شود و در دورانی که بیش از هر وقت دیگر باید برای جهش بعدی آماده شود، پالس هایی دریافت می کند که او را بیشتر منزوی می سازد. شاید لازم به تأکید مجدد باشد که بسیاری از آنچه که در اتاق های شایعه سازی مخالفان احمدی نژاد اعم از اصولگرا و ضداصولگرا ساخته و پرداخته می شود، نادرست و عین بی تقوایی است اما گاه برآیند یک واقعه و بازتاب های آن، ناخواسته در جهت تقویت این موارد برمی آید.
آقای مشایی برای دومین بار و به قول خودشان هزارمین بار به نمایندگی از ملت ایران اصرار بر اظهار دوستی با مردم اسرائیل کرده است. تا آنجا که از جوابیه و مجموعه اظهارات وی برمی آید، مشایی، حساب مهاجرینی را که با وعده و وعیدها از سرزمین های خود به سرزمین های اشغالی آمده اند، از نظامیان و دولت رژیم صهیونیستی جدا می داند و معتقد است این تصویر که همگی این افراد در خیابان های تل آویو و بیت المقدس و... چکمه پوش و اسلحه به دست آماده حمله به جمهوری اسلامی هستند، تصویر درستی نیست بلکه بسیاری از این افراد انسان های عادی از نوع بشر هستند که مشغول زندگی، زراعت و تجارت خود هستند و کاری هم به کار سیاست ندارند. این نوشتار قصد بررسی این دیدگاه را ندارد اما اجمالاً این نوع نگاه از اساس نگاه غلطی است چراکه در آن اولاً اشغالگری و تعرض به جان و مال مسلمانان مورد اعتراض و مستحق هجمه قرار نمی گیرد و ثانیاً پیش فرض های آن با واقعیت خارجی، یعنی اسرائیل به مثابه یک پادگان نظامی بزرگ که اساساً حیات خود را در گرو تقویت این وجه می داند و به عنوان نمونه دوره سربازی ۱۰ ساله آن برای تمام ساکنان اعم از زن و مرد اجباری است، سازگاری ندارد.
نکته قابل توجه اینکه دلسوزی برای نوع بشر و تحریص بر هدایت آنان از هر قوم و نژادی یقیناً ممدوح و برگرفته از سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه هدی (ع) است. بدون تردید اشغالگران صهیونیست در شقاوت به قتله سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا نمی رسند، در حالی که آن حضرت براساس وجود سراسر لطف خود تا لحظه آخر بر هدایت آنان شائق بود و حتی لب به نفرین نگشود، اگرچه هرگز با آنان، مادام که رو به جهنم پرشتاب بودند، ابراز همبستگی و دوستی نکرد. براساس این گزاره از سنت و سیره، دلسوزی جناب مشایی اگر از جنس دلسوزی دکتر احمدی نژاد در جمع سفرا بود که برای مهاجران به سرزمین های اشغالی با تعبیر بدبختانی که با سراب واهی به این سرزمین ها آمده اند، ابراز دلسوزی کرد، نه تنها ناپسند نبود بلکه رفتاری انسانی و اسلامی بود. اما گویا ماجرا چیز دیگری است.
"علت محدثه، همان علت مبقیه است"؛ همه تقریباً بر این گزاره اتفاق نظر دارند. علت محدثه تولد جریان جدید اصولگرا، شاخص هایی بود که فهرست کردن دوباره آنها می تواند در مقطع فعلی مفید به فایده باشد. رویکرد استکبارستیزانه و تهاجمی احمدی نژاد در طول این ۳ سال بزرگ ترین برگ برنده او بوده است تا جایی که برخی نشریات عربی او را محبوب توده ها و رهبر جریان مقاومت جهانی خواندند. خدشه در این معنا، خدشه در همان علت مبقیه است.
اظهارات اخیر آقای مشایی و اصرار بیجای او، موجب خدشه در این معنا شده است و این مقوّی همان پالس های منفی و غلطی است که سمّی مهلک برای بدنه جریان جدیدی است که تازه وقت روییدن آن است و بالاخره اینکه رسانه های مخالف دولت طی این هفته ها اینچنین اخبار مربوط به این اظهارات و بازتاب هایش را پوشش می دهند و برجسته می کنند، دقیقاً در راستای سوزندان این برگ برنده اساسی است.
مشایی ممکن است در حوزه کاری خود مدیر موفقی بوده باشد که تشخیص این موضوع در صلاحیت خبرگان حوزه میراث فرهنگی و گردشگری است اما دفع پالس های غلطی که اخیراً برای بدنه ارسال شده است، جز با برکناری او جبران نمی شود. تغییر ۹ وزیر و چند مدیر ارشد دیگر دولت در طول این ۳ سال موجب شده است هرگونه برچسب رودربایستی و تعارف به احمدی نژاد نچسبد، بنابراین، اگر تا امروز نیز مشایی همچنان بر سر کار است، دلیل چیز دیگری است. به هر حال، دلیل آن هر چه که باشد و اتاق های شایعه ساز علیه دولت و احمدی نژاد که بعضاً مدعی اصولگرایی نیزهستند و بارها در کمال بداخلاقی شایعات کذبی را علیه رئیس جمهور و اطرافیان او سازماندهی کرده اند، هر چقدر هم که خوشحال شوند، برکناری مشایی، بدنه حامی جریان اصولگرای ناب را که تمام سرمایه این جریان است، از پژمردگی می رهاند و بار دیگر تندیسی حقیقی از ایثار و قاطعیت از احمدی نژاد در نظر آنان می سازد.
یاسر انصاری
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید