جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

غدیر لبریز از خم ولایت


غدیر لبریز از خم ولایت
● ماه یکم
خم غدیر و ساقی و صهبای احمد است
بزم سرور و عید احبای احمد است
شور عظیم تاج گذاری مرتضی است
روز ظهور آیت کبری احمد است
فرمان رسیده از طرف ذات کبریا
بعد از نبی، علی است که همتای احمد است
یعنی یکی است امر نبی و وصی او
احکام مرتضی، همه فتوای احمد است
ده ها هزار زائر حق کرده ازدحام
مرآت حق نما قد و بالای احمد است
صحراست پر خروش و گدازنده آفتاب
یارب مگر قیامت دنیای احمد است
طاها به روی منبر و حیدر کنار اوست
امروز یک نمونه ز فردای احمد است
نزدیک شد که شمس نبوت کند غروب
وقت طلوع ماه یکم، جای احمد است
معراج مرتضی است که هم دوش مصطفی است
دست علی به دست توانای احمد است
شد خیره، چشم خلق ز نور جمالشان
خم غدیر، وادی سینای احمد است
نور یدالهی همه در دست مصطفی است
موسی بیا که این ید بیضای احمد است
حال عبادت است (حسان)، در نشاط ما
فرمان این سرور به امضای احمد است
● غدیر کبیر
زیبائیت ای ماه به هر شهر شهیر است
دل ها به کمند غم عشق تو اسیر است
اندر پی گیسوی تو آواره به هر کوی
همراه صبا بوی خوش مشک و عبیر است
تنها نه براه تو منم بیدل و مجنون
دیوانه عشق تو به هر شهر کثیر است
خورشید صفا چهره رخشنده طاهاست
ای تالی احمد (ص) رخ تو ماه منیر است
بر فرق همایون تو زیبنده بود تاج
آراسته از مقدمت ای شاه سریر است
مانند تو حق را که بود بنده لایق؟
غیر از تو که بر احمد (ص) مختار وزیر است؟
حکم تو مطاع است به فرمان الهی
چون بر همه مخلوق اولی الامر امیر است
بر تخت جلال تو زند بوسه سلیمان
قدر تو عیان در نظر شخص بصیر است
علم نبوی شهر و تو دوازه آنی
ماییم پناهنده وحب تو مجیر است
از عالم معنای تو ما بی خبرانیم
بر سر ضمیر تو خداوند خبیر است
در مدح تو ای مظهر اضداد چه گوییم
بالاست مقام تو و گفتار قصیر است
با این که تویی پادشه عالم هستی
کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است
در حکمت و فرهنگ، تو قرآن سخن گوی
در معرکه جنگ ترا حمله شیر است
با آن همه جنگ آوری و قوت بازو
یک لقمه نان قوت تو، یا جرعه شیر است
با مال کند عدل تو بنیاد ستم را
دست تو یدا... و به مظلوم ظهیر است
شب، از غم آنان که فقیر ند و گرسنه
از خواب دگر نرگس بیمار تو سیر است
بغض تو دلیلی است که دوزخ هدف اوست
حب تو رفیقی که به فردوس بشیر است
در سیر الی ا... شدی پیشرو خلق
مردان را همه سوی تو مسیر است
در بارگه مرحمت تو، جود تو شاها
هر کس که گدایی ننموده است، فقیر است
از یک نگه لطف تو هر مشکلی آسان
از یک نظرت درد بشر چاره پذیر است
دارد بر امروز فلک شور جوانی
هر چند که از محنت هجران تو پیر است
ای غم، دل ما نیست دگر جای تو امروز
زیرا که جهان شاد از این عید کبیر است
برگیر (حسان) ساغر می از کف ساقی
کاین باده حلال است چو از خم غدیر است
امروز تو ای خفته غفلت زده برخیز
آن روز که عمر تو به سر آمده، دیر است
حبیب چایچیان (حسان)
● غدیر خم
چون ختم مرسلین، شه دین خسرو وجود
از کعبه باز گشته، به سوی غدیر شد
فرمان ز حق رسید که ای میر بزم عشق
ساغر بده زخم ولایت که دیر شد
شاهی که شرق و غرب به زنجیر دین کشید
پشت شتر به آیه »ان لم« اسیر شد
بر گوبه پیر سال که ای گاو سامری
هارون ز بعد موسی عمران سفیر شد
اظهار دارد بر پیران کوی جهل
پیر خرد به ملک امامت، امیر شد
در خاور وجود غزال سپهر را
خون ولا، به نامه عذرا عبیر شد
شمس و قمر به جو سماوات خیره ماند
تا آفتاب و ماه ولا بر سریر شد
»من کنت« گفت و داد بشارت به امر حق
»هذا علی« ولی بشیر النذیر شد
آیات وحی در رگ شرع محمدی
ز انگشت حق مکید چو پستان که شیر شد
اندر کلاس شرع و طریقت ز بعد من
مولی علی، مدیر و دبیر و سفیر شد
بر حبل دین ز پند توسل که تار عشق
در کار گه قدرت یزدان، حریر شد
گر قرب حق زبرم طرب آرزو کنید
نزد علی روید که حق دلپذیر شد
هر کو ز اصل در لبنش خرده آب بود
یاسین چون در برابر گوش حمیر شد
شیخ جعفر عرفانی بهدانی
منبع : روزنامه خراسان