دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


دختر پلیس، جلوی چشم مردم بزرگ شد


دختر پلیس، جلوی چشم مردم بزرگ شد
غالبا بحث بر سر این است که سریال‌های پلیسی فرانسوی هزاران بار چه از نظر اجرا و کارگردانی چه از نظر محتوا نسبت به سریال‌های آمریکایی در سطح پایین‌تری قرار دارد.
درست است که دورنمای سمعی‌بصری تلویزیون فرانسه به‌وسیله سریال‌های آمریکایی اشباع شده است و هرسال نیز این سریال‌ها موفقیت فراوانی داشته است اما اگر از حیث تعداد مخاطب به سریال‌های فرانسوی بنگریم متوجه می‌شویم که سریال‌های فرانسوی آنچنان که می‌گویند هم سریال‌های ضعیفی نیست یا حداقل این مساله در مورد همه آنها صدق نمی‌کند.
در زمان پخش هر قسمت از سریال «کمیسر لسکو» (با نام اصلی ژولی لسکو) بین ۷ تا ۱۰ میلیون ببیننده تحقیقات و تجسس‌های این کمیسر را دنبال می‌کنند. تقریبا هر بار که این سریال پخش می‌شود شبکه اول تلویزیون فرانسه (TF۱) از نظر تعداد مخاطب در رأس دیگر شبکه‌ها قرار می‌گیرد. این سریال که از ۹ ژانویه سال ۱۹۹۲ به‌طور همزمان از شبکه‌های تلویزیونی کشورهای فرانسه، بلژیک و سوئیس پخش می‌شد و یکی از پر بیننده‌ترین سریال‌های پلیسی در کشورهای فرانسوی زبان و غیر فرانسوی زبان نظیر ‍ژاپن محسوب می‌شد.
همچنین طبق آمار به‌دست آمده در مقایسه با سریال‌های پلیسی نظیر «زن افتخاری»، «کمیسر مولن»، «درک»، «قاضی یک زن است»، «زنان قانون» و بیشترین درصد مخاطب را در کشور فرانسه به‌خود اختصاص داده است. نزدیک به ۱۵ سال است که این سریال پخش و تولید می‌شود و ساخت آن تا سال ۲۰۰۷ همچنان ادامه داشته است. تاکنون ۷۲ اپیزود از این سریال ساخته شده است.
نویسنده اغلب قسمت‌های این مجموعه الکسی لوکه و کارگردان بخش عظیمی از اپیزود‌های آن کارولین هوبرت است.و بازیگران اصلی این سریال ورونیک ژنست، موث دیوف، ژوزفین سره، پیر گوکان، آلکسی دوسوکس، روناد ماکس و سوفی آرتور هستند. در هر داستان بازیگران فرعی جدیدی وارد ماجرا می‌شوند.
با اینکه این سریال مدت‌های طولانی است که پخش می‌شود اما هنوز مخاطبان زیادی دارد و این یک موفقیت واقعی است. در فهرست تولیدات داستانی موفق TF۱ فقط «ناوارو» ساخته روژه‌هانن که به سال ۱۹۸۹بر می‌گردد، می‌تواند با این اثر برابری کند.
● خودتان را خسته نکنید، داستان را می‌دانیم
داستان «ژولی لسکو» نیز دقیقاً مشابه فیلم «ناوارو» در حول‌وحوش یک «پیچ» یا یک دوراهی شکل می‌گیرد. یک افسر پلیس از یک سو استرس و دغدغه یک زندگی شغلی پرتلاطم را دارد و از سویی درگیر مشکلات روزمره و زندگی خانوادگی است.
داستان «ناوارو» نیز همچون «ژولی لسکو» به همین نحو خلاصه می‌شود. تنها تفاوت بین این دو مجموعه این است که در سریال «ژولی لسکو» افسر پلیس یک خانم است ... سناریوهای فیلم ژولی لسکو شبیه فیلمنامه‌ها دیگر سریال‌های پلیسی فرانسوی است و همان روند همیشگی را ادامه می‌دهد: جنایتی آغازین که داستان هر اپیزود پیرامون آن متمرکز شده و یک تجسس طولانی برای یافتن مجرم و تحویل او به قانون.
بین نمایش حادثه آغازین و راه‌حل اجتناب‌ناپذیر مهارنشدنی سریال، حوادثی فرعی و غیرمنتظره در حدود یک ساعت و نیم زمان داستان را به خود اختصاص می‌دهد. پس تجسس‌های پلیس در فیلم ژولی لسکو نیز همچون سریال‌های دیگر همان ریتم را دنبال می‌کنند. بنابراین طی یک ساعت و نیم ذهن ببیننده درگیر تعداد بی‌شماری از سرنخ‌های اشتباه می‌شود که به‌طور ناگهانی به هم مرتبط شده‌اند. موارد مشکوک در جلو چشمان تماشاگر رژه می‌‌روند، تماشاگری که برایش دشوار است پایان ماجرا را پیش‌بینی کند... تا اینکه در ۱۵ دقیقه آخر با مداخله پلیس یعنی ژولی لسکو و گروهش و با همان صحنه همیشگی اکشن پایان ماجرا مشخص می‌شود.
● کار، خانواده ...
در این سریال غالباً به موازات ماجرای پلیسی، داستان دیگری نیز جریان دارد که به زندگی نزدیکان ژولی لسکو می‌پردازد: اکثر اوقات ماجرای یکی از دخترانش. مسلما ژولی لسکو علاوه بر یک کمیسر قهرمان،یک ‌سوپر‌مامان نیز است.او با وجود اینکه خیلی درگیر مشکلات کارش می‌باشد به اندازه کافی فرصت می‌یابد تا زمانی را نیز به دو دختر و زندگی خانوادگی‌اش اختصاص دهد. تقریباً همین شمای خانوادگی را در «زن افتخاری» و «ناوارو» نیز می‌بینم: یک خانواده تک والدی (در خانه «زن افتخاری» مردی وجود ندارد و همچنین در خانه ژولی لسکو که طلاق گرفته)‌ و ‌چند مساله جزئی و موقتی که برای بچه‌های خانواده پیش می‌آید و به سن آنها مرتبط است.
ژولی لسکو، سریالی است که هدفش ارائه تصویر خوبی ‌از پلیس می‌باشد. در حالی که سریال افسران پلیس PJ هدفش نشان دادن نقاط ضعف و کاستی‌های مأموران پلیس بود که غالباً با مسائل زمان آنها ارتباط خیلی نزدیکی داشت (گاهی منتقدان بر بعد اجتماعی این سریال تأکید می‌کنند)، سریال ژولی لسکو اداره پلیسی را به نمایش می‌گذارد که از اقلیتی تشکیل شده: یک خانم کمیسر و افسران پلیسی همچون گوما (موث دیوف)و زورا (سامیا ساسی). ژولی لسکو غالباً سعی می‌کند تا تحقیر، بدگمانی و بی‌اعتمادی را که اکثر اوقات پلیس‌ها در ذهن مردم ایجاد می‌کنند نشان دهد اما هرگز بحث اجتماعی را آغاز نمی‌کند و تقریباً از تحریک مسائل اجتماعی اجتناب می‌کند.
به‌علاوه، شناخت ببیننده از کمیسر و همکارانش از حد مشکلات روزمره و قطعی شخصیت‌های داستان فراتر نمی‌رود.
‌● نقاط قوت
با این وجود ژولی لسکو از سریال‌‌های «ناوارو» و «زن افتخاری» نقاط ضعف کمتری دارد. نقاط قوت اصلی این مجموعه به‌خاطر بازی خوب چند بازیگر اصلی آن است. بیننده به‌سادگی با دیدن بازی موث دیوف پی می‌برد که افسر گوما شخصیتی ساده و معمولی است و بازی شفاف ورونیک ژنست این باور را در ذهن تماشاگر ایجاد می‌کند که شخصیت ژولی لسکو یک پلیس زن ایده‌آل را مجسم می‌کند. شخصیتی که مصون از هر خطا و لغزشی است و باوجود قدرت و نفوذش به همه‌ احترام می‌گذارد.
برعکس گاهی اوقات از بازی دو بازیگر دیگر این سریال که ایفاگر نقش‌های مهمی هستند غافلگیر می‌شویم: رانو ماکس (کاپلان) و آلکسی دسو (موتا) که گاهی بازی‌ای هم‌سطح بازی همکارانش ارائه می‌دهند. و این مساله تقریباً تنها نقطه قوت این سریال است. با تماشای سریال ژولی لسکو دیگر از سناریوهای مشکل، شخصیت محوری و تروکاژهای ویژه پلیسی خبری نیست.
این سریال نمونه‌ای از سریال‌های پلیسی است که کشور فرانسه از سالیان متمادی روند تولید آن را ادامه داده است... درنهایت اگر این نوع سریال‌ها مخاطب زیادی را در سطح جهان جذب می‌کند چرا باید در شیوه ساخت آنها تغییر و تحولی ایجاد شود؟
● ژوزفین سره، در نقش دختر کمیسر
به بهانه پخش مکرر سریال تلویزیونی «ژولی لسکو» خبرنگار شبکه۱ تلویزیون فرانسه مصاحبه اختصاصی با بابو کوچولو که الان بزرگ شده انجام داده است:
▪ نظرتان راجع به سریال ژولی لسکو چیست؟
ـ برای من شخصاً شانس بزرگی بود که توانستم خیلی زود کار بازیگری را شروع کنم، اولین بار که من برای بازی در نقش ژولی لسکو مقابل دوربین رفتم ۸ سالم بود. این کار به من اجازه داد که خیلی سریع شناخته شوم، با تکنیک‌های بازیگری و قوانین فنی فیلمبرداری آشنا شوم مخصوصاً در ارتباط با دوربین. این مساله خیلی اهمیت دارد چونکه امروز وقتی من جلو دوربین می‌روم دیگر نگران این نیستم که چگونه و در چه وضعیتی مقابل دوربین قرار بگیرم و فقط به اجرای نقشم فکر می‌کنم.
من به‌طور منظم طی ۱۳ سال مقابل دوربین رفتم. شانس بزرگ دیگری که من دارم این است که این مجموعه به من اجازه داد تا خودم را بشناسم. از نظر بازی در آن زمان احساس کردم که ایفای آن نقش مرا راضی نمی‌کرد یکی از دلایل رفتنم از آن مجموعه همین بود. امروز من در عالم بازیگری به‌دنبال چیز مهم‌تری هستم تا اینکه فقط نقش دختر یک نفر را بازی کنم که به‌نظر من نقش ماندگاری نیست در حالی که هم به‌عنوان یک بازیگر مرتب در حال تغییر و تحول هستم. بنابراین من در ۲۰ سالگی به‌خودم گفتم که دیگر زمان رفتن است.
▪ رفتن از این مجموعه تصمیم مهمی بود؟
ـ بله و این مساله زمان برد. من قبلاً در سال ۲۰۰۲ راجع به این موضوع صحبت کرده بودم. من یک قرارداد ۲ساله را امضا کرده بودم و قرار شد از هر ۳ قسمت یک قسمت را من بازی کنم برای اینکه نمی‌توانستند شخصیت بابو را نادیده بگیرند و از طرفی من دلم نمی‌خواست که به‌طور ناگهانی شخصیتی را که از بچگی با آن بزرگ شده بودم را ترک کنم اما در آن زمان لازم بود که به سراغ نقش دیگری بروم.
▪ خاطره‌ای از بازی در این سریال تعریف کنید؟
ـ خاطره‌ای هست که خیلی برایم جالب است. در مورد دعوایی که با جنیفر (جنیفر لوره در نقش سارا خواهر بزرگ بابو) داشتم. من در وسط باغ به دنبال او می‌دویدم چونکه او به من گفته بود «کوچولو». من قد کوتاهی داشتم و به سختی قدم به یک متر و ۶۰ سانت می‌رسید. من همیشه قدم کوتاه‌تر از بقیه بود و همه به من می‌گفتند «عجب! تو ۴سالته!». او حتماً شوخی از این دست با من کرده بود.
در این مجموعه و در جلو چشمان بینندگان بزرگ شدید...
من از ۸ تا ۲۰ سالگی در سریال «ژولی لسکو» بازی کرده‌ام، دوره‌ای که در شکل‌گیری شخصیت بسیار مهم است. تمام بینندگان این مجموعه شاهد بزرگ شدن من بوده‌اند. این موضوع بسیار عجیب و شگفت‌انگیز است. مردم همیشه به ما خیلی لطف داشته‌اند چون که نسبت به خانواده «ژولی لسکو» واقعاً محبت دارند.
مترجم: شوکت صالحی
منابع:
روزنامه Midi Libre
www.allociné.fr
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید