چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


کارآگاهان؛ فرصتی که از دست رفت


کارآگاهان؛ فرصتی که از دست رفت
مجموعه تلویزیونی کارآگاهان ساخته حمید لبخنده هر چند موقعیتی مستعد برای رسیدن به افق های تازه در عرصه مجموعه های پلیسی ایرانی دارد، ولی از آنها بهره نبرده و بین یک مجموعه ملودرام و پلیسی جنایی سرگردان است. لبخنده در کارآگاهان که چهارشنبه ها از شبکه سه پخش می شود، تلاش کرده از روند متعارف در مجموعه های پلیسی ایرانی فاصله بگیرد و الگویی را مورد توجه قرار دهد که در عین تازگی، نگاهی روانشناسانه به قتل و پرونده هایی جنایی دارد.
وی این مجموعه را بر اساس فیلمنامه های اپیزودیک مسعود بهبهانی نیا ساخته و مهمترین وجه در ساخت آن رویکرد کارگردان به ژانر و گونه پلیسی است. کارگردانی که مجموعه های ملودرام در پناه تو، در قلب من و با من بمان را در تلویزیون ساخته و فیلم سینمایی آبی نیز تنها تجربه سینمایی اوست. مجموعه کارهای قبل این فیلمساز بر محور ملودرام های جوانانه و عاشقانه می گذرند که البته بازخورد آنها میان مخاطب شدت و ضعف داشته است. در پناه تو با توجه به تازه بودن نمایش مثلث عشقی در زمان پخش توانست بازتابی گسترده پیدا کند و به عنوان یک مجموعه موفق بین مخاطبان با حضور بازیگرانی جوان و خوش چهره در کارنامه لبخنده ثبت شود. هر چند در قلب من از حضور چند بازیگر محوری مجموعه قبل بهره برد ولی قصه محوری جذابیت کار قبل را برای مخاطب نداشت و نتوانست همان بازتاب را داشته باشد. اما لبخنده در با من بمان همچنان با تکیه بر حضور بازیگران جوان که کمتر دیده شده بودند و قصه ای به شدت ملودراماتیک، موفقیت در پناه تو را تا حدی تکرار کرد. البته حضور او در سینما نتوانست تجربه ای موفق را در کارنامه اش ثبت کند و آبی به عنوان فیلمی مهجور به سرنوشتی ناخوش در سینمای لبخنده بدل شد. مروری بر کارنامه لبخنده از این وجه اهمیت دارد که رویکرد به مجموعه های پلیسی جنایی نیاز به پیش زمینه ای خاص دارد چرا که بخصوص در کارگردانی سبک و سیاق خاص و تسلط به این حیطه را می طلبد. به این ترتیب این سوال را می توان مطرح کرد که حضور لبخنده با تکیه بر این ویژگی ها تا چه حد به نفع کار بوده و آیا توانسته امتیازی به کار ببخشد؟
در بخش فیلمنامه، مجموعه کارآگاهان این ویژگی را دارد که مانند شکل های متعارف مجموعه های پلیسی مقطعی خاص را برای وارد شدن به پرونده های جنایی انتخاب کرده که می تواند به عنوان یک امتیاز اولیه تلقی شود. در واقع با محوریت حضور یک گروه کارآگاهان جنایی، مجموعه در هر قسمت و یا هر چند قسمت یک پرونده واقعی را مورد بررسی قرار می دهد. انتخاب مقطعی قبل از وقوع جرم، این امتیاز را به کار داده که مسائل و روابط و گفتگوها صرفا محدود به قشر کارآگاه و پلیس نشده و به نوعی فضای داستانی و درام کار پررنگتر جلوه کند. به این ترتیب هر قسمت در زمانی جلوتر از وقوع قتل و جرم اتفاق می افتد و چگونگی شکل گیری زمینه های قتل را به گونه ای دراماتیک ترسیم می کند. این رویکرد همچنین امکانی ایجاد می کند تا انگیزه های ارتکاب قتل و جرم از جنبه های روانشناسانه و آسیب شناسانه مورد بررسی قرار بگیرند و در واقع بستر شکل گرفته برای رسیدن به جرم در هر پرونده ترسیم شود. این وجه به مخاطب امکان می دهد تا با دانستن پایان که مطمئنا با یک قتل یا جنایت شکل می گیرد، توجه خود را بر چگونگی طی این مسیر متمرکز کند. اما واقعیت این است که نه بار درام قصه های هر پرونده و نه پتانسیل روابط و مسائل شکل گرفته بین گروه کارآگاهان نمی تواند جوابگوی این مسیر باشد. قصه های هر پرونده با طرح یک موقعیت آغاز می شود که پرداخت آن در فیلمنامه و سهل نگری به کارگردانی آن تصویری سطحی و به شدت نمایشی را ترسیم می کند. تصویری که نه می تواند همراهی مخاطب را جلب کند و نه اینکه فراتر از مجموعه های بی نام و نشان حرکت کند که تنها برای دادن پیام و هشدار به خانواده ها و جوانان ساخته می شوند.
روابط بین گروه کارآگاهان هم که قرار است از مقطع بعد از جرم وارد صحنه شوند، نیازمند چینش حساب شده شخصیت ها و پردازش آنها بر اساس تضاد و تناقض است تا این همراهی در هر قسمت بتواند یک سری کنش و واکنش های قابل پیش بینی و در عین حال تازه و غافلگیر کننده ایجاد کند. نه تنها این پتانسیل جذابیت در روابط و مناسبات بین گروه حضور ندارد بلکه حتی کمتر به داستان زندگی و قصه فرعی های هر یک فکر شده است. این گونه است که هیچ یک نمی توانند به گونه دراماتیک وارد روند قصه شوند و در طول همه قسمت ها تنها حضوری تکراری و کلیشه ای دارند که محدود به تخصص و تعریف اولیه آنهاست. در مورد سرگرد ثنایی (مهدی هاشمی) هر چند سعی شده بخشی از زندگی شخصی او هم وارد قصه شود ولی آنچه دیده می شود چیزی جز نمایشی خنثی از حضور زن و بچه در خانه و دیر آمدن مکرر سرگرد به خانه و رد و بدل شدن حرف های کلیشه ای و سطحی بین آنها نیست. نکته مهمتر اینکه در تعاریف اولیه اعضای این گروه و همچنین روابط و مناسبات آنها جذابیتی غافلگیرکننده برای پیگیری باقی نمانده و در واقع همه چیز به گونه ای ناملموس تکراری است. به علاوه این نکته که روابط جاری کمتر اینجایی و باورپذیر است که این نقطه ضعف می تواند به خاطر تاثیرپذیری از نمونه های مشابه خارجی در الگوسازی یک گروه کارآگاهی بازگردد. در خصوص جذابیتی هم که جستجوی گروه کارآگاهی و چگونگی استفاده از نشانه ها برای رسیدن به کلید پرونده ها می تواند داشته باشد، سازندگان مجموعه نتوانسته اند از برگ برنده ای که در دست دارند به نحو احسن استفاده کنند. به همین دلیل وقتی مخاطب قاتل را می شناسد، با نمایشی جذاب از شیوه و روش خاص، مهارت و هوش و ذکاوت گروه کارآگاهی برای قرار دادن قطعات پازل در کنار هم روبرو نیست. در واقع مجموعه کارآگاهان نتوانسته از این مهم هم بهره ببرد و همه چیز به قدری تخت و کلی و متکی بر نشانه هایی مستقیم و اغراق شده است که گاه حضور سرگرد ثنایی در حد هماهنگ کننده برای رد و بدل شدن اطلاعات ین افراد تنزل پیدا می کند و فعال و کنشمند بودن که باید ویژگی بارز افراد چنین گروهی باشد، راه به جایی ندارد.
در مجموعه کارآگاهان، شیوه های پرداخت تصویری و کارگردانی لبخنده نه تنها نتوانسته جذابیتی به فیلمنامه با توجه به نقاط ضعف اشاره شده، اضافه کند بلکه گاهی همان دستمایه های اولیه را هم مخدوش کرده و به کل از فضاسازی پلیسی، معمایی و حتی دراماتیک و روانشناسانه عاجز است.
منبع : روزنامه جوان