چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

دکترین بوش چیست؟


دکترین بوش چیست؟
دكترین بوش مجموعه ای از اصول سیاست خارجی است كه برای اولین بار در سخنرانی در اول ژوئن ۲۰۰۲ توسط خودش اظهار شد. این سیاست ها كه مرحله جدیدی در سیاست آمریكا بود، در سندی با عنوان استراتژی امنیت ملی جدید آمریكا در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۲ منتشر شد. دكترین بوش نوعی فاصله گرفتن از سیاست بازدارندگی و كنترل بود كه ویژگی سیاست خارجی آمریكا در دوران جنگ سرد و بعد از آن به شمار می رفت.
حمله به عراق براساس همین دكترین صورت گرفت. محور این دكترین به گفته خود بوش این است كه: تفاوتی میان تروریست ها و پناه دهندگان آنها وجود ندارد. براساس این دكترین هر كشوری كه موضع فعالی علیه تروریسم نداشته باشد، گویی از آن حمایت كرده است و همچون حامی تروریسم با او رفتار می شود. بوش در سخنرانی ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۱ این موضوع را به صراحت گفت: هر كشوری در هر منطقه ای از جهان باید همین حالا تصمیم بگیرد كه یا با ماست یا علیه ما .
جنگ پیشگیرانه و پیش دستانه از دیگر اصول محوری دكترین بوش است. یكجانبه گرایی، قدرت نمایی و گسترش دموكراسی به همه مناطق از دیگر محورهای این سیاست است.
ریشه این دكترین را باید در سال ها قبل و در نسخه و پیش نویس نهایی راهنمای برنامه ریزی دفاعی نوشته پل وولفوویتز معاون وقت وزارت دفاع آمریكا در سال ۱۹۹۲ جست وجو كرد. وقتی این سند كه دكترین وولفوویتز نام گرفته بود به رسانه ها درز كرد و جنجالی به پا شد، كاخ سفید دستور بازنویسی آن را داد. در نسخه بازنویسی شده دیگر حرفی از حمله پیشگیرانه یا یكجانبه گرایی نبود.
در ماه های بعد از ۱۱ سپتامبر دو مكتب متفاوت فكری در دولت بوش ظهور كرد كه هدف هر دو چگونگی روبه رو شدن با تهدید ناشی از كشورهایی چون عراق، ایران و كره شمالی بود. كالین پاول، وزیر خارجه به همراه كاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی و كارشناسان وزارت خارجه خواستار ادامه روند قبلی سیاست خارجی آمریكا بودند. روند مورد حمایت آنها اتخاذ سیاست های چندجانبه با مشاركت دیگر بازیگران جهانی در عرصه دیپلماسی بین المللی بود. اما در مقابل این ها، دیك چنی، معاون رئیس جمهور، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع و شماری از سیاستگذاران با نفوذ وزارت دفاع همچون پل وولفوویتز قرار داشتند كه از سیاست های یكجانبه حمایت می كردند.
دكترین بوش در مقایسه با سیاست خارجی پیشین آمریكا یك تفاوت مهم و قابل توجه داشت و آن حملات پیشگیرانه و پیش دستانه بود. دولت های قبلی آمریكا بعد از نزدیك شدن خطر و قریب الوقوع بودن تهدید دست به حملات محدود می زدند، اما در دكترین بوش نیازی به قریب الوقوع تشخیص دادن تهدید نیست. این دكترین در تناقض آشكار با بند منشور ملل متحد است كه می گوید: همه اعضا باید مناقشات بین المللی شان را از روش های مسالمت آمیز و به گونه ای حل كنند كه صلح و امنیت جهانی به خطر نیفتد.
دكترین بوش منتقدان بسیاری دارد كه اكثر آنها با استناد به اصل توسل یكجانبه به زور در این سیاست، با آن مخالفت می كنند. محور دیگر این سیاست كه مورد اعتراض مخالفان قرار دارد این فرض است كه آمریكا هرگز به هیچ دشمن بالقوه ای اجازه توسعه توانایی نظامی و به چالش كشیدن جایگاه ابرقدرتی واشنگتن را نمی دهد. عبارت دشمن بالقوه در این متن می تواند به هر كشوری نسبت داده شود و برای قضاوت در این مورد فقط تفسیر آمریكا كافی است.
منبع : روزنامه همشهری