یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


تابلوهای تاسف انگیزی از طاعون


تابلوهای تاسف انگیزی از طاعون
در طول تاریخ بیماری های مسری زیادی بشر را تهدید كرده اند و همیشه زمانی كه دیگر از دست دانشمندان و سیاستمداران كاری برنمی آمد پای مذهب به عنوان منجی به میان كشیده می شده و در این میان هنر نیز تاثیرپذیر بوده. این امر را می توان در كارهای هنری با موضوع های امید و شفا به چشم دید.
مثلاً در ایتالیا وقتی كه طاعون در سال های ۱۸۰۰-۱۵۰۰ كشور را فراگرفت یك نمایشگاه نقاشی در موزه هنری وركستر Worcester برپا شد؛ نمایشگاه احمقانه ای كه در آن شرایط كسی برای بازدید آن نرفت.
این مسئله یعنی مذهب به عنوان منجی هنر والای مسیحی را به وجود آورد «هنر كلیسایی» كه بیشتر جنبه كاربردی دارد تا جنبه تزئینی. مثل ۳۵ تابلو از افراد مقدس كه بیشتر پارسامنشانه هستند تا اینكه تاریخی باشند. مثلاً تابلوی ویرجین بیشتر به بیننده درس اخلاق می دهد تا اینكه حس هنری او را برانگیزد یا اینكه برای او یك tiepolo یا یك tintoretto باشد. این است كه آمریكایی ها برای درك مجسمه های هندی یا آفریقایی دچار مشكل می شوند؛ چرا كه آنها با هنر یهودی _ مسیحی مانوس هستند كه داستان دیگری دارد، داستانی از دردی كه نوع بشر متحمل آن بوده. درد نقش نشانه ای را دارد و چون توبیخی الهی از انسان می خواهد كه گناهانش را بپذیرد، متواضع شود تا به راه راست هدایت شود و برای هدایت شدن گاهی اوقات زجر كشیدن بهترین راه حل است.
در سال ۵۹۰ زمانی كه طاعون مرگبار روم را دربرگرفت پاپ گریگوری اهالی شهر را جمع كرد و همه با هم تضرع كنان در خیابان های شهر می گشتند تا از عرش گشایشی برسد. او میكائیل بزرگ را دید كه در جایگاهش نشسته در حالی كه شمشیرش را غلاف كرده و در همان زمان مصیبت از شهر رخت بربست. این تصور از فرشته مقدس به عنوان طلسمی برای دفع مصیبت در مواقع بحرانی به سرعت همه جا را فراگرفت و قرن ها در افكار اروپاییان این باور بود كه با تمسك به این مقدسات می توان از شر طاعون در امان بود. وبا و تیفوس هم از این بیماری های كشنده بودند اما مهلك ترین شان طاعون خیاركی بود معروف به مرگ سیاه.
اطلاعاتی از قرن ۱۶ توسط كسانی كه در روم، ناپل، ونیز و جاهای دیگر شاهد اپیدمی طاعون بودند به صورت سینه به سینه به ما رسیده. آن زمان كه هیچ راهی برای رفع گرفتاری نبود مقدسات به عنوان منجی به میان كشیده می شدند. برخی از آنها قدیمی بودند و برخی در همان زمان پا به عرصه می گذاشتند. برخی آنها برای رفع گرفتاری بودند و برخی برای شكرگزاری از گشایشی كه شده بود تا مصیبت دوباره بازنگردد. مثل تابلوی كایدورنی از میكائیل مقدس در حالی كه شیطان را مغلوب كرده بود و یك كپی از آن كه جوانی آندرا آن را كشیده در نمایشگاه موجود است. مقدسات دیگری هم به میكائیل اضافه شدند تا به داد مردم برسند، مثل سباستین مقدس. او سربازی بود كه به خاطر اعتقادات مذهبی اش در روم باستان محكوم به مرگ شد. او را به درختی بستند و تیرباران كردند اما دوستان مسیحی اش او را نجات دادند. جریان مجازات سباستین سمبلی است از طاعون و نجات یافتن او سمبلی از رفع بیماری. راچ هم شخص مقدسی است كه وجودش سلاحی است در برابر طاعون كه در قرن ۱۴ به جمع مقدسات پیوست. او كه از یك سگ خانگی طاعون گرفت به طور معجزه آسایی سلامتش را به دست آورد اما هیچ گاه این امتحان سخت را از یاد نبرد.
چهره طاعون زده راچ با ورمی در ناحیه ران یكی از موضوعات نقاشی آن دوره است. برخی از این قهرمانان مقدس تاریخی هستند و تقریباً همزمان با هنرمندانی كه عكس آنها را كشیده اند، می زیسته اند. مثل چارلز براموی مقدس در سال ۱۵۸۴-۱۵۳۸. تابلوی اشرافی میلان یكی دیگر از آنهاست و برمی گردد به سال های ۷۷-۱۵۷۶ مردی كه با پای برهنه در خیابان راه افتاده در حالی كه صلیب بزرگی را به دوش می كشد. این صحنه برای بسیاری از نقاشان موضوع خوبی بود. بعضی از این نقاشی ها مثل تابلویی كه آنتی ورتو گرامانیكا در ۱۶۱۹ از این صحنه كشید فوراً به نمایش گذاشته می شدند.
دیگر می توان از نقاشی های آنتونی ون دایل یاد كرد كه طرح هایی بود از یك سیسیلی به نام روزای مقدس. تنها چیزی كه در تابلو واضح است موهای بافته شده اوست و بقیه تابلو تیره و تار است. این مسئله با استانداردهای آن دوره جور درنمی آید. وقتی كه این تابلو در سال ۱۶۲۴ در نزدیكی پالرمو پیدا شد یعنی همان سالی كه طاعون شهر را فراگرفت رزالی شفیع رسمی شهر شد. در همان زمان ون دایك در پالرمو بود. از او خواسته شد كه تصویری از رزالی بكشد و او تابلو ماهرانه ای كشید در حالی كه ردای قهوه ای رنگی را از راهبان فرانسیسكافی دربرداشت با موهای بافته شده مجعدی. در این تابلو چند هلو و مقداری خامه به نشانه بركت دیده می شود.
لازمه به شهرت رسیدن تحمل سختی های مشقت بار است و هنرمندان بزرگ خیلی از آنها را از سر گذراندند. آثار دو تن از این هنرمندان بزرگ در نمایشگاه موجود است. چهار دانشجو كه اسامی آنها ذكر می شود این تحقیقات را انجام داده اند. گاوین الكساندر بایلی از دانشگاه كلارك، پاملا ام جونز از دانشگاه ماساچوست، فرانكو مورماندو از دانشگاه بوستون و توماس وركته از دانشگاه صلیب مقدس. به تنهایی دعا كردن برای نجات كافی نبود گروهی با هم دعا می كردند و طاعون از آنجا می رفت و این بزرگترین رحمت خداوندی بود؛ بازگشت سلامتی. كلیسا هفت عمل را برای آمرزش و رفع گرفتاری موثر می دانست كه اطعام گرسنگان، دعا كردن برای بیماران و دفن مردگان از آنهاست. در زمان اپیدمی دفن نعش ها از واجبات بود و هنر نیز كه به كلیسا خدمت می كرد به این مسئله كمك می كرد. مثلاً یك نقاش فلمینگی به نام میكائیل سوئرت با فروش تابلوهای مقدسین برای كفن و دفن مردگان اعانه جمع می كرد. در این میان تعدادی از هنرمندان هم بودند كه فكر می كردند باید كارهای موثرتری بكنند مثل خلق آثاری كه دیدن آنها مردم را به یاد زندگی پس از مرگ بیندازد تا ایمانشان را از دست ندهند. برای مثال می توان از تابلوی پستیدنس نام برد كه كارلو كوپالا آن را به تاریخ ۱۶۵۶ در ناپل كشید. این تابلو تصویر وحشتناكی از اجسادی است كه در حال مواخذه شدن هستند؛ چیزی كه برای همه در گور اتفاق می افتد. تابلوی اثر جوانی مارتین این فكر را به انسان القا می كند كه مرگ می تواند بر سر میز شام فرا برسد. این تابلو حالتی از تعلیمات خشك مذهبی و موعظه گونه دارد، حالتی خشن از واقعیت های بی رحم زندگی. سه نفر كه سر میز شام نشسته اند و انگار رغبتی ندارند كه بدانند خطر در كمین آنهاست اما زن جوانی كه در مركز تابلو دیده می شود و از موضوع آگاه است با وحشت نفس نفس می زند. او می داند كه این آخر كار است. از نگاهی دیگر این نقاشی در طبقه هنرهای تاریخی قرار می گیرد. در این تابلو ترس از گناه تجسم می یابد. اما در تابلوی (امید و شفا) حالت كنترل احساسات و توجه به معنویات به انسان القا می شود.
نمی توان به طور قطع گفت كه از دیدن این آثار می توان به چیزهایی كه در رنسانس و باروك روی می داده آگاه شد و هنر مذهبی این دوره ها همین مسائل را كه گفته شد به انسان القا می كنند اما باید گفت كه هنر پلی است از گذشته به زمان حال. شاید روزی در آینده وقتی كه ما دیگر وجود نداریم همان طوری كه اكنون ما روی هنر دوره طاعون تحقیق می كنیم كسانی هم پیدا شوند كه به بررسی هنرهای مربوط به ایدز بپردازند كه در قرن ۲۰ در آمریكا و در آغاز قرن ۲۱ در آفریقا شیوع پیدا كرد و شاید پیشرفت علم باعث شود كه مردم از اینكه روزی هنر تنها چیزی بود كه وقتی عرصه بر مردم تنگ شده بود به فریاد آنها می رسید شرمنده شوند.
منبع: نیویورك تایمز
ترجمه: فرشته قهرمانی
منبع : روزنامه شرق