شنبه, ۲۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 18 May, 2024
مجله ویستا

سیاست و رفتار سیاسی از منظر روانکاوان


سیاست و رفتار سیاسی از منظر روانکاوان
اندیشمندان روانکاوی معتقدند که روح و روان فرد بر نوع دولت و حکومت تاثیر می گذارد چرا که ماهیت هر حکومتی برآمده از میزان سلامت و یا بیماری حاکمان و شهروندان می باشد و به عنوان الگو عمدتا از حکومت های فاشیستی آلمان و ایتالیا به عنوان یک حکومت بیمار یاد می کنند لذا در خصوص میزان رابطه روانکاوی و علوم سیاسی، نظریه های متعددی وجود دارد. عده ای معتقدند که هر نظریه سیاسی و اجتماعی ؛ هر تصوری درباره جامعه ؛ حکومت و عدالت در تحلیل نهایی بر نوعی برداشت درباره سرشت بشر تکیه دارد. این برداشت چه آشکارا بیان شده باشد و چه به شکل تلویحی، سنگ بنیادی است که بقیه اجزای نظریه گرداگرد آن بنا می شود و چونان معیاری است که هر اصل و رویه سیاسی و اجتماعی دیگری با آن سنجیده می شود . تنها کافی است رابطه جدا شدنی را که میان تصورات افلاطون، آگوستین،ماکیاولی، هابز، لاک، روسو، بنتام یا میل درباره سرشت انسان و نظریه ها؛ تبیین ها و آرمان های اجتماعی و سیاسی هریک از این دانشمندان وجود دارد به یاد آوریم. حتی در مواردی مانند نظریه های هگل و مارکس هم که نقش اصلی با مفهوم تحول تاریخی است همچنان نوعی برداشت درباره سرشت انسان جایگاهی والا در نظریه دارد. اما این مقاله درصدد است تا بعضا نگاه روانکاوان به منشا حکومت ها و مسائل دیگر در این خصوص را مورد مطالعه قرار دهد لذا در این اقدام ؛ به آثار روانکاوان مشهور قرن بیستم نگاهی خواهیم انداخت با این تاکید که این نوشته در صدد بررسی نظریات دیگران هست نه اثبات نظریه ای خاص؛
● تعریف روانکاوی
یکی از تعاریف روانکاوی که از جامعیت بیشتری در این خصوص برخوردار است متعلق به اریک فروم می باشد؛
روانکاوی یک روانشناسی ماتریالیستیک است که باید جزء علوم طبیعی به حساب آورد. این دانش به سایق ها و نیازهای غریزی به منزله نیروی محرک در پشت رفتار آدمی می پردازد. آن سایق ها که وسیله غرایز روانی به وجود می آیند مستقیما قابل رویت نیستند. روانکاوی نشان داده است که فعالیت روانی آگاهانه بخش نسبتا ناچیزی از زندگی روان انسان است و قسمت عمده آن در پشت رفتار روانی و ناآگاهانه قرار داد به ویژه روانکاوی از ایدئولوژی فردی و دسته جمعی که تجلی گاه نیاز ها و خواست های مشخصی هستند که ریشه آنها در غرایز است پرده برداشته و نشان داده است که سایق های اخلاقی و ایده آلیستیک ما تا حدی بیانگر سایق های غریزی مشخص و منطقی شده هستند .
● روانکاوی و علوم سیاسی
روانکاوی در ابتدای قرن بیست با فروید آغاز شده و تا کنون راه زیادی طی کرده است و از نگاه ادیپی وی گامی فراتری نهاده است . فروید اعتقاد داشت دو گروه غرایز صیانت نفس و غرایز جنسی ( لیبیدو) نیروهای واقعی در پشت زندگی روانی انسان هستند. او فرض می کرد که اصل عمده فعالیت روانی اصل خوشی است یعنی میل به تخلیه تنش های غریزی به طوری که حداکثر خوشی حاصل می شود. این اصل با اصل واقعیت تعدیل می شود. به حساب آوردن واقعیت ما را وادار می کند که خوشی را انکار یا پست تر بدانیم تا از ناراحتی بزرگتر برکنار باشیم یا در آینده خوشی بیشتری به دست آوریم . در واقع این غرایز نگه دارنده و وحدت دهنده که آنها را غرایز عشق و مرگ ( ویرانگر) می نامند، می باشند. در واقع اینها همان اضداد معروفند یعنی مهر و کین که موجودیت نظری و علمی پیدا کرده اند یا جنبه دیگری از همان دو قطب ابدی اند یعنی جاذبه و دافعه یا کشش و وازنش . روانکاوان معتقدند که هر رفتاری از بشر اندوخته دو غریزه است؛ در غریزه صیانت نفس ( حب ذات ) هم ناگزیر عمل پرخاشگرانه دخیل است .فروید می گوید: وقتی قومی به جنگ فرا خوانده می شود سراسر طیفی از انگیزه های بشری ممکن است به این دعوت لبیک بگوید . هم انگیزه های عالی و هم انگیزه های پست، هم انگیزه هایی که آشکارا به آنها اذعان می شود. فروید ساختار غریزه فرد را شرطی شده دو عامل می داند؛ ساختمان ارثی و تجربه های زندگی، بخصوص تجربه های دوران اولیه کودکی . وی می گوید ساختمان ارثی و تجربه زندگی یک زنجیره مکملی را تشکیل می دهند و وظیفه روانکاوی کشف و آشکار کردن نفوذ تجربه های زندگی بر ساختار غریزی ارثی است. البته روانکاوی فروید از کودکی آغاز می شود و او در این نگاه همواره تندروست چرا که او منشا هر گونه بیماری روانی را در دوران کودکی جستجو می کند و رابطه کودک با والدین ؛ نحوه تربیت و رشد کودک را از بدو تولد جستجو می کند. در واقع فروید از نخستین کسانی است که به مبحث قدرت و سیاست پرداخت. وی در کتاب تمدن و ناخرسندی آن ، به این مسئله پرداخته و در خصوص غریزه های عشق و مرگ سخن گفته است. ( این غرایز همان صیانت نفس و غرایز جنسی هستند) او در این کتاب در مورد احساس گناه و منشا آن معتقد است که دو علت دارد؛ یکی ریشه در ترس دارد که از یک مرجع قدرت سرچشمه می گیرد و دیگری از سوپر اگو. اولی بر نفی ارضای افراد مبتنی است و دومی بر تنبیه پا می فشارد. البته این احساس گناه از نظریه عقده های وی سرچشمه می گیرد. در جایی دیگر در جواب نامه ای که انشتین به وی نوشته بود و در آن در خصوص علت جنگ در جهان پرسیده بود، وی بیشتر نگاهی جامعه شناختی ارائه می دهد. فروید تقریبا تمام مشکلات انسان را به فرضیه ادیپی خود پیوند می زند. روانکاوان بعد از وی سعی کردند از این بند رهایی یابند و عوامل دیگری را نیز در این موارد ریشه یابی کرده اند. یونگ نسبت به این نگاه فروید لب به اعتراض گشاید و می گوید:
فروید به دلیل دلمشغولی به عقده ادیپ و داشتن سمت گیری عقلایی - جنسی، این عقده را علت اساسی و نخستین می انگارد و معنا و اهمیت راستین آن را به درستی نمی فهمد. به اعتقاد یونگ، فروید هر وقت در استنتاج همه مطالب روانی نمادین از محتویاتی که زمانی خودآگاه بوده اند با مشکلاتی جدی روبرو می شود و دست به دامان عقده ادیپ می گردد. از همین رو فروید تا حد ممکن در زندگی فرد به عقب باز می گردد و سرانجام یک اندیشه مینوی نامعمول را که همان کهن الگوی زنان با محارم است کشف می کند.اما یونگ، خود معتقد است که تنها کودکی بر روح و روان تاثیر مطلق ندارد. او می گوید که انسان ها در میانسالی هم می توانند تغییر کنند و در واقع روح و روان آدمی در میانسالی و بعد از سی سالگی کامل می شود.
از اندیشمندانی که بیشتر از دیگران به سیاست پرداخته، کارل گوستاو یونگ می باشد. او نظریاتی در مورد سرشت حکومت ارائه داده است. او حتی نوع حکومت ها را تحلیل کرده و نظر خود را در مورد حکومت ها گفته است. او در کتاب های خود در مورد کمونیسم و لیبرال دموکراسی نقد نوشته است . یکی از این نقدها در کتاب خویشتن نا مکشوف ارائه گردیده است. وی در این اثر می گوید دولت مطلقه ای که فرد برای نجات یافتن از فقر فزاینده اجتماعی و روانی چشم به آن دوخته است در واقع تلاش در نابود ساختن هرگونه بقایای فردیت دارد. این نابود سازی فردیت با برقراری کنترل و محدودیت های دلسوزانه و معصومانه بر جنبه های فکری و مادی فرد آغاز می شود (هر اندیشه و مراقبتی از بالا می آید ؛ برای هر پرسشی پاسخی هست ؛ و برای هر نیازی تدارک لازم دیده شده است) فرد آرام آرام ابتکار و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد. او دیگر هیچ تصمیمی در باره چگونگی زندگی خویش نمی گیرد و (در عوض ؛ به عنوان یک واحد اجتماعی ؛ تحت حکومت قرار می گیرد ؛ غذا، پوشاک و تحصیلش تامین می شود و سرگرمی اش نیز مطابق همان معیارهایی بر آورد می گردد که موجب لذت و خرسندی توده هاست.)
یونگ تصدیق می کند که با توجه به پیامدهای اقتصادی و اجتماعی انقلاب صنعتی دولت رفاه احتمالا ضروری و از بسیاری جهات سودمند است اما همان طور که می توان از شرح بالا حدس زد او دولت رفاه را نوشی آمیخته به نیش می داند. یکی از زیانبارترین جنبه های جنبه های تامین رفاه اجتماعی ( ز گهواره تا گور) این است که با محروم ساختن فرد از لزوم مبارزه برای بقا موجب تحلیل رفتن حیاتی ترین غریزه او یعنی غریزه خویشتن پایی می شود و (همین که انسان از ریشه های حیات بخش غریزه به ویژه غریزه خویشن پایی جدا افتد به یک حیوان بیمار بی روحیه و رو به زوال تبدیل می شود و با هر بادی به این سو و آن سو متمایل می گردد ) او عزت نفس خود ؛ شادمانی و علاقه مندی به زندگی و اراده زیستن را از دست می دهد و تنها نوعی فاجعه می تواند او را به زندگی بازگرداند.
او نتیجه این گونه وابستگی تام ( تراز کردن حساب ها به عهده مرجع سیاسی یا اجتماعی بالاتر ؛ وابستگی شدید فرد به دولت و حکومت ) را کمونیسم می داند که به عقیده یونگ در چارچوب آن هر فرد، دیگر افراد جامعه را به بردگی می کشاند و آرام آرام یک دیکتاتور و برده دار سختگیر نماینده جامعه می شود. یونگ می نویسد: (همه قبایل بدوی که دارای نوعی نظم اجتماعی کمونیستی هستند سرکرده ای دارند که قدرت و اختیارات نامحدودی بر آنها دارد.) بدین ترتیب شرایط اجتماعی و روانشناختی معاصر به سمت جباریت سیاسی گرایش دارد. دولت جبار همین که به روی کار آمد به دلیل شرارت، بی رحمی و بی اعتنایی اش به فرد، خیلی زود از لحاظ تاکتیکی و سازمانی برتر از دولت دموکراتیک شناخته می شود. ممکن است دولت دموکراتیک هم ناچار برای حفظ خود همان نگرش ها و رفتارهای رقیب را در پیش بگیرد.
یونگ رژیم های دیکتاتوری را نتیجه شرایط اجتماعی و روانی توده ها می داند. از یک نظر، نظریه اش کاملا مارکسیستی است؛ خودآگاهی جمعی و ساختارهای سیاسی، آیینه دار تحول فرهنگی و اجتماعی - اقتصادی کمونیسم زاده مفرضات روشنگری و انقلاب صنعتی است اما یونگ مارکسیست را یگانه تحول دلخواه نمی داند.
یونگ بین علل دیکتاتوری و عوامل زاینده کمونیسم فرق می گذارد. دیکتاتوری نتیجه ذره ای شدن اجتماعی افراد است که به یکپارچه شدن آنها در گروه ها و سازمانها می انجامد و این نیز در گام بعد به نابودی شخصیت و مسئولیت فردی کمک می کند. اما یونگ تلویحا کمونیسم را نتیجه وابستگی تام فرد به دولت و تمنای انسان ها برای تامین شدن همه خواست های مادی شان به دست دولت می داند. یونگ کمونیسم را بدون دیکتاتوری ناممکن می داند زیرا کمونیسم بر انزوا طلبی، بی سازمانی و درماندگی فرد پایه می گیرد و اغلب برای حفظ خود، این ویژگی ها را ترویج می کند گرچه ممکن است دیکتاتور غیر کمونیست برای تحمیل اراده شخصی خود مجال بیشتری داشته باشد ولی دیکتاتور کمونیست به مجرد پذیرش برخی محدودیت های ایدئولوژیک و اقتصادی، قدرت شخصی بیشتری دارد. از دید اول خواسته های اتباعش لزوما ایدئولوژیک و مسلما اقتصادی نیست. از دید دوم این خواسته ها در بر گیرنده همه نیازهای قابل تصور - روحی و اجتماعی و مادی - می باشد.
از دیگر اندیشمندان مطرحی که کتاب های فراوانی در مورد جامعه شناسی ؛ سیاست و روانکاوی نوشته است اریک فروم می باشد. وی که از اندیشمندان مکتب فرانکفورد بود و بعدها مهاجرت کرد و از این مکتب فکری هم فاصله گرفت همچون دیگر اندیشمندان سعی دارد ثابت کند که روابط والدین با فرزند تاثیر ژرفی بر آینده فرزندان دارد. او در کتاب بحران روانکاوی، عوامل مادر سالاری را ریشه یابی می کند و سعی دارد به نتیجه ای تعمیمی برسد. او با مدد از مطالعات باخ اوفن در خصوص مادر سالاری می گوید یگانگی و آرامش است، زن با پرورش کودک عشق خود را به فراسوی خود و سایر انسان ها گسترده و تمام موهبت های پنداری خود را به سوی هدف نگه داری و زیبا کردن هستی انسان های دیگر می تاباند. اصل مادر سالاری جامعیت دارد اما با گسترش جامعه پدر سالاری این ریشه می خشکد. مادر سالاری اصل و اساس آزادی و برابری عمومی و محبت انسانی است. مادر سالاری بنیاد رفاه مادی و شادکامی جهانی است.
در جایی دیگر، وی می گوید که پادشاهی بومیان آمریکا - نظیر سیستم هایی که در آسیا و آفریقا و استرالیا وجود داشت، بر اصل مادر سالاری استوار بود ؛ اما اشکال عالی تر تمدن ها تکرار اصول آزادی، برابری و برادری (شعار انقلاب فرانسه ) در سطح بالا تر خواهد بود که نشانی از خصوصیت خانواده های باستانی روم است. او می گوید شاید توسعه و تکامل روانکاوی ( که فکر قدیمی فروید را درباره نقش اصلی وابستگی جنسی بین پسر و مادر و دشمنی با پدر ناشی از آن ؛ و نظریه یک پیوند ادیپی بین فرزند و مادر را صرف نظر از جنسیت کودک؛ اصلاح می کند، با آن دگرگونی های اجتماعی بی رابطه نباشد .
اما در مخلص کلام خود موارد ذیل را مورد علاقه خویش می داند و این مسائل را تحت تاثیر تغییرات روانی - اجتماعی می داند :
۱) شکست سیستم قدرتگرای پدرسالاری در انجام وظایف خود ( این سیستم در جلوگیری از فجایع ناتوان است)
۲) انقلاب دموکراتیک ( او معتقد است که این انقلابات بر اساس پیدایش جامعه تکنولوژیک و مرفه که مستلزم فرمانبری است نبوده بلکه بر مبنای کار گروهی و رضایت تلقی شده است)
۳) انقلاب زنان
۴) انقلاب نوجوانان و کودکا ن( دیگر اعتراضات کودکان از قبیل گریه و خودداری از خوردن، تر کردن رختخواب و غیره تاثیری ندارد بلکه سخنگویان دیگری دارد تا از حقوق آنها دفاع کند)
۵) دورنمای بهشت مصرف
۶) گرایش های مادر سالاری
۷) توسعه و تکامل روانکاوی
اما بوده اند فیلسوفانی که با مدد گرفتن از روانکاوی به ریشه یابی در سیاست پرداخته اند همانند میشل فوکو که او با مطالعات بالینی در مورد جنون، زندان و مسائل دیگر سعی داشت قدرت و دانش را به هم پیوند دهد. او معتقد بود که نظریات ادیپی خود عامل قدرت می باشند و می خواهد خود را تحمیل کند. ژیل دلوز که در تحقیقی سوال اساسی را در مورد فلسفه سیاسی مطرح می کند و آن، اینکه چرا مظلومین علیه مستکبران قیام نمی کنند، چرا برده ها علیه اربابان شورش نمی کنند و این که چرا انسان ها هزاران سال برده بودند؟ او در جواب می گوید ماشین میل گر هست که این عامل را سبب می شود یعنی سرکوب بر امیال انسان تاثیر می گذارد. او نتیجه می گیرد که انسان ها این سرکوب را می پذیرند و امیال آنها و تضادهای کنش گر آنها عکس العملی نشان نمی دهد واربابان، این امیال را سرکوب کردند و انسان ها خود پذیرفتند که برده بمانند. او می گوید که تخیل صرفا فردی نیست بلکه جمعی نیز می باشد. او اسم این عمل را تخیل گروهی می گذارد و این تخیل گروهی عامل عدم واکنش است. او می گوید که مارکس این تخیل گروهی را خوب شناخت و رابطه شیوه تولید و محصول و ماشین ارزش را در این چهارچوب بسط داد .
و نویسنده ای که نظریه جالب توجهی در مورد فرهنگ و تاثیرات روانی آن دارد کریستوفر لش نظریه پرداز و استاد تاریخ دانشگاه راچستر آمریکا می باشد. او کتابی دارد بنام فرهنگ خودشیفتگی که در آن به رابطه روانکاوی و فرهنگ و همچنین جامعه می پردازد. این کتاب در سال ۱۹۷۹ نوشته شده و حول موضوعات آن دوران می گردد البته وی در سال ۱۹۹۰ کتاب خود را بازنگری کرده است. او در این کتاب می گوید که فرهنگ غرب را بحرانی همگانی فرا گرفته است. لش این بحران را ناشی از آنچه بحران اعتماد می نامد به سبب وقایعی از قبیل شکست آمریکا در جنگ ویتنام و رکود اقتصادی و قریب الوقوع بودن پایان انرژی؛ راهبران سیاسی جامعه به آینده خوشبین نیستند و به طریق اولی اعتماد مردم به خرد رهبران سلب شده است. او در این کتاب، بعد روانشناسانه تحولات عمده ای را که در ساختار اقتدار فرهنگی در جامعه معاصر صورت گرفته است، بررسی می کند. لش معتقد است که اولا روانکاوی در عین متمرکز کردن توجهش به فرد ؛ از تحلیل فرآیندهای اجتماعی غافل نیست. در واقع ؛ تحلیل رفتار افراد جامعه از سازوکار رفتار اجتماعی در آن جامعه را معلوم می کند. ثانیا اینکه شخصیت فردی تولید کننده فرهنگ جامعه است. اما در پایان سخن باید از فرافکنی به عنوان عنصری که یونگ و دیگران در پی توجیه رفتار شهروندان بدان پرداخته اند سخن گفت؛
۱) یکی از رایج ترین مسائل در مناسبات میان فرد و دولت آن است که فرد ؛ انگاره آرمانی پدر یا مادر را بر دولت فرا می افکند . میهن پرستی ) patriotism ( باید زاده درک آگاهانه تاریخ و فرهنگ خودی باشد. دولت را به چشم پدر یا مادر نگریستن و در نتیجه نشان دادن ترس، احترام و فرمانبرداری آن از انحرافات نارس آرمان میهن پرستی است. در چنین شرایطی مسئولیت پذیری و رشد فردی متوقف می شود.
۲) شکل دیگری از این فرافکنی ؛ جایگزین ساختن ساختارهای اجتماعی یا دولت به عنوان آماج نافرمانی وطغیان بر ضد پدر است. شورش های دانشجویی اواخر دهه ۱۹۶۰ متضمن میزان قابل ملاحظه ای از همین فرافکنی برخورد نسل ها بود. واقعیت آن است که بسیاری از دانشجویان شورشی به دلایل مختلف، خانه را مکان مناسبی برای مبارزه بهنجار با اقتدار و کسب آزادی شخصی نمی دیدند. در نتیجه فشار اصلی طغیان دوران بلوغ آنها به همراه جستجو به دنبال واقعیت مرزبندی ها هویت شخصی و مسئولیت متوجه دانشگاه ساختار اجتماعی و دولت شد ولی هر جا مسئولیت فردی و در این مسئولیت پدری به جامعه و دولت واگذار شود یا در پای آنها قربانی گردد. فرآیند بلوغ و کمال یابی فردی هم شکل جمعی پیدا می کند و به شیوه ای غیر شخصی و جمعی صورت می گیرد.
۳) یکی دیگر از فرافکنی ها ؛ مسئولیت شخصی فرد بر جامعه یا دولت می باشد. در این حال فرد از مسئولیت شخصی خود به دلیل فرافکنی تصویر پدر دست نمی شوید بلکه تا حدودی به دلیل تمایلی که هر انسان به در پیش گرفتن راحت تر راه دارد و تا حدودی هم به واسطه عظمت و پیچیدگی مسائلی که فرد در جامعه امروزی فراروی خود می بیند از قبول مسئولیت شانه خالی می کند .
علی اکبر رمضانیان
منابع:
- اوداینیک ؛ والتر ؛ یونگ و سیاست ؛ ترجمه علی رضا طیب ( تهران ؛ نشر نی ۱۳۷۹ ) ؛
- کهون ؛ لارنس ؛ متنهای برگزیده از مدرنیسم تا پست مدرنیسم ؛ ترجمه علی رشیدیان ( تهران ؛ نشر نی ۱۳۸۱) ؛
- فروم ؛ اریک ؛ بحران روانکاوی ؛ ترجمه اکبر تبریزی ( تهران ؛ انتشارات مروارید۱۳۶۱ ) ؛
- یون ؛ کارل گوستاو ؛ ضمیر پنهان ( نفس نامکشوف ؛ ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور ( تهران ؛ نشر کاروان ۱۳۸۳ ) ؛
- پاینده ؛ حسین ؛ گفتمان نقد ؛ ( تهران ؛ روزنگار ۱۳۸۲) ؛
- فصلنامه ارغنون ؛ شماره ؛ ۱۸ پاییز ۱۳۸۰
منبع : روزنامه رسالت