جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

آئروسل سولفات و نقش آن در تغییرات آب و هوایی


آئروسل سولفات و نقش آن در تغییرات آب و هوایی
اثر گلخانه ای واقعیت ژئوفیزیکی زندگی است. گازهای اتمسفری همچون دی اکسید کربن و متان گرما را به تله انداخته و برای زندگی موجودات کره زمین حفظ می کنند. این گازها سطح سیاره زمین را ۳۳ درجه سانتی گراد، از زیر نقطه انجماد تا میانگین کنونی ۱۷ درجه سانتی گراد، گرم می کنند. براساس مدل های گرمایش جهانی بیشتر گازهای با طول عمر زیاد که حاصل فعالیت بشر هستند زمین را بیشتر از آنچه که باید، گرم کرده اند. اما میان تئوری و مشاهدات تناقض وجود دارد. گرمای پیش بینی شده براساس افزایش غلظت گازهای گلخانه ای تا اندازه ای بیش از گرمای مشاهده شده در اتمسفر است. علاوه بر این روند گرم شدن نیمکره شمالی از الگوی جهانی تبعیت نمی کند. این تناقض و انحراف را چگونه می توان توجیه کرد؟ بیشترین احتمال مربوط به آئروسل سولفات است که توانایی اتمسفر را برای بازتاب نور خورشید به فضا قبل از آنکه بتواند به سطح زمین برسد و زمین را گرم کند، افزایش می دهد.
ذرات سولفات با قطر ۱/۰ تا یک میکرون عمدتاً در نواحی صنعتی نیمکره شمالی در غلظت بالا یافت می شوند. نقش آنها در تولید باران اسیدی و به دنبال آن تولید چشم اندازهای باشکوهی همچون «گرند کانیون» سال ها است که شناخته شده ولی توانایی این ذرات در سرد کردن آن هم توسط پراکندن نور خورشید و تاثیر آن در تغییرات آب و هوایی چند سالی است که مورد مطالعه قرار گرفته است.
برای داشتن مدل های تغییرات ناگهانی آب و هوا و تدابیر صنعتی بایستی هم از سرمایش آئروسل و هم اثر گرمایش گازهای گلخانه ای مدنظر قرار بگیرند. از نظر تئوری آئروسل های صنعتی تنها ذراتی نیستند که در سرمایش شرکت دارند. چندین نوع آئروسل طبیعی وجود دارد اگرچه در ایجاد این تغییرات فاکتورهای اصلی به حساب نمی آیند. آئروسل های طبیعی اغلب شامل غبار سبک، نمک دریا و ترکیبات سولفات آبزیان است که این آئروسل ها دست کم در طول یک قرن از نظر غلظت، پراکندگی و خواص، ثابت بوده اند.
بنابراین، این ترکیبات نمی توانند در تغییرات قابل مشاهده آب و هوا دخیل باشند. آئروسل های حاصل از آتشفشان هم اثر طولانی مدت ندارند. فوران عظیم آتشفشان تامبورا در سال ،۱۸۱۵ کراکاتوآ در سال ۱۸۸۳ و بیناتوب در سال ۱۹۹۱ تنها برای چند سال باقی ماند.
در مقابل آئروسل ناشی از فعالیت صنعتی بشر در اتمسفر افزایش یافته است. این افزایش ابتدا طی دوره صنعتی شدن، شروع و سپس با سرعت بیشتر از سال ۱۹۵۰ ادامه داشته است. اقلیم شناسان در بین تمامی ترکیبات ریز آلوده کننده ای که بشر تولید کرده، بیشترین توجه شان را بر روی ترکیبات سولفور متمرکز کرده اند.
به دلیل حجم زیاد اطلاعات که در مطالعات باران اسیدی جمع آوری شده است، سولفات شناخته شده ترین آئروسل است. آئروسل های دیگر مانند دوده ناشی از سوختن گرد و خاک ناشی از گسترش صحرا و دود ناشی از سوزاندن مزارع، اثری با اهمیت کمتری نسبت به سولفور صنعتی دارند.
محققان در تحقیقات و محاسبات خود، احتمالات دارای اثرات بزرگ تر را وارد می کنند. برای سیستم پیچیده ای مانند آب و هوا تعیین میزان سرمای ناشی از آئروسل کار راحتی نیست. بسیاری از متغیرها کار را پیچیده می کنند که از بین آنها می توان به میزان سولفور در اتمسفر، پراکندگی آن در دنیا، مکانیسم تشکیل آئروسل، درجه بازتاب ذرات و تاثیر آنها بر روی ابر اشاره کرد.
برای پیش بینی صحیح، داشتن فرض صحیح لازم است. برخی مطالعات اولیه نقشی را برای آئروسل ها در تغییرات آب و هوا قائل نبودند. به عنوان مثال یک فرض تائید نشده این بود که غبار خارج شهرها دورنمای طبیعی آئروسل است. فرض دیگر این بود که آئروسل ها بیشتر در سطح زمین تولید می شوند. این فرضیات تنها برای دو نوع آئروسل ارزش دارد. آئروسل هایی مانند نمک دریا و گرد و خاک جامد که از طریق باد به اتمسفر راه می یابند و آئروسل هایی مانند دود صنعتی و دود ناشی از آتش سوزی جنگل و مزارع که مستقیماً بالا می روند. مطالعات دهه گذشته نشان می دهد که بیشتر آئروسل های سولفات از واکنش شیمیایی گازهای سولفور آزاد شده به هوا ناشی می شود. این واکنش ها در تروپوسفر انجام می گیرد که گستردگی تروپوسفر از سطح زمین تا هوا ارتفاعی در حدود ۱۰ کیلومتر است. اقلیم شناسان برای محاسبه میزان افزایش سولفور در تروپوسفر، تکیه بر سرعت پخش صنعتی آن کرده اند.
این سرعت به عنوان راهنمایی عالی برای محاسبه تغییرات میانگین غلظت آئروسل سولفات اتمسفری در زمان به کار می رود. گازهای سولفور و سولفات تنها برای چند روز در تروپوسفر باقی می مانند پس غلظت متوسط در اتمسفر مستقیماً با سرعت تولید، میزان ساطع شدن و نیمه عمر این ترکیبات متناسب است.
در نتیجه اثرات اولیه بایستی گسترش و پراکندگی ژئوگرافی منابع سولفور را نشان دهد. بیش از دو سوم میزان گازهای سولفور در تروپوسفر که اغلب به فرم دی اکسید سولفور است نتیجه فعالیت بشر است. در حدود ۹۰ درصد این مقدار در نیمکره شمالی ایجاد می شود. در نیمکره شمالی میزان ساطع شدن گازهای سولفور به اتمسفر نسبت به نیمکره جنوبی پنج برابر حالت طبیعی است. حامل طبیعی اصلی سولفور به صورت سولفید هیدروژن یا دی اکسید سولفور و یا هر دو از آتشفشان و مرداب ایجاد می شود.
دی اکسید سولفور معمولاً در همان نیمکره ای که تولید می شود باقی می ماند. مخلوط کردن گرمایی و شیمیایی اتمسفر دو نیمه زمین، زمانی در حدود یک سال نیاز دارد که از متوسط نیمه عمر دی اکسید سولفور یا آئروسل سولفات تولید شده بیشتر است. اگرچه دو نیمکره الزاماً مناطقی جدا از هم هستند و آنقدر دور از هم به نظر می آیند که پراکندگی آئروسل مربوط به هر دو نیمکره به هم ارتباطی ندارند با این وجود آئروسل نیمکره شمالی آب و هوای سراسر جهان را تحت تاثیر قرار می دهد و مانند پوشش ابری انعکاس زمین را کنترل می کنند. در حدود نیمی از گازهای سولفور توسط شست وشوی باران یا واکنش شیمیایی با گیاهان خاک یا آب دریا از اتمسفر از دست می رود. باقی مانده با ترکیباتی در تروپوسفر اکسید شده و بدین ترتیب ذرات آئروسل تولید می شود و در حقیقت تمامی انواع گازهای سولفوردار در حضور عوامل اکسیدکننده به صورت شیمیایی واکنش می دهند.
یکی از مهم ترین این عوامل رادیکال هیدروکسیل است. واکنش هایی که آئروسل سولفات را ایجاد می کنند به صورت نه چندان دقیقی به دو واکنش آسمان پاک (Clear Sky) و آسمان ابری (Cloud Sky) تقسیم شده اند. در واکنش آسمان پاک دی اکسید سولفور و دی متیل سولفید در حضور بخار آب از طریق توالی پیچیده ای از واکنش ها اسید سولفوریک گازی را ایجاد می کنند. اسید سولفوریک با بخار آب یا مولکول های اسیدسولفوریک دیگر واکنش می دهد تا فرم فشرده تری به خود بگیرد که این تغییر شکل را تحت عنوان تبدیل گاز به ذره می نامند. اسید سولفوریک سپس با مقادیر جزیی آمونیاک واکنش می دهد تا فرم های هیدراته متنوعی از نمک های سولفات آمونیم به وجود آورده و به علاوه دی متیل سولفید هم می تواند فرم های قابل فشرده شدن متان سولفونیک اسید را به وجود آورد. اگرچه متان سولفونیک اسید از ترکیبات مهم سازنده اتمسفر است و به عنوان مولکول ردیاب به فرم فسیل در هسته های یخی قابل اندازه گیری است اما تحقیقات اخیر نشان می دهد که آئروسل های مربوط به آن فشردگی کوچکی دارند.
آئروسل سولفات همچنین در ابرها تولید می شود. این مسیر هنگامی شروع می شود که دی اکسید سولفور در درون ذرات ابر حل می شود. درون ابر دی اکسید سولفور توسط غلظت های کمی از پراکسید هیدروژن که در اثر ترکیب دو مولکول هیدروکسیل تشکیل شده است، اکسید می شود. در اثر این واکنش اکسیداسیون اسیدسولفوریک و نمک های آمونیوم مربوط به آن تشکیل می شود.
درون قطرات ابر اسیدسولفوریک به فرم هیدراته وجود دارد. بخار شدن آب باعث به وجود آمدن محلول غلیظی از اسیدسولفوریک می شود. این عمل آئروسل هایی را ایجاد می کند که از آئروسل های تشکیل شده توسط تبدیل گاز به ذره، قابل شناسایی است.
افینیته شیمیایی بالای اسید سولفوریک و نمک های آمونیم آن برای آب در توانایی آئروسل ها در بازتاب نور خورشید بسیار مهم است. هنگامی که قطرات محلول کوچک با هوای مربوط مخلوط می شوند (مانند سرزمین های بسیار مرطوب یا اقیانوس) این قطرات رطوبت را جذب کرده و رشد می کنند. ذرات بزرگتر نور بیشتری را بازتاب می کنند که دلیلی است بر افزایش مه موقعی که رطوبت هوا بالا است.
در هنگام رطوبت نسبی ۸۰ درصد (میانگین جهانی برای هوای نزدیک زمین) مقدار مشخصی از سولفات نسبت به حالت رطوبت پایین در حدود دوبرابر بیشتر یا غبار تولید می کند.
همچنان که براساس واکنش های شیمیایی ذرات سولفات تولید می شوند این ذرات در تروپوسفر از دو طریق باعث سرد شدن آب و هوا می شوند؛ یا به صورت مستقیم تحت شرایط آسمان صاف توسط بازتاب تشعشعات خورشید و یا به صورت غیرمستقیم توسط افزایش قدرت بازتاب ابرها. در حالت مستقیم یا آسمان صاف بر اثر بازتاب نور خورشید توسط آئروسل سولفات و بازگرداندن تشعشعات به فضا پرتو خورشیدی کمتری به سطح زمین می رسد. برای محاسبه نسبی انرژی که به فضا بازگردانده شده دو روش وجود دارد: یک تکنیک براساس محاسبات چشمی دقیق و ارتباطی که بین اندازه ذرات و اندکس بازتاب وجود دارد است و روش دیگر که تخمین قابل باورتری می دهد بررسی ارتباط منطقی بین میزان آئروسل در اتمسفر و انرژی از دست رفته توسط بازتاب است.
این تجزیه و تحلیل بیان می کند که سطح امروزی سولفات در حدود سه درصد پرتو خورشیدی را منعکس می کند که ۱۵ تا ۲۰ درصد این مقدار به فضا برمی گردد که در واقع به صورت کلی مقدار پرتو بازتاب شده ۵/۰ درصد است، هر چند متوسط کاهش نور خورشید به صورت واقعی در حدود نیمی از این مقدار است زیرا پوشش ابر در هر لحظه در حدود نیمی از سطح زمین را پوشانده است. پس در سطح زمین میزان اتلاف نور خورشید ۲/۰ تا ۳/۰ درصد محاسبه شده است. آیا این مقدار اتلاف انرژی خورشید مهم است؟
تشعشعات خورشیدی که به لایه غبار سولفات نزدیک سطح زمین می رسند ۲۰۰ وات بر متر مربع انرژی دارند که ۴/۰ تا ۶/۰ وات بر متر مربع از انرژی را از دست می دهند و از آنجایی که میزان آئروسل در نیمکره شمالی بیشتر است میانگین Forcing در آنجا بیشتر است که نزدیک یک وات بر متر مربع است. (اقلیم شناسان عبارت forcing را برای عواملی به کار می برند که جدای از اتمسفر و اقیانوس بر تغییرات بالانس انرژی سیاره نقش دارند) این مقدار اتلاف انرژی ممکن است به نظر کوچک باشد اما کم اهمیت نیست.
افزایش کنونی دی اکسید کربن که ناشی از فعالیت بشر است باعث تغییر بالانس گرمایی زمین شده و مقداری در حدود ۱۰ وات بر متر مربع بر آن افزوده است (هنگامی که متان و نیتروزاکسید هم در نظر گرفته شوند این افزایش در حدود ۲ تا ۵/۲ وات بر متر مربع خواهد بود.) در مناطق صنعتی که غبار غلیظی دارد سرمایش آئروسل سولفات با افزایش گرمای ناشی از دی اکسیدکربن قابل مقایسه است.
برای سنجیدن موشکافانه تر اثر آئروسل و توضیح توزیع ژئوگرافیکی آن محققان دانشگاه استکهلم و واشینگتن از یک مدل هواشناسی استفاده کردند که محققان را قادر می کرد از تغییرات بالانس گرما که تنها توسط اثر مستقیم سولفات ایجاد شده بود نقشه ای تهیه کنند. این مدل سه توده بزرگ غبار را در نیمکره شمالی نشان می داد: یکی از این توده ها در بالای قسمت شرق آمریکا باعث اتلاف بیش از ۲ وات بر مترمربع تشعشعات خورشید می شود. دو توده دیگر که در بالای اروپا و خاورمیانه است بیش از ۴ وات بر مترمربع انرژی خورشید را بازتاب می کنند.
راه دیگری که آئروسل سولفات طی آن زمین را سرد می کند ناشی از تاثیر بر ابرها است. در هنگام ابر تعدادی از ذرات سولفات به عنوان هسته ای برای تراکم ابر عمل می کنند. دانسیته «چگالی» هسته فشرده شده ابر تعداد و اندازه قطرات ابر را تعیین می کند.
برای مقابله با میانگین گرمای ایجاد شده توسط دی اکسید کربن که طی این قرن افزایش یافته افزایش ۳۰ درصدی در تراکم ابرهای بالای اقیانوس های دنیا کافی است.
اگرچه مشاهدات نشان می دهد که هسته های تراکم ابر در مناطق صنعتی بسیار زیاد شده است اما محققان چگونگی ارتباط تفاوت در هسته ها و تغییرات در میزان یا جرم آئروسل های ساخت بشر را نمی دانند. در نتیجه حدس افزایش تغییر بالانس انرژی غیرمستقیم آئروسل تا به حال ممکن نبوده است.
با در نظر گرفتن این واقعیت که «مدل سازی کامل اثرات آب و هوایی آئروسل محدود است» ممکن است تعجب کنید که اثر سرمایش آئروسل واقعیت است؟ یک روش درست برای پاسخ به این سئوال مقایسه تغییرات نیمکره شمالی با آنچه در نیمکره جنوبی اتفاق می افتد، است. در مجموع جهان طی ۱۰۰ سال گذشته ۵/۰ درجه سانتی گراد گرم تر شده است. اگر افزایش اثر گلخانه ای (نتیجه آن را افزایش گرما توسط انسان است) تنها مکانیسم تغییر بالانس انرژی آب و هوا باشد نیمکره شمالی باید سریع تر از نیمکره جنوبی گرم تر شود. نیمکره جنوبی بیشتر اقیانوس های دنیا را در خود دارد و تمایل کمتری به تغییرات دما دارد اما مشاهدات از جهات دیگری نیز قابل بررسی هستند: از سال ۱۹۴۰ نیمکره شمالی با سرعت کمتری گرم شده است. در واقع گرم شدن شدیدی که اوایل این قرن در نیمکره شمالی اتفاق افتاد حوالی سال ۱۹۴۰ متوقف شد و تا سال ۱۹۷۰ تکرار نشد، هر چند در تمام این مدت گاز های گلخانه ای ساطع شده از مناطق صنعتی رو به افزایش بود. این به تعویق افتادن گرما ممکن است ناشی از خصوصیات متقابل آئروسل سولفات باشد.
اگرچه تغییرات به طور گسترده با زمینه سرد کردن ناشی از آئروسل موازی بود اما برای اثبات ارتباط، کفایت نمی کرد. در حقیقت نبود یک تفاوت قابل ملاحظه در تمایل به گرما در دو نیمکره قرن بیستم ناشی از تغییر بالانس انرژی حاصل از آئروسل است که توزیع و تراکم ابرها کوچک است.
قسمت دیگری از مدارک از تحلیل های هدایت شده توسط IPCC (هیات بین المللی بررسی تغییرات اقلیمی) به دست می آید. در سال ۱۹۹۰ این هیات تناقضی را میان میانگین تغییرات دمای جهان و آنچه براساس مدل های آب و هوایی پیش بینی شده است خاطرنشان کرد. مدل ها پیشنهاد می کنند که جهان باید سریع تر از آنچه که گزارش می شود، گرم تر می شد. آئروسل سولفات برای توضیح این تناقض ممکن است کمک کننده باشد.
برای درک بهتر بایستی حساسیت اقلیمی را معرفی کنیم. در شبیه سازی کامپیوتری دانشمندان غلظت دی اکسیدکربن اتمسفر را دو برابر کردند و سپس به سیستم آب و هوا اجازه دادند تا خود را با شرایط همخوان کند.
تغییر در میانگین دمای جهان معیاری است از حساسیت میانگین دما به عوامل اثرگذارنده (تغییر دهنده) خارجی. IPCC برای این میزان حساسیت رقم ۵/۲ درجه سانتی گراد را پیشنهاد داده است. اگرچه حساسیت ممکن است محدوده ای بین ۵/۱ تا ۵/۴ درجه سانتی گراد را شامل شود. موقعی که مشاهدات با نتایج حاصل از مدل های اقلیمی مقایسه می شود حساسیت آب و هوایی کمتر از ۵/۱ درجه سانتی گراد به دست می آید. به عبارت دیگر محاسبات تجربی حساسیت اقلیم عددی بیش از یک درجه کمتر از عدد پیشنهادی IPCC می دهد که به سختی در محدوده مورد قبول قرار می گیرد.
این اعداد پیشنهاد می دهند که گرمایش کنونی جهان توسط گازهای گلخانه ای ممکن است افزایشی در حدود ۵/۰ درجه سانتی گراد داشته و سپس توسط برخی پروسه های سرمایش خاتمه یابد.
متغیرهای طبیعی در پروسه سرمایش باید به حساب بیایند. از بین فاکتورهای خارجی مسئول سرمایش، آئروسل بهترین کاندید است. در حقیقت فاکتور سرمایش آئروسل به صورت مدل برای حساسیت آب و هوایی مقداری می دهد که کمی بالاتر از عدد پیشنهادی IPCC است ولی درون محدوده قابل انتظار است. متاسفانه هیچ کدام از این بحث ها ما را قانع نمی کند طوری که مطمئن باشیم همه چیز را فهمیده ایم. با توجه به ابهامات کمی واضح مدارک به طور کامل بیان می کنند که آئروسل ها یک تاثیر بسیار مهم در آب و هوا دارند و آن مقابله با اثری است که توسط گازهای گلخانه ای ایجاد می شود.
در واقع از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۷۰ سرمایش آئروسل کم و بیش افزایش اثر گلخانه ای را در نیمکره شمالی تعدیل می کند. (از سال ۱۹۷۰ ساطع شدن گازهای گلخانه ای سریع تر از ساطع شدن آئروسل افزایش یافت.)
عبارت تعدیل آئروسل و گاز گلخانه ای تا حدی غلط انداز است چون سرمایش آئروسل و اثر گلخانه ای خصوصیاتی دارند که آنها را از اینکه خیلی خالص همدیگر را متوقف کنند، منع می کند. اول اینکه سرد شدن و گرم شدن اغلب در قسمت های مختلف دنیا اتفاق می افتد.
همانطور که بیشتر دقت کنیم سرمایش سولفات ابتدا در مناطق صنعتی کره شمالی اتفاق می افتد. گرچه دی اکسیدکربن از طریق اتمسفر پخش می شود تغییر بالانس انرژی ناشی از اثر گلخانه ای بیشتر در اقیانوس های نیمه حاره و بیابان ها اتفاق می افتد. هر دو نوع تغییر بالانس انرژی ناشی از آ ئروسل و اثر گلخانه ای از نظر زمانی با هم اختلاف دارند. به تله انداختن گرما توسط دی اکسید کربن تنها به صورت ملایم در طول مدت زمان یک شبانه روز و در سرتاسر سال تغییر می کند. در مقابل اثر آئروسل خصوصیت روزانه و فصلی مخصوص به خود دارد. این اثر بیشتر در تابستان و البته تنها در ساعات روز اتفاق می افتد. «توماس کارل» از مرکز ملی اطلاعات هواشناسی و همکارانش نشان دادند که ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی و چین در میانگین دمای مینیمم سالانه افزایش نشان می دهند اما میانگین دمای ماکزیمم افزایشی ندارد. بنابراین ممکن است آئروسل ها گرم شدن گلخانه ای را طی روز تعدیل کنند نه در شب. چگونه باید مدارک به دست آمده از سرمایش آئروسل را به هم ربط دهیم؟
یک راه خوب برای قضاوت کردن مقایسه آن با افزایش اثر گلخانه ای است.
اگرچه IPCC پیشنهاد کرد که در مقیاس وسیعی ساطع شدن دی اکسید کربن را کم کنیم اما نمی تواند به صورت نتیجه گیری بگوید که تغییرات غلظت گاز گلخانه ای باعث گرمای قابل مشاهده جهان می شود چراکه دقیقاً همان شرایط برای تغییر بالانس انرژی ناشی از آئروسل نیز به کار می رود. اقلیم شناسان تاکنون مدرک بی چون و چرا و سرراستی را برای اثبات سرمایش سولفات نیافته اند.
با این همه اساس نظری قوی، هماهنگی اطلاعات با آنچه که انتظار داریم و نبود هر نوع مدرک مخالف اطمینان قابل باوری را در مورد واقعی بودن سرمایش آئروسل به ما می دهد. اما دو محدوده شک، توانایی پیش بینی ما را محدود می کند: فهمیدن فیزیک تغییرات اقلیم جهان و پیش بینی سطوح ساطع شدن های بعدی دی اکسید سولفور. کاهش ساطع شدن دی اکسید کربن و دی اکسید سولفور دو نتیجه مقابل دارد. به دلیل اینکه چرخه کربن سیستم آب و هوا به تغییرات به آهستگی پاسخ می دهد، گرمای ناشی از دی اکسید کربن برای ده ها سال ادامه دارد. در مقابل کاهش ساطع شدن دی اکسید سولفور باعث توقف سرمایش ناشی از دی اکسید سولفور می شود چرا که نیمه عمر آئروسل سولفات در اتمسفر کوتاه است. البته مباحث زیادی در مورد تغییر بالانس انرژی و سولفات وجود دارد.
اما آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم چگونه پروسه های مربوط به آب و هوا مسئول تغییر بالانس انرژی هستند که به تنهایی بر سطح زمین عمل نمی کند. ما نوش دارویی برای حل مسئله تغییرات جهانی نداریم. کاهش ساطع شدن های دی اکسید سولفور برای کاهش باران اسیدی ممکن است گرمایش جهانی را سرعت ببخشد. آنچه که درست به نظر می آید این است که فهم کامل تر و مهم تر لازم است و اینکه با احتیاط عمل کنیم. یکی از راه حل های خوب ممکن است این باشد که سوخت های فسیلی را کمتر استفاده کنیم تا ساطع شدن هر دو گاز دی اکسید کربن و دی اکسید سولفور کاهش یابد. هرچه زودتر این کار را انجام دهیم میزان آسیب به آب و هوا کمتر خواهد شد چون این گازهای صنعتی که در هر لحظه به درون جو آزاد می شوند تا ده ها سال در اتمسفر باقی می مانند. هرچه که ابزارآلات این کاهش را طولانی تر به تاخیر بیندازیم پیامدهای سخت تری در پی خواهد داشت.
Scientific American,Feb.۱۹۹۴
رابرت جی.چارلسون، تام ویگلی
ترجمه: مینا همتی
منبع : گیگاپارس