پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ناگزیریم با ایران مذاکره کنیم


ناگزیریم با ایران مذاکره کنیم
راجر کوهن، سرمقاله نویس نیویورک تایمز ، روز پنجشنبه در مقاله ی خود ، با اشاره به قدرت ایران و نقاط ضعف امریکا، پیشنهاد کرده است که هر کسی که در انتخابات امریکا پیروز شود ناچار باید وارد مذاکره و معامله با ایران شود و ابتدا، رهبر عالی مقام جمهوری اسلامی ایران را بدین امر، متقاعد سازد.
سرمقاله را در زیر بخوانید:
ـ نیکلاس برنز تا زمان بازنشستگی در اوایل سال جاری میلادی معاون وزیر خارجه در امور سیاسی و مهم ترین مذاکره کننده آمریکایی در باره ایران بود.
یا می دانید وی در طول سه سالی که در این سمت بود، چند بار با یک ایرانی ملاقات کرد؟ حتی یک بار هم ملاقات نکرد.
برنز اجازه این کار را نداشت. اگر ایرانیان غنی سازی اورانیوم را تعلیق می کردند و بر سر میز مذاکره می نشستند، در آن صورت قرار بود حضور وی به عنوان پاداش محسوب شود.
برنز که اکنون ۵۲ سال دارد ، در سال ۱۹۸۰ به وزارت خارجه آمریکا پیوست. وی از نسلی از دیپلمات های آمریکایی است که هرگز پایش به ایران نرسیده است. ایران حتی با نفت بشکه ای ۷۰ دلار و نه دو برابر آن، قدرت در حال ظهور در خاورمیانه است.
اجازه دهید که در این مورد بی پرده سخن بگویم:
ـ اگر می خواهیم در مورد خاورمیانه جدی باشیم، این روند باید تغییر کند.
وال استریت موجب شده است که سیاست خارجی در مبارزات انتخاباتی آمریکا به حاشیه رانده شود، ولی در ۵ نوامبر (روز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا) به صحنه اصلی باز خواهد گشت. رییس جمهور بعدی بر روی میز خود پرونده دو جنگ سخت (عراق و افغانستان) و جدول زمانی فشرده دو ساله برای ممانعت از دسترسی ایران به توانایی ساخت تسلیحات هسته ای را دارد.
چنین دستور کاری عمدتا در ارتباط با ایران است. به جز مسئله هسته ای که بر همه چیز برتری یافته، ثبات بلند مدت در عراق و افغانستان و به همین ترتیب صلح در لبنان و حل و فصل مناقشات اسراییل-فلسطین بدون همکاری ایران غیر قابل تصور است.
نظر باراک اوباما و جان مک کین در مورد ایران با هم چندان فرقی ندارد. اوباما در مورد ایران گفته است که "صحبت نکردن با آنها برای ما مفهومی ندارد."
مک کین سرود "ایران را بمباران کنید" بر وزن آهنگ مشهوری توسط گروه "بیچ بویز" سر داده که بدون شک جنبه شوخی داشت و لی منعکس کننده لحن مقابله جویانه سیاست خارجی وی بود.
شعار مبارزاتی مک کین مبنی بر "اول کشور" به نظر می رسد به معنای این باشد که "بقیه جهان در مرحله بعد قرار می گیرد."
برنز همانند اوباما معتقد است که اکنون زمان گفت و گو با ایران است. وی به من گفت "لازم است که ایالات متحده به یک راهبرد جاه طلبانه تری متعهد شود. ما بعد از عراق، مسئولیت داریم که قبل از تصمیم در مورد استفاده از زور نشان دهیم که تمامی راه های دیپلماتیک مورد بررسی قرار گرفته است. اگر آنها بر سر میز مذاکره بیایند و امتناع ورزند، در آن صورت ما نفوذ بیشتری بر چینی ها و روس ها برای تصویب تحریم های بسیار شدیدتر خواهیم داشت."
اکنون زمان آن فرا رسیده که شرط تعلیق غنی سازی قبل از شروع گفت وگوها را کنار بگذاریم. این شرط فایده چندانی ندارد – ایران همیشه می تواند غنی سازی را از سر بگیرد – و بهانه ای را در اختیار ایران قرار داده است.
همچنین زمان آن فرا رسیده – سال آینده سی امین سالگرد انقلاب ایران خواهد بود – که در نگرش کلی آمریکا نسبت به ایران بازنگری به عمل آید. نقطه شروع خوب این است که بتوان آیت اله علی خامنه ای رهبر عالی مذهبی ایران را متقاعد کرد .
انقلاب ایران یک قیام مذهبی و همچنین یک قیام ملی علیه مداخله آمریکا در این کشور و از جمله کودتای سیا در سال ۱۹۵۳ و حمایت از شاه بود. (آیت اله) خامنه ای می داند که هویت، هنوز پشتوانه قدرت وی می باشد و رهبری ایران یک جبهه ضد آمریکایی است که هنوز روی خیابان های (کشورهای) مسلمان حساب می کند.
او همچنین می داند که تا چه اندازه قدرت ایران در سال های اخیر افزایش یافته که این افزایش قدرت تا حدی به خاطر برکناری صدام حسین از قدرت توسط آمریکا و وارد کردن شیعیان هم کیش وی به صحنه قدرت در بغداد می باشد. او می داند که حزب اله و حماس مورد حمایت ایران اکنون نیروهای تزلزل ناپذیر هستند. او می داند که نیروهای نظامی آمریکا تا چه اندازه پراکنده هستند. او می داند که تا چه اندازه برنامه هسته ای در داخل کشور به عنوان نشانی از جاه طلبی های منطقه ای ایران محبوبیت دارد. و می داند که اسراییل بمب (هسته ای) دارد.
این ها حقایق هستند. شاید که خوشایند نباشند ولی اگر بخواهیم درسی از سال های ریاست جمهوری بوش بگیریم باید بدانیم که رؤیایی عمل کردن بی فایده است. هزینه ی دست دادن با آمریکا برای (آیت اله) خامنه ای گزاف است.
ولی ایران همچنین دارای منافع مشترکی با آمریکا می باشد. در جلوگیری از تجزیه عراق، در جلوگیری از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، در جلوگیری از رویارویی خشونت آمیز بین سنی و شیعه. ایران خواستار امنیت، دسترسی بیشتر به اقتصاد و در نهایت از سر گیری روابط دیپلماتیک با ایالات متحده است.
همه ی اینها این مطلب را به من می گویند که باید در سطح کلان فکر کرد. با وجودی که مسئله هسته ای بسیار حساس است ولی بیش از اندازه به آن فکر نکنید. همه چیز را مورد بررسی قرار دهید. واقع گرا باشید و بگویید: ما دارای منافع هستیم. شما دارای منافع هستید. آیا زمینه هایی وجود دارند که این منافع با هم تلاقی کنند؟
خطابه سر ندهید. درس اخلاق ندهید. خواستار همه چیز نباشید ( پایان دادن به برنامه هسته ای و تروریسم و مداخله در لبنان و غزه) بدون آن که ابزار لازم برای حمایت از درخواست ها را داشته باشید. شکست بوش در اینجا بوده است.
من از هم اکنون فریادهای خشمگین را می شنوم. ولی محمود احمدی نژاد که دست کم تا انتخابات سال آینده رییس جمهور خواهد بود ، می خواهد اسراییل را از نقشه محو کند! او هولوکاست را تکذیب می کند! قدرت های سنی مانند عربستان سعودی برای به دست آرودن بمب هسته ای خود مسابقه خواهند داد مگر آن که ما سانتریفیوژهای ایران را از کار بیندازیم!
در پاسخ ، خواهم گفت :
ـ بر واقعیت های امروز با خونسردی تمرکز کنید. ایران هنوز ظرفیت هسته ای ندارد. اکنون زمان گفت و گو است.
و اکنون زمان آن است که بزرگ ترین شخصیت های آمریکایی را صرف نظر از وابستگی حزبی آنها پیدا کرد و مذاکرات را توسط آنها شروع کرد. همان گونه که اوباما خاطر نشان کرده است: "ما با استالین مذاکره کردیم. ما با مائو مذاکره کردیم."
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو