جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


زنان شجاع


زنان شجاع
خانم ها و آقایان عصر بخیر! اسم من ماركوس است، فرمانده ماركوس .
شاید برای كسانی كه با زاپاتیستا آشنا هستند لزومی نداشته باشد كه بگویم چرا در این گردهمایی زنان و برای زنان حضور دارم.
البته شما تنها به خاطر زن بودن اینجا گرد هم نیامده اید، بلكه جمع شده اید وتصمیم گرفته اید با شركت در تظاهرات علیه حملات پلیس به دیگر زنان كه از سوم ماه مه ۲۰۰۶ در سان سالاوادور آتنكو[۲]، در استان مكزیكو در جمهوری مكزیك، شروع شده و ادامه دارد، صدای اعتراض خود را بلند كنید.
شما زنان شجاع، در اینجا، آنجا، و همه جا حضور دارید.
من یك مبارز هستم و علاوه بر دیگر مسؤلیت ها، سخنگوی ای زد ال ان نیز هستم كه سازمانی محلی ست و برای دمكراسی، آزادی و عدالت در كشورمان مكزیك مبارزه می كند.
بعنوان سخنگوی آی زد ال ان، بازتاب دهنده صدای دیگرانم، دیگرانی كه به ما شكل می دهند، و چهره، كلمات، و قلب ما از آنان است. یك صدای جمعی، صدایی كه در آن صدای زنان زاپاتیست هم شنیده می شود. و همراه با صدا ها و دفاعیات ما، تصویرما كه سایه روشنی از زاپاتیست هاست دیده می شود.
مرا ماركوس صدا می كنند و یكی از نقاط ضعف و نقایص شخصی ام، خودخواهی هایی مردانه است. باری را بردوش می كشم، كه پر است از یكسری الگوهای كهن، كلیشه ها، و اسناد، آن هم نه تنها در رابطه با من و جنسیت من، بلكه بالاتر از همه در ارتباط با زن و جنس زن.
یكی دیگراز نقاط ضعفم، ضعفی كه ما به عنوان زاپاتیست ها دارا هستیم، بذله گویی است، و این كه هنوز متعجب و شگفت زده می شویم. بعنوان زاپاتیست، گاهی ما بطرف صداهای دیگری كشیده می شویم كه می دانیم متفاوت و عجیب اند، اما مشابه و مناسب. صداهایی كه گوش های ما را، غرق در سایه روشن پر مفهوم خود، متعجب و شگفت زده می كنند. از جمله ی این صداها، صدای زنان است. این جمع به ما صدا و نام می بخشد و برای طی مسیرمان راه نشان می دهد، و تلاش عظیمی را در ما بر می انگیزد تا راهبری قلب ها و گوش ها را بدرستی انتخاب كنیم. به همین دلیل است كه تصمیم گرفته ایم بصدای زنانی گوش فرادهیم كه نمی ترسند.
آیا كسی می تواند به نور گوش كند؟ و اگر اینطور باشد ، آیا كسی می تواند سایه را بشنود؟ و چه كسانی، چون ما، گوش ها و همراه آن تفكر و قلب خود را برای شنیدن این صداها ، به میدان می آورد؟
ما انتخاب كرده ایم كه اینجا باشیم، تا بتوانیم ارتكاب اقداماتی غیرعادلانه علیه زنان را بشنویم و آن را انعكاس دهیم. ما انتخاب كرده ایم كه نترسیم و به آن هائیكه ازحرف زدن نمی ترسند، گوش دهیم.
دولت مكزیك مرتكب قساوت وحشیانه ای علیه زندانیان، بخصوص زنان در سن سالاوادور آتنكو در سوم و چهارم ماه مه شده كه تا امروزادامه دارد و ما به همین دلیل اینجا جمع شده ایم.
حكمرانان بدی كه تلاش می كنند با اعمالشان بذر ترس بپاشند، باید بدانند كه این بذر، بذر خشم و نفرت است.
روزنامه‌ها نوشته اند آقای پنا نیتو (وزیر كشور پرمدعای دولت مكزیك) كه همراه ویسنت فاكس و كابینه اش در حال پیاده كردن به اصطلاح " حاكمیت قانون" است، اعلام داشته كه وقایع آتنكو قبلا برنامه ریزی شده بودند.
اگر بپذیریم آن اقدامات از قبل برنامه ریزی شده بود، آیا می توان این فرض راهم متصور شد كه اتفاقی هم نیست آنانی كه مورد ضرب وشتم قرار می گیرند، غیرقانونی بازداشت می شوند، مورد آزار جنسی قرار می گیرند، به آن ها تجاوز می شود و تحقیر می شوند، زن باشند.
ما از اظهارات بازداشت شدگانی كه نمی ترسند، و اینجا همراه ما هستند، آگاه شدیم كه به آنها حمله شده چون زن بوده اند و به اسم ضرب و شتم مبادرت به آزار جنسی آن ها به قصد لذت جویی كرده و حتی به آنان در كمال بی شرمی تجاوز كرده اند. و باز گذاشتن دست نیروهای انتظامی در ارتكاب به این جنایت آشكارهدیه ای بوده كه دولت برای "اعمال حاكمیت قانون" به پلیس آتنكو داده است.
آنچه برنامه ریزی شده بود قراردادن بدن زنان در اختیار نیروهای فاسد به اصطلاح مجری قانون بوده است.
آقای فاكس، رهبردولت فدرال " تغییرات" و " حاكمیت قانون" چند ماه پیش دیدگاه خود را در مورد زنان چنین بیان كرد كه زنان " ماشین های لباسشویی دو پا " هستند.
آنان كه زنان را ماشین هایی برای كار و لذت جویی می دانند، امروز الگوهایی را ترسیم می كنند كه سیستم غالب باید بكار بندد. اگر انسانی زن بدنیا بیاید، باید در مسیر زندگی خویش راهی را پیش بگیرد كه اختصاصا برای وی ایجاد شده است. فرق نمی كند كه دختری نابالغ، زنی جوان، زنی پا به سن گذاشته یا پیر باشد. سرمایه داری كشف كرده كه آن ها می توانند نه فقط از لحظه بلوغ تا یائسگی، بلكه از نوزادی تا سنین پیری ماشینی برای كار و لذت باشند. امروزه فاحشه خانه ها پر از دختركانی ست كه برای بهره گیری جنسی در اختیار مشتریان گذاشته می شوند. از دید آنان زن ها برای ادامه زندگی بعنوان یك زن باید احساس شرمندگی كنند و از مسیر های پر از اجازه ی عبوری بگذرند كه پوشیده از سیم های خاردار است. آن ها باید در حالی در این مسیر بخزند كه صورت و قلب خود را برزمین می فشرند. و با این همه و علیرغم اجرای دستورالعمل های مراكز الگوسازی، زخمی، مجروح و شلاق خورده، اعضای بدنشان قطع شود و بمیرند. و مسؤل جنایتی قلمداد شوند كه بر سرشان رفته است، زیرا این نیز جزو جرایم زن بودن است.
در مراكز مدلسازی برای كالایی كه آن را "زن" می نامند ، اینطور آمده است : مدل همواره باید سرش را به پائین خم كند، زیرا در حالت زانو زده، بیشترین تولید را دارد. مغز امر ضروری نیست و محتوای آن اكثرا ضدتولیدی است. قلب وی نیز باید با چیزهای پیش پا افتاده پر شود. و روح او باید همواره با حس رقابت با سایر همجنسانش، برای جلب توجه خریداری عجین شود كه مرد است و انگارهمیشه ناراضی. همواره برای عملكرد بهتر باید به نادانیش دامن زد. و با چنین الگویی این محصول خودش را بهبود داده و نگهداری می كند ( و برای این امر علاوه بر سالن ها و مغازه های رنگ آمیزی و طلا فروشی ها و ... ، دامنه ی وسیعی از محصولات وجود دارد). او نه تنها باید یاد بگیرد كه دامنه ی لغاتی را كه استفاده می كند به "بله" و "نه" محدود كند، بلكه باید یاد بگیرد از این لغات به موقع استفاده كند.
و هرگاه به علت نقص برنامه ریزی شده یا اتفاقی این خط تولید ، با نگاه مصممانه زن روبرو شوند، به شمشیری متوسل می شوند كه بالای سرش آویزان است. او باید همیشه باورداشته باشد كه زن بودن یعنی احساس گناه و اخذ مجوز برای ادامه ی زندگی بعنوان یك زن.
برای اینكه این تضمین برآورده شود، دولت هایی در مسند قدرت می نشینند كه شلاق و بهره برداری جنسی را جانشین مغز نداشته افسران پلیس خود می كنند. آن ها با گلوله، مشت، آلت جنسی مردانه، میله های زندان، حكم قضایی و بطور كلی بكارگیری یك نظام، به زنی كه طلب بخشایش و یا مجوز نكند مهر قرمزی می زنند كه حاكی از "بازیافت نشدنی" بودن آنست.
زن برای زن بودنش به مجوزی نیاز دارد كه آن ها صادر می كنند و اگر وی با الگویی كه داده می شود شباهت لازم را داشته باشد، كسب افتخاركرده است. زن برای اینكه از جنایت زن بودن براعت جوید باید در خدمت مرد باشد و همواره از دستورالعمل های داده شده اطاعت كند. زنان در همه جا، در خانه، مزرعه، خیابان، مدرسه، كار، وسایل حمل و نقل، فرهنگ و هنر، سرگرمی، علم و دولت و در تمام بیست وچهار ساعت و ۳۶۵ روز سال و از روزی كه متولد می شوند تا زمانی كه می میرند، با این روند مواجه اند.
طبیعی ست كه زنانی دست به شورش زده و رودرروی این روند بایستند.
زنانی كه به جای مجوزگرفتن، حضورشان را ابلاغ می كنند.
زنانی كه بجای طلب بخشایش و احساس شرمندگی، خواستار عدالت می شوند.
با وجود این كه الگوی حاكم می گوید زنان باید مطیع و فرمانبردار باشند، زنانی هستند كه محكم می ایستند و سراز فرمان می پیچند.
زنانی هستند كه این الگو ها را پاره كرده و روی پاهای خود می ایستند.
آنان زنانی شجاع اند كه نمی ترسند.
آنها می گویند زمانی كه زنان به جلو حركت كنند، هیچ مردی نمی تواند به عقب باز گردد.
من با توجه به چشم اندازی كه در مقابل دارم و بعنوان معجونی از پدرو اینفنت[۳] و خوزه الفردو خیمنز[۴] عقیده دارم، این نتیجه گیری به آن بستگی دارد كه مرد در جلوی زنی باشد كه به جلو حركت می كند یا نه.
اسم من ماركوس است، نقطه ضعف من مرد، نر، و مذكر بودن است. و بیان كننده ی ارزش های جمعی آن ها كه زاپاتیستشان می نامیم. من اعتراف می كنم كه از دیدن زنی كه سر بلند می كند و الگو های حاكم را بدور می ریزد، شگفت زده شده و حیرت می كنم. و در نظرم زنی كه بر می خیزد و به پا می ایستد آنقدر باشكوه و زیباست كه از نگاه به او قلبمان می لرزد. ما باید یاد بگیریم كه گوش دقیقی برای شنیدن داشته باشیم و درست نگاه كنیم.
درود برچنین زنانی ، چه آن هایی كه در زندان هستند و چه آن هایی كه در اینجا تجمع كرده اند.
درود بر شماهائی كه ترس به دلتان راه نمی دهید.
درود بر شهامت و تهوری كه شما به ما یاد می دهید، بر فراخوانی كه به ما می گوید اگر برای تغییر این نظام كاری نكنیم، همگی شریك جرم آن هستیم.
فرمانده ماركوس
نوشته: فرمانده ماركوس[۱]
برگردان: هما احمدزاده
[۱] سخنرانی ای در كمیته ششم ای زد ال ان، ۲۲ می ۲۰۰۶
[۲] San Salvador Atenco
[۳] Pedro Infant
[۴] Jose Alferdo Jimenez
منبع : فرهنگ توسعه