یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آیا با تغییر احمدی‌نژاد، همه مشکلات حل می‌شود؟


آیا با تغییر احمدی‌نژاد، همه مشکلات حل می‌شود؟
در شرایطی که یک سال تا دوره دهم انتخابات ریاست‌جمهوری باقی مانده است، اجماع قابل توجهی در میان برخی نخبگان، چهره‌های سیاسی،‌ محافل دانشگاهی و رسانه‌ها به وجود آمده است که با تغییر ریاست‌جمهوری ـ‌که در صورت عدم شرکت یا عدم پیروزی دکتر احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده رخ می‌دهد ـ اکثریت قریب به اتفاق مشکلات کشور اعم از مشکلات سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی حل خواهد شد.
آیا به راستی، این‌گونه است و بیشتر مشکلاتی که امروز جامعه و حکومت از آنها رنج می‌برند، توسط آقای احمدی‌نژاد ایجاد شده که با کنار رفتن او از مسئولیت، این مشکلات حل شوند؟!
نخبگان برای پاسخ و دفاع از موضع خود، استدلال‌های گوناگونی مطرح می‌کنند؛ این‌که با وجود درآمد سالانه هشتاد میلیارد دلاری کشور، مشکلات اقتصادی عظیم جامعه را فرا گرفته یا آن‌که فضای سیاسی کشور به شدت ملتهب و تنش‌آمیز شده و دیگر مسئولان کشور از سوی دولت متهم به کارشکنی، فساد و ... می‌شوند یا در عرصه خارجی، روابط ایران با بیشتر کشورهای توسعه‌یافته و حتی منطقه دچار چالش شده و ادعا می‌کنند، همه اینها ناشی از سخنان و عملکرد رئیس‌جمهور در سه سال اخیر است؛ بنابراین، با تغییر ریاست‌جمهوری، بخش عمده مشکلات کشور حل شده و جامعه از وضعیت بحرانی کنونی رها می‌شود؟
اما آیا این استدلال درست است؟ هرچند تنها با بسنده کردن به سخنان چهره‌هایی چون دکتر رهبر، دکتر دانش جعفری و حجت‌الاسلام پورمحمدی، سه تن از اعضای شاخص دولت نهم که در بین راه از این قافله جدا شده‌اند، نمی‌توان برخی از حقایق موجود در این استدلال را کتمان کرد، اما این که این معضلات معلول دولت نهم است، یا آن‌که این مشکلات در جامعه بوده و در این دوره به خاطر عملکردهای ضعیفتر حاد شده است، پرسشی است که نیاز به تأمل دارد.
برای نمونه، در مشکلات اقتصادی، استفاده نامناسب از افزایش درآمد نفتی برای ایجاد رونق اقتصادی و رفاه و تأثیر نداشتن آن در زندگی مردم، پدیده‌ای نیست که مختص دولت نهم باشد، در سال‌های ۱۳۸۲و ۱۳۸۳ که درآمد نفتی کشور با شیبی نسبتا سریع رو به افزایش رفت، نیز نظیر همین پدیده رخ داد و بدون آن‌که تأثیر چشمگیری در زندگی مردم پدید آورد، واردات کشور در دو سال، ۷۰ درصد افزایش یافت. واردات بی‌رویه اثرات منفی بر اشتغال و تولید داخلی بر جای گذاشت؛ نظیر همین پدیده در سال‌های ۱۳۷۰ و۱۳۷۱ رخ داد و به دلیل ضعف کنترل بانک مرکزی، افزایش ۳۰ درصدی واردات کشور که با کاهش قیمت نفت همراه شد، موجب بحران بدهی‌های خارجی شد؛ بنابراین، استفاده نامناسب از افزایش درآمدهای نفتی، مشکل سنتی دولتها در ایران است و البته در دولت نهم، ابعاد این مشکل افزایش یافته، اما ریشه این مشکل در فرهنگ مدیران اقتصادی کشور در استفاده از سریعترین و ساده‌ترین راه برای استفاده از درآمد نفتی، یعنی واردات است.
در عرصه سیاسی نیز هرچند رویه رئیس‌ دولت و برخی وزرا، مبنی بر متهم کردن دیگر مسئولان به کارشکنی و تخلف در ۲۴ سال گذشته کم‌‌سابقه است، اما آیا همین رویه به صورت کارسازتر و پیچیده‌تر از سوی صاحبان قدرت در دولت‌های گذشته به کار گرفته نشده است؟
منفعل کردن و تضعیف نهادهای قانونی همانند مجلس و قوه قضاییه که به عنوان یکی از انتقادهای بزرگ به دولت نهم مطرح می‌شود، آیا در گذشته بی‌سابقه بوده است و آیا برخی از همین منتقدان امروز، با همه توان خود در راستای منفعل کردن مجلس پنجم در برابر دولت اصلاحات نکوشیدند و آیا رئیس کنونی و قبلی قوه قضاییه، به دلیل صدور احکام توسط برخی دادگاه‌ها، به شدت مورد تخریب رسانه‌های اصلاح‌طلب قرار نگرفتند؟
چه کسی می‌تواند موج گسترده ترور شخصیت هاشمی رفسنجانی در سال‌های ۱۳۷۸ و۱۳۷۷ را که توسط احزاب حاکم مشارکت و مجاهدین انقلاب برای انتقام از وی به دلیل ورود کارگزاران در انتخابات خبرگان و جلوگیری از ورود هاشمی و ریاست بر مجلس ششم سازمان‌دهی و توسط مطبوعات وابسته به این احزاب و چهره‌هایی چون گنجی‌ها و عبدی‌ها اجرا شد، انکار کند؟ ارتباط دادن مخالفان سیاسی به انواع اتهامات اقتصادی سیاسی و حتی اخلاقی، شگردی بود که بارها از سوی رسانه‌های تندرو اصلاح‌طلب و با اشاره برخی از چهره‌های به ظاهر ارزشی آنان استفاده شد و امروز که جریان حاکم، همین شیوه را علیه آنان به کار می‌برند، احساس شگفتی می‌کنند.
اسطوره‌سازی درباره رؤسای جمهور نیز پیش از احمدی‌نژاد سابقه داشت؛ هرچند پیشتر رئیس‌جمهور با پیغمبر مقایسه نشده، اما گاه از سوی حامیان خود با هاله‌ای از تقدس همراه شده تا از نقد مصون بماند؛ اسطوره‌سازی از هاشمی و خاتمی در زمان قدرتشان، پدیده ای نیست که نیاز به آوردن شاهد داشته باشد.
استفاده از یک گروه خاص در دولت نهم که به حلقه علم و صنعت، شهرداری تهران یا استانداری اردبیل موسوم است، نیز در دولت‌های پیش نه به عنوان اطرافیان رئیس‌جمهور، بلکه به عنوان هسته مرکزی برخی محافل و گروه‌های سیاسی سابقه داشته و چه بسیار افرادی را نه با معیارهای شایستگی، بلکه به دلیل انتسابات خانوادگی یا سیاسی به مسئولیت رسانیده است.
عوامگرایی یا پوپولیسم نیز که از سوی نخبگان به عنوان نقطه ضعف محوری دولت نهم عنوان می‌شود، بسیار گسترده‌تر از سوی اصلاح‌طلبان، هم در موضوعات اقتصادی مانند حزب اعتمادملی و هم در موضوعات فرهنگی مانند دامن زدن به لاابالی‌گری فرهنگی در سال‌های نخست اصلاحات و حتی انتخابات نهم برای جذب آرا دیده شده است.
بنابراین، دیده می‌شود بیشتر نقاط ضعف دولت نهم و دکتر احمدی‌نژاد، نه تنها پدیده بی‌سابقه‌ای در کشور نبوده، بلکه ریشه‌های فرهنگی در احزاب، گروه‌ها و ذهنیت مدیران و چهره‌های سیاسی و اقتصادی کشور دارد و اگر امروز نمایش صریح، همزمان و گسترده این نقاط ضعف، موجب تمرکز توجه به آنها می‌شود، در گذشته به دلیل عدم همزمانی ابعاد کوچکتر و پوشاندن ماهرانه این نقاط آسیب، توجه نخبگان به آنها جلب نشده بود.
باید دانست دکتر احمدی‌نژاد، چهره‌ای منحصربه‌فرد و استثنایی نیست؛ چه از نظر مثبت و چه از بعد منفی.
احمدی نژاد، فردی پرورش یافته در همین فضای سیاسی و فرهنگی مدیریت کشور است و اگر اشکالاتی دارد، باید این نقاط آسیب به صورتی بنیادی شناسایی و چاره‌اندیشی شود و اگر این مسائل، موجب بروز مشکلاتی برای جامعه می‌شود، باید جامعه سیاسی به اندازه‌ای از تکامل برسد که راه حرکت مسئولان، از این مشکلات در امان باشد.
رئیس‌جمهور آینده کشور، چه از اصولگرایان باشد و چه از اصلاح‌طلبان و یا حتی اگر بار دیگر دکتر احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری برگزیده شود، کم و بیش با این آسیب‌ها روبه‌رو خواهد بود و راهکار، تنها در تغییر رئیس‌جمهور خلاصه نمی‌شود، بلکه باید فراتر از تغییر نام به تحول در راه‌ و رسم، رویه و عملکرد جامعه سیاسی کشور اندیشید.
همچنین باید نگاه به قدرت و نگرش به سطح و محدوده‌های رقابت سیاسی در جامعه متحول گردیده و منشور اخلاقی و علمی بر گفتار و رفتار مسئولان و چهره‌های سیاسی حاکم شود، تا این میزان وابستگی گزاف سرنوشت کشور به نقاط قوت و ضعف فردی کاهش یابد.
تا چه زمان باید انتخابات به انقلاب تبدیل شود و مسئولان جدید در نفی اسلاف خود بکوشند؟ آیا زمان تغییر ما فرا نرسیده است؟