یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

زندگی در پیش چشمان او


زندگی در پیش چشمان او
● تصویری از یک گناه بازمانده
▪ کارگردان: وادیم پرلمان
▪ فیلمنامه: امیل استرن (بر اساس داستانی از لورا کاسیشکه)
▪ مدیر فیلمبرداری: پاول ادلمن
▪ تدوین: دیوید باکستر
▪ موسیقی متن: جیمز هورنر
▪ بازیگران: اوما تورمن، اوان ریچل وود، اوا آموری، شرمن آلپرت، زاخاری بوث، جسیکا کارلسون، گابریل برنان، برت کولان
▪ محصول: ۲۰۰۷، آمریکا
▪ مدت زمان: ۹۰ دقیقه
"زندگی در پیش چشمان او" تصویری از یک گناه بازمانده است که منبع الهام خود را از واقعه تیراندازی مدرسه کلمباین گرفته است. فیلم با استفاده از تکنیک فلاش بک و فلاش فوروارد زندگی دختری را در زمان واقعه و پانزده سال پس از آن نشان می دهد. کارگردان فیلم، وادیم پرلمان، کوشیده است تا در بکارگیری شیوه روایت غیرخطی این ابهام را بوجود آورد که آیا "زمان حال" مربوط به صحنه های نمایش دوران جوانی دایان (با بازی اوان ریچل وود) است و سپس با فلاش فوروارد به پانزده سال بعد می رود و یا اینکه فیلم تصویر زندگی دایان میانسال (با بازی اوما تورمن) است که از طریق فلاش بک به پانزده سال پیش بر می گردد. در هر شرایط، اگرچه فیلم در دو خط داستانی مجزا اتفاق می افتد، اما فیلمنامه تقریبا توانسته میان ایندو خط ارتباط برقرار کند.
حادثه کلمباین در جامعه امروز آمریکا همچون یازدهم سپتامبر تبدیل به نوعی معیار و مسئله دلخراش ملی گشته بطوریکه فیلمسازان نیز برای پرداختن مستقیم و یا غیر مستقیم به آن بسیار با احتیاط و البته هراس عمل می کنند. در "زندگی در پیش چشمان او" هدف، کشف فشارهای روحی و عواقب ناشی از این واقعه بر زندگی بازماندگان و همچنین شکاف ایجاد شده در نتیجه مرگ عزیزانشان در زندگی آنهاست. وقایعی چنین که موجب تحولات عظیمی در یک جامعه می شوند، غیرممکن و البته احمقانه است که صرفاً به عنوان یک لرزش اجتماعی تلقی شوند. بطوریکه پانزده سال پس از گذشت آن فاجعه تلخ شاهدان بر ماجرا اعتراف می کنند که نمی توانند خاطره آن حادثه را از یاد ببرند، به گونه ای که صداهای قربانیانی که دیگر وجود ندارند مدام در گوششان بازتاب می یابد و در نتیجه احساس گناهی گریبان آنها را می گیرد که قادر به گریز از آن نیستند. "زندگی در پیش چشمان او" مرکز توجه خود را بروی واقعه تیراندازی در مدرسه کلمباین قرار نمی دهد چراکه نمی خواهد به فیلمی در ژانر پلیسی تبدیل گردد، بلکه به پیامدهای ناشی از این واقعه می پردازد و آنها را مورد ارزیابی قرار می دهد.
برای دایان (اوان ریچل وود) و بهترین دوستش، مائورین (اوا آموری)، آن روز مثل روزهای دیگر مدرسه بود. طبق معمول دختران مدرسه در ساعت بین کلاسی در حمام مشغول دوش گرفتن بودند که ناگهان تیراندازی آغاز شد. در ابتدا شلیک ها منقطع و با فاصله بود و صدای فریادها مبهم و از دوردست شنیده می شد، اما وقتی همه به محل حادثه نزدیک شدند مشخص گشت که چه اتفاقی افتاده است. مرد مسلح پس از کشتن معلم در تالار مدرسه، وارد حمام شد و با دایان و مائورین برخورد کرد. آنها او را می شناختند و در مقابل او نیز آندو را. دایان به او التماس می کند که آنها را نکشد. او در پاسخ می گوید که قصد دارد تنها یک نفر از آندو را قربانی کند. حال این سوال پیش می اید که کدامیک؟
پانزده سال بعد در مراسم سوگواری سالیانه این فاجعه، دایانا که به زن میانسالی بدل شده هنوز قادر به باور اتفاق وحشتناک آن روز نیست. کابوس آن روز در حالیکه مشغول رانندگی در حومه دبیرستان کانکتیکات، محل وقوع حادثه، است مدام به ذهنش هجوم می آورد. او اینک بشدت و حتی فراتر از حد معمول دخترش، اِما (گابریل برنان)، را تحت مراقبت قرار می دهد. رابطه او با همسر سابقش، پل (برت کولان) آن چیزی نیست که همیشه تصورش را می کرده. زندگی او بتدریج در حال کنار آمدن با وقایع گذشته است.
از بعد احساسی، "زندگی در پیش چشمان او" اندکی به جنبه های بالینی پهلو می زند. ما شاهد دردهای روحی دایانا هستیم اما قادر به برقراری ارتباط با آنها نمی باشیم. بخشی از علت این عدم برقراری ارتباط به نوع شیوه روایی پرلمان در پرداختن به موضوع، مربوط می شود. شیوه روایت غیر خطی نوعی پازل فکری را برای بیننده ایجاد می کند که عملا مانع همذات پنداری مخاطب با کارکترها می شود. همچنین تفاوت های برجسته فیزیکی اوان ریچل وود و اوما تورمن اندکی قبول این مسئله را که ایندو تصویر یک نفر در فاصله ای پانزده ساله هستند را مشکل می کند. البته ندرتاً پیش می آید که یک انسان ۳۲ ساله را در سن ۱۷ سالگی اش تصور کرد، اما در چنین فیلمی چنین تصوری نقش مهمی را در باورتر پذیر بودن آن ایفا می کند.
از نظر جنبه های فنی و تکنیکی، فیلم دارای جنبه های بسیار گیرایی است. فیلمبردار فیلم، پاول ادلمن، ترکیبی فوق العاده از نماهای به یاد ماندنی ارائه داده که به دقت جزئیاتی از زندگی روزمره که اغلب از نظرها پنهان است را نشان می دهد. بسیاری از سکانس های معمولی فیلم با نوعی از حس اعتماد به نفس گرفته شده و موسیقی جیمز هورنر که یکی از ماهرانه ترین و موقرانه ترین کارهای اخیر اوست، این سکانس ها جلای دیگری می بخشد. تکنیک قوی فیلم نشان از این است که پرلمان به خوبی اهمیت جنبه های فنی کار را دریافته است. او در "زندگی در پیش چشمان او" همچون اثر قبلی اش، "خانه ای از شن و مه" ، که از فیلمبرداری و موسیقی غنی بهره می برد، با همراهی ادلمن و هورنر باز هم به ترکیبی جادویی و تاثیرگذار از لحاظ فنی دست یافته است.
از میان دو خط داستانی فیلم، آن قسمتی که دایان را در دوران نوجوانی نشان می دهد به مراتب نسبت به بزرگسالی او تاثیر گذارتر است. هر دو بازیگر ایفاگر نقش دایان (اوما تورمن و اوان ریچل وود) بازی های قابل قبولی ارائه داده اند، اما با این حال باید اعتراف کرد که بایزی ریچل وود در سطح بالاتری نسبت به تورمن صورت گرفته است. مثل این که اوما تورمن چیزی را برای انجا یک بازی کامل کم داشته باشد، چیزی که باعث شده تا در اکثر لحظات فیلم او را در حالتی تک بعدی ببینیم در حالیکه بازی ریچل وود این حس را القا نمی کند. در واقع می توان گفت که ریچل وود دایان را به عنوان دختری ترسیم می کند که در اوج نوجوانی سرشار از احساس زنانگی است و مدام در حال تغییر کردن است. او روح آزاد و بی پروایی دارد و این ویژگی موجب می شود دست به تجربیاتی چون عشق بازی و یا استفاده از مواد مخدر بزند. با این حال دایان در اکثر اوقات به زندگی ساده و عاری از خطر مائورین حسادت می کند. واقعه حمام مدرسه به شدت روی دایان اثر می گذارد بطوریکه شخصیت او را در پانزده سال بعد بسیار متفاوت می کند و به نوعی شور و شادابی را از او می گیرد.

پی نوشت:
این مطلب پیش از این در سایت برش های بلند آمده است.
جیمز براردینلی / Realveiws
ترجمه: آرش سیاوش
http://www.salam۳۰nama.blogfa.com/cat-۵۲.aspx
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید