یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جشنواره رنگ و برف


جشنواره رنگ و برف
زمستان زود رس ، پاییز را غافلگیر کرده است ، اگر برای دیدن پاییز و نقاشی زیبای طبیعت تاکنون اقدام نکرده اید شاید این آخرین فرصت باشد و سرمای زمستانی این رنگها را زودتر از هر سال محو کند ، اما سفیدی برف خود بر زیبایی جشن " رنگ پاییز" افزوده است برای دیدن این همه زیبایی راهی شهرستانک شوید .
در سینه کش البرز مرکزی آنجا که دمای تابستانی آن به زحمت از ۱۵ درجه سانتی گراد می گذرد و در بلندی های ، این میزان به ۵ درجه کاهش می یابد ، دهکده کوهستانی شهرستانک دامن کشیده است. جایی که ناصر الدین شاه قاجار خوشگذرانترین شاه ایران به گواه تاریخ ، از طبیعت بکر آن غافل نمانده و قصر تابستانی خود را در آن پی افکنده است، پس اگر ناصرالدین شاه اینجا را برای خوشگذرانی انتخاب کرده است مطمئن باشید جایی است با صفا .
دهکده خوش منظره شهرستانک از توابع دهستان “ لورا ” در ۶۳ کیلومتری شمال غربی کرج و ۱۰ کیلومتری گچسر در جاده چالوس قرار دارد ، برای رسیدن به خود دهکده پس از وارد شدن به فرعی سمت چپ جاده پس از حدودا ۵ کیلومتر جاده آسفالته ، تابلوی نقاشی شهرستانک را روبروی خویش خواهید یافت . شهرستانک در منطقه ای سردسیر واقع شده که اقتصاد آن عموما متکی بر کشت و زرع غلات ، گردو ، پرورش زنبور عسل ، تولید لبنیات ، دامداری و سپس جاجیم و شال بافی است.
تمامی دهکده های کوهستانی از نعمت خوش آب و هوایی و رودهای پر بار بهره مند هستند اما کمتر دهکده ای را میتوان یافت که تمامی آن در دامان دره ای پر آب از شرق به غرب گسترده شده باشد و از اولین تا آخرین اشعه خورشید بهره مند باشد اما شهرستانک این مزیت را بر دیگر داشته هایش افزوده است تا مامن طبیعت دوستان و کوهنوردان و گردشگران تهرانی باشد . اما دیدن باغات شهرستانک با رنگهای پاییزی که سفیدی برف بر این زیبایی افزوده است عیشی است دیگر که شاید کمتر کسی بتواند شانس دیدن این منظره بدیع را داشته باشد . برگهای زرد ، سبز و قرمزی که تابلویی هزار رنگ را بر چهره شهرستانک کشیده است و در آخر نقاش طبیعت سفیدی برف را برای نشان دادن نهایت هنر خویش بر روی این تابلو پاشیده است .
برای دیدن تمامی این زیبائیها با گروه کوهنوردی ستاک همراه میشویم و در روز جمعه مورخ بیستم آبان ماه ۱۳۸۴ از مبدا پل سید خندان با کمی تاخیر نسبت به زمان تعیین شده ( ظاهرا باید از ذکر این تاخیرها چشم پوشی نمود چون جزیی از فرهنگ ما ایرانیان شده است ، تاخیر نزد ایرانیان است و بس! ) و غیبت نیمی از افراد گروه به سرپرستی خانم جوربنیان مجموعا با تعداد ۹ نفر راهی این دهکده زیبا میشویم . بر خلاف روزهای گذشته که روزی بارانی و احتمالا برفی در ارتفاعات را انتظار داشتیم هوایی آفتابی با سرمایی ملس را تجربه میکنیم . جاده چالوس که از زیباترین جاده های ایران است و در هرفصلی به رنگی است در این فصل نیز با زیبایی خیره کننده خود دست کمی از شهرستانک ندارد . خصوصا بخشهایی از جاده که از دو طرف توسط درختان احاطه شده و سقفی از مخمل زرد و قرمز بر روی آن کشیده است . اما مزیت دیگری که این فصل سال نسبت به تابستان دارد خلوتی جاده است که گردشگران سرمایی را فراری داده است . کم شدن گردشگر هر بدی که داشته باشد خلوتی و سکوت آن نعمتی است .
به هر روی حدود ساعت ۱۰ صبح به مقصد می رسیم ، برای دوستانی که قبلا منظره های شهرستانک را دیده اند شاید آنچنان هیجان زده نشوند اما برای چون منی که اولین بار تمامی این زیباییها را یکجا می بینم سورپرایزی جالب است ( از فرهنگستان زبان خواهشمندم بجای واژه بیگانه سورپرایز کمله مناسبی جایگزین کنند تا افراد غرب زده ای چون من فارسی را پاس بداریم !!) . از وجود قبرستان در ورودی شهرستانک می گذریم که شاید منظره جالبی به هنگام ورود نباشد اما اگر تلنگری باشد بر روح فراموشکار انسان ، قبرستان نیز در نوع خود جالب خواهد بود . از کوچه های تنگ و باریک دهکده رو بسوی شرق میرویم بوی هیزم سوخته ، بوی آغل گوسفندان ، خاک باران خورده و ... بوی زنده طبیعت هر متجددی را سنت پرست میکند . وارد کوچه باغها که میشویم بی اختیار بچه های گروه همه دست به دوربین میشوند .
طبق اعلام سرپرست قرار بود نیمی از افراد عازم قله قلعه دختر شوند و مابقی دوستان در داخل باغات به گردش بپردازند . لذا بنده که نمی توانم از این همه رنگ دل بکنم به همراه دو تن دیگر از دوستان با اجازه سرپرست از گروه جدا شده و مشغول گشت و گذار در داخل ده میشویم . کم کم سر وکله گردشگرانی که با تور آمده اند پیدا شده و به دنبال جایی مناسب برای استراحت میگردند . با اینکه هوا برای اینگونه گردشگران سرد بود تعداد زیادی آمده بودند که انتظار آن نمی رفت . دو دوست همراه که از با تجربه های خانه عکاسان هستند فرصت مغتنمی در اختیار اینجانب قرار میدهد تا در کنار سوژه های فراوان عکاسی از تجربیات آنان نیز استفاده کرده اندکی بر معلومات ناقص خود بیفزایم . از آنجا که طبق قرار می بایست ساعت ۳ به سمت محل مینی بوس گروه بازمیگشتیم برنامه را طوری تنظیم میکنیم که بتوانیم دیداری نیز از قلعه شکار ناصرالدین شاه داشته باشیم . در بین راه درختان سیبی که آخرین دانه های سیب سرخ یخ زده را با کلاهی از برف بر شاخه تکیده و عریان خود نگاهداشته اند میبینیم . کمی آنسوترک وارد باغ گردویی میشویم که فرش نارنجی رنگی از برگهای خود برای میهمانان گسترده است . بوته های خشک شده گل پر که تاج برفی بر سر گذاشته اند آخرین مقاومتها را در برابر باد پاییزی از خود نشان میدهند . رودی که از پایین دست ده میگذرد در برخی جاها با شاخه های یخ زده تزیین شده است و برگهای که با این رود میروند و گذر عمر را گوشزد میکنند .
با دیدن این مناظر حدودساعت ۲ به نزدیکی قلعه شکار ناصرالدین شاه رسیده ایم که مابقی افراد را می بینیم که به سمت پایین در حال حرکت هستند ظاهرا آنان نیز نتوانسته اند از خیر دیدن این زیبائیها بگذرند و قید رفتن به قله " قلعه دختر " را زده اند و در کنار قلعه ناصری استراحت نموده اند . با آنان همراه می شویم و بسوی قطعه ناصری میرویم . در قسمت جنوبی قلعه در کنار رود سنگ نوشته ای بر روی تخته سنگی حک شده است که دست زمان بسیاری از کلمات آن را محو کرده است . بیشتر راههای ورودی قلعه توسط سازمان میراث فرهنگی مسدود شده است تا شاید گوش شیطان کر ، مورد عنایت قرار گرفته ، ترمیم و تعمیر شود . در جانب شرق قلعه تپه ای است بلند که میتوان از بلندای آن به راحتی تمامی قلعه را دید از آن تپه بالا رفته ، چشمانمان را برای لحظه ای بسته و کمی در تاریخ سیر میکنیم و تجسم میکنیم که ناصرالدین شاه چگونه به قیمت بر باد دادن کشور در اینجا مشغول خوشگذرانی بوده است . از دیوارهای باقی مانده قلعه مشخص است که قلعه شمالی-جنوبی بوده و حیاطی در وسط آن قرار داشته است که دو تا دور آن را اتاقهایی در برگفته بوده و مطمئنا شاه نشینی برای شخص شخیص شاه !! ساخته شده بوده است . سفید پوش شدن منطقه بر زیبایی قلعه افزوده است پس از کمی تماشای قلعه و بازدید از کاخ مخصوص پادشاه که در ضلع شمالی قلعه ساخته شده و مدتی بصورت پناهگاه کوهنوردان درآمده بود آهسته آهسته به سمت دهکده بازمیگردیم . چند تایی عکس یادگاری بر روی فرشهای رنگین باغات میگیریم و نهایتا ساعت ۴ از درون تابلوی نقاشی پاییزی شهرستانک بیرون میآییم .
ناخود آگاه به یاد نقاشیهای جناب آقای " رحیم نوسی " میافتم و امیدوارم که ایشان سوژه ای از این تابلوی طبیعی برای خود برگزیده باشد .
تا فراموشم نشده است از خونگرمی مردمان شهرستانک نیز باید یاد کنم که این خونگرمی و سخت کوشی از خصلتهای مردان کوه و کوهستان است . پیرمردانی که با چهره ای تکیده و دستانی پینه بسته مشغول آخرین فعالیتهای کشاورزی بودند و با آغوشی باز از گردشگران پذیرایی میکردند .
سفره هاشان پر نان باد و گوسفندانشان پر شیر .
http://kouhestan.blogfa.com/۸۴۰۸.aspx


همچنین مشاهده کنید