جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

نامه هایی به ماه


نامه هایی به ماه
«غروبم نسیما/ اما خیالت راحت خورشید من/ هیچ گاه خون بی ستاره ها گردن ماه را نمی گیرد/ اصلاً چه کسی یادش می ماند/ شبی ستاره کوچکی که یک گوشه آسمان کز می کرد/ و می لرزید/ غروب کرد/ آری نسیما شب روشن تر از آن است که/ از رفتن ستاره کوچکش/ دلگیر شود/ حق با توست نسیما/ همیشه حق با کسی است که از رفتن دیگری/ دلتنگ نمی شود/ فقط بگو آیا همه دیوارها پر از آوارند/ یا تنها دیوارهایی که قسمت شانه من می شوند/ فرو می ریزند/ آی نسیما... آی.»
آنچه آمد شعری بود از مجموعه نامه هایی به ماه، سروده فرناز حسنعلی زاده. «عشق» مضمون محوری بیشتر شعرهای مجموعه «نامه هایی به ماه» است؛ عشقی که گاه با فراق یا نگرانی از رخ دادن آن آمیخته و گاه با گلایه هایی شعرگونه شعرهای مجموعه «نامه هایی به ماه» شعرهایی هستند خوشخوان و بدون پیچیدگی. تصویرها ساده و سرراست هستند و زبان کم و بیش نزدیک به زبان مرسوم و گاه حتی نزدیک به زبان گفتار و لحن زبان شفاهی. تنهایی و اندوه از دیگر مضمون هایی هستند که در شعرهای این مجموعه تکرار شده اند. «... روزهایی هست که تنهایی/ و کسی نیست روی تنهاییت تاب بخورد/ سکوتت را بفهمد/ خو می کنی به میله های قفست/ و اگر ملالی باشد/ ملالت تنهایی است و شب گریه هایش...» همچنین نگرانی از فقدان در این سطرها؛ « ... و روزگاری است/ که کسی می آید/ اینجا/ کنارت/ و می ترسی/ که اگر برود/ که اگر نماند/ که اگر برای هیچ وقت برنگردد/ حرفی بزن نسیما/ با سکوت لب هایت/ می دانم چه کنم/ ولی سکوت چشم هایت بیچا ره ام می کند/ دست هایت سردند/ و چشم هایت سردتر...» از تصویرهای تکرارشونده در شعرهای مجموعه «نامه هایی به ماه» تصویر یک آبادی است که «ستاره های کاغذی اش با اولین باران به حوضچه ها هبوط خواهند کرد.» راوی شعرها نگران آسمان این آبادی است.» آنقدر نگران آسمان آبادی بودم/ که آسمان خودم/ مثل بادبادک/ از دستم رها شد/ باد برد/ و روزی که تو آمدی پیدایش کردم/ روزی که آن همه ستاره فانوس به دست/ خاکسترنشین روزگار کسی شده بودند/ که آسمانش را باد برده / بود...» و در جایی دیگر از همین شعر راوی از بید مجنون آبادی می گوید؛ «از بید مجنون پنهان نیست/ از تو چه پنهان/ گاهی که ماه آبادی/ لابه لای شاخه های بید مجنون گیر می کرد/ آرزو می کردم/ کاش سقف آسمان من هم کوتاه بود...» شعری دیگر از همین مجموعه را با هم می خوانیم؛ «نسیما می بینی با من چه کرده یی/ فکر کن /کسی؛ بی ستاره یی/ از زمانی که فهمید آسمان چیست/ به دنبال ستاره اش می گشت/ ستاره یی که آنقدر کوچک بود/ که گوشه کنار آسمان گم می شد/ حالا خورشید در خانه ام را زده/ نه، من برای این خوشبختی کوچکم نسیما/ من برای تو کمم/ و نمی دانم چرا تو/ مثل حاجتی که نمی دانم چیست/ پنجه در پنجه ضریح چوبی دلم/ تقلای برآورده شدن داری/ دیر شده نسیما/ سکوت نفسگیری/ لحظه هایم را آرام آرام ورق می زند/ و عمرم/ مثل تاریخ/ بیش از آنکه حقیقی باشد/ خاک خورده است / تنها غباری/ خط بودن و نبودنم را محو کرده/ من سال هاست در مه گم شده ام/ تنها وقتی تو هستی می نگرم/ که چگونه بی خیال خطوط/ ذرات غبارگرفته/ می رقصند و اوج می گیرند/ مرا از خودت بی خبر نگذار/ که من از روزی که باد بیاید/ و تو نیایی/ از روزی که ندانم صدای پای تو/ کدام کوچه باغ را به هق هق و خلخال دچار می کند/ عجیب می ترسم.» نامه هایی به ماه را نشر پایان منتشر کرده. این مجموعه شامل ۲۱ شعر است.
منبع : روزنامه اعتماد