سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن‏


فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن‏
از جمله آیاتی كه فلسفه انسان و جن را بیان می‏كند آیه‏كریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد كه می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش كردن».
قرآن مجید كتاب زندگی و نسخه‏تكامل و سعادت آدمی است؛(۱) بنابراین به جا و ضروری است سؤال‏های اساسی زندگی از دیدگاه قرآن بررسی و جواب داده شود. یكی از سؤال‏های مهمی كه همواره برای انسان مطرح بوده و هست فلسفه آفرینش است كه یك سؤال ریشه‏دار و اساسی است و بشر همواره می‏خواسته بداند برای چه آفریده شده است و هدف از زندگی چیست؟
وقتی به قرآن مجید مراجعه می‏كنیم چند دسته از آیات پاسخ سؤال ما هستند كه به طور كلی به سه دسته می‏توانیم تقسیم نماییم.
الف) عبادت‏
از جمله آیاتی كه فلسفه انسان و جن را بیان می‏كند آیه‏كریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد كه می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش كردن». این آیه‏مباركه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان می‏كند، و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذكر می‏كند؛ زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفی می‏باشد كه این ساختار در ادبیات عربی مفید حصر است و اختصاص را می‏رساند؛ یعنی علت آفر ینش جن و انس، فقط عبادت می‏باشد. عبادت چیست؟
«یعبدون» از ماده عبادت به معنی اطاعت است؛ در كتب لغت از جمله «قاموس» و «صحاح» عبادت به معنای طاعت معنا شده است؛ مصباح اللغه آن را به معنی خضوع و انقیاد گرفته است؛(۲) در كتاب شریف التحقیق فی كلمات القرآن المجید می‏خوانیم: اصل در ماده‏آن، نهایت تذلل در قبال مولا همراه با اطاعت می‏باشد؛(۳) بنابراین نتیجه می‏گیریم معنای عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبرداری است.
عبادت به عنوان فلسفه خلقت انسان برای تكامل و نزدیكی به خدای متعال كه كمال مطلق است می‏باشد؛ بنابراین عبادت راه و وسیله است. برای رسیدن به كمال نه اینكه هدف نهایی و غایهٔ الغایات باشد بلكه هدف مقدّمی است و چون راه نزدیك شدن به كمال مطلق فقط یكی است و آن ه مان خط مستقیم است لذا فرمود فقط برای عبادت خلق كردم(۴) و در سوره «یس» فرمود صراط مستقیم عبادت خداست؛(۵) راه فقط یكی است و آن هم طریق عبادت و بندگی خداست.
● غفلت اكثریت‏
در سوره‏اعراف می‏فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الْجِنِ‏ّ وَالإِْنس» سؤال می‏شود چرا اكثر جن و انس به جهنّم می روند؟ چرا اكثریت دنبال غرض اصلی نیستند؟ مگر نه این است كه خداجویی فطری بوده و دین مطابق فطرت آدمی است. كما این‏كه می‏فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛(۶) پس رو سوی دین حق كن در حالی كه ثابت و استوار بر آن هستی این سرشتی است كه خدا مردم را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی‏نیست این است آیین استوار ولی اكثر مردم نمی‏دانند
جواب: حركت در مسیر كمال و غرض اصلی منوط به شناخت و تصدیق مطلوبیت آن است؛ امّا چون اكثریت كمال حقیقی را نمی‏شناسند و لذت رسیدن به آن را درك نمی‏كنند؛ لذا در صدد آن بر نمی‏آیند. هر چند یك امر فطری است؛ امّا نیاز به بیداری و توجّه دارد و در اكثر مردم نیازم ند راهنمایی و بیدار كردن است كما این‏كه یكی از وظایف انبیاء الهی(ع) بیدار كردن فطرت آدمی است: «تا این‏كه بخواهند عهد فطری او را ادا كنند و نعمت فراموش شده او را بیادشان آورند.»(۷)
به قول حضرت امام(ره) گرچه نقشِ انسانی مفطور به توحید است امّا در اول و شروع زندگی با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نمو می‏كند و اگر انسان خود را تربیت نكند غرق در حیوانیت شده و هیچ یك از معارف الهیه در او بروز نمی‏كند و انوار فطری خاموش می‏شود.( ۸)
بنابراین انس بیشتر با مادیات و اعتبارات انسان را از فطرت الهی خود غافل می‏نماید و اثر این غفلت راه جهنّم را می‏پیماید. حال ممكن است این سؤال مطرح شود كه چرا خدای متعال این غرایز حیوانی و مادی را در نهاد آدمی قرار داده است، بطوری كه اكثریت را از هدف اصلی باز داشته است؟
در جواب به این سؤال توجّه به دو نكته در مورد كمال انسان لازم می‏باشد؛
۱) یكی این‏كه ارزش كمال انسان به اختیاری بودن آن است و سرِّ این كه می‏تواند از ملائكه سبقت گیرد همین مختار بودن در طی مسیر كمال است و لازمه‏اختیار و انتخاب، وجود راهها، كششها و انگیزه‏ها ی مختلف است و اگر آدمی فقط یك گرایش می‏داشت و آن هم كشش به سوی خدای متعال، دیگر نمی‏توانست انتخابگر باشد و حال آن‏كه خصیصه و امتیاز اصلی انسان اختیار اوست؛ بنابراین ضرورت دارد تا كششهایی در جهت مخالف عبادت و بندگی هم در او باشد تا خود یك طرف را انتخاب ن موده و حركت نماید.
۲) نكته دوم: كمال انسان تدریجی و دارای مراحل است؛ یعنی در طول زمان به تدریج باید كسب نمود مرحله به مرحله پیش رفت و در همه‏مراحل از قدرت اختیار برخوردار است تا انتخاب و طی همه مراحل آزادانه و با اراده و خواست او باشد.(۹)
با توجّه به این دو نكته راز وجود گرایش‏های طبیعی و دنیایی در نهاد آدمی آشكار می‏گردد؛ زیرا فرض این است كه انسان انتخابگر باشد و لازمه‏آن وجود كششهای متفاوت است تا راهها متعدد گردد. همچنین رسیدن به كمال تدریجی در اثر گذشت زمان است؛ لذا اول انسان باید بتو اند در این دنیا چند صباحی روزگار بگذراند تا زمینه تكامل او فراهم گردد و زندگی دنیایی نیازمند اسباب، وسایل و شرایط ویژه‏ای است. غرایز و میل‏های طبیعی انگیزه‏هایی هستند برای تهیه و فراهم نمودن این اسباب و وسایل؛ لذا وجود آنها برای ادامه‏حیات ضروری است؛ و ب دون آنها حیاتی نخواهد بود تا انسان در سایه آن راه خود را انتخاب نماید. بعلاوه این میل‏ها زمینه‏ساز امتحان آدمی نیز می‏باشد.
پس گرایش‏های انسان را می‏توان به دو شاخه كلی تقسیم نمود:
۱) یكی برای حفظ موجودیت و زندگی انسان در دنیا،
۲) دومی برای كسب كمال و طیِ مسیرِ اصلی. غایت اولی بقاء انسان در دنیا و غایت دومی رسیدن به كمال و رحمت بی‏كران الهی است.
شاخه‏اول خود به خود به فعلیّت می‏رسد امّا قسم دوم نیازمند توجّه، تقویت و به فعلیت رساندن است. عده‏ای در اثر اشتغال زیاد به قسم اول، از قسم دوم غافل مانده و از كمال و رحمت محروم می‏گردند در نتیجه روانه جهنّم می‏شوند.
ب) امتحان‏
دسته‏دوم از آیات قرآن‏كریم فلسفه خلقت انسان را امتحان و ابتلاء بیان می‏فرماید:
«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِٔ أَیَّامٍ وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَآءِ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛(۱۰) و او كسی است كه آسمان‏ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش(و حكومت) او بر آب قرار داشت تا (بخا طر اینكه) شما را بیازماید كه كدام‏یك از حیث عمل بهترین هستید».
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَوهَٔ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور؛(۱۱) كسی كه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید كه كدامین عمل بهتری دارید و او شكست‏ناپذیر و بخشنده است».
در این دو آیه علت آفرینش امتحان انسان‏ها بیان شده است. حتی قرآن‏كریم نعمات و زیبایی‏های زمینی را هم بخاطر امتحان خلق فرموده است كما اینكه می‏فرماید:
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَهًٔ لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛(۱۲) همانا ما هر آنچه بر روی زمین است آرایش و زینتی برای آن قرار دادیم تا انسان‏ها را بیازماییم كه كدام یك بهترین عمل را دارند.»● منظور از امتحان چیست؟
منظور از ابتلاء و بلاء همان امتحان و آزمون است(۱۳)، و امتحان گاه به خیر است و گاه به شر و مصیبت و هر آنچه خدای متعال با آن بندگان خود را آزمایش كند بلاء خواهد بود و امتحان حضرت حق یعنی همین امتیاز واقعی بشر از یكدیگر است؛ پس نتیجه آزمایش الهی جدا شدن شق ی از سعید است.(۱۴)
غرض از امتحان چند چیز می‏تواند باشد:
یكی اینكه برای كسب علم و رفع جهل باشد؛ یعنی امتحان گیرنده می‏خواهد بوسیله امتحان كسب آگاهی نماید. این غرض در مورد امتحان الهی صادق نیست؛ زیرا عالم به همه چیز است و نیازی به كسب علم ندارد؛ «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمُ بِذَا تِ الصُّدُور؛(۱۵) همانا خدا به راز درون سینه‏ها داناست». «یَعْلَمُ خَآنَهَٔ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُور؛(۱۶) خیانت چشم‏ها و آنچه دل‏ها پنهان می‏دارند، می‏داند». گاهی هم امتحان برای رفع جهل نبوده بلكه برای تقویت و به فعلیت رساندن استعداد است؛ یعنی امتحان گیرنده می‏خواهد به این وسیله قوه و استعدادهای نهفته را به فعلیت رسانده و آشكار نماید؛ بنابراین می‏توان گفت اصل آزمایش، فراهم نمودن زمینه برای افعال اختیاری است تا آن‏چه پنهان است آشكار گردد و استعداد پرورش یابد؛ یعنی امتحان زمینه‏ای می‏شود برای ا ز قوه به فعل رساندن و تكمیل نمودن. خداوند كه به وسیله بلاها و سختی‏ها انسان‏ها را امتحان می‏كند برای این است كه در پرتو بلایا هر كسی را به كمالی كه لایق آن است برساند و هر یك از این مسائل جنبه‏ای از فرد را می‏سازد. ابتلائات الهی تمریناتی برای پرورش و تقو یت روح آدمی است. لذا كسانی كه استعداد ظرفیت و توان بیشتری دارند سهم بیشتری از بلایا را دارند.
هر كه در این بزم مقرّبتر است‏
جام بلا بیشترش می‏دهند
بنابراین دنیا همچون مدرسه و باشگاهی، گذرگاه آموزشی و پرورشی است نه اقامتگاه ابدی و التذاذی؛ لذا هر اندازه انسان در این سرای به دنبال لذات و خوشگذرانی باشد به همان مقدار از هدف اصلی و كمال حقیقی دور خواهد ماند و در مقابل تحمل سختی‏ها بخاطر خدا سعادت انسا ن را در بر خواهد داشت.
طبق آیات و احادیثی كه بیان شد امتحان و آزمایش علت آفرینش می‏باشد؛ امّا همانطور كه در فصل اول گذشت علت آفرینش فقط عبادت حضرت حق بیان شد. این آیات و روایات چگونه با حصر آیه‏شریفه«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون»(۱۷) قابل جمع است؟
امتحان جزئی از عبادت و اطاعت است؛ معیار سنجش و ملاك ارتقاء و عبور از مراحل مختلف تعبّد و بندگی امتحان و ابتلاء است. با امتحان میزان تعبّد مشخّص و نمایان می‏شود و امتحان‏های كوچكتر انسان را برای امتحان‏های سخت‏تر و مراحل بالاتر طاعت آماده و مستعد می‏كند. همانطور كه در فصل قبل بیان شد منظور از عبادت در آیه شریفه‏فرمانبرداری و انقیاد همراه با خضوع است و دارای مراحل و مراتبی است و تسلیم و انقیاد در برابر قضای الهی و امتحانات سخت نشانه مراحل بالای طاعت و بندگی است.
بنابراین امتحان هم نمی‏تواند علت نهایی آفرینش باشد و همچون عبادت وسیله و مقدمه‏كمال می‏باشد.
ج) خلافت و جانشینی‏
از آیات مربوط به خلافت آدم در سوره‏مباركه‏بقره چنین بدست می‏آید كه غرض از خلقت انسان خلافت و جانشینی خدای متعال است و چون خدای سبحان می‏خواست جانشینی در زمین داشته باشد انسان را آفرید «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائكَهِٔ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْض ِ خَلِیفَهًٔ قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِكُ الدِّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُون؛(۱۸) و هنگامی كه پروردگارت به ملائكه فرمود همانا من در زمین جانشینی قرار می‏دهم (ق رار دهنده‏ام) گفتند: آیا در زمینی كه كسی كه در آن فساد می‏كند و خون می‏ریزد قرار می‏دهی؟ و حال آنكه ما تسبیح و حمد و تقدیس تو می‏كنیم. فرمود همانا من چیزی را كه شما نمی‏دانید می‏دانم».
بنابراین آیه‏شریفه فلسفه آفرینش انسان جانشینی خداست و چون خدا می‏خواست خلیفه‏ای داشته باشد آدم را خلق فرمود.
این آیات دلالتی بر انحصار خلافت بر حضرت آدم ندارد بلكه جمله «اَتجعل فیها من یفسد فیها...» دلالت می‏كند كه خلافت منحصر در آدم علیه‏السلام نیست؛ زیرا او معصوم بود و جا داشت خداوند بفرماید: آدم خونریزی و افساد نمی‏كند در حالی كه خداوند افساد انسان را رد نك رد پس خلافت منحصر در حضرت آدم نیست. البته این بدین معنی نیست كه همه‏انسان‏ها، بالفعل خلیفه خدا باشند بلكه نوع انسان امكان و استعداد خلافت را دارد و با كسب ملاكات خلافت به چنین مقامی نایل می‏شود واین ملاك آراستگی به علم اسماء است و كسانی كه از آن بی‏بهره‏ اند از خلافت الهی محروم و بی‏نصیب هستند.
همچنین بیان مطالب در قالب جمله اسمیه «انّی جاعلٌ» نشانه‏استمرار است و این دلالت می‏كند كه خلافت مقطعی و مختص حضرت آدم نبوده است بلكه استمرار دارد و تا وقتی كه زمین و نظامی هست خلیفه‏خدا هم وجود دارد.
حال این سؤال مطرح می‏شود كه چرا خدا خواست خلیفه‏ای داشته باشد؟ مگر او از زمین غایب است كه بخواهد دیگری به جای او در غیاب او جانشینی نماید؟
جواب این است كه او بر همه چیز محیط است(۱۹) و همه جا حضور دارد(۲۰) و نزدیكترین چیز است(۲۱) بنابراین غیبتی مطرح نیست بلكه مشیت الهی بر این تعلق گرفته است مخلوقی داشته باشد كه با اراده و اختیار خود در سایه علم و تعبّد، اسماء و صفات الهی را در خود پیاده نما ید و اراده و خواست خود را در اراده حضرت حق فانی كند و متصل به دریای بی‏كران الهی گردد و كارهای خدایی كند(۲۲) و خدای سبحان به مقتضای كرم و رحمت خود خواسته است از قدرت و كمال بی‏نهایت خود به دیگران نیز عطا فرماید و خلافت الهی نیز گامی در جهت تكامل است و مرتبه‏برتری از سلوك است.(۲۳)
عبادت و ابتلاء و امتحان انسان را به خلافت الهی سوق می‏دهد و متعبدترین، صابرترین و با ظرافت‏ترین‏ها به مراتب و مراحل بالای خلافت الهی بار می‏یابند همچون انبیاء، اولیاء و اوصیاء(ع).
این كه در برخی روایات، حضرات معصومین(ع) علت خلقت بیان شده‏اند به خاطر این است كه آن‏ها بهترین امتحان‏ها را می‏دهند و عالی‏ترین و كامل‏ترین عبادت از آن‏ها صادر می‏شود و لذا به معنای واقعی كلمه خلیفهٔاللَّه و جانشینان تام حضرت حق هستند.
خلافت هر چند نتیجه و اثر عبادت و امتحان است امّا نمی‏تواند غایت نهایی باشد چون در مورد غایت نهایی «چرا» جا ندارد؛ امّا در مورد خلافت نمی‏توان سؤال كرد چرا خدا می‏خواست خلیفه داشته باشد؟ جواب این است كه رحمت و فیاصیّت الهی كه عین ذات اوست اقتضا دارد كه خ دا بیشترین لطف و عنایت را داشته باشد و مقام خلافت عنایت رحمانی است. اینكه در سوره‏مباركه‏هود می‏فرماید: «إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُم ...»(۲۴) ،استفاده می‏شود مشمول رحمت الهی شدن علت خلقت است و این را می‏توان غایت‏الغایات گرفت. بنابرا ین رحمانیت حضرت حق علت خلقت انسان است و انسان مادامی كه در جهت كسب رحمت الهی قدم بر می‏دارد در راستای فلسفه خلقت گام بر می‏دارد. در غیر این صورت در گمراهی و خسران است. ● خلاصه و نتیجه:
خلاصه اینكه تنها علت مقدمی و طریقیِ خلقت، عبادت و طاعت است و امتحان جزئی از طاعت و محك سنجش و ارتقای آن است و بهره‏مندی از مقام خلافت در سایه‏كسب اسماء الهی و تخلق به صفات خدایی است و انسان به مقداری كه بینش و رفتار و گرایشش خدایی شود به همان مقدار از خلافت الهی بهره‏مند خواهد شد و تنها راه رسیدن به آن، مسیر مستقیم بندگی است و غایت هر سه رسیدن به رحمت الهی است بنابراین برخورداری از رحمت، فلسفه آفرینش انسان است و هر چه انسان در طریق بندگی و تقرب به خدای سبحان قدم بر می‏دارد استعداد بیشتری برای كسب رحمت و فیض الهی پیدا می‏كند و افاضه‏فیض و عنایت رحمت، مقتضای صفات كمالی ذاتی الهی است و علت و راز هستی به خود خدای متعال بر می‏گردد. «وَ أَنَّ إِلَی‏ رَبِّكَ الْمُنتَهَی‏»(۲۵)، «وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور»(۲۶)، «وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ كُ لُّه»(۲۷)
مرتضی موحّدی‏
فهرست منابع‏
قرآن‏كریم(۱)، نهج البلاغه(۲) پی‏نوشت‏ها: ۱. «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَهٌٔ لِّلْمُؤْمِنِین» (سوره اسراء، آیه ۸۲).
۲. مفردات راغب اصفهانی: «العبودیهُٔ و اظهار التَّذلُّلِ و العِبادَهُٔ اَبْلَغ مِنْها لِاَنَّها غایَهُٔ التَّذَلُّل».
۳. ترجمه از نویسنده است.
۴. «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» (سوره ذاریات، آیه ۵۶).
۵. سوره یس، آیه ۶۱.
۶. سوره روم، آیه ۲۹.
۷. نهج‏البلاغه، خطبه‏اول.
۸. ر.ك: چهل حدیث، حضرت امام(ره)، صص ۱۶۷ - ۱۷۰.
۹. ر.ك: خودشناسی برای خود سازی، مصباح یزدی، محمد تقی، صص ۶۴ و ۶۵.
۱۰. سوره هود، آیه ۷.
۱۱. سوره ملك، آیه ۲.
۱۲. سوره كهف، آیه ۷.
۱۳. صحاح اللغه: «البلاء و الاختبار یكون بالخیر و الشَّر».
۱۴. ر.ك: چهل حدیث حضرت امام(ره)، حدیث ۱۵.
۱۵. سوره آل‏عمران،آیه ۱۱۹، سوره مائده، آیه ۷، سوره لقمان، آیه ۲۳).
۱۶. سوره غافر، آیه ۱۹.
۱۷. سوره ذاریات، آیه ۵۶.
۱۸. سوره بقره، آیه ۳۰.
۱۹. «أَلَآ إِنَّهُ بِكُلِ‏ّ شَیْ‏ءٍ مُّحِیط» فصلت/ ۵۴.
۲۰. «هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُم» حدید/ ۴
. ۲۱. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید»، «فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه»بقره/ ۱۱۵
. ۲۲. كما اینكه در حدیث قدسی می‏خوانیم: «یابن آدم! انا غنی لا افتقر اطعنی فی ما امرتك اجعلك غنیاً لاتفتقر یابن آدم انا حی لااموت اطعنی فیما امرتك اجعلك حیاً لاتموت یابن آدم انا اقول للشی‏ءِ كن فیكون اطعنی فی ما امرتك اجعلك تقول للشی‏ءِ كن فیكون» (عُدهٔالدّ اعی، ابن فهد، ص ۲۹۱).
۲۳. ر.ك: صورت و سیرت انسان در قرآن، جوادی آملی، عبداللَّه، صص ۲۸۶ الی ۲۹۲
. ۲۴. سوره هود، آیه ۱۱۹.
۲۵. سوره نجم، آیه ۴۲.
۲۶. سوره‏بقره، آیه ۲۱۰.
۲۷. سوره هود، آیه ۱۲۳.
۲۸. از ترجمه‏های آقایان مكارم شیرازی، مجتبوی، فولادوند، خرمشاهی، فیض الاسلام و الهی‏قمشه‏ای استفاده شد.
۲۹. از ترجمه و شرح‏های آقایان فیض‏الاسلام، شهیدی استفاده شد.
منبع : مرکز فرهنگ و معارف قرآن


همچنین مشاهده کنید