دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
پرورش تفکر خلاق و تقویت آزاداندیشی؛ بستری مناسب در راستای تولید علم
در آستانه هزارهٔ سوم میلادی، فرآیند تغییر و تحول مستمر و پرشتاب از عمدهترین جریانهای حاكم بر حیات بشری و از مهمترین مشخصات بارز آن به شمار میرود تا آنجا كه در عصر حاضر، عنصر «پیچیدگی» به عنوان بارزترین ویژگی جهان امروز، جایگاه خود را روز به روز مستحكمتر مینماید.
در این میان پرورش روحیه خلاق - كه اساس و بسترساز تغییر، تحول و دگرگونی است - نقش بسیار بنیادین و تعیینكنندهای ایفا نموده و لذا برای رویارویی با این شرایط پیچیده ونیز موقعیتها و فرصتهای ایجاد شده، نیازمند تقویت روح خلاق در بین اندیشمندان جامعه میباشیم.
آنچه مسلم است فرایند تولید علم و ایجاد توسعه علمی- كه خود به عنوان زیربنایی برای توسعه در سایر بخشها است- نیازمند وجود بستری مناسب بوده و در این رابطه تقویت تفكر خلاق میتواند از طریق تولید ایدههای خام، چرخ تولید علم را به حركت درآورد.
در این رابطه اعتقاد اندیشمندان عرصه روانشناسی بر این باور است كه تفكر خلاق از نوع تفكر واگرا میباشد. این نوع تفكر بر خلاف تفكر همگرا منجر به تولید ایدههای متعدد و متنوعی گردیده و در بطن خود مقولههایی نظیر آزادی و روانی فكر، انعطافپذیری و همچنین ابتكار در عمل را شامل میگردد. (Guilford, ۱۹۹۶)
از سوی دیگر نهضت پرورش و توسعه خلاقیت در كشورهای مختلف، بویژه كشورهای توسعهیافته جهان با سرعت و شتاب فزایندهای در حال رشد و گسترش میباشد. لذا از آنجا كه كشور ما نیز به عنوان یكی از ممالك در حال توسعه نیازمند وجود نخبگان علمی میباشد؛ میبایستی در راستای دستیابی به توسعه در معنای عام و توسعهٔ علمی در معنای خاص، به سرمایهگذاری در امور زیربنایی از جمله آموزشوپرورش و نیز آموزش عالی - به منظور تربیت نسلی خلاق و نوآور - توجه بیشتری نماید.
تأكید در این زمینه بدین دلیل میباشد كه امر توسعه و نوینسازی جامعه به منظور ترسیم آینده یی نو و روشن، مستلزم ایجاد روح خلاق و نوآور در نسل جوان بوده و از آنجا كه خلاقیت امری توسعهپذیر میباشد (همه افراد از توانایی خلاقیت با سطوحی متفاوت برخوردارند)، تلاش سازنده در این زمینه میتواند آینده كشور را تضمین نماید.
ازاین رو مقالهٔ حاضر در راستای تحقق پیام مقام معظم رهبری مبنی بر نهضت تولید علم، جنبش نرمافزاری و آزاداندیشی و با تأكیدات ایشان در زمینه توجه به پرورش و شكوفایی استعدادها، تشویق ایدههای خلاق و نو و تقویت توان علمی كشور و همچنین با هدف بررسی چالشها و موانع فراروی بسط خلاقیت در جریان برنامهها و چشماندازهای توسعه كشور به بررسی توصیفی - تحلیلی جایگاه تفكر خلاق به عنوان بستری مناسب در زمینهٔ ایجاد توسعهٔ علمی در كشور پرداخته و در ادامهٔ بحث نیز با بهرهگیری از مفاهیم و رویكردهای نظری و تجربی، پتانسیلها و ظرفیتهای جامعه را در این زمینه مورد كنكاش قرار میدهد.
۱) بیان مسأله:
بیشك خلاقیت در حیات فردی و اجتماعی انسان جایگاه بسیار ویژهای دارد، چنان كه تمام دستاوردها و تمدن بشری از آغاز تاكنون و نیز در آینده محصول و رهآورد خلاقیت است. تاریخ علوم و فنون به واقع تاریخ خلاقیت انسان است و با نگرشی بر سیر پرفراز و نشیب تحول و رشد و توسعه آن، نهایت اهمیت این موضوع به وضوح مشخص میشود. در عصر امروز اهیمت فوقالعاده و ضرورت حیاتی خلاقیت بطور فزاینده و شتابانی در حال افزایش است و تمامی ابعاد و جنبههای زندگی انسان را به طور كامل در سیطرهٔ خود دارد.
خلاقیتهای علمی، فنی، صنعتی، هنری، سازمانی، اجتماعی و بسیاری دیگر زمینههای گسترده خلاقیت از اركان زندگی مادی و معنوی انسان و رمز استمرار، رشد و شكوفایی و تعالی اوست، از این رو «فناوری خلاقیت» به مثابه یك فناوری ـ نرمافزاری حیاتی و راهبردی شناخته و به آن توجه بسیار زیادی شده است. جامعه انسانی برای حركت رو به آینده خود و حل انبوه مسائل و مشكلات دائمی خویش، دیدگان خود را به فناوری خلاقیت معطوف كرده است.(گلستانهاشمی، ۱۳۸۰)
فناوری خلاقیت، دستاورد جمعی پژوهشها و تجربههای دانشمندان و صاحبنظران مختلف در حوزههای علمی گوناگون نظیر علوم انسانی، فنی و مهندسی و علوم تجربی و دیگر شاخههای علمی است و به منزله یك زمینه علمی تخصصی- كاربردی، دربرگیرنده مجموعه اصول، مبانی، روشها و فنون برای رشد و توسعه فرایندهای خلاقیت است.
از این رو با توجه به اینكه در جهان امروز علم و فناوری بازیگر اصلی اقتصاد و سیاست جهانی شده است كه چرخه تكاملی توسعه، توسعه اقتصادی در توسعه بخش تولید تجلی مییابد و توسعه تولید نیز بدون پیشرفت در علم و فناوری (توسعه علمی) قابل حصول نیست و این خود به پیشرفت در تحقیق و نوآوری نیاز دارد كه زاییده می خلاق اندیشمندان جامعه است. و این خود به پیشرفت در تحقیق و نوآوری نیاز دارد كه زاییده ذهن خلاق اندیشمندان جامعه است.
آنچه مسلم است در فرایند تولید علم و ایجاد توسعه علمی، اهمیت ركن «منابع انسانی» بر كسی پوشیده نیست چرا كه انسان در واقع ـ هم بعنوان وسیله و هم بعنوان هدف ـ اصلی ترین نرم افزار این حركت (جنبش تولید علم) به حساب آمده و در این میان خلاقیت میتواند در نقش یك تسهیلگر(facilitator)، بستری را فراهم سازد تا نهال «تولید علم» قادر باشد بر روی آن رشد نماید.
به نظر میآید در كشور ما طی سالهای اخیر، نهادهایی مانند آموزش و پرورش، دانشگاهها و موسسات آموزش عالی ـ كه مراكز اصلی تولید علم بشمار میروند ـ در ایجاد و احیای بستر مناسب مذكور تا حدودی ناتوان بودهاند. اختصاص سهم تنها ۲/۰ درصد از تولید علم دنیا برای كشورمان موید این مطلب میباشد. بیشك نمیبایست این مسایل را جزئی قلمداد نموده و ضروریست تا چالشهای اساسی موجود در ایفای نقش و جایگاه واقعی این مراكز را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. بنابراین سؤال اصلی كه این تحقیق در پی پاسخگویی بر آن میباشد عبارت است از اینكه نقش تفكر خلاق در توسعه علمی كشور چگونه قابل تبیین و تحلیل میباشد و نیز عوامل و راهكارهای مؤثر به منظور تفكر خلاق و تقویت آزاد اندیشی در راستای توسعه علمی كشور كدامند؟
۲) اهمیت و ضرورت مسأله:
شاید در هیچ دورهای از تاریخ بشر، نیاز به استفاده از خلاقیت تا بدین حد احساس نگردیده باشد. در نظامهای مدیریت نوین امروزی، از خلاقیت نه تنها به عنوان رمز موفقیت سازمانها بلكه به مثابه شرط بقاء آنها یاد میگردد و تأكید براین موضوع تا حدی است كه در مغرب زمین، عدم وجود خلاقیت در یك سازمان را مصادف با مرگ آن سازمان به حساب میآورند. (صمدآقایی، ۱۳۸۳)
ما هم اكنون در آستانه عصر شتابندگی تاریخ هستیم و تحولات در عرصههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیار سریع و فزآینده است. در این تحولات، علم و فناوری و توسعه انسانی بیش از هر زمانی هویت یافته است. علم و نوآوری مبتنی بر دانش بسیار بیشتر از منابع فیزیكی، پایه و اساس فناوری آینده را تشكیل خواهد داد، مشروط بر آن كه در جهت توسعه سرمایه انسانی و بهرهگیری از آن اقدام شود. در واقع علم سرشتی پویا و خلاق دارد و هر روز از طریق استمرار، تراكم، با انقلاب شناختی دنیای جدیدی را كشف و ابزارهای نوینی را خلق میكند. از سوی دیگر نیاز اساسی توسعه علم، شكلگیری جامعه علمی است كه فضای هنجاری آن، این توانایی را منتقل كند كه اعضای آن در عین احساس تعلق جامعه علمی، خلاقیتهای خود را بروز داده و توسعه علمی را میسر سازند. لذا بكارگیری روشهای آموزش نوین و مبتنی بر افزایش زمینههای تفكر خلاق از ضروریات نظام آموزشی هر كشوری محسوب میشود. (معین، ۱۳۸۱)
امروزه سازمانها و بنگاههای اقتصادی كوچك و بزرگ در كشورهای صنعتی بدون خلاقیت مستمر، سریع و بموقع، محكوم به فنا هستند. مدیران در دنیای امروزی میبایست قطعات پازلی را كامل نمایند كه در آن هیچ ترتیب منظمی ـ كه از قبل قابل پیشبینی باشد ـ صدق نمیكند. مسلماً داشتن كاركنان خلاق در این سازمانها نه تنها رمز موفقیت بلكه در واقع شرط بقا آنها بشمار میرود. آری اگر به دقت به صدای نبض بازار گوش دهیم ضرورت خلاقیت را بعنوان یك حكم دیكته شده به وضوح میشنویم.
متأسفانه با وجود چنین ضرورتی، هنوز بطور رسمی حتی یك واحد درسی در مدارس و دانشگاههای كشور با این موضوع تدریس نمیشود. این در حالی است كه همان آموزشهای دیگری هم كه در این موسسات ارایه میگردد بگونهای است كه بدون تعمد باعث از بین رفتن قوه خلاق فراگیرنده میشود. نتیجه آنكه فارغ التحصیلان با همه تخصصی كه در دوران تحصیل خود فرا میگیرند، قادر نیستند در بازار كار و رقابت حرف تازهای برای گفتن داشته باشند و بالطبع طبق فرمول جدید موفقیت «چارلز هندی» محكوم به شكست هستند. (صمدآقایی، ۱۳۸۳)
در این راستا نظامهای آموزشی كشورهای پیشرفته سالهاست كه سیاستهای آموزشی مبتنی بر تفكر همگرا (متكی بر محفوظات صرف و دروس نظری) را كنار گذاشته و به رویكرد آموزشی تفكر واگرا یا خلاق پرداختهاند. بنابراین شایسته است كه امكان رشد و شكوفایی استعداد فراگیران به صورت همه جانبه از طریق تفكر خلاق در تمامی نظامهای آموزشی كشورهای در حال توسعه بویژه كشورمان (آموزش و پرورش، دانشگاهها و مراكز آموزش عالی) فراهم گردد.(پورسعید، ۱۳۸۰)
۳) ادبیات نظری تحقیق
۳-۱) خلاقیت ـ تعاریف و مفاهیم:
درسالهای گذشته عقیده بر این بود كه خلاقیت یك موهبت الهی است كه تنها در اختیار عدهای معدود از انسانها قرار دارد و دیگران از آن بیبهرهاند، همین افراد خاص كه دارای خلاقیت هستند در شرایط مختلف آن را از خود بروز میدهند و همین افراد هستند كه به اختراع و اكتشاف نائل میشوند. ولی امروزه دانشمندان و متخصصان تعلیم و تربیت به این نكته پی بردهاند كه خلاقیت خصیصهای نیست كه تنها در اختیار معدودی از افراد قرار گرفته باشد، بلكه همهٔ انسانها از خلاقیت بهرهمند هستند. ولی امكان بروز و میزان رشد آن در افراد متفاوت است. بنابراین میتوان خلاقیت را در همهی افراد پرورش داد و به رشد و مشكوفایی آن در انسانها كمك كرد. (آرمند، ۱۳۷۳)
از خلاقیت تعاریف گوناگونی شده است و از واژههایی است كه مورد توجه روان شناسان، فلاسفه، دانشمندان علوم اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و ... میباشد. در فرهنگ لغت عمید ابداع یا آفرینش به معنای چیزی نوآوردن یا كاری تازه كردن آمده است. در فرهنگ لغت آكسفورد، خلاقیت به عنوان قدرت آفرینندگی تعریف شده است. كه این قدرت منوط به هوش و توانایی تخیل است و سرانجام این كه در فرهنگ لغت روانشناسی، خلاقیت یك فرآیند روانی فرض شده است. در این تعریف، خلاقیت به حل كردن، ایدهسازی مفهوم سازی، اشكال هنری، نظریهها یا تولیداتی منجر میشود كه یگانه بوده و بدیع هستند. (شعارینژاد، ۱۳۷۴)
به لحاظ مفهوم با گذشت سالها مطالعه و تحقیق دربارهی خلاقیت، هنوز روانشناسان و متخصصان آموزش و پرورش نتوانستهاند تعریف جامعی از خلاقیت بدست آورند كه مورد قبول اكثر و دستاندركاران باشد. با این وجود تعاریف متعددی از خلاقیت ذكر شده كه در ذیل به چند مورد آنها اشاره میكنیم:
آبراهام مازلو در توصیف خلاقیت گفته است كه این صفت یك ویژگی اساسی سرشت عادی انسان است، توانایی بالقوهای كه در بدو تولد به همه انسانها داده شده است و اكثر انسانها این خصیصه را در طول دوران فرهنگپذیری خود از دست میدهند. اما عده كمی از افراد ظاهراً این شیوهٔ تازه را حفظ میكنند و یا اگر آن را همچون اكثر مردم از دست داده باشند بعدها در طول زندگی آن را بازمییابند. (منطقی، ۱۳۸۰)
ورنون خلاقیت را بدینگونه تعریف میكند: توانایی شخص در ایجاد ایدهها، نظریهها، بینشها یا اشیایی جدید و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینهها كه به وسیله متخصصان به عنوان پدیدهای ابتكاری شناخته شود و از لحاظ علمی، زیباشناسی، تكنوولژیكی و اجتماعی باارزش قلمداد گردد. (Vernon,۲۰۰۲)
نهایتاً اینكه گیلفورد نیز خلاقیت را نوعی توانایی فكری دانسته است و تفكر خلاق كه منجر به خلاقیت میشود را یكی از انواع تفكر واگرا میداند. (Guilford, ۱۹۹۶)با بررسی تعاریف فوق میبینیم كه در اغلب این تعریفها، خلاقیت به عنوان نوعی توانایی تلفیق ایدهها به شیوهای منحصر به فرد برای برقراری ارتباط غیرمعمول بین ایدههای مختلف قلمداده شده است. بنابراین به منظور شناخت هرچه بیشتر افراد خلاق و نیز چگونگی نظر آنان بهتر است كه به ذكر ویژگیهای این افراد از دیدگاه پژوهشگران بپردازیم. برخی از ویژگیهای بارز این طیف در قالب سه مقوله ذهنی، عاطفی و اجتماعی به شرح ذیل میباشد:
الف) ابعاد ذهنی:
۱) كنجكاوی شدید همراه با بینش تجربی
۲) تمركز حواس و استمرار اندیشیدن پس از درك مطلب
۳) سیالی یا استعداد تولید ایدههای فراوان
۴) ابتكار یا اصالتجویی یعنی استعداد تولید ایدههای بدیع و غیرمعمول
۵) انعطافپذیری به صورت تولید ایدهها یا روشهای گوناگون و آزمون راههای مختلف اندیشیدن
۶) استقلال فكر و عمل
۷) روحیهی انتقادی
۸) قدرت تخیل و تجسم بالا
۹) علاقه شدید به آزمایش و پژوهش
۱۰) دقت و حساسیت نسبت به حیطه و توجه به جزئیات.
ب) ابعاد عاطفی:
۱) شهامت و خاطرهجویی
۲) آرامش و آسودگی خیال
۳) علاقه به سادگی و بیتكلف نبودن
۴) اعتماد به نفس و احترام به خود
۵) دلگرمی مداوم به آینده
۶) شوخطبعی
۷) توانایی برقرار كردن روابط عمیق و صمیمانه با دیگران.
ج) ابعاد اجتماعی:
۱) پیشقدمی در قبول رویارویی با مسایل
۲) مسئولیتپذیری و توانایی سازماندهی فعالیتهای گوناگون
۳) قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان افراد نسبت به خود
۴) عدم تشابه و همرنگی با دیگران. (انصاریجعفری، ۱۳۷۶)
۳-۲) خلاقیت ـ نظریهها:
بررسی خصوصیات افراد خلاق از بعد ذهنی اینگونه مینماید كه آنان به دنبال كنجكاوی شدید همراه با بینش تجربی، تأكید فراوانی بر آزادی فكر و انعطافپذیری داشته و ضمن تمركز بر ایدههای بدیع و غیرعادی، توجه به جزئیات را مد نظر قرار میدهند. از این رو با وجود تئوریها و نظریات بسیاری كه در این عرصه ارائه گردیده است، به نظر میآید چارچوب فكری گیلفورد در رابطه با تفكر واگرا، انعكاس بسیار خوبی از خصوصیات ذكر شده را به نمایش گذاشته است. گیلفورد و همكارانش مصمم بودند تا فرضیه خود راجع به اینكه مهمترین عامل در هوش، قابلیت تفكر خلاق است را ثابت نمایند. آنها از هوش مدلی سه بعدی بنام ”ساختمان استعداد“ ارائه نمودند و اعتقاد داشتند ۱۲۰ عامل هوشی است كه میبایست همگی اندازهگیری شوند و آنچه تا كنون اندازه گیری می شده استعداد همگرا بوده و نه استعداد واگرا. (منبع پیشین)
گیلفورد برای خلاقیت بیشتر به تفكر واگرا اهمیت میدهد. وی اظهار میدارد كه بین تفكر همگرا و واگرا خصوصیات مشتركی نظیر اطلاعات قبلی وجود دارد و تفاوت بارز آنها موقع حل مسأله ظاهر میشود. تفكر همگرا در جهت یك راهحل صحیح كه بوسیلهٔ وقایع تعیین شده است هدایت میشود، ولی تفكر واگرا كه مترادف با تفكر خلاق میباشد؛ تفكری است كه در جهات مختلف سوق پیدا میكند. چنین طرز تفكری كمتر به حقایق محدود میشود و تغییر جهت را در حل مسأله مجاز دانسته و درپی راهحلهای متفاوت میباشد. بنابراین نظر كسی دارای تفكر واگرا است كه بتواند با سیالی، انعطافپذیری، ابتكار و توضیح بیشتر و مطلوبتر فكر كند. (همزهای، ۱۳۸۱)
در تكمیل این نظریه، امروزه تفكر خلاق را معجونی از تفكرهای واگرا، كلنگر، انتقادی و اجرایی میدانند كه پروفسور ”ادوارد دیبونو “ آنرا تحت عنوان تفكر جانبی معرفی نموده است. این نوع تفكر در مقابل تفكر عمودی(منطقی) قرار میگیرد. البته در برخورد با مسائل، تلفیقی از دو رویكرد میتواند بهترین نتیجه را بهمراه داشته باشد به شرط آنكه بدانیم در هر مرحله استفاده از كدام یك راهگشاتر میباشد. (صمدآقایی، ۱۳۸۳ با كمی تصرف)
۳-۳) تفكر خلاق و آزاداندیشی:
از ویژگیهای بارز انسان و محور حیات او قدرت اندیشه و عالیترین و پیچیدهترین جلوه اندیشه انسان، تفكر خلاق است. هر چند توانایی تفكر خلاق به طور بالقوه و به نحو فطری در انسان به ودیعه نهاده شده اما ظهورش مستلزم پرورش آن است. تورنس معتقد است كه انسان برای بقا به توسعه قدرت خلاق و استفاده صحیح از آن نیاز دارد. در واقع خلاقیت بشر مهمترین سلاح اوست. بنابراین بقا و رشد هر جامعهای به میزان توجهی كه برای ظهور و گسترش این توانایی به عمل میآورد و همچنین تعلیم و تربیت افراد مستعد و خلاق كه ارزشمندترین گنجینههای منابع انسانی هستند؛ بستگی دارد. (حسینی، ۱۳۸۰)
به اعتقاد اندیشمندان عرصه روانشناسی، تفكر خلاق از نوع تفكر واگرا میباشد. این نوع تفكر بر خلاف تفكر همگرا منجر به تولید ایدههای متعدد و متنوعی گردیده و در بطن خود مقولههایی نظیر آزادی و روانی فكر، انعطافپذیری و همچنین ابتكار در عمل را شامل میگردد. (Guilford,۱۹۹۶)
مطابق دیاگرام (۱) این نوع تفكر قادر است از طریق ایجاد بستری مناسب، روحیه كارآفرینی در افراد را تقویت نموده تا آنان بتوانند در محیطی آرام و با فراغت خیال، به تولید ایدههای خام (Data) بپردازند. این ایدههای متنوع و متعدد میتوانند در طی فرایندی ساماندهی گردیده(Information) و پس از پردازشهای نهایی منجر به تولید علم(Knowledge) گردند. گیلفورد اعتقاد دارد تفكر همگرا تمركز بر یك پاسخ صحیح را به همراه دارد و لذا درطی مراحل انتهایی (پردازش اطلاعات حاصله) بر خلاف مراحل نخستین، تفكر قالب از نوع همگرا میباشد.
متأسفانه نظامهای آموزشی در كشور ما هیچگاه سعی نكردند با ایجاد این شیوه تفكر، راه را بر تولید اینگونه ایدهها هموار سازند. این در حالی است كه جامعه رو به رشد ما بیش از پیش به وجود افراد خلاق و مبتكر و آزاداندیش نیازمند است، چرا كه شناخت و پرورش تواناییهای بالقوه این افراد موجب باروری چرخهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی كشور میشود. (حسینی، ۱۳۸۰)
در ابعاد فرهنگی نیز ما با تفاسیر نامناسبی از واژههای «آزادی فكر»، «آزادی اندیشه» و ... همیشه آنرا معادل «رهایی از مسوولیت» قلمداد نمودهایم. در این راستا عدم شفافیت در ساختارهای حقوقی مناسب، مانع بزرگی بر سر راه توسعه علمی ایجاد نموده است. تدوین این ساختارها باعث میگردد تا نظام علمی كشور بدور از سیطره سیاست، مسلك و ایدئولوژی، بتواند با اندیشهای آزاد و نقادانه مسیر تولید علم را هموار سازد. البته زمانی محیط حقوقی ملی برای توسعه علمی مساعد میشود كه در قانون اساسی و نیز سایر قوانین و مقررات، به حق دانستن، اندیشیدن، اطلاعیافتن، دسترسی به جریان آزاد اطلاعات، حق پرسیدن، نقد كردن و آزادیفكر، عقیده، بیان، قلم، ارتباطات و انتشارات تصریح شود و جز قانونمندی مدنی و حقوقی، شرط و قید دیگری برای آن وجود نداشته باشد. (توفیقی، ۱۳۸۱)
بررسی اهداف نظام آموزشی عالی كشورهای در حال توسعه به ویژه كشور ما در عصر حاضر نشان میدهد كه هدف اساسی تربیت افرادی است كه با اتكاء به نیروهای اراده و تعقل خویش، منطقی و خلاق بیاندیشند و به جای وابستگی و استفاده از دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دیگران، مولد و خلاق در دانش و فنآوری و فرهنگ مناسب برای زندگی مستقل باشند. مستقل اندیشیدن به معنای برخورداری از آزادی در نقد و بهبود و دگرگونی آموختهها و در پایان درك این موضوع كه در عین آزادی در پندار و گفتار آن را میبایست با مسئولیت كامل در راه بهبودی خود و جامعه به كار بست. این نوع آزادی سازنده و آفریننده كه خود در نهایت آرمان اخلاقی فردی میشود، باید به گونهای آموخته شود كه آزادی سازنده، نه رهایی از مسئولیت، بلكه خود مسئولیتی در آرمانیترین شكل باشد. (همزهای، ۱۳۸۱)
۳-۴) سیر تكوین نظام آموزش عالی و خلاقیت
بررسی شواهد تاریخی نشان میدهد كه در زمان هخامنشیان، ایران باستان صاحب حوزهها و مدارس علمی بزرگی بود و علوم مختلفی مانند مهندسی آب، نجوم، فلسفه، الهیات، جغرافیا و كشاورزی در آن رشد یافته بود. در آن عصر مدارسی ویژه برای تربیت نخبگان و آموزش پزشكی وجود داشت. در عصر سامانیان و ساسانیان نیز علوم از رشدی در خور توجه برخوردار بود و بیش از حد بر فرصت آزاداندیشی و فضای تبادل فكر در مدارس عالی آن زمان تأكید میشد.
اما از نظر تاریخی سال تأسیس دارالفنون (۱۲۲۸ هـ.ش) را باید آغاز رسمی نظام نوین آموزش عالی تلقی كرد. دارالفنون ایران ۲۰ سال قبل از دارالفنون ژاپن و سه سال بعد از دارالفنون تركیه شكل گرفت. پس از تأسیس دارالفنون، تأسیس دارالمعلمین عالی، آغازی برای شكلگیری دانشگاه به معنای واقعی بود. براساس این سیره دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی با تصویب شورای ملی تأسیس شد. بنابراین با نگاهی گذرا به تاریخ گذشته این مرز و بوم درمییابیم كه توجه به حوزه علم و پژوهش از گذشته بسیار دور در این آب و خاك ریشه داشته است. اما با نوینتر شدن جوامع، بدیهی بود كه میبایست ساختارهای آموزش عالی نیز دسخوش تغییر میگردید.
در نظام آموزش عالی نوین، به سه مقوله تولید دانش (خلاقیت علمی)، انتقال دانش (آموزش) و اشاعه و نشر دانش (فناوری) توجه جدی میشود (دیاگرام۳) و با شكلگیری دانشگاه تهران و سپس سایر مراكز آموزش عالی، در عمل فقط مقوله دوم یعنی انتقال دانش (آموزش) مورد توجه قرار گرفت و دو مقوله دیگر به فراموشی سپرده شد. مطالعات نشان میدهد كه تولید دانش یا خلاقیت علمی در بین سه كاركرد فوق از جایگاه ممتازی برخوردار است كه این وظیفه اصلی دانشگاه است. در حقیقت این تولید دانش است كه امكان رشد و گسترش فناوری را فراهم میآورد.
نگاهی به این موضوع از زاویهای دیگر نشان میدهد كه حدود ۱۵۰ سال پیش در نظامهای آموزش عالی كشورهای توسعه یافته غربی، تحول عظیم روی داده و دانشگاههای غربی براساس اصول ویلیام هرمبولت، چرخشی همه جانبه به سوی آزادی علمی بوجود آورند.
براین اساس، دانشگاهها در تعیین جزئیات آموزشی و چگونگی پژوهش یا تفكر، آزادی و استقلال یافته و جامعه تنها به عنوان پشتیبان تلقی شدند یك مداخلهگر. در چنین دانشگاهی، سیاست اول، جذب متفكران و سیاست دوم فراهم آوردن امكانات پشتیبانی و تحقیقاتی در حد امكان بود، حال آنكه بررسیها نشان میدهد در كشور ما به این سیاستها كمتر توجه شده است. به عبارت دیگر دانشگاهها محلی برای جذب افراد خلاق یا پرورش آنها نبوده است.
دلیل این ادعا این است كه كشور ما از لحاظ شاخص توسعه انسانی كه پرورش خلاقیت و تفكر نیز بخشی از آن است در بین ۱۷۳ كشور، رتبه ۹۸ را در سال ۲۰۰۰ كسب كرده است. همچنین در بخش پژوهش نیز در حال حاضر در بین ۱۸۰ كشور جهان، مقام پنجاه و دوم را داراست. از سوی دیگرهم اكنون ایران به ازای هر یك میلیون نفر، ۷۰۰ پژوهشگر دارد و این در حالی است كه در انگلستان به ازای هر یك میلیون نفر ۳۶۵۰ و در آمریكا ۷۶۰۰ پژوهشگر وجود دارد. همچنین در زمینه تعداد مقالات نیز به ازای هر یك میلیون نفر در ایران ۳۵ مقاله، ژاپن ۵۰۰ مقاله، آمریكا ۷۰۸ مقاله و انگلستان ۹۵۰ مقاله ارائه میشود.
۴) نتایج و بحث
۴-۱) مؤسسات تولید علم ـ چالشها
از آن جا كه خلاقیت امری توسعهپذیر و قابل پرورش میباشد، یكی از مهمترین اهداف آموزش و پرورش رشد تفكر خلاق است. لذا در نظام آموزش و پرورش موانع مختلفی وجود دارد كه هركدام سهم زیادی در پرورش خلاقیت دارند. دانشآموزان در بدو ورود به مدرسه درمییابند كه حق هیچگونه اظهارنظری ندارند و باید اقتدار معلم را بپذیرند. اطاعت كوركورانه از قوانین آموزش، استفاده از چارچوب معین و دستورالعملهای كنترل شده در امر یادگیری، فرصت آزادی عمل را از آنها سلب میكند و بدین ترتیب دانشآموزان هرگز جرأت ابراز نظر ندارند و برای اعمال نظریات خویش احساس امنیت نمیكنند.
شیوه مبتنی بر رقابت كه در اغلب كلاسهای ما حاكم است با توجه به آن كه مبتنی بر ارزیابی و مقایسه است، به رغم انتظار معمولاً نتایج منفی به بار میآورد. مقایسه دانشآموزانی كه هركدام از توانایی و استعدادهای خاص خویش برخوردارند آنها را دچار نگرانی و احساس ناامنی میكند كه این امر از موانع اساسی در رشد خلاقیت اشخاص است. شیوههای رسمی و سنتی آموزشی و تدریس كه در كلاسهای ما به كار گرفته میشود نیز برای شكوفایی خلاقیت دانشآموزان فرصتی باقی نمیگذارد چرا كه با این شیوهها انگیزهٔ به كار به مثابه جزء اصلی خلاقیت در دانشآموزان تضعیف و نابود نمیشود. یادگیری مبتنی بر حافظه و انتقال اطلاعات است، معلمان بر حافظه شناختی تأكید میكنند، محور برنامه درسی بر دانستن است و درك، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و حل مسأله جای چندانی ندارد. (Amabile,۲۰۰۱)این نتایج زنگ خطری است برای مسئولان آموزش و پرورش كه میزان فاصله نظام آموزشی ما را با شیوههای خلاق میسنجد. معلمان به مثابه مهمترین عامل در نظام آموزشی نگرش صمیمی به خلاقیت ندارند، زیرا معلمان در نظامی آموزش دیدهاند كه تفكر، حل مسأله و خلاقیت در آن جایی نداشته است.
در این نظام آموزشی تفكر تنها در حل مسایلی است كه پاسخهای معینی دارند، معلمان آموختهاند برای هر پرسش یك پاسخ صحیح وجود دارد. بنابراین كمتر به این مسأله توجه میكنند كه برای بسیاری از مسائل بیش از یك پاسخ و آن هم یك پاسخ معین وجود دارد. بدیهی است كه این معلمان از تفكر واگرا یا خلاق شناخت صحیحی ندارند و برای تقویت آن دارای هیچگونه مهارتی نیستند. در واقع ضعف تولید علم و دانش از یك طرف و عدم تعلیم اندیشههای خلاق و بیتوجهی به آن سبب شده كه همیشه كمبود ماشین، ابزارهای تولیدی و صنعتی و … را علت عقبماندگی خود بدانیم.
از سوی دیگر نظام آموزش عالی ایران نیز در همین راستا دارای نقاط ضعف و مشكلاتی میباشد كه بدین شرح میباشد:
۱) نبود اختیارات، انعطاف و پویایی در نظام آموزش عالی و مؤسسات وابسته برای پاسخگویی سریع به نیازهای در حال تحول جامعه و رشد شتابان دنیای علم و فناوری؛
۲) تداوم برنامهها و شیوههای سنتی آموزش، تكیه بیش از حد بر دروس نظری و انباشت محفوظات، كمتوجهی به پرورش مهارتها، كارآفرینی، خلاقیت و نوآوری دانشجویان و آماده نشدن آنها برای مواجهه با مسائل و نیازهای جامعه؛
۳) كمبود كار هیأت علمی دانشگاهها از نظر تعداد، تركیب، مراتب علمی و روزآمدی؛
۴) پایین بودن تولید دانش سازمان یافته و جایگاه علمی دانشگاهها در سطح جهانی، پایین بودن مراودات و همكاری علمی با مؤسسات علمی بینالمللی و فقدان سازوكارهای مناسب برای بهرهگیری از دستاوردهای نوین علمی و فناوری جهانی؛
۵) فقدان زیرساختهای اطلاعرسانی و فناوریهای نوین در شیوههای آموزشی.
۶) گسستگی میان مراكز علمی و اجرایی یا به عبارتی فقدان تعامل دانشگاه و دولت؛
۷) كمبود محقق كارآمد ناشی از ضعف نظام آموزش در پرورش روحیه پژوهشگری و خلاقیت در دانشآموختگان.(سازمان مدیریت و برنامهریزی، ۱۳۷۸)
۴-۲) مؤسسات تولید علم ـ راهكارها
تمدن و فرهنگ آدمی، مخلوق خلاقیت اوست. به یقین میتوان گفت كه انسان معاصر و آینده، به مراتب بیش از گذشتگانش، به خلاقیت و نوآوریهای متعدد و متنوع نیاز دارد. بنابراین مدرسه و دانشگاه امروز خود را شدیداً موظف میدانند كه به شكوفایی «ابتكار و خلاقیت» محصلان در همه درسها كمك كنند و به روشها و وسایل گوناگون آن را رشد و گسترش دهند. در واقع جهان امروزه مدرسهای یا دانشگاهی را ممتاز، مؤثر و موفق میخوانند كه فرهیختگان خلاق و متبكر بار آورد.
از جمله بهترین راههای تحریك و تشویق و تقویت خلاقیت در كودكان، نوجوانان، جوانان و حتی بزرگسالان كشور، آمادهسازی محیط و آزادی به ایشان در فعالیت و خلاقیت است. به عبارت دیگر میان آزادی اندیشهها و خلاقیت رابطه مستقیم وجود دارد و هرگز اجبار و نهی مداوم و كنترل زیاد به خلاقیت نمیانجامد.
لذا محیط پیرامونی و محدودیتهای ناشی از آن معمولاً یكی از موانع بروز خلاقیت افراد است. چنانچه این محدودیت برداشته شود، قطعاً زمینههای بروز توانمندیهای افراد بیشتر خواهد شد. در واقع دانشآموز خلاق، دانشآموزی است پژوهنده كه مهارت لازم در آموختن، درست اندیشیدن و بكارگیری منابع در دسترسی برای پویش هدف را كسب كرده است. مهارت آموختن، بستر و زیرساخت آموختن سایر آموزههاست. در این بستر، امكان تلفیق آموختهها و خلق دانایی بوجود میآید و بدون این زیرساخت، آموختهها، جزایر جدا از هم و بدون زایشی خواهند بود كه منجر به بصیرت و فرهیختگی نخواهند شد.
بنابراین آموختن مهارت در بكارگیری منابع در دسترس، یعنی آموختن كار گروهی، یعنی آموختن ارتباط با معلم، بنابراین ارتباط با اولیاء و جامعه، یعنی آموختن ناوبری در پایگاههای اطلاعاتی اینرتنت، یعنی آموختن استفاده از فناوریها از جمله فناوری اطلاعات یعنی آموختن استفاده از كتاب و منابع كمك آموزشی. لذا خلاقیت دانشآموز ارتباط مستقیمی با مهارت وی در بكارگیری منابع در دسترس دارد و این مهارت قابل آموختن است. عامل دیگری كه در تسریع و تسهیل فراگیری نقش اساسی دارد سامان یافتگی منابع در دسترس است كه این سامان یافتگی خدمتی است كه معلم و محیط آموزشی و جامعه به دانشآموز ارائه میدهد.
این سامان یافتگی تمام منابع را از جمله سامان یافتگی معلم آموزشگاه، دورههای آموزشی محتویات دروس، شكل و ترتیب ارائه مطالب كتاب، پایگاههای اطلاعاتی و … را شامل میگردد. تركیب این سازمان یافتگی منابع (خدمت ارائه شده توسط محیط آموزشی) و آموزش دانشآموز محور شرایط ایدهآل را برای بروز خلاقیت فراهم میآورد. عناصر مختلفی كه در نظام آموزش و پرورش به سهم خویش در خلاقیت دانشآموز مؤثر واقع میگردد در دیاگرام(۴) مشاهده میگردد.
▪ برخی از راهكارهای عملی كه برای ایجاد و حمایت از خلاقیت توسط معلم و در كلاس درس میتواند بكار گرفته شود عبارتند از:
ـ طرح پرسشها و ایجاد جو معماگونه در امر تدریس و فراهمسازی موقعیتهای متضاد، مسایل مبهم و نامطمئن كه در مرحله آغازین خلاقیت است؛
ـ آموزش نحوه تفكر منظم علمی و چگونگی آزمون فرضیهها؛
ـ تشویق دانشآموزان به بارش مغزی در امر تدریس و توجه به جنبههای مثبت كار آنان؛
ـ جلب توجه، آگاهی و حساسیت كودكان نسبت به محركهای محیطی؛
ـ احترام و ارزشگذاری برای پرسشهای اصیل و ناب و نیز پاسخهای دور از انتظار و غیرمعمول آنان؛
ـ فراهم كردن محیط غنی آموزشی و منابع اطلاعاتی و تحقیقاتی برای كودكان؛
ـ اجازه برقراری ارتباط تنگاتنگ و صمیمی با معلم و گفت و گو در خصوص تجاربی كه كسب میكنند؛
ـ تشویق احساس حرمت ذات، اعتماد به نفس و فردیت در دانشآموزان.
از سوی دیگر آموزش عالی و دانشگاهها نیز با توجه به نقش فزایندهای كه در زمینه پیشرفت و ارتقای علمی، فناوری، فرهنگی و اقتصادی كشورها به عهده گرفتهاند؛ موظف هستند كه به طور دائم بر پایه ارزشیابی دقیق از شرایط در حال تحول جامعه بومی و جهانی، ساختار خود را مورد بازنگری قرار دهند و راهبردهای جدید و كارآمدتر را برای دستیابی به اهداف موردنظر و در رأس همه توسعه علمی كشور تدوین كنند. قطعاً در فرآیند توسعه علمی باید به بازاندیشی و اصلاح نگرشها نسبت به دانشگاه از بیرون و نیز پاسخگو كردن دیدگاهها و ساختارهای كنونی در عرصههای آموزشی و پژوهشی، فرهنگی و اجرایی اهتمام كرد. در حقیقت بازسازی فضاهای نظری و علمی دانشگاهها به تناسب نیازها و خواستههای امروز جامعه ضروری است.
برای گسترش تواناییهای دانشگاهها در جهت پاسخ به شرایط متغیر محیطی و نیازهای اجتماعی، باید مسئولیتپذیری درونی دانشگاهها را افزایش داد. پویایی دانشگاه و شكوفایی علمی و پژوهشی آن در روند این پاسخگویی و امكان رقابت است كه فرصت رشد و پرورش مییابد. مدیریت متمركز دولتی برای اداره دانشگاهها، نوعی هم شكلی و انجماد سازمانی را بوجود آورده كه دیوانسالاری، اتلاف وقت و منابع و عدم بهرهوری را در پی دارد، در حالیكه تنوع سازمانی دانشگاهها و شیوههای گوناگون پاسخگویی به نیازها و شرایط، امكانات بیشتری را برای توسعه دانشگاه و غنای علمی كشور فراهم میسازد.
برای توسعه ظرفیت پاسخگویی دانشگاه به نیازهای علمی و پژوهشی رو به افزایش كشور، بازبینی نظام آموزش عالی، تمركززدایی در فعالیتهای برنامهریزی و اجرایی، كاهش اختیارات حوزههای ستادی وزارت، افزایش اختیارات و تقویت تركیب اعضای هیأتهای امنا، تعریف و تبیین مسئولیتهای متقابل دولت و دانشگاه و تنظیم و ارائه لوایح، آییننامهها و مقررات مورد نیاز ضروری است.
▪ برخی از شاخصها و سیاستهای اصلی استقلال دانشگاه بشرح ذیل میباشند:
۱) «انتخابی بودن مدیریتهای دانشگاهی» با مشاركت مستقیم استادان، مربیان و پژوهشگران و بدون دخالتهای غیرعلمی از سوی عوامل محلی و یا دولت.
۲) تفویض اختیارات قانونی در زمینه «تخصیص و مدیریت منابع مالی» خارج از شمول قانون محاسبات عمومی و ذیحسابی با تقویت هیأتهای امنا. وظایف نظارتی دولت به ویژه در امور اداری و مالی به هیأتهای مزبور تفویض میشود.
۳) پیشبینی «درصدی از تولید ناخالص ملی یا بودجه كل كشور» با توجه به شاخصهای جهانی به عنوان كمك به دانشگاهها در اعتبارات سالانه دولت. توزیع اعتبارات آموزش عالی متناسب با میزان پاسخگوئی آنها به نیازهای برنامهای توسعهٔ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی كشور خواهد بود.
۴) تفویض اختیارات قانونی «برنامهریزی و مدیریت منابع انسانی» و تعیین شرایط كار اعضای هیأت علمی و كاركنان خارج از مقررات استخدام كشوری و جذب هیأت علمی كه امكان رقابت بین دانشگاهها را افزایش میدهد.
۵) تفویض اختیارات قانونی «تعیین سازمان و تشكیلات» دانشگاه توسط هیأت امنا كه موجب انعطاف و تحرك و بهرهوری بیشتر مؤسسه خواهد شد.
۶) تفویض اختیارات قانونی برای «گزینش دانشجو» به عنوان درون داد اصلی دانشگاه از سوی وزارت كه زمینهساز جذب و پرورش استعدادهای درخشان و بهبود شاخصهای آموزشی و پژوهشی خواهد بود.
۷) تفویض اختیارات قانونی «برنامهریزی آموزشی و پژوهشی» از سوی وزارت در جهت تناسب و انطباق بیشتر با بازار كار و معضلات جامعه.
۸) به رسمیت شناختن «استقلال و بیطرفی دانشگاه» به عنوان نهادی ملی و دارای منزلت و «مصونیت» آن از تنشها و كشمكشهای سیاسی، دخالت مراكز قدرت و تعرض گروههای فشار.
۹) محدود شدن نقش دولت در ارتباط با دانشگاهها و مراكز تحقیقاتی در حد تعیین سیاستها و اولویتهای ملی، پشتیبانی، ارزیابی و نظارت.
در واقع چالش مهم دانشگاههای ایران در این زمان كسب و ارتقای هویت علمی و فرهنگی با توسعه استقلال سازمانی (Institutional Autonomy) و آزادی علمی (Academic freedom) به منظور افزایش بهرهوری و تحقق رسالتهای دانشگاه، افزایش اثربخشی اجتماعی و پاسخگویی به دولت و جامعه و تحولات بازار كار و فناوریهای جدید است.
هرچند كه این رویكرد در تعارض با نظام اداری و تصمیمگیری متمركز كشور است و به همین دلیل هم با مقاومت روبرو شده و میشود. واقعیت این است كه دانشگاه در دنیای امروز نهادی است به لحاظ علمی و سازمانی «آزاد و مستقل» و در عین حال به لحاظ اجتماعی «مسئول و ملتزم» و به لحاظ اقتصادی «مؤثر و با بیشترین ارزش افزوده». و لذا دانشگاه امروز جزء جداییناپذیر روندهای توسعهای است و توسعه پایدار و همه جانبه جز بر مدار دانشگاه و نظام آموزشی و پژوهشی پاسخگو و كارآمد نمیچرخد. بنابراین سرمایهگذاری هرچه بیشتر دولت و جامعه در آموزش، پژوهش و توسعه علم و فناوری به تقویت توانمندیهای دولت و نظامهای اقتصادی و اجتماعی میانجامد. دانشگاه جامعه كوچكی از نخبگان علمی جامعه بزرگ پیرامونی خود و در خدمت نیل به آرمانها و منافع ملی است.
دانشگاه به دلیل بافت و تركیب علمی و اهداف و مأموریتهای آن از یك ساختار دموكراتیك برخوردار است و میزان انطباق مأموریتهای دانشگاه با آرمانهای جامعه مستلزم آزادی علمی و استقلال دانشگاه از نظر تعیین اهداف و اولویتها و برنامهریزی برای نیل به آنها است. لذا دانشگاه نهادی است نیازمند استقلال علمی و سازمانی و برخوردار از آزادیهای علمی كه در آن استادان، محققان، دانشجویان، كارشناسان و كاركنان بهرهمند از اطمینان و امنیت فكری، شغلی، مالی، سیاسی و اجتماعی بتوانند به تولید اندیشه و دانش و تعمیق تعهدات اجتماعی بپردازند.
در مجموع استقلال دانشگاه و آزادی علمی، لازم و ملزوم و مكمل یكدیگرند. همان گونه كه استقلال كشور و تأمین حقوق و آزادیهای فردی، اجتماعی نیز مكمل و مقوم هم هستند. طبیعی است كه با توجه به تأمین بخش اصلی بودجه دانشگاه توسط دولت، دانشگاه در قبال استقلال سازمانی خود باید مسئول و پاسخگوی دولت و مردم باشد. این همان اصل «التزام اجتماعی» دانشگاه است. در نظامهای دانشگاهی خودگردان و مسئولیتپذیر حركت به سوی اقتدار مدیریت اجرایی، عدم تمركز بودجه و آزادی عمل دانشكدهها و گروهها در مسائل اداری ـ مالی و علمی و اجرایی نهفته است.
در نتیجه نظام آموزشوپرورش و نظام آموزش عالی كشور به منظور رسیدن به آرمان نهایی، یعنی پرورش انسانهای خلاق و نوآور در راستای توسعه علمی كشور؛ نیازمند به بازنگری در اهداف و سیاستهای آتی خود میباشد.
نویسندگان : رضا ویسی و مهدی ملاقاسمی
فهرست منابع:
- آرمند، محمد (۱۳۷۳) خلاقیت و شیوههای پرورش آن در دانشآموزان. مجله رشد معلم، شماره ۱و۲.
- انصاری جعفری، رقییه (۱۳۷۶) بررسی رابطه راهبردهای یادگیری با خلاقیت دانشآموزان. پایاننامه كارشناسیارشد، دانشكده علوم تربیتی دانشگاه تهران.
- پورسعید، سید مسعود (۱۳۸۰) بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت علمی اعضای جدید هیئت علمی دانشگاههای ایران. فصلنامه رهیافت، شماره ۲۶.
- توفیقی، جعفر و مقصود فراستخواه (۱۳۸۱) لوازم ساختاری توسعه علمی در ایران. فصلنامه پژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی، سال هشتم، شماره سوم.
- حسینی، افضلالسادات (۱۳۸۰) بررسی نگرش دبیران دبیرستان به خلاقیت. فصلنامه رهیافت، شماره ۲۶.
- سازمان مدیریت و برنامهریزی (۱۳۷۸) سند برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران. تهران.
- شعارینژاد، علیاكبر (۱۳۷۴) فرهنگ علوم رفتاری، انتشارات امیركبیر.
- صمدآقایی، جلیل (۱۳۸۳) خلاقیت جوهره كارآفرینی. انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول.
- گلستانهاشمی، سیدمهدی (۱۳۸۰) فناوری خلاقیت. فصلنامه رهیافت، شماره ۲۶.
- منطقی، مرتضی (۱۳۸۰) بررسی پدیده خلاقیت در كتابهای درسی. رساله دكتری، دانشكده علوم تربیتی دانشگاه تهران.
- همزهای، محمدرضا (۱۳۸۱) بررسی رابطه راهبردهای یادگیری با خلاقیت. شورای تحقیقات آموزش و پرورش استان كرمانشاه.
- هندی، چارز (۱۳۷۶) عصر تضاد و تناقض؛ مترجم: محمود طلوع. انتشارات رسا.
- Guilford.J.P & Christensen.P(۱۹۹۶)The one way relation creative potential IQ. Journal of Creative Behavior, PP:۲۴۷-۲۵۲.
- Vernon.P.E(۲۰۰۲) Nature of creativity in Glover.G.A and other. Handbook of creativity, New York, PP: ۹۳-۱۰۳.
- Amabile.Tersa. M(۲۰۰۱) Creative Human Resource in the R&D Laboratory. Human Resource- Me Grow- Hill.
منبع : www.danaee.com
فهرست منابع:
- آرمند، محمد (۱۳۷۳) خلاقیت و شیوههای پرورش آن در دانشآموزان. مجله رشد معلم، شماره ۱و۲.
- انصاری جعفری، رقییه (۱۳۷۶) بررسی رابطه راهبردهای یادگیری با خلاقیت دانشآموزان. پایاننامه كارشناسیارشد، دانشكده علوم تربیتی دانشگاه تهران.
- پورسعید، سید مسعود (۱۳۸۰) بررسی رابطه خلاقیت و پیشرفت علمی اعضای جدید هیئت علمی دانشگاههای ایران. فصلنامه رهیافت، شماره ۲۶.
- توفیقی، جعفر و مقصود فراستخواه (۱۳۸۱) لوازم ساختاری توسعه علمی در ایران. فصلنامه پژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی، سال هشتم، شماره سوم.
- حسینی، افضلالسادات (۱۳۸۰) بررسی نگرش دبیران دبیرستان به خلاقیت. فصلنامه رهیافت، شماره ۲۶.
- سازمان مدیریت و برنامهریزی (۱۳۷۸) سند برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران. تهران.
- شعارینژاد، علیاكبر (۱۳۷۴) فرهنگ علوم رفتاری، انتشارات امیركبیر.
- صمدآقایی، جلیل (۱۳۸۳) خلاقیت جوهره كارآفرینی. انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول.
- گلستانهاشمی، سیدمهدی (۱۳۸۰) فناوری خلاقیت. فصلنامه رهیافت، شماره ۲۶.
- منطقی، مرتضی (۱۳۸۰) بررسی پدیده خلاقیت در كتابهای درسی. رساله دكتری، دانشكده علوم تربیتی دانشگاه تهران.
- همزهای، محمدرضا (۱۳۸۱) بررسی رابطه راهبردهای یادگیری با خلاقیت. شورای تحقیقات آموزش و پرورش استان كرمانشاه.
- هندی، چارز (۱۳۷۶) عصر تضاد و تناقض؛ مترجم: محمود طلوع. انتشارات رسا.
- Guilford.J.P & Christensen.P(۱۹۹۶)The one way relation creative potential IQ. Journal of Creative Behavior, PP:۲۴۷-۲۵۲.
- Vernon.P.E(۲۰۰۲) Nature of creativity in Glover.G.A and other. Handbook of creativity, New York, PP: ۹۳-۱۰۳.
- Amabile.Tersa. M(۲۰۰۱) Creative Human Resource in the R&D Laboratory. Human Resource- Me Grow- Hill.
منبع : www.danaee.com
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران غزه آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
فضای مجازی هواشناسی قتل شهرداری تهران تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی سلامت سازمان هواشناسی آموزش و پرورش باران
خودرو بانک مرکزی بنزین قیمت دلار بازار خودرو قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان
مهاجرت تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس لیگ برتر انگلیس لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس مهدی طارمی
باتری اپل گوگل اینستاگرام آیفون مایکروسافت ناسا عکاسی سامسونگ
ویتامین چای کاهش وزن توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب