سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

ناکام مطلق


ناکام مطلق
مشکلات آمریکا بعد از ۸ سال ریاست جمهوری بوش آن قدر زیاد شده است که شاید سیاست‌های اوباما نیز نتواند آنها را رفع کند. ‌ ‌
جرج بوش - ‌منفورترین و تفرقه‌اندازترین رییس‌جمهور تاریخ آمریکا - سرانجام کاخ سفید را ترک کرد. دو جنگ ناتمام که بوش یکی از آنها را برخلاف افکار عمومی جهان رقم زد، رکود عمیق اقتصادی و کسری بودجه حدود یک تریلیون دلاری، وجهه آمریکا را به فاجعه‌آمیزترین حد خود پس از جنگ جهانی دوم رسانده است.
با شروع ریاست جمهوری بوش در سال ۲۰۰۰، شاید جز عده اندکی، سایر مردم حتی احتمال بروز چنین فجایعی را هم پیش‌بینی نمی‌کردند. اگرچه بوش که در انتخابات سال ۲۰۰۰ با اختلاف ۵۰۰ هزار راCی مردمی از ال‌گور شکست خورده بود، طی روند نامتعارف بازشماری آرای فلوریدا، با اختلاف اندکی به پیروزی رسید، با این وجود، آغاز جنگ‌های خونین آمریکا با جهان، برای مردم غیرقابل پیش‌بینی بود. جرج بوش که در ابتدای کارش با ارایه تصویری خوشایند از خود، به مثابه عنصر ایجاد اتحاد در کشور و طرفداری اعتدال در سیاست خارجی تلقی می‌شد، چه میراثی را - به عنوان چهل و سومین رییس‌جمهور آمریکا‌‌‌‌‌‌‌- برای رییس‌جمهور بعدی بر جای گذاشته است؟ ‌ ‌
طرفداران بوش معتقدند که ریاست جمهوری بوش بعد از حملات تروریستی غیرقابل پیش‌بینی ۱۱ سپتامبر آسیب‌پذیر شد. آنان مدعی‌اند بروز بحران مالی - که با افزایش ارزش بهای مسکن و رهن‌های پذیره‌نویسی شده نامنظم آغاز شد - محصول فشارها و ناکامی‌های متعددی بود که جرج بوش در ایفای آنها نقشی نداشت. بوش که در نظر داشت تا علاوه بر پیروزی در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، هژمونی دیرینه جمهوری‌خواهان را نیز رهبری کند، بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر، در صدد برآمد تا با نابودی گروهک‌های تروریستی القاعده و طالبان، عوامل ریشه‌ای تروریزم را در خاورمیانه بخشکاند. بوش ضمن الگو قرار دادن رانالد ریگان - به عنوان پایه گذار اقتصاد آزاد که امپراطوری شوروی را شکست داد - همواره تلاش کرد تا با کاهش شدید مالیات و اجرای برنامه جهانی جنگ با تروریزم، همانند او رفتار کند. ‌ ‌
● به خاطر حزب
بوش از هسته کوچک مشاوران داخلی خود بسیار بهره می‌برد. مهمترین مشاور او، دیک چِینی، به سرعت به یکی از قدرتمندترین معاونان رییس‌جمهور تاریخ آمریکا تبدیل شد. چِینی از نفوذ بوروکراتیک خود برای اداره دولت توسط دست پروردگانش و کنترل گردش اطلاعات به رییس‌جمهور استفاده کرده و جرج بوش را در هر موردی، از مسأله گرم شدن زمین گرفته تا حمله به عراق، به شدت تحت فشار قرار می‌داد. وی همچنین برای گسترش قدرت قوه مجریه در آمریکا - که به زعم وی از زمان واترگیت به طرز فاحشی محدود شده بود - سرسختانه مبارزه کرد. ‌ ‌
دو شخصیت تأثیرگذار دیگر دولت بوش، کارل رو‌‌‌- که مدت زیادی معلم سیاسی بوش بود - و دانالد رامسفلد‌‌‌‌‌‌‌‌- وزیر دفاع - بودند. از نظر کارل رو که رویای سازماندهی مجدد حزب جمهوری‌خواه را به طور دوره‌ای در سر می‌پروراند، همه چیز به سیاست‌های حزبی بستگی داشت. رامسفلد هم جنگ عراق را نه تمرینی برای برقراری دمکراسی، بلکه فرصتی برای آزمایش مدلی از یک ”ارتش چالاک“ که وی در پنتاگون پیشگام آن شده بود، تلقی می‌کرد. بازتاب همه اینها را می‌توان در سه مشخصه اساسی ریاست جمهوری بوش ملاحظه کرد: حزب گرایی، سیاست‌زدگی و عدم کفایت. جرج بوش، پارتیزان‌ترین رییس‌جمهوری است که تاریخ به خود دیده است. او از این که رییس‌جمهور نیمی از کشورش باشد، راضی بود؛ رهبری که نقش او به عنوان رییس‌جمهور آمریکا، با مسؤولیت رهبری حزب جمهوری‌خواه در هم تداخل کرده بود. او ریاست جمهوری خود را در ازای ائتلاف حزب جمهوری‌خواه فدا کرد. ‌ ‌
مهمترین قانونی که جرج بوش در اولین سال ریاست جمهوری خود اعمال کرد، قانون کاهش ۳۵/۱ تریلیون دلاری مالیات بود. او در آخرین کنفرانس مطبوعاتی خود در روز ۱۲ ژانویه، این اقدام خود را راهکاری مناسب خواند، اما در واقع چنین نبود؛ اقدام بوش بازتاب آموزه‌های حزبش مبنی بر کاهش مالیات، به منظور اعمال محدودیت در گسترش دولت بود تا بدین ترتیب، با افزایش اختیارات فردی، رشد وسعت دولت را محدود کرده، به افراد قدرت و اختیار بیشتری ‌دهد تا این امر به رشد و تضمین آینده حزب جمهوری‌خواه رقم بخورد. ‌ ‌
● اشتباهات در بغداد
جنگ عراق نمود ملغمه‌ای از سیاست‌زدگی و بی‌کفایتی بوش بود. هنگامی که دمکرات‌ها نسبت به گسترش جنگ از افغانستان به عراق اظهار نارضایتی می‌کردند، بوش و مشاوران داخلی‌اش آنها را بدبین و ناامید می‌خواندند. آنها اطلاعات نظامی را به گونه‌ای پردازش می‌کردند که نشان‌دهند صدام حسین سلاح‌های کشتار جمعی در اختیار داشته و دارای ارتباطی نزدیک با القاعده است. این مسأله علاوه بر ایجاد تفرقه در آمریکا، به کاهش حمایت عمومی از بوش - رییس‌جمهور ضد ترور - انجامید. پیروزی در جنگ عراق نیز همانند دیگر اقدامات بوش، فقط شمایی از یک پیروزی بود. اما دوران ریاست جمهوری بوش با اقدامات مثبتی هم همراه بوده است. حمایت او از اصلاحات در مهاجرت و پیشنهاد اعمال مقررات سخت‌تر در مؤسسات Fannie Mae و ‌ - Freddie Mac که اکنون به آژانس‌های ملی وام‌دهی و ارایه تسهیلات تبدیل شده‌اند - از جمله این اقدامات بود که البته در هر دو مورد، کنگره مانع او شد. او بیش از روِسای جمهور پیشین، اعضای اقلیت را در کنگره افزایش داد و توانست با هند، ژاپن و حتی آفریقا روابط خوبی برقرار کند. از جمله اقدامات مثبت او در تجارت، تصویب تعرفه بر فولاد وارداتی و افزایش یارانه در بخش زراعت در سال ۲۰۰۲ بود. بالاخره سرسختی و لجاجت اسطوره‌ای رییس‌جمهور سابق آمریکا در یک زمینه به ثمر نشست؛ برکناری برخی از نظریه پردازان واشنگتن و افزایش نیروهای نظامی در عراق (به جای مهیا کردن شرایط برای خروج آنان) که شاید باعث دور شدن فاجعه و افزایش ثبات در این کشور شده باشد. اگر عراق به برج مراقبت دمکراسی در خاورمیانه تبدیل شود، این امکان وجود دارد که وجهه بوش نیز در آینده از وضعی که اکنون بدان دچار شده است، بهتر شود. البته اگر این اتفاق بیفتد! ‌ ‌
منبع : ماهنامه اقتصاد ایران