شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


جاده یک طرفه نیست!


جاده یک طرفه نیست!
● (نگاهی به فیلم سوغات فرنگ)
▪ سوغات فرنگ - کارگردان: كامران قدكچیان - تهیه كننده: عبدالله علیخانی - طراح صحنه و لباس: سحر شهامت - عکس : احمد احمدی -جچهره پرداز : عبدالله اسكندری - نویسنده: حسن انصاریان - مدیر فیلمبرداری: رضا بانكی - مدیر تولید: حسین فرح بخش - صدابردار: بابك اخوان
▪ بازیگران: رامبد جوان، مجید صالحی، شیلا خداداد، سید حسام نواب صفوی، آناهیتا نعمتی، سیروس ابراهیم زاده، رابعه اسكویی، محسن قاضی مرادی، شیوا خنیاگر، سعید پیردوست، ملكه رنجبر، مهوش وقاری، مصطفی راد و... .
▪ خلاصه داستان : فرشته بعد از دوازده سال دوری به همراه همسرش فرهاد كه به تازگی با هم ازدواج كرده اند به ایران بازمی گردد و وی در بدو ورود متوجه می شود كه...
سینما صنعت - هنراست ووظیفه هرهنرمند رعایت اصول وقواعد خاص هر هنر است. اگرفیلمساز نگاه دقیق وجامعی به جهان پیرامون خود نداشته باشد وبه تمامی این عناصروجزئیات دریک فیلم بصورت دم دستی وسهل الوصول بنگرد، آنگاه آن ارتباطی که لازمه یک اثر هنری ومخاطب آن است، ایجاد نمی شود.
درواقع بعضی ازهنرها وشاید ازدیدی دیگرتمامی هنرها بدون مخاطب و تماشاگرمعنا نمی یابند. سینما هم ازاین قاعده مستثنی نیست. اما مسئله ومشکلی که سال هاست اکثرسینماگران ایرانی به آن بی توجه اند، موضوع مخاطب شناسی است. جدای ازاینکه فیلمساز فیلم رابرای بازگو کردن تفکرونگاه وعقاید خود خلق می کند. درآن سوباید براین امرکاملا واقف باشد که این اثر قرار است چه تاثیری برمخاطب بگذارد. آیا فیلمی که او می سازد مختص دنیای کودکان است؟ آیا اوفیلمی نوگرا وبرای قشری خاص می سازد؟ آیا فیلم او قابل دیدن برای تمامی رده های سنی است؟ به هرحال این موضوع معضلی است که هنوز درسینمای ایران به آن نگاه کارشناسی نشده واگرهم شده بسیارسطحی به آن پرداخته شده است.
سوغات فرنگ فیلمی است کمدی ومتعلق به سینمای تجاری، واین را می توان ازشاخصه ها والمانهایی که فیلمساز دراثرش بکارگرفته به راحتی فهمید. فرشته یا جولیا "شیلا خداداد" دختری است که در۱۴ سالگی پدرش اورا به فرنگ فرستاده ودرآنجا بزرگ شده است، فیلم ازجایی آغازمی شود که اوبه همراه فرهاد "حسام نواب صفوی" همسر خود به ایران باز می گردد. او درفرودگاه متوجه می شود که فرهاد دارای زن وبچه می باشد. اوفرودگاه رابه تنهایی ترک می کند وسوارتاکسی فرودگاه می شود. فری "مجید صالحی" پس ازگشت وگذارطولانی درشهراورابه خانه خود می برد وسپس منوچهر "رامبد جوان" که عشق رفتن به لاس وگاس رادرسردارد از این موضوع با خبرمی کند، تا به فرشته کمک کند.
اما در ادامه فرهاد با پیدا کردن فری وپول دادن به او فرشته را به نزد خود بازمی گرداند. فری پس ازضرب وشتم با برادرفرهاد نزد منوچهرباز می گردد. ودرنهایت فری ومنوچهر، فرشته راازدست فرهاد نجات می دهند، اما او در درگیری بچه ایی راکه درشکم دارد سقط می کند. درادامه فری، منوچهروفرشته به خانه پدری فرشته می روند تا فرشته، منوچهررا به عنوان همسر خود به خانواده اش معرفی کند. اما پدر از نقشه آنها باخبر می شود و فری و منوچهر را ازخانه بیرون می اندازد. درپایان پدرفرشته "سیروس ابراهیم زاده" تصمیم می گیرد فرشته رادوباره به خارج بفرستد. اما منوچهردرخیابان سدراه او می شود وفرشته را از او خواستگاری می کند وفیلم به پایان می رسد.
درنگاه اول به خط روایی داستان دراثر به راحتی نبود کشمکش لازم بین شخصیت ها و نبود موقعیت دراماتیک را حس می کنیم. زمانی فیلمنامه ای جذاب و پرکشش برای مخاطب می شود که فیلمنامه نویس، ساختمان اثرش را به درستی کنارهم چیده باشد. روابط علی ومعلولی بین شخصیتها- شناسنامه شخصیتها- تعلیق- گره افکنی- گره گشایی- اوج- فرود و... همه ازعواملی است که اگردرست بکارگرفته شود باعث بوجود آمدن اثری درخوروقابل تامل می گردد. اما متاسفانه دراین فیلم به دلیل ضعف مفرط فیلمنامه ما با اثری سبک و خالی ازعمق مواجه هستیم. از آغاز و تیتراژ فیلم که به آن بسیاربی توجهی شده "نوشته ها بصورت کلیشه ای برروی صفحه سیاه ظاهرمی شوند" می توانیم به نگاه غیرحرفه ای فیلمساز پی ببریم. البته
بی توجهی به عنوان بندی آغازین فیلم درسینمای ایران دیگربه یک اپیدمی تبدیل شده است.
بیشترشخصیت ها درفیلم به درستی شخصیت پردازی نشده اند. بعنوان مثال: فرهاد که حضور مستمر درفیلم دارد و یکی از ارکان اصلی پیش برنده درام است. برای مخاطب تا انتهای فیلم بی هویت باقی می ماند. زیرا مخاطب اطلاعات کاملی از پیشینه او- خانواده او ندارد. این ضعف رامی توان در شخصیتهای همسر فرهاد "آناهیتا نعمتی"، مادرفری "ملکه رنجبر" مشاهده کرد. شوخیها ولحظات کمیکی که در فیلم شکل گرفته و استفاده شده در بیشتر لحظات نتیجه عکس می دهد و بجای اینکه تماشاگر به آن لحظات وموقعیت ها بخندد، تنها ثابت و بدون عکس العملی برجای می ماند. واین به نگاه سطحی فیلمساز، فیلمنامه نویس وحتی بازیگر به مقوله طنز بازمی گردد. این صحنه ها بیشتربه سمت هجو پیش می رود تا طنز و کمدی موقعیت.
و همه می دانیم که وظیفه اصلی یک کارگردان استفاده درست ازابزارها یی است که دراختیاردارد. وقتی مخاطب به تماشای فیلمی می نشیند انتظاراتی ازجهان اثردارد براساس نیازها و خواسته هایش، اما اگرخالق اثر توجهی به این نیازها نداشته باشد وجامعه خود را نشناسد به بیراهه رفته است. موضوع ومضمون سوغات فرنگ به نقد کشیدن خروج ایرانیان ازایران وشکستن تصویررویایی جوانان ازخارج است.
موضوع مورد انتخاب کارگردان، موضوع جذاب و به روزی در جامعه ما محسوب می شود. اما نوع رویکرد او به این مقوله کمی تند ویکطرفه است. قدکچیان دربعضی ازلحظات فیلم بصورت مستقیم و ازطریق دیالوگ بازیگرفقط ازبدیها وبدبختی های فرنگ می گویدوتصویرسیاهی را ازآن سوی مرزها برای مخاطب مجسم می کند. درصورتی که وظیفه یک فیلمساز علاوه بربه تصویرکشیدن سیاهی ها نشان دادن زیبایی ها و محاسن هم هست، که متاسفانه قدکچیان این پیام را آنقدررو وبصورت نمایان به تماشاگرتحویل می دهد که مخاطب دیگروقتی رابرای فکرکردن به این موضوع اختصاص نمی دهد. چون این نوع شیوه ی انتقال باعث پس زدن تماشاگروقطع ارتباط او از اثرمی شود و فیلم درسطح باقی می ماند.
اما می رسیم به بازیها در این فیلم، متاسفانه به غیرازرامبدجوان وشیلا خداداد که به خوبی ازعهده نقش خود برمی آیند. دیگران توفیقی دراین زمینه ندارند. البته خداداد تا هنگامی که هنوز فارسی صحبت نکرده و درسکوت بازی می کند برای تماشاگرجذاب است، اما ازهنگامی که او بطورغیرمنتظره وغیرمنطقی فارسی صحبت می کند، ازجذابیت بازی او کاسته می شود. دربقیه بازیگران تغییر خاصی وشکل جدیدی ازاجرا را شاهد نیستیم.
مجید صالحی که همان مهارت ها وتکیه کلام های خود را درقالب طنز به نمایش می گذارد که پیش ازاین فیلم بارها درفیلم های دیگرآنها را دیده ایم. سیروس ابراهیم زاده هم تلاشی برای متفاوت بودن انجام نمی دهد. البته ضعف فیلمنامه دراین امربی تاثیرنیست. اما حضورآناهیتا نعمتی دراکثرلحظات فیلم موجه نمی نماید.
بودن یا نبودن او تاثیری درادامه داستان نمی گذارد. تنها در آغازفیلم حضورموثر اورا شاهد هستیم اما درادامه این شخصیت بصورت مستعمل باقی می ماند. در مجموع سوغات فرنگ نه تنها درانتقال مفهوم و پیام مورد نظرش به مخاطب ناموفق بوده، بلکه بعضی ازارزشها و سنن جامعه را سرسری می گیرد. بعنوان مثال: مراسم خواستگاری – مقام زن درجامعه- رابطه بین دختران و پسران و... که این عوامل وناهماهنگی ها در اثرباعث می شود که مخاطب هنگامی که ازسالن بیرون می آید دیگربه اثرفکرنکند و درگیرآن نشود. و این عکس العمل مخاطب نمی تواند پیامد خوب و ارزشمندی برای فیلم داشته باشد.
نویسنده : مهدی گلیچ
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید