یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


روشنایی های خاک سرد


روشنایی های خاک سرد
● نگاهی به فیلم «خاك سرد»
باز این صدای خاك است كه ظاهرا برای همه انسان ها از دور به گوش می رسد و این دستان پرتوان هنرمند است كه این صدا را به گوش ما نزدیك و نزدیكتر می كند و ما می شنویم آنچه را كه زمین با قدرت هر چه تمامتر در پس پرده ابهام قصد دارد به ما بباوراند و پس از وقوع شاید تا مدتی و شاید هم همان لحظه باز به فراموشی خواهیم سپرد، ظاهرا اینگونه به نظر می رسد كه صدای سرد خاك به گوش یوسف بیشتر و پیش تر از ما می رسد.
این مرد كویری با توجه به باورهای عمیق خود به طبیعت كویر و زیستگاهش در ستیز برای زیستن پتك خود را بسان كوفتن بر كسی كه مانع از زیستنش در این منطقه دورافتاده شده است بر زمین می كوبد كه شاید حاصل این ستیز صدای امواج آبی باشد كه همیشه در گوش یوسف زمزمه می كند و امواج دریا كه در هاله ای از ابهام دارد می شنود و نمی دانیم یوسف آیا به عمر خویش دریا را دیده است یا نه و این هم بخشی از زندگی كویری است.
او در درون خویش با ستیزی كه با زمین برای كندن چاه آغاز كرده به دنبال آن بحر عمیق یا مدینه فاضله است كه خود، همسر و یگانه فرزندش را به آرامش برساند غافل از اینكه ممكن است فرود آمدن پتك سنگین به دیواره چاه زمین را بیدار كند و بیداری زمین همیشه زیبا نخواهد بود و این بیدار شدن از آن دست نیست كه در زمستان خفته باشد و حاصل پیدایش، بهاری زیبا و دل انگیز باشد. گرچه اگر چشمان، بتواند زیبا بنگرد شاید این بیداری نیز شروع زندگی زیباتری باشد همانگونه كه نوزاد، حركت و زندگی را در پس این حركت سیال زمین می توان به خوبی مشاهده نمود و اگر آنقدر بصیرت داشته باشیم كه از نگاه آن نوزاد ببینیم آنقدر غرق در زیبایی خواهیم شد كه شاید احساس كنیم این تخریب شروعی بر حیاتی جدید و زندگی زیباتری می تواند باشد.
ما به درستی می توانیم در فیلم خاك سرد به این زیبایی ها دست پیدا كنیم.
یوسف كه اینك در زیر خروارها خاك مانده مستاصل است كه خودش را كه مجروح شده نجات بخشد و یا اینكه همسر و یگانه فرزندش را. آیا او خواهد توانست دومین فرزندش را كه در شكم همسرش در زیر آوار مانده نجات دهد یا اینكه اصلا به مقوله دیگری می اندیشد، به این كه اگر حماقت نمی كرد و به حرف پدرزنش گوش می كرد و در گوشه ای از كویر غزلت نمی گزید هم اكنون این بلایا به سر خانواده اش نمی آمد، غافل از این كه زلزله، روستایی و شهری و عزلت گزینی نمی شناسد.
كارگردان كه به تصویر كشیدن گوشه ای از حوادث زلزله را در سر می پروراند و فارغ البال در گوشه ای سعی دارد به این مقوله بپردازد. حس زندگی را متجلی كند و به زیبایی توانسته است این احساس را درون مخاطب خویش بنشاند، در مقطعی از زمان كه تمامی شهریان و روستاییان درگیر نجات و یا كفن و دفن اقوام خویش هستند و كسی نمی تواند به شهر ثالثی فكر كند چقدر زیبا راننده معركه گیر را وارد صحنه می كند، این فقط اوست كه می تواند به شهر ثالثی فكر كند چرا كه غریبه است و در این شهر كسی را نداشته كه به آن بپردازد.
بازی قابل قبول رضا آشتیانی كه تهیه كننده كار نیز هست در نقش پهلوان برای نجات نوزاد و نحوه قابل قبول ورودش به صحنه یكی از نكاتی است كه می تواند از نقاط قوت كار به حساب آید.
به تصویر كشاندن صحنه های زلزله بسیار حرفه ای از كار درآمده و عدم تاكید كارگردان بر ادامه و تكرار صحنه های این چنین كه می تواند مخاطب عام را تحت تاثیر قرار دهد از ویژگی های بارز كار محسوب می شود، گرچه در سكانس های آغازین احساس می شود می توانستند كمتر به حاشیه بپردازند و استفاده از بازیگران غیرحرفه ای در نقش همسر یوسف به كار لطمه ای زده كه قابل اغماض است.
تفكرات كارگردان بر مبنای به تصویر كشیدن برشی از زلزله بم كه خانواده یوسف را در برگفته است می تواند مبنای پذیرش این حادثه در مقیاس كوچك آن باشد كه در مقیاس بزرگتر آن شهر بم را در نظر گرفت و اینگونه تفسیر نمود كه چه بر سر تك تك اعضای خانواده ها در بم آمد و در مقیاس وسیع تر آن می توان حوادث اینچنینی را در كل جوامع بشری در نظر گرفت.
به هر ترتیب آن چیزی كه باقی مانده است در جریان بودن زندگی است، تلاش برای بودنی كه منجر به حیات می شود و حاصل خود آن چیزی بجز مرگ نیست و ما در این فیلم هر دو را می توانیم با پرداختی زیبا ببینیم.
پس از اتمام فیلم وقتی كه از سالن تاریك سینما به دنیای روشن خارج از آن گام برمی داریم احساس می كنیم در آن دنیای تاریك روستایی هایی را دیدیم كه با ما همراه شده است و شاید نور خارج از سالن سینما نتواند لحظاتی به اندازه تاریكی ها ما را رهنمون سازد، اندكی بیندیشم و اگر قیل و قال شهرنشینی ما را از خود بی خود نكند بهتر این است ساعت ها در تاریكی به روشنایی های خاك سرد بیندیشیم خاك سردی كه روزی ما را نیز در برخواهد گرفت و شاید در طول عمرمان یكبار نیز به آن فكر نكرده باشیم.
محمدرضا نجفی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید