شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سینمای پلیسی وطنی


سینمای پلیسی وطنی
دومین فیلم بلند سینمایی ابراهیم شیبانی با تكیه بر گونه سینمایی پلیسی- معمایی به این ژانر مهجور در سینمای ایران می پردازد. مهجور از آن رو كه این گونه سینمایی همانند و الگوی وطنی شاخصی نداشته و همان نمونه های موجود هم رویكرد مستقیم به فیلم های خارجی دارند. در این میان سهم فیلمنامه و نوع نزدیك شدن نویسنده و فیلمساز به مؤلفه های آشنای این ژانر و ایرانیزه كردن آن از اهمیت بسزایی برخوردار است.
مؤلفه های شاخص ژانر پلیسی معمایی و حتی سینمای دلهره هیچكاك و آثارش در صدر نمونه های شاخص آن قرار می گیرند. زوج پلیس، و مك گافین از شاخصه های آشنای این نوع سینما هستند كه در فیلمنامه «صحنه جرم...» نوع حضور و كاركرد آنها می تواند اهمیت پیدا كند بویژه با توجه به این كه كار نویسنده برای پرداخت ایرانی و طراحی همانند واقعی آنها سخت تر بوده است.
سابقه حضور زوج مأموران پلیس كه در بیشتر كارآگاه های معروف مانند شرلوك هلمز و دكتر واتسون، پوارو و هستینگز، درك و هنرا و ... وجود دارد، بیش از همانندسازی واقعی به نوعی كاركرد فیلمنامه ای بازمی گردد. حضور این نفر دوم كمك می كند كه روند پیگیری پرونده ها، اطلاعات ارائه شده و ... برای مخاطب برجسته شود و به نوعی توزیع اطلاعات در مقاطع مختلف با رد و بدل شدن دیالوگ میان كارآگاه و دستیارش صورت بگیرد. افزون بر این كه معمولاً باورپذیری این حضور هم مورد توجه است.
در سینمای ایران حضور دستیار كارآگاه پلیس از جهت نوع پرونده مورد پیگیری و ... همانند پیدا می كند و نمونه شاخص و موفق آن هم در مجموعه پلیسی «سرنخ» به كارگردانی كیومرث پوراحمد بوده است. باورپذیری رابطه این زوج نكته ای است فراتر از كاركرد اطلاعات دهی فیلمنامه ای و كمك می كند كه خط فرعی قصه پلیس هم واجد خط داستانی برای پیگیری شود و همه چیز به گونه ای تخت همسو با خط اصلی ماجرا پیش نرود.
سرگرد امین پارسا و رضایی زوجی هستند كه این كاركرد فیلمنامه ای را پیدا كرده اند و در عین حال تركیب جذابی از تضادها را شكل داده اند. نقاط ضعفی چون عصبیت، عجول بودن، رابطه شكست خورده با همسر از مواردی است كه پارسا را به عنوان یك مأمور پلیس با مسائل و نقاط ضعف انسانی مطرح می كند.
حضور چند سكانسی او در محیط خانه و كنار پسرش در حال آشپزی، بازجویی هایی كه در مكان هایی نامتعارف مانند سالن ورزشی، دستشویی و ... گاه در حضور پسرش انجام می دهد، وضع مالی نامناسب كه در ماشین كهنه و قدیمی برجسته می شود و در سكانسی كه با همسر سابقش در پارك حرف می زند، آن را می برند و ... از یك چنین مواردی هستند كه پارسا را یك پلیس منظم و قانونمند نشان نمی دهد و همین نكته جذابش می كند.
افزون بر آن رابطه شكست خورده او با همسرش نوعی آسیب دیدگی در او طراحی می كند كه در مقطعی تحت تأثیر آیدا (فم فتال قصه) قرار بگیرد و از پیگیری روند منطقی پرونده های قتل دور بماند.
در مقابل هوشمندی او و روابط علت و معلولی كه پارسا قصد كشف آن را دارد، رضایی دستیارش جوانی سر به هوا، بازیگوش است كه به ظاهرش بیش از هر چیز اهمیت می دهد و كم هوشی او در تركیب با پارسا و بده و بستانی كه هنگام رد و بدل شدن اطلاعات پرونده دارند، طنز ظریف و جذابی را رقم می زند.
دستیاری كه در حال پیگیری پرونده از خانه نزدیكانش سردرمی آورد، از هر فرصتی برای از زیر كار در رفتن استفاده می كند، همیشه دیر می رسد، در موقعیت های حساس رفتاری غیرجدی دارد. مانند وقتی كه حرف هایش را تلفنی برای پارسا می زند با بازی اجرا می كند و ... هنگامی كه خطا می كند از پیش برای استعفا دادن آماده است.
همه اینها از جزئیاتی است كه رابطه زوج پلیس را بجز كاركرد فیلمنامه ای واجد خط داستانی برای پیگیری كرده و در عین حال همانند واقعی و ملموسی برای آنها طراحی می كند تا آنها را با الگوهای شخصیت پردازی ایرانی بپذیریم و برایمان همسان داشته باشد.
حضور زن مخرب (فم فتال) از مواردی است كه نمونه برجسته و كلاسیك سینمایی آن در آثار هیچكاك به چشم می خورد هر چند ادبیات داستانی ما این كاراكتر زن را در شكل های مختلف داشته است. دوگانگی زن و مانوری كه نویسنده روی معصومیت او می دهد و بخش عمده ای از زمان فیلم با این پیش فرض و باور پیش می رود از نمونه هایی است كه همواره حضور زن مخرب با آن همراه بوده است. نوعی معصومیت كه وجهه قربانی بودن زن را برجسته می كند و در ادامه با كدهایی بطئی در گره گشایی منجر به افشای شخصیت می شود.
آیدا از معدود زنان مخربی است كه پس از «باج خور» و ... در سینمای ایران حضور پیدا كرده و با تكیه بر همین الگوی آشنای افشاگری تدریجی شخصیت پیش می رود. شناسنامه این كاراكتر از جایی اهمیت پیدا می كند كه این كاراكتر معمولاً نقطه كور و نوعی آسیب دیدگی مزمن در گذشته خود از مردان دارد كه او را در جایگاه تخریب، انتقام، ... و موقعیتی مردانه قرار می دهد.
هر چند شناسنامه آیدا در كوران خطوط فرعی داستانی فیلمنامه به نوعی عقیم می ماند و عقده های فروخورده اش كه بیش از هر چیز به رفتار پدرش با مادر او بازمی گردد كه او را در جایگاه پس گرفتن حق مادرش از مردها قرار می دهد، اما با همین كدهای كوچك به نظر می آید آیدا یك زن مخرب باورپذیر است.
افزون بر این كه نویسنده سعی كرده از كاركرد برج سرطان و طراحی آن با ماه تولد آیدا، نوعی شخصیت پردازی زیر پوستی هم به آن اضافه كند كه آیدا را به نوعی رنگ آمیزی می كند. بجزهمه اینها زن مخرب قصه با تكیه بر الگوهای هیچكاكی و اهمیتی كه او برای این كاراكتر و حضورش در فیلم های خود قائل بود از برخی ویژگی های ظاهری كه بدل به اصل و اساس این كاراكتر شده بهره می برد تا به نوعی كدهای شخصیت پردازانه آگاهانه بر مسیر الگوهای برخاسته از آن ارائه شود مانند بلوند بودن موی زن و ... كه به نظر از پیش تعیین شده می آید.
مك گافین از مؤلفه هایی است كه در فیلم های معروف هیچكاك مانند «بدنام»، «شمال از شمال غربی» و ... پس از تحلیل ها و بررسی ها شكل گرفت و بدل به اجزای ساختاری بسیاری از فیلم های ژانر دلهره شد. بهانه های كوچكی كه ماهیت ذاتی آنها در كلیت داستان و فیلم اهمیت پیدا نمی كند، بلكه صرف حضور آنها است كه رابطه، ماجرا و شخصیت ها را مورد كالبدشكافی قرار می دهد.
مك گافین یك بهانه است برای دور هم جمع شدن كاراكترها و پرداختن به بخشی از ماهیت آنها كه با این حضور برجسته می شود. مثلاً در «بدنام» نمونه شاخص مك گافین همان شیشه های اورانیوم هستند كه در زیرزمین خانه مخفی شده و مأمور پلیس، زن و... را به آن بازی طراحی شده برای دسترسی به شیشه ها وا می دارد و مثلث عشقی را رقم می زند كه خیانت و وفاداری كاراكترها هر بار یكی از ضلع هایش را برجسته می كند.
افزون بر این كه پرداخت نهایی فیلم هم جایی برای پررنگ كردن ماهیت این شیشه ها و ... باقی نمی گذارد. مهم این است كه راز سر به مهری در زیرزمین است كه بهانه حضور كاری گرانت و اینگرید برگمن و بازی خطرناكی است كه هر دو واردش می شوند و هیچكاك هم سعی نمی كند بیش از این كاركرد، اورانیوم و شیشه ها و ... را برجسته كند.
«برج سرطان» را می توان مك گافین فیلم «صحنه جرم...» محسوب كرد. برجی كه بهانه دور هم جمع شدن چند شریك می شود تا از پس این شراكت، جاه طلبی، طمع و بسیاری از زوایای پنهان و تاریك كاراكترها برجسته و افشا شود.
برجی كه سهم بردن از آن منجر به قتل های پیاپی، در افتادن آدمها با هم و به نوعی سركیسه كردن و دور زدن یكدیگر شده است. از همان قتل ساختگی اول كه نادر به ته دره رفته تا قتل حامد در شبی كه سهم خود از برج را به آیدا داده تا قتل نگین كه می خواهد سهمش از برج را به آیدا بفروشد و ... در جای جای فیلم از برج به عنوان بهانه شكل گرفتن این جمع نام برده می شود و حتی در مواردی از آن به عنوان یك غده سرطانی یاد می شود كه به جان شركا و زد و بند آنها افتاده تا یكدیگر را از سر راه بردارند و سهم بیشتری ببرند.
نویسنده سعی كرده این مك گافین را از سطح یك برج عینی و واقعی كه افشای تدریجی شخصیت ها را شكل می دهد، ارتقا داده و بدل به مفهومی زیرساختی در شخصیت پردازی هم كند.
همان جایی كه اشاره شد خصوصیات آیدا به عنوان یك زن متولد برج سرطان (تیر ماه) برجسته می شود و تكیه بر این وجه در سكانسی كه او با سرگرد پارسا گفت وگوی تلفنی دارد، وجوه دیگر شخصیت آیدا را پررنگ می كند تا به این شیوه باور خود از عشق و زندگی را با پارسا در میان بگذارد و برج سرطان بدل به مفهومی شخصیت پردازانه هم شود. زیرزمین، راز سر به مهری كه در پس زیرزمین مخفی شده و ... هم از مؤلفه های آشنایی است كه همه از نمونه ای كلاسیك آمده ولی با گذشتن از فیلتر داستانی «صحنه جرم...» بدل به مؤلفه های كاركردی فیلم شده اند.
در واقع نویسنده كوشیده با تكیه بر الگوی داستانی سینمای معمایی پلیسی و به نوعی دلهره، مؤلفه های كلاسیك این ژانر را دستمایه كار قرار دهد كه گریزی از آن نیست زیرااین گونه سینمایی خاستگاه وطنی ندارد. اما تلاش او برای حركت بر مسیر الگوهای آشنای ژانر و به نوعی ایرانیزه كردن و تركیب با مناسبات وطنی كمك می كند تا این بار شاهد قصه ای پلیسی باشیم كه كارآگاه و دستیارش یادآور همان نمونه های اشاره شده خارجی نباشند و با ضمیمه كردن شناسنامه ای این جایی به پلیس، قاتل، زن مخرب و حتی مك گافین (كه از مؤلفه های آشنای ژانری هستند) تعاریفی ایرانی از آنها ارائه دهد كه تلاش خاصی در این راستا است. مؤلفه هایی كه شاید هر كدام به تنهایی در چند فیلم محدود ایرانی حضور داشته اند ولی جمع شدن آنها در یك فیلم و فیلمنامه ای با ۷ كاراكتر كه شخصیت پردازی ویژه ای هم دارند، از كارهای برجسته و خاص است.
فیلمنامه «صحنه جرم...» تلاشی است برای ورود به عرصه هایی جدید كه خالی از حواشی آزمون و خطا نیست ولی می تواند این آزمون و خطا را بدل به تجربه ای خاص كند كه با یك بازنگری قابلیت نمونه شدن در این تجربه را دارد.
سحر عصر آزاد
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید