پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

احیاگر قلوب مردم


احیاگر قلوب مردم
در طول عمر خود هرگز به كسی دشنام نداد و سخن بی جایی به زبان نیاورد و عملی سبك و بی ارج از ایشان صادر نشد.
می فرمود، پروردگارم دستور داده است:
▪ تمام كارهای آشكار و پنهانم را تنها برای او انجام دهم.
▪ از كسی كه بر من ستم می كند درگذرم و به هر كسی كه مرا محروم می سازد بخشش نمایم.
▪ هر كس با من قطع رحم كرد با او صله رحم كنم.
▪ خاموشی گزیدنم برای تفكر باشد.
▪نگاه كردنم برای عبرت و پندگرفتن باشد.
از امام باقر (ع) روایت شده است كه رسول خدا (ص) فرمود: پروردگارم به هفت خصلت دستور فرموده است:
▪ دوست داشتن فقرا و نزدیك شدن به آنان.
▪اینكه ذكر لاحول ولا قوه الابالله را زیاد بگویم.
▪با خویشان خود وصل كنم اگر چه با من قطع نمایند.
▪ از حیث دنیا به كسانی كه پایین تر از من هستند نگاه كنم و به بالاتر از خود نگاه نكنم.
▪ در راه خدا از مذمت مردم باك نداشتم باشم.
از همه مردم سخی تر بود، پولی ذخیره نمی كرد و اگر چیزی اضافه بر بذل و زائد بر خرج باقی می ماند، به خانه باز نمی گشت تا آن را به نیازمندی برساند.
از آنچه فراهم شده بود، جز خوراك سال خویش برنمی داشت، آن هم از كمترین و كم مایه ترین خرما و جو و بقیه را برای صرف در راه خدا می گذاشت. هرگز حاجت سائلی را رد نكرد بلكه تا آنجا كه ممكن بود، حاجت او را برمی آورد وگرنه با زبانی نرم و شیرین، او را راضی می ساخت. دعوت دعوت كننده را می پذیرفت؛ خواه آزاد بود یا بنده، سفید یا سیاه.
هرگاه كسی هدیه ای تقدیم می داشت، با رویی گشاده آن را می پذیرفت و اهدا كننده را سپاس می نهاد و پاداش می داد، حتی اگر هدیه، جرعه ای شیر بود ولی صدقه قبول نمی كرد و از خوراكی تصدق شده میل نمی فرمود.
دعوت پذیری و هدیه پذیری ایشان از افراد معینی نبود، بلكه دعوت همه كس، حتی مسكینی گوشه نشین را اجابت می كرد.
هركس ولیمه ای می داد و ایشان را نیز دعوت می كرد، اگر محظور و مانعی نبود با روی خوش و مهربانی اجابت می فرمود و در موعد مقرر به مجلس میهمانی حاضر می شد، مگر آنكه میهمانی مخصوص اغنیاء و توانگران بود و فقرا و بینوایان را به آن راه نمی دادند. اگر مجلس، خاص فاسقان بود، در آن صورت نیز دعوت احدی را برای چنین مجلسی قبول نمی كرد.
گاه می شد كه رسول اكرم(ص) را به ناحیه ای دور دعوت می كردند و قبول می فرمود. مثلاً وقتی كه اهالی قرای حومه مدینه، حضرت را دعوت و با نان جوین از ایشان پذیرایی می كردند آن حضرت در اینگونه مجالس با خوشی تمام شركت می كرد و این دعوت ها را با كمال گشاده رویی اجابت می فرمود(۱)، به خصوص وقتی كه خانه میزبان به نور تقوا روشن بود. پیامبر(ص) با شركت در این مجالس و قبول دعوت در این میهمانی ها، پیوسته دعوت آسمانی خود را در نظر داشت و در پی احیای قلوب مردم بود.(۲)رسول خدا(ص) به عیادت بیماران می رفت، ولو اینكه خانه بیمار در دورافتاده ترین نقطه شهر بود. جنازه درگذشتگان را تشییع می كرد و هیچ یار ازدست رفته ای را تنها نمی گذاشت، بلكه از پی جسدش می رفت و بر او نماز می گزارد.
رسول اكرم(ص)بدون هیچ حارس و نگهبانی و به تنهایی در میان دشمنان حركت می كرد.در كشاكش غزوه ها و جهادها و ستیزه ها كه به نیروی انسانی نیازمند بودند، گاهی پیشنهاد می شد كه از مشركین علیه مشركین استفاده شود، ولی صریح و قاطع پاسخ می داد: من به وسیله مشرك كسب پیروزی نمی كنم و به همراه مشرك جلب نصرت نمی نمایم.
حسن خلق و كرامت نفس و كمال رأفت پیامبر(ص) متوجه همه بود. همچون پدری مهربان در آحاد خلق نظر می نمود و مسلمانان رامشمول عواطف و عنایات خویش می فرمود. همه از حیث حق در نزد آن حضرت برابر بودند. از كسی یا چیزی بیم و هراس نداشت و امری از امور دنیا، ایشان را متزلزل نمی ساخت و به وحشت نمی افكند.
از امور دنیا چیزی نبود كه نظر آن حضرت را به خود جلب كند، مگر تقوای صاحب تقوایی.
در پوشاك، هرچه می یافت می پوشید و از هر چه مباح بود و به دست می آورد، جامه می ساخت؛ خواه قطعه پارچه ای باشد كه به خود بپیچد یا برد حبره یا جبه ای پشمین كه از آن تن پوش فراهم آورند.
هرچه از این قبیل می یافت و در دسترس داشت، با نهایت سادگی به كار می برد. به نوع پوشاك توجهی نداشت، بلكه به سادگی و نظافت آن اهمیت می داد. بر هرچه پیش می آمد سوار می شد، خواه اسب باشد، خواه شتر یا استر و كاری را كه درصدد آن بود انجام می داد و كسی را كه می خواست همان مسیر را بپیماید و مركبی نداشت، بر مركب خویش سوار می كرد؛ خواه بنده بود یا آزاد.
بسیاری از اوقات نیز بر مركبی سوار نمی شد و پیاده برای انجام امور می رفت. بوی خوش را دوست می داشت و از روائح نامطبوع اجتناب می كرد.
بدون تكلف با فقرا مجالست می كرد و طوری با آنها انس داشت كه گویی یكی از آنهاست؛ از همه ساده تر و از هركدام مهربان تر نسبت به دیگران بود.
رفتار پیامبر(ص) با فقرای اهل صفه(۱) آمیخته به مهربانی بی شائبه و عطوفت بی دریغ بود و هر صدقه ای كه به حضرت تقدیم می كردند، برای ایشان می فرستاد و هر هدیه ای به او می رسید، آنان را نیز با خود شریك می نمود. اهل فضل و فضیلت را اكرام می كرد. هركس كه از اخلاق فاضله بهره ای داشت، مورد تكریم پیامبر قرار می گرفت. افراد شریف را گرامی می داشت. كریم هر قومی را اكرام می نمود و با آنها به مهربانی و مرحمت الفت می گرفت.
بر صله رحم مواظبت تمام داشت. در این میان كسانی را كه در دین و شرف افضل بودند، بیشتر ارج می نهاد. هیچ كس- چه در مقام عالی و چه در مرتبه مادون- از پیامبر(ص) جفا ندید.
اگر از كسی خطایی سر می زد و بعداً به اشتباه خود پی می برد و زبان به عذرخواهی می گشود، گذشت فرموده، پوزش وی را می پذیرفت و در كمال گشاده رویی و ملایمت، از تقصیر او صرف نظر می كرد.
از كسی توقع نداشت و اگر خلاف معمول از فردی مشاهده می شد، به روی او نمی آورد، مگر وقتی كه اصلاح و ارشاد ضرورت می یافت. اگر حركتی مغایر با ادب از كسی سر می زد، صبر می كرد؛ كوه صبر بود و دریای حلم. گاهی در حضور آن حضرت، افراد به روی یكدیگر فریاد می كشیدند و حریم حرمت وی را حفظ نمی كردند ولی آن حضرت از روی بزرگواری و متانت كلامی به زبان نمی آورد.
نان معمول حضرت، نان جوین بود و بسا شب ها كه می گذشت و در خانه رسول خدا(ص) طعامی نبود. نان خورش او گاه از شیر و لبنیات شتران و گوسفندان معدودی كه داشت، تأمین می شد.
گاه ماه ها می گذشت كه در خانه پیامبر(ص) برای تهیه نان و طبخ غذا آتشی روشن نمی شد. خوراك عادی آنها آب و خرما بود، مگر اینكه انصار از شیر گوسفندان خود هدیه ای تقدیم می داشتند. پیش نیامد كه در یك وعده، از دو غذا میل كند. غالباً طعام او آب و خرما بود و اگر نان و خرما بود، یا به تنهایی از نان میل می كرد یا با خرما سد جوع می فرمود. زمانی كه با میهمانی ساده ای كه در آن نان و گوشتی نیز به چشم نمی خورد، میزبان فقرا و اصحاب بود، خود گرسنه می ماند؛ چندان كه حتی از خرمای خشكیده ناچیز نیز سیر نمی شد. بسیاری از اوقات از غایت گرسنگی سنگ بر شكم می بست. سرانجام چون از دنیا رحلت فرمود، زرهش در مقابل یك بار جو در گرو بود.
۱-اصحاب صفه گروهی از سابقون در اسلام و یاران برگزیده پیغمبر بودند چون سلمان، ابوذر، عمار یاسر، بلال، كه در سایه پوششی از مسجد می خفتند و در نهایت عسرت به سر می بردند و در واقع مهمان خدا و پیامبر به شمار می آمدند.رسول اكرم(ص) زندگی ساده و بی آلایشی داشته و زوائد معیشت را از زندگانی خود حذف نموده بودند. با وجود این كه با كوچك ترین اراده می توانستند خزائن عالم را در اختیار داشته باشند، ولی قناعت و سادگی را پیشه خود ساخته بودند. امام محمد باقر(ع) می فرمایند: فرشته ای خدمت رسول اكرم(ص) آمد و گفت ای محمد خدایت سلام می رساند و می فرماید: اگر بخواهی، سرزمین مكه را برای تو از طلا پر سازم. رسول اكرم(ص) سر به سوی آسمان بلند كرده، عرض كرد: خدایا! این حال برای من بهتر است كه یك روز از غذا سیر شوم و سپاسگزاری تو را كنم و روز دیگر گرسنه بمانم و از تو گدایی كنم.
حضرت با كمال تواضع در روی زمین می نشست. زیراندازش حصیر بود. بالشی از چرم كه درونش را از لیف خرما انباشته بود، زیر سر می نهاد. قوت غالبش نان جوین و خرما بود و هرگز سه روز متوالی از نان گندم سیر نخورد. روزه را با چند دانه خرما و اگر خرما در دسترس نداشت، با شربت آبی افطار می نمود. عایشه می گوید: گاهی یك ماه بر ما می گذشت و دود از مطبخ ما بلند نمی شد. از غذاهایی كه بدان رغبت نمی كرد، عیب جویی نمی نمود. به مركب بی زین و برگ سوار می شد و یك نفر را هم پشت سر خود سوار می كرد.
علی(ع) می فرماید: «پیغمبر اكرم(ص) به حداقل غذا و بهره مندی از مواهب دنیا قناعت می كرد و به دنیا دل نمی بست. از حیث شكم، گرسنه ترین مردم بود. كم می خورد و كم می نوشید و جامه ای بسیار ساده می پوشید. اگرچه پیشنهاد بهره گیری كامل از دنیا و لذایذ آن به وی شد، ولی از پذیرفتن آن خودداری فرمود. چون می دانست هرچه را كه خداوند پست و خوار شمارد، او نیز باید آن را خوار و پست داند. از صمیم قلب و به راستی از دنیا اعراض كرد و یادش را در دل میراند.»
روزی بر حصیری آرمیده بود، حصیر بر پوست بدن حضرت فرو رفته و نقش نهاده بود. یكی از یاران به حال پیغمبر(ص) رقت آورد، از آن حضرت اجازه خواست تا چیزی بر حصیر افكند؛ فرمود: مرا با دنیا چه كار؟ وضع و حال من و دنیا نیست مگر همچون سواری كه به زیر سایه درخت اندكی می ماند و سپس برمی خیزد و درخت را ترك می كند و راه خود را پیش می گیرد و روانه می شود.(۳)
پس از جنگ بنی نضیر و بنی قریظه كه گنجینه های یهود به تصرف پیغمبر(ص) درآمد، زنان پیامبر(ص) به فكر زندگانی اشرافی افتاده و تقاضای زر و زیور كردند. رسول خدا(ص) از قبول تقاضای آنان امتناع ورزید تا این كه وحی نازل شد و تكلیف را یكسره كرد: یا ایها النبی قل لازواجك ان كنتن تردن الحیوه الدنیا و زینتها فتعالین امتعكن و اسرحكن سراحاً جمیلا(۴) (ای پیامبر به زنان خود بگو كه اگر شما زندگانی و زیب و زیور دنیا را طالبید بیایید تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبی و خرسندی طلاق دهم.)
بدین گونه صراحتاً بیان داشت كه به آنها تذكر دهد كه از دنیا و زینت آن جز عفت و رزق كفاف بهره ای ندارند و جمع بین وسعت در عیش دنیا و این كه از هر نعمتی تمتع بگیرند و به آن سرگرم شوند با همسری رسول خدا(ص) و زندگی در خانه او ممكن نیست. البته پرواضح است كه نظر آن حضرت تشویق امت به رهبانیت و عزلت از دنیا نبود و هرگز چنین شیوه ای را دنبال نمی فرمود، بلكه غرض آن بود كه مؤمنین از دلبستگی به مادیات و اهداف حقیر و پوچ دنیوی اجتناب كنند و تنها به اندازه ای از مادیات بهره گیرند كه برای سعادت اخروی و اهداف عالیه معنوی ضروری است.
●زهد، كوتاه كردن آرزوهای دنیوی
پیامبر می فرمود: «خوشبخت ترین مردم در نظر من، مؤمنی است كه متعلقاتش كم و از نماز بهره مند باشد، از روزی به حد كفاف قناعت كند و به آن بسازد تا به خدای خویش برسد و خدای را به خوبی پرستش كند.» (۵) فرمود:
الزهد فی الدنیا قصر الامل و شكر كل نعمه، والورع عن كل ما حرم الله. زهد در دنیا، كوتاه كردن آرزوست و شكر هر نعمت و خودداری از آنچه خدا حرام كرده است.(۶)
رسول اكرم(ص) درس بی آلایشی و ساده زیستی را عملا به خانواده و یاران خود نیز آموخته بودند. چنانكه روزی سلمان به خانه دختر پیامبر(ص) آمد. فاطمه(س) چادری بر سر كرده بود كه از چندجا پینه خورده بود. سلمان تعجب كرد و سخت اندوهگین شد كه چرا باید چنین باشد؟ مگر او دختر پیشوای عرب و همسر پسرعموی رهبر مسلمانان نیست؟ سلمان حق داشت، زیرا او شاهد زندگانی اشراف زاده های ایران و شكوه و جلال چشمگیر آنان بود. چون فاطمه (س) به دیدن پدر آمد گفت: پدر، سلمان از چادر وصله خورده من تعجب كرد. به خدا پنج سال است من در خانه علی(ع) بسر می برم و تنها پوست گوسفندی داریم كه روزها شترمان را بر آن علف می خورانیم و شب روی آن می خوابیم.
دختر پیامبر اكرم خدمتكاری نداشت. در پوشاك و خوراك به حداقل قناعت می كرد و بر خود سخت می گرفت، كارهای خانه را از كشیدن آب تا رفتن خانه، دستاس كردن ذرت یا گندم و نگاهداری كودك، همه را خود به عهده می گرفت. گاه با یك دست دستاس می كرد و با دست دیگر بچه را می خواباند.
ابن سعد به سند خود از علی(ع) روایت می كند كه فرمود: از روزی كه زهرا (س) را به همسری انتخاب نمودم فرش ما پوست گوسفندی بود كه شب بر آن می خوابیدیم و روز شتر آبكش خود را بر آن علف می خوراندیم و جز این شتر، خدمتگزاری نداشتیم.(۷) در این مدت می دیدم كه رفت و روب خانه و كارهای آشپزی زهرا(س) را خسته می كند، به علاوه از بس، آسیاب دستی را با دست چرخانیده بود دستش تاول زده و بند مشك آب كه در مواقعی به دوش می كشید و از راه دور آب می آورد، روی بدنش اثر گذارده بود.
به فاطمه (س) پیشنهاد كردم كه به حضور رسول اكرم(ص) رفته و از آن حضرت تقاضا كند كه خدمتكاری به عنوان كمك به او معین فرمایند. فاطمه(س) نیز پیشنهاد را پذیرفته و به خانه رسول خدا(ص) رفت. اتفاقا در آن وقت، گروهی در محضر رسول اكرم(ص) نشسته و مشغول صحبت بودند. زهرا(س) از ابراز تقاضای خود در حضور آن جمع خودداری فرموده، به خانه برگشت. صبح روز بعد، رسول اكرم(ص) به خانه ما آمدند و به فاطمه(س) فرمودند: «تو دیروز پیش من آمدی و برگشتی. حتما كاری داشتی، كارت را بگو.» من جریان را توضیح دادم و گفتم كه به علت كثرت كارهای خانه، فاطمه را گفتم كه به حضور شما بیاید تا مقرر فرمائید از این پس ما خدمتكاری جهت كمك در كارهای خانه داشته باشیم. ولی پیامبر(ص) راضی نشد كه زندگی او یا عزیزانش از حد فقرای امت كه در عسرت زندگی می نمودند، بالاتر باشد و از آنجائی كه با روحیه دختر بزرگوار خویش آشنا بود و می دانست كه وی تا چه حد شیفته عبادت و معنویت و ذكر خداست، از این جهت فرمود: «میل دارید چیزی به شما یاد دهم كه از همه اینها بهتر باشد؟» سپس فرمود: «هر وقت خواستید بخوابید، سی و سه مرتبه ذكر سبحان الله و سی و سه مرتبه الحمدلله و سی و چهار مرتبه ذكر الله اكبر را فراموش نكنید. اثری كه این اذكار به روح شما می بخشد، از اثری كه یك خدمتكار در زندگی شما دارد، بسی افزونتر است.» زهرا (س) پس از شنیدن این سخنان با شادی سه بار تكرار نمود: «به آنچه خدا و پیامبر خوشنود باشند، خوشنودم.»
با این همه زهد و پارسایی، باز صحنه های دیگری پیش می آمد كه نمایانگر توجه زائدالوصف پیامبر(ص) به زهد و ساده زیستن بود. برای نمونه وقتی پیامبر اكرم(ص) از سفر بر می گشتند، اول به دیدار فاطمه رفته و مدتی نزد ایشان می نشستند. در فاصله یكی از سفرهای پیغمبر(ص)، فاطمه زهرا(س) دستنبدی از نقره و گردنبند و گوشواره ای برای خود فراهم آورده و پرده ای به در خانه آویخته بود. رسول اكرم(ص) طبق معمول به خانه فاطمه آمدند، ولی این بار پس از توقفی كوتاه، ناخرسندانه بیرون آمدند و رو به مسجد نهادند. طولی نكشید كه فرستاده فاطمه با دستبند و گوشواره ها و پرده نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: دخترتان می گویند این زیورها را بفروشید و در راه خدا صرف فرمائید. رسول خدا(ص) ضمن قدردانی از او فرمود: آنچه باید بكند كرد. دنیا برای محمد و آل محمد نیست.(۸)●زهد و پاكیزگی
زهد و پارسایی پیامبر(ص) چه در روزهای سخت معیشت و چه در سال دهم هجرت كه اسلام به عنوان بزرگترین قدرت در عالم مورد توجه بود، یكسان است. به همان گونه دست پروردگان او نیز كسانی بودند كه وضع آنان چه در دوران تنگدستی و چه در زمانی كه می توانستند از همه گونه رفاه و آسایش برخوردار باشند، یكسان بود؛ چنان كه سلمان حاكم مدائن (۹) همان سلمان عهد پیغمبر(ص) بود؛ به طوری كه از اول تا آخر تاریخ حكومتش، تمام اثاثیه او را یك كوله بار تشكیل می داد و وقتی می خواست به جایی دیگر كوچ كند می توانست اثاثیه اش را جمع كند و پشتش بگیرد و این چنین بودند دیگر دست پروردگان رسول خدا(ص).
●پاكیزگی و آراستگی
رسول اكرم(ص) از دوران كودكی به پاكیزگی و آراستگی علاقه ای خاص داشت؛ آن چنان كه سیره نویسان نوشته اند، برخلاف كودكان دیگر كه با موهای ژولیده و سر و صورت آلوده در كوچه ها بازی می كردند، محمد(ص) موهایش را مرتب می كرد و سر و صورت خود را تمیز نگه می داشت و این نظافت و آراستگی، در طول زندگانی او به خوبی نمایان بود.
آن حضرت موهای سر خود را با برگ سدر می شست و روغن بنفشه می مالید. عادتش این بود كه به آینه نگاه می كرد و موی سرش را صاف كرده شانه می زد و گاه این كار را در برابر آب انجام می داد.(۱۰)
امام صادق(ع) می فرمایند: روزی مردی در خانه پیامبر(ص) آمد و اجازه ورود خواست، آن حضرت طبق معمول در آینه نگاه كردند و سر و صورت خود را مرتب و آراسته نمودند. عایشه به پیامبر(ص) عرض كرد: یا رسول الله، تو برترین فرزندان آدم و پیامبر پروردگار جهانی، دربرابر ظرف آب قرار می گیری و موی سر و صورت خود را مرتب می كنی؟!
رسول اكرم(ص) فرمود: «ای عایشه خداوند دوست دارد وقتی بنده اش برای دیدن برادرانش از خانه بیرون می رود، خود را مرتب و آراسته كند.» «الله یحب اذا خرج عبده المؤمن الی اخیه أن یتهیا و أن یتجمل» .(۱۱)
پیغمبر اكرم(ص) نه تنها خود در نهایت درجه به نظافت و پاكیزگی اهمیت می داد، بلكه از هر فرصتی كه پیش می آمد، در جهت تعلیم این مهم به یاران و پیروان خویش استفاده می كرد. روزی مردی را مشاهده كرد كه ریش بلند و درهمی داشت، فرمود:«چه ضرر داشت اگر این مرد ریش خود را اصلاح می كرد.» آن مرد به محض شنیدن فرمایش حضرت رفت و به طور معتدل اصلاح كرد و سپس نزد رسول(ص) آمد. حضرت او را مورد تشویق قرار داد و فرمود: این طور اصلاح كنید.
رسول اكرم(ص) به قدری به آراستگی و مرتب بودن اهمیت می دادند كه حتی در مسافرت ها شانه و سرمه دان و قیچی و آینه و مسواك خود را همراه برمی داشتند.
آن حضرت درباره پاكیزگی نگاهداشتن بدن و لباس نیز تاكید بسیار داشت، می فرمود: من اتخذ ثوبا فلینظفه: «هر كسی لباسی برای خود تهیه كرد، باید همیشه آن را پاكیزه نگهدارد.»
می فرمود: «در میان لباسهای شما، هیچ كدام بهتر از لباسهای سفید نیستند، شما لباس سفید را برای پوشیدن انتخاب كنید.» واضح است كه یكی از امتیازات لباس سفید این است كه چرك و آلودگی را زود نشان می دهد و شخص را وامی دارد كه لباس خود را تمیز نگهدارد.
در نظافت و بهداشت مسكن و منزل هم نهایت دقت را به كار می برد. خانه پیامبر(ص) با همه سادگی همیشه پاكیزه بود. می فرمود: «فضای جلوی خانه خود را جارو بزنید و تمیز كنید و كثیف نباشید.» از ناشسته رها كردن ظرفهای غذا و تارهای عنكبوت در خانه باقی گذاشتن و ظرفهای آب را بدون سرپوش گذاشتن، نهی می نمود و می فرمود: زباله ها را به هنگام روز بیرون بریزید و تا شب به جای خود باقی نگذارید. دستور فرموده بود آبها را مطلقاً آلوده نسازند و در موقع شستشوی بدن، داخل نهرها نشوند، بلكه آب را در كناری به سر و بر خود بریزند و همچنین در معابر و كنار نهرهای آب و زیر سایه درختان به قضای حاجت ننشینند. از سخنان پیامبر(ص) در این باره است كه:
«اسلام پاكیزه است، شما هم پاكیزه باشید كه به بهشت وارد نمی شوند، مگر پاكیزگان.»
الطهر نصف الایمان: پاكیزگی و نظافت نیمی از ایمان است. ان الله تعالی یبغض الوسخ والشعب؛ خداوند ژولیدگی و كثافت را دشمن می دارد.
النظافهٔ من الایمان والایمان فی الجنهٔ: پاكیزگی جزئی از ایمان است و ایمان انسان را به بهشت رهبری می كند.
پاكیزگی كلید قبولی نماز است.
پایه دین بر پاكیزگی استوار است.
و بالاخره النظافهٔ من الایمان كه به صورت شعار زنده و زیبایی درآمد. (۱۲)●خوش بوئی
رسول اكرم (ص) از هر كوی و برزنی كه می گذشتند، بوی عطر تا مدتها به مشام می رسید، امام صادق (ع) می فرماید: «پیغمبر (ص) برای عطر، بیشتر خرج می كرد تا غذا.»
آن حضرت همواره به یاران خود سفارش می فرمود كه تن و خانه خویش را پاكیزه و خوشبو نگهدارند.در روزهای جمعه، یارانش را وادار می كرد كه غسل كنند و خود را معطر سازند كه بوی بد از آنها استشمام نشود و سپس در نماز جمعه حضور یابند. خطاب به امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: یا علی بر تو باد استفاده از بوی خوش در هر جمعه كه این سنت و روش من است و تا زمانی كه از تو بوی خوش استشمام گردد، برایت ثوابها نوشته می شود.
می فرمود: اگر كسی گل به برادر مؤمن خویش هدیه كرد، نباید آن را رد كند كه گل از بهشت است.سیره امامان معصوم (ع) نیز در استفاده از عطر این چنین بوده است، به طوری كه امام رضا(ع) می فرمایند: «جای حضرت صادق(ع) در مسجد از بوی عطر و اثر سجده آن حضرت شناخته می شد.»
از سخنان امام صادق (ع) است كه یكی از اخلاق انبیاء به كار بردن بوی خوش است. فرمود دو ركعت نماز با عطر بهتر است از ۷۰ ركعت نمازی كه در آن نمازگزار عطر نزده باشد. در جای دیگر فرمود: بهتر است انسان به كار بردن بوی خوش و عطر را هر روز فراموش نكند و اگر هر روز نتواند یك روز در میان و اگر این قدر هم توانایی ندارد، در هر جمعه هرگز فراموش نكند.
پیغمبر (ص) مشكی داشت كه پس از وضو به دست می مالید. ناگفته نماند كه رسول اكرم(ص) استفاده از عطر را در هر شرایطی مجاز و مستحسن نمی دانستند، مثلا استفاده از عطر را برای زنان در محدوده خانه و برای محارم مجاز و مستحسن می دانستند و در غیر این صورت شدیدا آن را منع می نمودند. تا آنجا كه فرمود: «هر زنی كه بوی خوش به كار برد و از خانه اش بیرون رود، مورد لعن خداوند است تا آن كه به خانه برگردد.»
●مسواك زدن
پیامبر اكرم(ص) روزانه چند بار به ویژه پیش از خواب و پس از بیداری، با دقت مسواك می كردند و دهان و دندانهایشان را می شستند و می فرمودند اگر ترس آن نبود كه پیروانم دچار مشقت و زحمت شوند، بر آنها واجب می كردم كه هنگام ادای هر نمازی مسواك كنند.
امام صادق (ع) می فرماید:« پیغمبر اكرم(ص) روزی فرمود راه قرآن را پاكیزه نگهدارید.» پرسیدند منظور از راه قرآن چیست؟ فرمود:« دهانهای خود را پاكیزه كنید كه راههای تسبیح است.»
امام صادق (ع) فرمود: «دو ركعت نماز بعد از مسواك كردن، بهتر از ۷۰ ركعت بدون مسواك است» و در جای دیگر می فرماید: مسواك دوازده خصلت دارد:
۱- از سنت است ۲- پاكیزه كننده دهان است ۳- جلادهنده چشم است ۴- خدا را خشنود می كند ۵- موجب سفیدی دندانها می شود ۶- بوی دهان را می برد ۷- لثه را محكم می كند ۸- اشتها را زیاد می كند ۹- بلغم را برطرف می كند ۱۰- حافظه را تقویت می كند ۱۱- حسنات را دوچندان می كند ۱۲- فرشتگان را مسرور می سازد و بالاخره رسول اكرم (ص) می فرمایند: السواك مطهره للغم و مرضاه للرب «مسواك دهان را تطهیر و رضایت پروردگار را جلب می كند.»
‌●كار و كوشش
از دوران كودكی پرتحرك و علاقمند به كار و فعالیت بود. حتی زمانی كه نزد حلیمه بود روزی از او پرسید كه برادرانم به كجا می روند؟ حلیمه پاسخ داد گوسفندان را به چراگاه می برند. فرمود من هم از امروز با آنها خواهم رفت. در هفت سالگی او را دیدند كه خاك و كلوخ را در دامن ریخته و در خانه سازی عبدالله بن جدعان به او كمك می كند.
در طول زندگی دیده نشد روزی را به بطالبت بگذراند. كارهای شخصی خود و اموری را كه مربوط به خانه بود، شخصاً انجام می داد. در مقام نیایش عرض می كرد: «خدایا از بیكارگی و تنبلی و زبونی به تو پناه می برم.» و مسلمانان را به كار كردن تحریض نموده، می فرمود: «خدا كارگر امین را دوست می دارد، عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین آنها كسب حلال است.» می فرمود: من كان فی امر دنیاه كسلاً فهو فی امر اخرته اكسل: كسی كه در امور دنیایش كسل و بی حال باشد، در امور آخرتش كسل تر خواهد بود و فرمود: ملعون من القی كله علی الناس: هر كس بیكار بگردد و خرج خودش را بدوش مردم بیندازد ملعون است.
روزی پیامبر(ص) به مردی برخورد كه نیرو و قدرتش موجب شگفتی آن حضرت گردید. رسول اكرم از شغل و حرفه اش سؤال كرد و چون جواب منفی شنید، فرمود: سقط من عینی «از چشم من افتاد.»
یكی از اصحاب خیلی فقیر شده بود با مشورت و پیشنهاد همسرش تصمیم گرفت كه وضع مالی خود را برای رسول اكرم(ص) شرح دهد و كمكی بگیرد. با همین نیت رفت، ولی قبل از آن كه حاجت خود را بگوید، رسول اكرم(ص) این جمله را فرمود: «كسی كه از ما چیزی بخواهد به او می دهیم، اما اگر كسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نكند، خداوند او را بی نیاز می كند.» آن روز دیگر چیزی به آن حضرت نگفت و تقاضایی نكرد. به خانه آمد، ولی به علت چیرگی فقر بعد از آن دو بار دیگر هم مراجعه كرد. ولی باز هم از حضرت همان جمله را شنید، بدون طرح نیاز خود به خانه برگشت، ولی این بار با خودش فكر كرد كه از من چه كاری ساخته است؟ به نظرش رسید كه این قدر از او ساخته هست كه برود به صحرا و هیزمی جمع كند و بفروشد. تیشه ای عاریه كرد و به صحرا رفت، هیزمی جمع كرد و فروخت و بدینوسیله نه تنها مایحتاج خویش را فراهم ساخت، بلكه كم كم صاحب سرمایه و ثروتی هم شد.
روزی رسول اكرم (ص) به او رسیدند و تبسم كنان فرمودند: «نگفتم، هر كس از ما كمكی بخواهد، ما به او كمك می كنیم، ولی اگر بی نیازی بورزد، خداوند او را بی نیاز می كند.»
می فرمود: اینكه یكی از شما ریسمان خویش برگیرد و به كوه برود و هیزم فراهم آورد و بفروشد و از درآمد خود بخورد و صدقه دهد، برای او بهتر است از این كه از مردم چیزی بخواهد.
جمعی از اصحاب آن حضرت وقتی این آیه را شنیدند كه: «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب»(۱۴)، «كسی كه تقوا و پرهیزكاری پیشه كند، خدا دری به روی او می گشاید و روزی او را از جایی كه گمان نداشته باشد می رساند.» دست از كار و كوشش برداشتند و در بروی خود بستند و به عبادت پرداختند و با خود گفتند دیگر احتیاجی به كسب و كار نداریم. رسول اكرم(ص) از عمل آنها اطلاع یافت و به احضار آنان فرمان داد. چون حاضر شدند فرمود چرا از كار و كوشش دست كشیده اید و تنها به عبادت اكتفا كرده اید؟! گفتند خداوند ضامن شده روزی ما را بدهد، ما هم از كار صرف نظر كردیم و به عبادت پرداختیم. پیامبر(ص) آنها را سرزنش كرد و فرمود: هر كس چنین روشی در پیش گیرد و از فعالیت و كار شانه خالی كند، دعایش مستجاب نخواهد شد. بر شما لازم است كار كنید و روزی خود را در سایه تلاش و كوشش با استمداد از ذات لایزال خداوند بدست آورید.
در جای دیگر فرمود: ان اطیب ما اكل الرجال من كسبه. پاكیزه ترین غذایی كه انسان می خورد، غذایی است كه با كار و كوشش خودش به دست آورده باشد.
پیامبر اسلام همه تلاشها و فعالیتهای مشروعی را كه هر كس به خاطر تامین زندگی و رفع احتیاجات خود انجام می دهد، عبادت دانسته و از آن به جهاد تعبیر می فرمودند. روزی با اصحاب نشسته بودند، جوان توانا و نیرومندی را دیدند كه اول صبح به كار و كوشش مشغول شده است. اصحاب گفتند این جوان شایسته مدح و تمجید بود، اگر جوانی و نیرومندی خود را در راه خدا به كار می انداخت. رسول اكرم(ص) فرمود: این سخن را نگویید، اگر این جوان برای معاش خود كار می كند كه در زندگی محتاج دیگران نباشد و از مردم مستغنی گردد، او با این عمل در راه خدا قدم برمی دارد، همچنین اگر كار می كند، به نفع والدین ضعیف یا كودكان ناتوان كه زندگی آنان را تامین كند و از مردم بی نیازشان سازد، باز هم به راه خدا می رود، ولی اگر كار می كند تا با درآمد خود به تهیدستان مباهات نماید و بر ثروت و دارایی خود بیفزاید، او به راه شیطان رفته و از صراط حق منحرف شده است.
پیغمبر اكرم افراد زحمتكش و كارگر را مورد مهر و عنایت خود قرار می دادند، تشویق و احترامی كه تاریخ در هیچ رهبری از رهبران عالم سراغ ندارد. چنانكه انس ابن مالك می گوید: موقعی كه رسول اكرم(ص) از جنگ تبوك مراجعت می فرمود، سعد انصاری به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه كرد و دست سعد را زبر و خشن دید. فرمود: چه صدمه ای و آسیبی به دستت رسیده است؟ عرض كرد یا رسول الله من با طناب و بیل كار می كنم و درآمدم را خرج معاش خانواده ام می نمایم. رسول اكرم(ص) دست او را بوسید و فرمود: این دستی است كه آتش با آن تماس پیدا نمی كند.(۱۵)
بنابراین مشاهده می شود كه كار در تعالیم عالیه پیشوای بزرگوار اسلام صرفا یك وظیفه از روی ناچاری نیست، بلكه اگر نیاز مالی هم نباشد باز كار از نظر سازندگی انسان مفید و لازم بوده، در شكوفا ساختن انواع استعدادها و تواناییهای بالقوه او بسیار موثر و مهم است.
رسول خدا(ص) لحظه ای از عمر شریف خود را بیهوده نمی گذرانید. وقتی بعد از انجام وظایف خطیر روزانه به خانه برمی گشت، وقت خود را به سه قسمت تقسیم می فرمود:
۱ _ قسمتی را به عبادت خدا می پرداخت
۲- قسمتی را به خانواده اختصاص می داد.
۳ _ سهمی را برای استراحت و كار شخصی خود در نظر می گرفت. البته باز از این قسمت، بخشی صرف خواص صحابه و دیگر مردم می شد.●مغتنم شمردن عمر
پیامبر (ص) به طرق گوناگون مسلمین را به درك ارزش عمر خود دلالت و به استفاده بیشتر از آن توصیه می نمود. می فرمود: من تعجب می كنم از اولاد آدم وقتی كه مالش زیاد می شود، خرسند می گردد و اگر كم شود سخت محزون می شود ولیكن وقتی شبانه روز بر او می گذرد و عمرش را كوتاه می كند، غمگین و ناراحت نمی شود بدانید كه بی نیاز و راحت نمی گردد كسی كه مالش زیاد شود و عمرش كوتاه باشد. می فرمود: «فرشته الهی هر شب به جوانان ۲۰ساله ندا می دهد كوشش و جدیت كنید و برای نیل به كمال و سعادت خود مجاهده نمایید.»
بر مرد باایمان لازم است كه از نیروی خود به نفع خویش، از دنیای خود برای آخرت خویش و از جوانی خود پیش از فرا رسیدن ایام پیری و از زندگی خود پیش از رسیدن مرگ استفاده كند.
به ابوذر فرمود: ای ابوذر پنج چیز را بیش از پنج چیز غنیمت بشمار. جوانیت را قبل از پیری، سلامتت را قبل از بیماری، تمكنت را قبل از تهیدستی، فراغتت را قبل از گرفتاری، زندگانیت را قبل از مرگ. می فرمود: هركس كه به رویش در خیری گشوده شد، آن را غنیمت بشمارد و از فرصت استفاده كند، زیرا نمی داند چه وقت آن در به رویش بسته می شود.
فرمود: در ایام زندگی شما، لحظاتی فرا می رسد كه در معرض نسیم حیات بخش الهی قرار می گیرد و فرصت مناسبی به دست می آورید بكوشید كه از آن فرصت ها استفاده كنید و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید.
فرمود: در قیامت هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد تا به چند پرسش پاسخ دهد كه از جمله آنها است:
-اینكه عمرش را در چه كاری به پایان رسانده است.
-جوانی اش را چگونه و در چه راهی به سر آورده است.
- اینكه مالش را چگونه به دست آورده و چگونه خرج كرده است.
- و از امامش كه او كیست. چنانكه خدای عزوجل فرموده است: «یوم تدعوا كل اناس باما مهم» روزی كه هر گروهی را به امامشان می خوانیم. بالاخره در استفاده از فرصت و توان و امكانات خود برای سیر دائمی به سوی كمال فرمود: «هركه امروزش با روز گذشته او مساوی باشد مغبون است و هر كه فردایش بدتر از امروزش باشد، ملعون است و هر كه تفقه و جست وجوی نقصان علمش را ننماید و برطرف نكند(كه آن را تلافی و تدارك نماید) عقلش ناقص است و هر كه عمل و عقلش ناقص باشد، مرگ برای او بهتر است از زنده بودن (زیرا هرچه زنده بماند، گناهی بر گناهانش می افزاید).
●كار خود را برعهده دیگران ننهادن
رسول اكرم(ص) كارهای شخصی خود را تا آنجا كه ممكن بود، شخصاً انجام می دادند. كفش خویش را تعمیر می كردند و اگر در لباسشان پارگی پیدا می شد، می دوختند. آب وضو را به دست خود آماده می نمودند. نه تنها كارهای خود را شخصاً انجام می دادند، بلكه در كارهای خانه به خانواده هم كمك می كردند و اگر قرار بود چیزی برای خانه تهیه شود، شخصاً اقدام می فرمودند و لوازم خریداری شده را به خانه می آوردند و راضی نمی شدند كسی آن را حمل كند و توصیه می فرمودند كه هر كس كار خود را تا آنجا كه مقدور است، خودش انجام دهد و به دیگران حواله نكند.
در یكی از مسافرت ها كه با اصحاب می رفتند، موقع ظهر كه قافله ایستاد، همه از مركب ها پائین آمدند، رسول اكرم(ص) هم پائین آمدند و به آن سو كه آب بود رفتند تا همراه یاران آماده نماز شوند. حضرت پس از آنكه مقداری از شتر خود دور شده بودند، برگشتند. اصحاب كه ناظر صحنه بودند، با خود فكر می كردند شاید حضرت این محل را مناسب فرود آمدن تشخیص نداده اند و آمده اند كه دستور حركت دهند. چشم ها مراقب بود و گوش ها منتظر شنیدن فرمان. تعجب جمعیت هنگامی زیاد شد كه دیدند همین كه به شتر خویش رسیدند، زانوبند را برداشتند و زانوهای شتر را بسته و دو مرتبه به سوی مقصد اولی خویش روان شدند. صدا از اطراف بلند شد: «ای رسول خدا، چرا ما را فرمان ندادید كه این كار را انجام دهیم و به خودتان زحمت دادید و برگشتید؟ ما كه با كمال افتخار برای انجام این خدمت آماده بودیم، چرا از دور فرمان ندادید كه ما این كار را بكنیم؟
پیغمبر اكرم(ص) پاسخی دادند كه یكی از عظیم ترین فضائل انسانی را بیان می دارد. فرمودند:«لایستعن احدكم من غیره ولو بقضمه من سواك.» از دیگران در كارها كمك نخواهید، ولو برای یك امر كوچكی باشد، ولو برای این كه یك مسواك از دیگران بخواهید.
یعنی كار خودتان را تا آن حدی كه برای شما ممكن است خودتان انجام دهید و از دیگری نخواهید كه برایتان انجام دهد. در نظر بیاوریم آن حضرت اصحاب و یارانی داشتند كه اگر فرمان می دادند در دریا یا آتش بروید، فوراً می رفتند. یارانی كه افتخارشان این بود كه به فرمان رسول اكرم(ص) زیر شمشیرها می روند. با وجود چنین یاران از خود گذشته، باز آن حضرت راضی نمی شدند كار خود را به آنها واگذارند. از این رو است كه فرموده اند: كار خویش، خویش كردن شیوه انبیاء و حضرات ائمه اطهار علیهم السلام است.●سخن و سكوت
پیامبر اكرم (ص) گفتاری فصیح و شیرین داشت و هنگام سخن گفتن تبسم می كرد، نه بسیار كم سخن بود و نه پرگو. سكوت آن حضرت طولانی بود و بدون ضرورت حرفی به زبان نمی آورد. روزی به ابوذر فرمود: ای ابوذر هر چه را كه در آن تو را بهره نیست، ترك كن و به سخنی كه فایده ای به حال تو ندارد لب مگشا و زبان خود را مانند پول خود كه در حفظ آن می كوشی نگهداری نما. ای ابوذر اگر سخن گفتن نقره باشد، سكوت طلا است.
گفتارش خالی از زوائد بود و در كلامش تكرار وجود نداشت. بسیار واضح و روشن صحبت می كرد، نه بی جهت سخن را به درازا می كشید و نه بی مناسبت كلام را به اجمال برگزار می كرد. نحوه ادای كلامش آرام و با فاصله متناسب بود، بطوریكه حاضرین امكان حفظ كلمات پربركاتش را می یافتند. پیاپی و بی قاعده سخن نمی گفت، كلامش نیز مانند سایر حركات و سكناتش معتدل بود. جامع و كامل، بی كم و زیاد سخن می گفت. به همین جهت كلماتش جوامع الكلم و اظهارش فصل الخطاب بود. می فرمود:« انا افصح العرب »من فصیح ترین عرب هستم. جملات و نیز خطبه های پیامبر كوتاه، ولی جامع بود. خود می فرمود:
« اعطیت جوامع الكلم »خدا به من كلمات جامع داده است و به راستی كه قادر لایزال به او قدرتی داده بود كه در یك سخن كوتاه دنیایی از علم و حكمت را بیان می كرد. این قدرت در كلمات گهربار عطرآگینش عملاً نمایان است. البته او با هر كس نیز به اندازه درك و فهم و عقلش سخن می گفت. جوهره صدای رسول خدا و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود.
كسی سخن او را نمی شنید، مگر این كه محبت او در دلش جای می گرفت و متمایل به او می شد، از این رو قریش، مسلمانان را در دوران مكه« صباه »(شیفتگان و دلباختگان) می نامیدند و می گفتند: بیم آن است كه ولید بن مغیره دل به دین محمد بدهد و اگر ولید كه گل سرسبد قریش است دل بدهد، تمام قریش به او دل خواهد سپرد، می گفتند:« سخنانش جادو است، بیش از شراب مست كننده است. »فرزندان خویش را از نشستن با او نهی می كردند كه مبادا با سخنان و قیافه گیرای خود آنها را جذب نماید. هرگاه پیغمبر(ص) در كنار كعبه در حجر اسماعیل می نشست و با آواز بلند قرآن می خواند و یا خدا را یاد می كرد، انگشت های خویش را در گوش فرو می كردند كه نشنوند، مبادا تحت تأثیر جادوی سخنان او قرار گیرند و مجذوب او گردند، جامه های خویش بر سر می كشیدند و چهره خویش را می پوشاندند كه سیمای جذاب او آنها را نگیرد، لهذا اكثر مردم به مجرد شنیدن سخنش و دیدن قیافه و چشیدن حلاوت الفاظش به اسلام ایمان می آوردند.(۱۷)
درباره سكوت پیامبر(ص)، علی(ع) فرمود: سكوت آن حضرت در چهار چیز بود: در تفكر، تقدیر، حلم و حذر.
تفكرش درباره دنیای فانی و عالم باقی بود.
در تقدیر و اندازه گیری برآن بود كه همه مردم را به یك چشم ببیند و به گفتار همه به یك نحو گوش دهد.
صبور و بردبار بود، به طوریكه از چیزی خشمناك نمی شد و از چیزی متنفر نمی گشت.
حذر و پرهیزش در چهار چیز خلاصه شده بود:
اول اینكه به كارهای خیر چنگ می زد تا دیگران به او اقتدا كنند.
دوم اینكه از كارهای زشت دوری می كرد تا مردم نیز از آن پرهیز نمایند.
سوم: در جایی كه می خواست درباره اصلاح امتش مطالعه و فكر كند.
چهارم: در جایی كه می خواست دست به كاری زند كه خیر دنیا و آخرتش در آن باشد.
●اعتدال در عبادت
پیامبر گرامی اسلام، همان طور كه با غرق شدن در شهوات حیوانی مبارزه می كرد، با رهبانیت نیز سر ستیز داشت و كسانی را كه می خواستند همه وقت خود را در نماز و روزه صرف كنند و به كارهای زندگی بی اعتنایی نمایند، مانع شده می فرمود: «بدن شما و زن و فرزند و یارانتان همگی حقوقی بر شما دارند و باید آنها را رعایت كنید.»
عثمان بن مظعون كه از یاران پیامبر اسلام(ص) و از مسلمانان فداكار بود، روزی همسرش خدمت رسول اكرم(ص) آمد و به عرض رسانید كه شوهرم عثمان مدتی است از كار و زندگی دست كشیده و كمر به عبادت خدا بسته است. او تمام روزها روزه می گیرد و تمام شب ها را به نماز و عبادت می گذراند.
رسول اكرم(ص) كه همواره درس اعتدال و میانه روی به مردم می داد و با هرگونه افراط و تفریط مبارزه می كرد، از شنیدن این خبر غضبناك شد و بلافاصله به جایگاهی كه عثمان برای عبادت انتخاب كرده بود آمد. عثمان مشغول نماز بود، وقتی رسول خدا(ص) را دید زود نماز را به پایان رسانید و در پیشگاه حضرت عرض ادب كرد. پیامبر (ص) به او فرمود: ای عثمان! خداوند در آئین من رهبانیت و ترك دنیا را مقرر نفرموده، بلكه مرا با دینی پاك و آسان و گشاده مبعوث كرده است. من كه پیامبر شما هستم هم روزه می گیرم، هم نماز می خوانم، هم به زن و زندگی خود می رسم. كسی كه آئین مرا دوست دارد، باید روش های مرا سرمشق خود قرار دهد و یكی از روش های من ازدواج و تشكیل خانواده و توجه به زن و زندگی است.
می فرمود: اسلام آئینی است متین و محكم و در انجام دستورات آن با متانت قدم بردارید و عبادت خداوند را (در اثر زیاده روی) بر بندگان خدا خسته كننده و ملال آور جلوه ندهید و اگر چنین كنید، مانند شترسوار شتابانی خواهید بود كه راه را به پایان نرساند و شتر را هم از پا بیندازد.
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز ضمن وصایای خود هنگام وفات به فرزندش فرمود: پسرم در امور زندگی خود میانه رو باش و در عبادت خدا نیز روش اعتدال پیشه كن، به طوری كه بتوانی آن را همیشه ادامه دهی. در یكی از سفرها كه بعضی از اصحاب، كج فهمی كرده و روزه دار بودند، از شدت گرما هریك به گوشه ای افتاده و از حال رفتند. سایرین به نصب چادرها و سیراب نمودن چارپایان و خدمات دیگر می كوشیدند، رسول اكرم(ص) فرمود: همه اجر و ثواب متعلق به كسانی است كه این كارها را انجام می دهند.
●دعا و نیایش
رسول اكرم(ص) درباره دعا بسیار سفارش می فرمود و آن را «مغز عبادت» می دانست. در بیان نقش و اهمیت دعا فرمود: «دعا سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است» . بدانید كه قضا را جز دعا برنمی گرداند فرمود: «خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید كه خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد.»
می فرمود: «هنگام حاجتمندی نزد خدا لابه كنید و در گرفتاری ها به او پناه برید، در نزد او زاری كرده و دعا نمائید، زیرا دعا مغز عبادت است و مؤمنی نیست كه خدا را بخواند، جز این كه دعایش مستجاب می شود. منتهی گاهی اثر استجابت دعای او در دنیا به ظهور می رسد و گاهی در آخرت و گاهی به اندازه دعائی كه كرده، گناهانش جبران می شود. این ها همه درصورتی است كه مورد درخواستش گناه نباشد.»
پیامبر اكرم(ص) فرمود: خداوند به یكی از پیغمبران چنین وحی كرد: «به عزت و جلالم سوگند هركس به غیر من امیدوار شود، ناامیدش خواهم كرد و جامه خواری و ذلت بین مردم بر او خواهم پوشاند و او را از فضل و گشایش خود به دور خواهم داشت. بنده من هنگام سختی چشم امید و آرزو به دست دیگری بدوزد، درصورتی كه سختی ها به دست من است و امیدوار به غیر من شود، درحالی كه من بی نیاز بخشاینده، كلید درهای بسته به دست من است و در اجابت من به روی كسی كه مرا بخواند، باز است» .
از طرف خود آن حضرت و سایر معصومین علیهم السلام توصیه شده است كه در اول و آخر هر دعا صلوات فرستاده شود. چنان كه وقتی یكی از اصحاب امام صادق(ع) به آن حضرت عرض كرد، در قرآن آیه ای است كه می فرماید: «ادعونی استجب لكم» ما دعا می كنیم، ولی اجابت آن را نمی بینیم. حضرت فرمود: آیا گمان می كنی كه خدا خلف وعده كرده؟ گفت: نه. فرمود: پس علت چیست؟ وی گفت: نمی دانم. سپس حضرت فرمود: هركس اوامر خدا را اطاعت نماید و از راه خودش دعا كند، خداوند دعایش را اجابت می فرماید. سئوال كرد راه خودش چیست، پاسخ فرمود: ابتدا خدا را ستایش و تمجید می كنی و نعمت های او را به یاد آورده و خدا را سپاس می گزاری بعد بر محمد و آل محمد(ص) درود می فرستی، سپس گناهان خود را ذكر كرده و به آنها اقرار و اعتراف می كنی و از خدا طلب عفو و مغفرت می نمایی. این راه دعاست.●نمونه ای از دعاهای رسول اكرم(ص)
ام سلمه گوید: یك شب نصف شب بیدار شدم. دیدم پیغمبر خدا(ص) در بستر نیست. با خود گفتم رسول خدا(ص) كجا رفته است؟ ناگاه متوجه شدم كه در گوشه اتاق مشغول عبادت هستند. گوش كردم به سخنانشان، دیدم در حال گریه می گوید: بارالها از من چیزهای پسندیده ای را كه عطا كرده ای، هرگز جدا مكن. بارالها دشمن و حسود و كینه توز را، هرگز به شماتت من وامدار. بارالها مرا به بدی و گرفتاری كه از آن نجات داده ای، هرگز بازمگردان. بارالها مرا حتی یك چشم برهم زدن، هرگز به خود وا مگذار.
ام سلمه می گوید به اینجا كه رسیدند شروع كردم به گریه كردن و فریاد زدن. دعا و نماز پیغمبر(ص) كه تمام شد، فرمود: ام سلمه چرا گریه می كنی؟ عرض كردم: یا رسول الله! وقتی كه شما این سخن را می گویید، پس وای به حال ما.
فرمود: البته همین طور است. برادرم یونس(ع) را خدا یك لحظه به خودش واگذاشت كه آمد به سرش آن چه آمد.
از حضرت جواد(ع) نقل شده است كه پیامبر(ص) این چنین دعا می كردند: بار خدایا بیامرز برای من آنچه پیش كرده ام و آنچه به تاخیر انداخته ام و آنچه پنهان كرده ام و آنچه عیان نموده ام و اسراف مرا درباره خودم بیامرز و آنچه را تو بدان داناتری.
بار خدایا معبودی جز تو نیست، خدایا به حق دانایی و توانائی ات بر همه خلق، تا آنگاه كه زندگی را برایم بهتر می دانی مرا زنده دار و آن گاه كه مرگ را برایم بهتر دانستی، جانم را بگیر.
بار خدایا ترس از خودت را در پنهانی و عیان عنایت فرما. خداوندا سخن حق را در حال خشم و خشنودی و میانه روی را در حال فقر و توانگری از تو خواهانم. خداوندا از تو می خواهم نعمتی را كه فانی نشود و روشنی چشمی كه منقطع نگردد و از تو می خواهم راضی بودن به قضا را و میمنت مرگ را پس از زندگی و گوارایی زندگی را پس از مرگ و لذت دیدارت و شوق زیارت و لقایت را بی آنكه زیانی ضرر زننده یا فتنه ای گمراه كننده به من برسد.
●نمونه ای از دعاهای رسول اكرم(ص) -۲۲
پیامبر اكرم در دعای دیگری می فرماید: بار خدایا ما را با آرایش ایمان بیارای و از راهنمایان هدایت شده قرارمان ده.
بار خدایا ما را در زمره كسانی كه رهبری كردی، رهبری فرما.
بار خدایا من از تو می خواهم تصمیم به پایداری در كار و به راه راست شدن را و از تو می خواهم توفیق شكرگزاری نعمت و عافیتی نیكو و ادای حقت را و از تو می خواهم بار پروردگارا دلی سالم و زبانی راستگو به ما عطا كنی و از تو آمرزش می خواهم از آنچه می دانی و از تو می خواهم بهتر آنچه دانی و پناه می برم به خودت از بدی آنچه (نسبت به من) می دانی، زیرا كه تو می دانی و ما نمی دانیم و تویی علام الغیوب.(۲۱)
و از دعاهای آن حضرت است كه:
خدایا مرا شاكر و صابر گردان و مرا در چشم خویش خوار و در نظر مردم بزرگوار گردان.
خدایا در همه كارها عاقبت ما را به خیر كن و ما را از خواری دنیا و عذاب آخرت نگهدار.
خدایا مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوا عزیز كن و به عافیت زیبایی ده.
خدایا من از تو هدایت و تقوا و عفت و بی نیازی می خواهم.
خدایا از زوال نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی كه مایه ناخشنودی تو است به تو پناه می برم.
خدایا از اخلاق بد و اعمال بد و هوس های بد و مرض های بد به تو پناه می برم.
خدایا سحرخیزی را بر امت من مبارك ساز.
خدایا تو را به غیب دانی و قدرتی كه بر آفرینش داری سوگند می دهم تا موقعی كه زندگی را برای من بهتر می دانی، مرا زنده نگهدار و موقعی كه مرگ را برای من بهتر می دانی مرا بمیران.
خدایا از تو می خواهم كه ترس خود را در آشكار و نهان نصیب من كنی و در حال خشنودی و خشم كلمه اخلاص را به زبان من جاری نمایی و در حال فقر و توانگری میانه روی را شعار من سازی.
خدایا چنانكه خلقت مرا نیك كردی سیرتم را نیز نیك كن.
خدایا هر كس عهده دار كار امت من شد و بر آنها سخت گرفت، بر او سخت گیر و هر كس عهده دار كار امت من شد و با آنها مدارا كرد، با او مدارا كن.
خداوندا یك لحظه مرا به خودم وامگذار و چیزهای خوبی كه به من بخشیده ای از من بازمگیر.(۲)
●آداب غذا خوردن حضرت پیامبر(ص)
نبی اكرم(ص) از دوران كودكی به خوراكی ها حریص نبود و بر خلاف آنچه معمول كودكان است، آن حضرت به غذای اندك اكتفا می فرمود و از حرص ورزی در غذا امتناع می كرد و همچنان كه ارباب سیره گفته اند، بعضی روزها همین كه از خواب برمی خاست، به سر چاه زمزم رفته، از آب آن جرعه ای می نوشید و چون به وقت چاشت به صرف غذا دعوت می كردند، می گفت: احساس گرسنگی نمی كنم و میل به غذا ندارم.
وی چه در كودكی و چه در بزرگسالی، هیچ گاه از گرسنگی و تشنگی، سخن به زبان نیاورد.(۲۳) امام صادق(ع) فرمود: برای پیامبر(ص) هیچ چیز محبوب تر از این نبود كه پیوسته گرسنه و خائف از خدا باشد. امام علی(ع) می فرماید: «به پیامبر پاك و منزه تأسی كن كه او لاغرترین اهل دنیا بود از حیث شكم و گرسنه ترین آنان بود از جهت خوردن. او با شكم گرسنه از دنیا رفت و سالم وارد آخرت گردید» . هرگز دست طمع به سوی چیزی دراز نكرد و گاهی از شدت گرسنگی بر شكم سنگ می بست. هر طعامی برایش حاضر می كردند، میل می فرمود و هرگز دست رد بر غذایی نمی گذاشت. روزی، عایشه پرسید: چرا چندان نمی خورید كه در گرسنگی نباشید؟ فرمود: ای عایشه، اولوالعزم از برادران و پیغمبران پیش از من برفتند و از حق تعالی كرامت ها یافتند، ترسم كه اگر من تنعم كنم، درجه من از ایشان ناقص شود و هیچ چیز برایم محبوب تر از آن نیست كه به برادرانم برسم.
همچنین از ایشان منقول است: «دل های خود را با زیاد خوردن و نوشیدن، مرده نگردانید كه دل همچون كشته ای است كه چون آب بدان بسیار رسد، پژمرده شود».
می فرمود: «فاضل ترین شما نزد خدای تعالی كسی است كه تفكر و گرسنگی او طولانی تر باشد و دشمن ترین شما به نزد خدای تعالی كسی است كه طعام و آب بسیار خورد و بسیار بخوابد» .
فرمود: «اندیشه، یك نیمه عبادت است و كم خوردن، همه عبادت» .
در جای دیگر فرمود: سیر و پر مخورید كه نور معرفت را در دل شما خاموش می سازد.
و بالاخره فرمود: «هر كه شكم خود را پر كرد، وی را به ملكوت آسمان ها راه ندهند» .
درباره غذا خوردن در تعالیم اسلامی، حدود ۳۰ دستور وجود دارد كه در آموزش های عالیه پیامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به آنها اشاره شده است و قبل از هر چیز حلال بودن غذا مورد توجه اسلام است، به طوری كه پیامبر اكرم(ص) فرمود: چون لقمه ای حرام به شكم بنده داخل شود، همه فرشتگان آسمان و زمین او را لعنت كنند و تا وقتی كه آن لقمه در شكم اوست، خداوند به او نظر ننماید، و هر كس لقمه ای حرام بخورد، خشم خدا را برانگیخته است.
نكته قابل توجهی كه در عین حال دقت و ظرافت زائدالوصف احكام الهی را می رساند، این است كه مسلمان نه تنها حق خوردن یك لقمه حرام ندارد، بلكه بالاتر از این حتی حق ندارد بر سر سفره ای كه دعوت نشده است بنشیند. تا آنجا كه روزی قومی از اهل مدینه، پیامبر و پنج نفر از اصحاب او را برای صرف غذا دعوت كردند. پیامبر دعوت آنان را اجابت فرمود. در بین راه كه می رفتند یكی از اصحاب به آنان برخورد و آنان را همراهی كرد. هنگامی كه به خانه آن قوم نزدیك شدند، پیامبر به او فرمود: این قوم تو را دعوت نكرده اند. در اینجا بنشین تا جریان تو را با آنان در میان بگذاریم و برای تو اجازه بگیریم.
همچنین امام صادق(ع) می فرماید: «هركس بر سر سفره ای كه دعوت نشده غذا بخورد، قطعه ای آتش خورده است» . خداوند متعال در قرآن كریم، كردار كسانی را كه بدون اطلاع وارد خانه پیامبر شده و برای غذا می نشستند، سخت مورد انتقاد قرار می دهد و ضمناً این خصلت عالی رسول اكرم(ص) را كه برای رعایت حال آنها كه مبادا به دل بگیرند عكس العملی نشان نمی دادند، می ستاید و می فرماید: «ای مؤمنان بدون اجازه وارد خانه پیامبر نشوید، مگر آنكه به شما اجازه داده شود و بر سر سفره طعامش دعوت كند در آن حال هم نباید زودتر از وقت آمده و به ظروف غذا چشم انتظار گشایید، بلكه موقعی كه دعوت شده اید بیایید و پس از خوردن غذا، زود از پی كار خود پراكنده شوید نه اینكه آنجا برای سرگرمی و انس به صحبت مشغول شوید كه این كار پیغمبر را آزار می دهد و او به شما از شرم اظهار نمی دارد، ولی خدا را از گفت حق، خجلتی نیست» (۲۴).
منظور از حق در این آیه، همان خاطرنشان ساختن و اعلام این معنی است كه پیغمبر از رفتار شما ناراحت می شوند و نیز حق عبارت است از همان ادب شایسته ای كه قبلاً به مردم یاد دادند. (۲۵)
از تعالیم نبی اكرم(ص) به علی بن ابیطالب(ع) است كه: «یا علی، به هنگام غذا خوردن«بسم الله» و بعد از غذا «الحمدلله » بگو كه فرشتگان موكل بر تو تا پایان غذا از نوشتن ثواب برایت بیكار نمانند. و غذا را با نمك شروع كن و به نمك ختم نما كه موجب شفای هفتاد بیماری است كه بعضی از آنها دیوانگی و خوره و پیسی و درد شكم و دندان است.» و نیز حضرت، خوردن و آشامیدن با دست چپ را مكروه می داشتند.
همچنین غذا خوردن در حال راه رفتن منع شده است همچنان كه امام صادق(ع) می فرماید: تنها وقتی گرسنه شدید، غذا بخورید و خوب غذا را بجوید و وقتی هنوز به غذا اشتها دارید (قبل از سیری)، از طعام دست بكشید.
مردی از پیامبر(ص) سؤال كرد: ما غذا می خوریم، ولی سیر نمی شویم. فرمودند: شاید به طور متفرق غذا می خورید ، دسته جمعی به دور سفره بنشینید و نام خدا را بر سر سفره یاد كنید تا غذا را وسیله بركت شما قرار دهد.
ضمناً سر سفره زیاد نشستن و غذا را با تأنی خوردن و همچنین میوه را پیش از خوردن با آب شستن، از مستحبات است، ولی نگاه كردن به صورت دیگران، موقع غذا خوردن و پاك كردن گوشتی كه به استخوان چسبیده به طوری كه چیزی در آن نماند و پوست كندن میوه (جز در مواقع لزوم) و دور انداختن میوه پیش از آنكه كاملاً خورده شود، از مكروهات است.
۱-المغنی ج،۲ ص۳۶۲.
۲-دعوتی كه خدای متعال در قرآن مجید آن را گوشزد می نماید. یا ایهاالذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم(انفال/۲۴)
ای كسانی كه ایمان آورده اید خدا و رسول را اجابت كنید، زمانی كه شما را دعوت می كنند به سوی آنچه كه به شما حیات می بخشد.
۳- الطبقات الكبری، جلد ،۱ ص ۴۶۷.
۴- سوره احزاب، آیه ۲۸.
۵- نهج الفصاحه ص ۱۱۴.
۶- تحف العقول ص ۵۷.
۷- طبقات، ج ،۸ ص ۱۴.
۸- بحار، ج ،۴۳ ص ۲۰.
۹ _ مدائن كه پایتخت ایران قدیم بود، قصری كه انوشیروان و خسروپرویز در آنجا حكومت می كرده اند در جایی كه یزدگرد چندین هزار نفر نوازشگر داشته است و ۱۲ هزار زن فقط در حرمش حبس بودند.
۱۰ _ درباره شانه زدن باید توجه داشت كه ایستاده شانه كردن و در حمام شانه زدن مكروه است. (مكارم الاخلاق، ج ،۱ صص ۱۳۵_ ۱۳۷)
۱۱ _ مكارم الاخلاق، ج ،۱ ص ۱۸۳
۱۲ _ سایر پیشوایان نیز در این زمینه رهنمودهایی دارند از جمله این كه:
امام صادق(ع) فرمود: ان الله جمیل و یحب الجمال: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.
امام علی(ع) می فرمایند: هرگاه یكی از شما بخواهد به دیدار برادر مؤمن خود برود، چنان سر و وضع خود را مرتب و منظم نماید كه برای دیدار فرد بیگانه به خودش می رسد و دوست دارد او را در بهترین هیأت ببیند و از آن حضرت است كه: جامه پاك حزن و اندوه را برطرف ساخته و مایه پاكیزگی نماز است.
۱۳- مكارم الاخلاق، ص ۸۳. ۲- علل الشرایع، جلد،۱ ص ۲۷۷
۱۴- سوره طلاق، آیه ۲.
۱۵- اسدالغابه، ج ،۲ ص ۲۶۹.
۱۶ـ ارشاد القلوب ابومحمدحسن دیلمی، ج،۲ص۷.
۱۷ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ،۲ چاپ بیروت، ص ۱۲۰
۱۸- سفینهٔالبحار، ج ،۲ ص ۵۷۴
۱۹- بحارالانوار، ج ،۷۱ ص ۲۱۱
۲۰- صحیح مسلم، ج ،۳ ص ۱۴۴
۲۱- اصول كافی، ج ۴
۲۲- نهج الفصاحه
۲۳- سیره حلبی، ج ،۱ ص ۱۲۸
۲۴- سوره احزاب، آیه ۵۳
۲۵- المیزان، ج ،۳۲ ص ۲۲۰
منبع : روزنامه همشهری