یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


در باب نسبت رسانه و فرد


در باب نسبت رسانه و فرد
امروزه در جوامع كنونی، رسانه ها از سطح یك ابزار اطلاع رسانی فراتر رفته اند و به نهادهایی با ماهیتهای چندگانه تبدیل شده اند. این ماهیت چندگانه نهاد رسانه ای، عناصر اصلی زیست انسانی از جمله فرهنگ، دین، سیاست، اقتصاد، اجتماع و اخلاق را شامل می شود و از این رو، رسانه های ارتباط جمعی در سطوح مختلف با فرد مخاطب، تماس برقرار كرده؛ موجب تأثیر و تأثراتی می شوند.
این در حالی است كه ما با شبكه ای از نهادهای رسانه ای در سراسر جهان سر وكار داریم كه جهانی مجازی را شكل داده اند و به صورت شبكه هایی در هم تنیده، فضا و اتمسفر جدیدی ورای واقعیت خارجی جهان ساخته اند.
موضوعی كه در این جا مورد بحث ما است مربوط به فرایندی پیچیده است كه در دل ارتباط رسانه و فرد نهفته است. رابطه فرد و رسانه ، رابطه ای متقابل است كه بر اساس كسب منافع و رفع نیاز، از دو سوی استمرار و تداوم می یابد. رسانه ها ابزارهای مدرنی در اختیار دارند كه ماهیت ارتباط و نیز شیوه ارتباط را بر مخاطب تحمیل می كنند. می توان ماهیت ارتباط رسانه ها را با استفاده از یك روش تحلیل محتوای دقیق، در انواع برنامه های تلویزیونی، رادیویی، اینترنتی و مطالب مطبوعاتی جویا شد. البته فرماسیون و جوهره و عناصر برنامه های نامبرده به تناسب نوع رسانه، تفاوت می كند و حتی ممكن است تا حدودی در كنار هم قرار دادن آنها نادرست باشد.
در یك مقیاس كلی و با پرهیز از مباحث جزئی و خرد می توان مدعی بود ویژگی برجسته «مجازی بودن رسانه و یا فراواقعیتی بودن برون داد آن»، فرد را هنگام تماس با رسانه، در یك «ذهنیت روانی» خلاصه می كند. به عبارت دیگر از دیدگاه رسانه، شخصیت مخاطب به ذهنی با ویژگی های روانشناختی ـ فرهنگی تقلیل می یابد كه باید از طریق نمادهای صوتی، تصویری و مكتوب، او را وارد جهانی از «فراواقعیتها» كرد.
برخی از اندیشمندان غربی تعریف روشنی از فراواقعیت ارائه داده اند. ازدیدگاه آنها فراواقعیت عبارت است ازصورتی غیر حقیقی از واقعیت یك پدیده، كه به جای واقعیت آن پدیده می نشیند. این گونه نگاه ها به جهان و ساختار اجتماعی عصر حاضر حاوی اهمیت درخور توجهی است. اهمیت مسأله زمانی خود را آشكار می سازد كه ما به خوبی درك كنیم مفهوم فراواقعیت به مفهومی عام و گسترده بدل شده است. منظور از عام بودن این گونه مفاهیم، تأثیرگذاری غیرقابل انكار آنها، در سازوكارهای شناختی و زیستی انسان است.
تصور آنكه ذهن انسان، شناختهای خویش را از محیط رسانه ای دریافت كند و این تصور را در عرصه خصوصی و عمومی (اجتماعی) زندگی اش تسری دهد، كمی وهم انگیز خواهد بود.
توضیح این كه تخیل در انسان قوه ای است كه به عنوان یكی از نیروهای درونی نوع انسان شناخته شده است. به مدد قوه تخیل، ما از پدیده های واقعی (مواد خام) استفاده و صورتهایی را در ذهن می سازیم كه ممكن است نسبت خاصی با واقعیت عینی نداشته باشند. این تصاویر ذهنی یا در سطح خیال ذهنی باقی می ماند یا تبدیل به پدیده های دیگر همچون وهم یا نوعی واقعیت تضعیف شده می شود. منظور از «واقعیت تضعیف شده» آن است كه تصورات خیال انگیز و خیال گونه ما، نسبت و مشابهت ظریف و بسیار تلطیف شده ای با پدیده های بیرونی می یابند.
اكنون پیچیدگی رابطه فرد و رسانه در اینجا آشكار و روشن می شود: هنگامی كه فرد با رسانه ارتباط برقرار می كند؛ دو نیرو و سازمان به صورتی غیرشفاف به تعاملاتی «درون ذهنی» و «درون رسانه ای» روی می آورند. به طور مثال تصاویر تلویزیون این ویژگی را تشدید می كنند. تصاویر تلویزیونی رویكرد انتزاعی فوق العاده ای نسبت به پدیده ها دارند و این روند انتزاعی به گونه ای پیش می رود كه در یك زمان مشخص فرد را از واقعیت جهان خارج به داخل «پدیدارهای تصویری» خویش سوق می دهند. این امر امكان وقوع نمی یابد مگر در صورتی كه ذهنیت فردی و جمعی انسان شكلی انتزاعی یافته باشد و تمدن جدید با كمك تكنیك، ذهنیت انسان معاصر را به شیوه ای تجریدی و انتزاعی تحت تأثیر قرار داده است. به گونه ای كه انسان در برخورد با مفاهیم به شدت ذهنی و پیچیده، با مشكلات كمتر و رو به كاهشی نسبت به دوره های دیگر حیات تاریخی انسان، روبرو می شود و این نقطه عطفی است تا زمینه های شكل گیری رابطه فرد ـ رسانه و امكان تحقق آن بوجود آید.
در اینجا باید «پدیدارهای رسانه ای» را به روشنی تشریح كنیم. با نگاهی بسیار ساده شده، می توان توضیح داد كه پدیدار، صورتی ذهنی از پدیده است كه ذهن آن را می سازد. هنگامی كه در رسانه ها پدیده واجد صفاتی نظیر تصویری، صوتی و یا حتی كتابی می شود،بدین معنا است كه رسانه ها به جای انعكاس پدیده ها و واقعیتهای پدیده گونه، پدیدارهای صوتی یا تصویری و. .. را تولید می كنند. به عبارت دیگر، رسانه چیزی را كه در درون خویش پردازش، دستكاری و تغییر می دهد همان پدیده های عینی هستند و علت غایی دست بردن در پدیده آن است كه رسانه بتواند به پدیداری از پدیده دست یابد و آن را به مخاطب عرضه دارد.
همان طور كه قبلاً آمد، پدیدار مربوط به ذهن انسان است و در واقع بدون یك سوژه انسانی قابل تعریف نیست. در زمان به وقوع پیوستن ارتباط میان فرد و رسانه، ذهن تجریدی و انتزاعی شده فرد، با عادتی روانی تلاش می كند به كمك تخیل، پدیدار مورد علاقه خویش را از پدیدار رسانه استخراج كند تا «انسان رسانه ای» بتواند در «خلسه نارسیسی» نظم زیستی زندگی اش را سامان دهد.
انسان معاصر به این پدیدارگرایی نیاز دارد زیرا شیوه اندیشیدن او به سوی پرهیز از مطلق گرایی و گرایش به نسبی گرایی افراطی و نیز توجه به این گزاره كه «حقیقت دست یافتنی نیست»، سوق یافته است و در این فضا تنها چیزی كه می تواند فرد را در بازتولید زندگی اجتماعی اش یاری رساند، پدیدارگرایی است كه رسانه ها نیز به نوعی آن را ایجاد می كنند.
در واقع انسان این پدیدارگرایی رسانه ای را تصدیق می كند به گونه ای كه حتی ذهن او، منبع تولید اندیشه و تفكرش را رسانه قرار می دهد و انسان محیط اطرافش را در رسانه خلاصه می كند و اگر بخواهد به این محیط توجه كند ناچار است جهانی ساخته رسانه ها شود. به نظر می رسد اگر روند كنونی ادامه یابد ـ نشانه ای از این كه این روند متوقف شود دیده نمی شود ـ مباحث جدیدی در مورد جایگاه انسان در جهان، اجتماع و رابطه انسان با نهادهای اجتماعی مطرح می شود. تا جایی كه این امكان می تواند به وجود آید كه روشهای معرفتی و اساساً شناختی جدید ایجاد شود تا پایه های سست شده سوژه انگارانه انسانیت، جایشان را به مبانی جدیدی دهند تا اساس زندگی انسان به نحو دیگری بنیان گذاشته شود.
می خواهیم از مباحث مطرح شده، نتیجه ای محدود بگیریم: این نتیجه می تواند به این نكته اختصاص یابد كه رسانه و فرد در فرآیند برخورد و تعامل با یكدیگر به نوعی مشابهت آینه وار دست می یابند. مشابهتی كه فضایی جدید می سازد تا این فضا زندگی اجتماعی انسان را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. انسان مبدل به رسانه ای پدیدارگرا می شود كه سعی در سامان دادن مناسبات زندگی خویش در فرهنگی جدید با ساز و كارهایی خاص دارد و در مقابل، رسانه نیز منبع تولید و بازتولید پدیدارهای گوناگون است تا بتواند واقعیت مجازی را به جای واقعیت، عینیتی رمزآلود ببخشد.
سید هادی موسوی
منبع : روزنامه ایران