پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

«چراغی که به مسجد حرام نیست» و پاسخی به چند انتقاد


«چراغی که به مسجد حرام نیست» و پاسخی به چند انتقاد
یادداشت «چراغی که به مسجد حرام نیست» در تاریخ ١٠/١٠/ ٨٧ واکنش های گسترده و متنوع صفر تا صدی به دنبال داشت که از ابراز نظر همه خوانندگان معزز صمیمانه سپاسگزاری می کنم چراکه موافقان با ابراز نظر خود، هم باعث دلگرمی می شوند و هم باعث اعتماد به نفس بیشتر در بیان نظراتی که احتمال مخالفت با آن وجوددارد و انتقاد مخالفان هم یا اصلاح نگاه نویسنده را به دنبال دارد یا ضرورت توضیح بیشتر را با قلمی رساتر نمایان می کند. بی تردید تک تک نظرات شما برای ما راه گشاست اما احترام به نظر مخالف ایجاب می کند توضیحاتی در پاسخ به برخی انتقادها داده شود.در این نوشته سعی می شود ابتدا مفهوم ضرب المثل «چراغی که به خانه رواست به مسجدحرام است»بررسی شود و سپس به سوالات زیر پاسخ داده شود: چرا باید مردم و حکومت به فلسطینیان کمک کنند درحالی که ما نیازمندان زیادی در کشور خودمان داریم، چرا باید به گروهی کمک کنیم که برای مرگ صدام اعلام ناراحتی کردند چرا موضوع غزه را به ماجرای امام حسین(ع) وصل می کنید آیارفتار آمریکا می تواند دلیلی برای رفتار ایران باشد همچنین سعی می شود با دلایل کافی اثبات شود که کمک به حزب ا... و حماس سرمایه گذاری برای منافع ملی ماست و نه هزینه.
● اعلام آمادگی برای برگزاری مناظره
؛پیش از شروع بحث ذکریک نکته درباره پیام های شما خالی از فایده نیست.نظرات شما همواره برای ما اهمیت داشته است و ملاحظه کرده اید که در طول سال هایی که ستون حرف مردم به انعکاس نظرات شما پرداخته است، ما بیشترین نقدها را از خودمان در ستون حرف مردم منعکس کرده ایم. ادعا نمی کنیم تنها نشریه ای هستیم که به مخاطبان خود تا این حد اهمیت می دهد اما به شما اطمینان می دهیم همیشه تصویری واقعی از حرف های شما در روزنامه منعکس می کنیم البته در حد امکان و مصلحت.
همچنین با توجه به ارسال پیام توسط چند خواننده که آماده مذاکره با حقیر بودند روزنامه خراسان اعلام آمادگی می کند درصورت مطالعه این مطلب و مکفی نبودن مباحث و اگر تعدادی از خوانندگان ارجمند ابراز تمایل کردند میزگردی تشکیل دهد تا منتقدان نیز بتوانند نظرات خود را مطرح کنند و در همین جا خود را متعهد می کنیم که گفت و گوهای صورت گرفته در این میزگرد را تا حد امکان منتشر کنیم.
● آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؟
؛اولین محور برخی از نقدها دفاع از ضرب المثل «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» بود. از یک طرف بررسی کامل این بحث در مجال یک یادداشت نمی گنجد و از طرف دیگر بیشترین مخالفان درانتقادشان تنها به این ضرب المثل اشاره کرده اند که این امر نشان می دهد پرداختن به مبانی این بحث تا حد مقدور ضروری است لذا سعی می کنم استدلال هایی را در حد توان ارائه کنم به گونه ای که روشن شود کسانی که معتقدند پرداختن به خواسته های خود بر نیازهای دیگران اولویت دارد، خالی از فایده نیست که درباره درستی نظرخود تحقیق و بررسی بیشتری کنند شاید پس از این بررسی ها ومشورت با کارشناسان خبره و معتمد تصمیم به تجدید نظر بگیرند.
● کارکرد ضرب المثل ها
؛ در شروع باید گفت اصولا ضرب المثل ها که نشانه ای از ویژگی های فرهنگ یک جامعه هستند برای انتقال بهتر پیام گوینده استفاده می شوند. هر چند این ضرب المثل ها معمولا حاوی حکمتی هستند اما هیچ گاه به تنهایی دلیل یک نظر و تصمیم نمی باشند و به اصطلاح حجیت ندارند یعنی اگر شخصی فارغ از آن که موضوعی را با منطق بررسی کند صرفا بر اساس ضرب المثل ها درباره آن موضوع به تصمیم برسد، این امر از سوی دیگران کاری غیرعقلانی محسوب می شود به عنوان مثال زمانی که شما می خواهید موافقت فردی را اعلام یا موافقتش را جلب کنید می گویید:«سکوت علامت رضاست» ولی آیا همیشه سکوت علامت رضاست؟ آیا بسیاری از مواقع سکوت علامت متوجه نشدن موضوع، خودداری از اعلام مخالفت و حتی عصبانیت نیست؟ همین مثال به روشنی نشان می دهد که هیچ کدام از ما به صرف یک ضرب المثل به عقیده ای نمی رسیم . البته این مفهوم یعنی حجیت نداشتن ضرب المثل ها برای همه روشن است لذا استفاده منتقدین از ضرب المثل « چراغی که ...» را صرفا از حیث اعتقادشان به مفهوم آن بررسی می کنیم لذا هرجا این ضرب المثل را به نقد گذاشتیم منظورمان مفهوم آن است.
ـ اول همسایه یا اول خانه؟
طرح این سوال برای آغاز بحث مناسب به نظر می رسد که روح کلی این ضرب المثل تا چه میزان با مبانی دینی همراه است؟ آیا روح کلی دستورات اسلام براولویت توجه به خود و نه دیگران استوار است؟آیا اسلام می گوید اگر استفاده از چیزی برای خود مفید بود- چراغی که به خانه «روا» است- از دادن آن به دیگران - به مسجد «حرام» است- صرف نظر کنید؟ در یادداشت قبلی با ذکر حدیث « اول همسایه و بعد خانه» از حضرت فاطمه (س) تلاش کردم با استفاده از کلام معصوم در ذهنیت و باور بخشی از جامعه مبنی بر اولویت داشتن خود و سپس دیگران تردیدی جدی ایجاد کنم ولی چون لازمه یادداشت نویسی گزیده نویسی است امکان پرداختن بیشتر به موضوع وجود نداشت و باتوجه به این که طبیعت یادداشت خوانی نیز سریع خوانی است این تردید در همه خوانندگان مورد بحث ایجاد نشد والا تمام مخاطبان شیعه، به دلیل اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان برداشت های بشری معمولی را بر کلام معصوم که مبتنی بر علم الهی است ترجیح نمی دهند مگر آن که درباره اصل سند روایت تردید وجود داشته باشد. البته فقط تنها یک سوال درباره سندیت حدیث مطرح شده بود که به استحضار ارسال کننده این پیام می رسانم که این حدیث در کتاب «بحارالانوار» جلد ١٠صفحه ٢٥آمده است و از نظرصحت سند نیزاعتبار این روایت به اندازه ای بوده است که مجتهد اسلام شناس استادشهید مرتضی مطهری در جلد اول کتاب داستان راستان یکی از داستان های خود به نام « گوش به دعای مادر» را به آن اختصاص داده و سعی کند مفهوم اولویت توجه به دیگران را از همان نوجوانی در جامعه نهادینه کند. شاید همین یک روایت- اول همسایه بعد خانه- که در تضاد آشکار با مفهوم ضرب المثل چراغی که ...است مخصوصا با توجه به مهر تایید استاد مطهری بر آن برای اتمام بحث و پرداختن به موضوع فلسطین کافی باشد اما مبنایی بودن بحث ایجاب می کند تمام تردیدها برطرف و یقین حاصل شود لذا این روایت را به محک قرآن مستحکم می سنجیم البته با ذکر این نکته که سنجش عمیق و عالمانه مجال و مقالی دیگر می طلبد و باید توسط متخصصان امر صورت گیرد.
● قرآن و اوج نگاه اول همسایه
اجازه بدهید ابتدا اوج نگاه « اول همسایه بعد خانه» را درکلام وحی در سوره «انسان» جستجو کنیم، جایی که خداوند شرح حال ابرار را توصیف می کند. در آیات ٨و ٩یکی از ویژگی های این بندگان خاص این گونه شرح داده شده است: « و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا» «و غذای خود را با این که به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند و می گویند: ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداشی و سپاسی از شما نمیخواهیم»(١).این آیات اختصاص دارد به ماجرای یک مسکین ، یک یتیم و یک اسیر که در سه روز متوالی از مولا علی(ع) تقاضای کمک کردند و مولا تنها قوتی که قرار بود خانواده شان با آن روزه خود را افطار کنند و فردا را نیز روزه بگیرند از روی رغبت به آن سه نفر بخشیدند و خود و خانواده شان با آب افطار کردند. اگر هدف نهایی نوع انسان از زندگی در دنیا را قرار گرفتن یا نزدیک شدن به این دسته انسان ها بدانیم - السابقون السابقون اولئک المقربون- نمیگویم باید خوراک روزانه خود را ببخشیم اما می توان و گاه باید از رسیدن به برخی خواسته ها و نیازهای غیرضروری خود برای دیگران-«همسایه»- بگذریم. اگر به سیره امامانمان نیز بنگریم چیزی جز این که آن ها «اول همسایه، بعد خانه» را در طول زندگی خود جاری کرده اند نمی بینیم. هنگامی که آنان همه چیز خود را نه صرفا مال بلکه همه چیزشان را برای هدایت ما انسان ها هزینه کردند آیا ما که قرار است پیروان آنان باشیم می توانیم به خود حق بدهیم بخشی از امکاناتی را که برای مان مفید است - و نه حتی ضروری است- برای دیگران هزینه نکنیم؟
▪ ١١١آیه انفاق بهترین دلیل
اشاره به نکته ای دیگر از قرآن نشان می دهد توجه به «اول همسایه» تنها برای رسیدن به درجه مقربان الهی ضروری نیست بلکه درجات پایین تر ایمان نیز منوط به عمل به همین سیره است . خداوند دانا به مصالح ما در جای جای کلام خود زمان هایی که ویژگی های مومن را دردرجات مختلف آن ذکر یا دستوراتی برای آنان صادر می کند از انفاق سخن می گوید و باید تصریح کرد که ماهیت انفاق یعنی «اول همسایه بعد خانه»، چرا که انفاق یعنی گذشتن از مصرف مال، توانایی، امکانات یا... برای خود ومصرف کردن این داشته ها برای دیگری. تکرار١١١بار کلمه انفاق و ریشه های آن در قرآن و تاکیدهای این کتاب متقن به گونه ای است که باید گفت انفاق جزوی از ویژگی های مومن است.
● چراغ های ضروری برای خانه و روشنایی مسجد
؛ ممکن است این سوال مطرح شود که آیات انفاق مربوط به زمانی است که شخص دارایی های زیادی دارد و مربوط به زمانی که در سختی زندگی می کند نیست. باز هم رجوع به قرآن می تواند راهگشا باشد. زمانی که خداوند در آیه ١٣٣آل عمران می فرماید بشتابید به سوی مغفرت پروردگارتان و بهشتی که برای متقین آماده می کنیم بلافاصله در آیه بعدی اولین ویژگی که از متقین ذکر می کند عبارت است از:«الذین ینفقون فی الضراء و السراء» «همان ها که در توانگری و تنگ دستی انفاق می کنند.» صریح آیه به روشنی دو مفهوم را مشخص می کند اول آن که هرکس می خواهد جزو متقین باشد باید از مال و دیگر امکان های خود برای دیگران صرف نظر کند و دوم آن که حتی در بدترین شرایط اقتصادی یا...نمی تواند از این امریعنی چشم پوشی کردن از دارایی های خود به نفع دیگران چشم پوشی کند به عبارت دیگر نه تنها چراغی که برای خانه مفید است به مسجد حرام نیست بلکه حتی زمانی که چراغ کمی در خانه موجود است و این چراغ برای خانه ضروری به نظر می رسد بازهم باید در حدی که زیاده روی محسوب نشود برای روشنایی مسجد مقداری از آن را هزینه کند.تاکید کردم درحدی که زیاده روی محسوب نشود چرا که در یکی از آیات سوره فرقان تاکید شده است که در انفاق باید حد اعتدال را رعایت کرد.(٢)
● حکم کلی، اول همسایه بعد خانه
به نظر می رسد درحد مجال به موضوع مورد نظر پرداخته شد و ما می توانیم این جمع بندی را داشته باشیم که مفهوم «اول همسایه بعد خانه» می تواند به عنوان حکم کلی تلقی شود و مفهوم «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» ممکن است در برخی موارد خاص قابل استفاده باشد.
▪ همسایه داخلی یا خارجی
کاملا حق می دهم که حتی با اصل قرار دادن «اول همسایه بعد خانه» هنوز بخش اصلی منتقدان به انتقاد خود از کمک به مردم فلسطین اصرار داشته باشندآن ها می توانند بگویند که ما اگر بپذیریم که کمک به مردم فلسطین از حیث مفاهیم کلی منعی ندارد یا حتی می تواند وظیفه باشد اما هنگامی که نیازمندانی ضروری تر در کشورخودمان داریم آیا این کمک اقدامی منطقی است؟ از نظر این عده هزینه کردن برای «همسایه» مورد قبول است اما آیا بین «همسایه» ها نباید اولویت بندی کرد نیازمندان داخل کشور «همسایه» ای مهمتر محسوب می شوند یا «همسایه» هایی مانند مردم فلسطین؟
این بحث را باید به دو بخش تقسیم کرد. بحث اول مربوط به کمک مردم به فلسطین است و بخش دوم آن هنگام است که کمک دولت به فلسطین محور بحث قرار گیرد.
آیا مردم باید به فلسطینیان کمک کنند؟
دربحث اول چند نکته قابل ذکر می باشد. اول: هر فردی که می خواهد انفاق کند همیشه گزینه های متعددی پیش روی خود دارد که هر کس به تشخیص خود گروهی را برای کمک انتخاب می کند. یکی به فقرا کمک می کند ، دیگری به معلولان و آن نفردیگر پول خود را صرف مدرسه سازی می کند و البته برنده کسی است که از هر سفره ثوابی جمع می کندبه نظر می رسد کمک به فلسطین، هم باید درکنار دیگر موارد مورد بررسی قرار گیرد. البته درست است که کمک به نزدیکان در اولویت قراردارد اما نباید فراموش کرد که براساس روایتی از پیامبر« مسلمان نیست اگر صدای کمک مسلمانی را بشنود و در کمک به او کوشش نکند»و واقعیت این است که اکنون صدای تقاضای کمک مردم فلسطین گوش فلک را کر کرده است و ما نمی توانیم خود را به نشنیدن بزنیم.
فلسطین فعلا فقط حمایت می خواهد نه پول
دوم شاید درگذشته بحث کمک مالی به مردم فلسطین مطرح بوده است اما بی تردید اکنون کسی از مردم ایران انتظار کمک مالی و حتی جانی ندارد مشکل فلسطین امروز نبود پول یا نیروی انسانی برای جنگ نیست (شاید بعدا باشد) بلکه آن ها نیازهایی دارند که تنها حمایت سیاسی ، ابراز همدردی و دعای واقعی از دست ایران و مردم آن برمی آید.اکنون انتخاب بین نیازمندان داخلی و مردم فلسطین برای کمک مالی مطرح نیست بلکه استمداد حدود یک میلیون مسلمان از ما این است که دولتمان را تحت فشار بگذاریم تا برای بازکردن محاصره غزه تمام تلاش دیپلماتیک خود را به خرج دهد. تقاضای آن ها این است که به هر نحو ممکن سران کشورهای اسلامی و عربی را با فشار افکار عمومی مجبور به کمک نکردن به دشمن مسلمانان یعنی اسرائیل کنیم.
● چرا تحریم سراسری عمره
در یادداشت خود نوشتم:«می خواهم جرات کنم و با این که می دانم اجرایی شدن آن نیاز به بصیرت و عزم ملی دارد پیشنهاد دهم عاشقان مدینه به عشق صاحبان مدینه، خواسته اصلی محبوبان خود را بر علاقه فردی خود ترجیح دهند و سفر عمره را هماهنگ و یکپارچه تحریم کنند تا چنان لطمه اقتصادی و سیاسی سنگینی به عربستان بخورد که دیگر دستش را با «یزید» زمان در یک کاسه نکند» وقتی این پیشنهاد داده شد کاملا روشن است که منظور کمک مالی به مردم فلسطین نیست که مثلا عده ای هزینه سفر عمره خود را صرف کمک به فلسطین کنند بلکه منظور این است که تمام مردم ایران یکپارچه سفر عمره را تحریم کنند به نحوی که هیچ کس به این سفر نرود در این صورت هم لطمه اقتصادی بسیار سنگینی به اقتصاد عربستان می خورد و هم بازخورد رسانه ای این اقدام به گونه ای که افکارعمومی جهان اسلام را متوجه کوتاهی های سران این کشورها می کند بدیهی است نتیجه بخش بودن این اقدام تنها در صورتی ممکن است که با عزمی ملی تصمیمی واحد گرفته شود والا تنها نتیجه تحریم تک نفره افراد ابراز همدردی است. خلاصه آن که امروز ندای کمک مردم فلسطین از ما، نه به نان شب ما بر میگردد و نه حتی به مستحبات مادی زندگی ما لطمه می زند. حال چگونه عده ای حتی دعای خود را دریغ می کنند و علاوه بر آن گفته هایی دشمن اسلام شادکن می زنند ،سوالی است که این عده حتما پاسخ هایی قانع کننده برای ارائه به پیشگاه حق تعالی دارند چرا که بر اساس گفته پیامبر مسلمانی شان به آن پاسخ ها بستگی دارد. البته برخی از این پاسخ ها در ادامه مطرح و درباره آن توضیحاتی داده خواهد شد.
آیا دولت می تواند به فلسطین کمک کند؟
؛در بررسی بحث دوم یعنی چرایی کمک دولت به مردم فلسطین به جای کمک به نیازمندان داخل کشور نیز ذکر چند نکته خالی از لطف نیست.
اول) در این حالت هم در شرایط فعلی مشکل اصلی فلسطین نیازمالی نیست بلکه مسئله محاصره غزه و ناممکن بودن رساندن نیازهای غذایی و... به فلسطینیان است به عبارت دیگر در مسئله اخیر غزه این که نیازهای مالی مردم داخل کشور اولویت دارد یا خارج اصولا منتفی است چون فعلا اصلا پولی هزینه نمی شود.
دوم) فارغ از شرایط خاص فعلی و در یک بحث کلی نیز می توان گفت حال که اصل «اول همسایه بعد خانه» مشخص شد دیگر سوالی باقی نمی ماند چرا که تکلیف، روشن است نیازمندان داخل کشور اهل خانه محسوب می شوند و دولت به عنوان سرپرست خانواده می تواند و در این مورد خاص باید به دیگران کمک کند و از برکاتی که درنتیجه هزینه کردن برای خدا به دست می آید بیشتر از هزینه صورت گرفته بهره ببرد. البته همانطور که گفته شد در این کمک باید اعتدال رعایت شود یعنی هم بایدکمک انجام شود و هم در آن زیاده روی نشود.
زیاده روی دولت در کمک به فلسطین؟
سوم) ممکن است در پاسخ به نکته قبل این ایراد وارد شود که حکومت در کمک خود زیاده روی پیشه کرده است و به اصل«اول همسایه بعد خانه» با رعایت اعتدال کم توجهی شده است در پاسخ به این نقد باید گفت اولا کل کمک مالی که حکومت ما به فلسطین می کند دربرابر مجموع هزینه های صورت گرفته در کشور رقمی بسیار ناچیز است.
ثانیا زمانی که ایران برای فلسطین و لبنان هزینه می کند بیشتر از هزینه ای که انجام می دهد سود می برد توضیح این مطلب را به دلیل اهمیت در بند بعد خواهیم آورد و در صورتی که این فرض پذیرفته شود این هزینه ها اصلا کمک محسوب نمی شود بلکه سرمایه گذاری است و از موضوع بحث خارج می شود.
خلاصه آن که در بررسی انتقاد کمک حکومت به مردم فلسطین درحالی که خودمان در کشور نیازمندداریم گفته شد درحال حاضر چون امکان کمک مالی به فلسطین وجود ندارد پس بحث بر سر چرایی کمک بی معناست ، فارغ از شرایط امروز نیز براساس قاعده اول همسایه بعد خانه حکومت اسلامی باید برای دیگران با رعایت اعتدال هزینه کند و چون هزینه های کمک نسبت به درآمدهای کشور ناچیز است زیاده روی صورت نگرفته است علاوه بر آن هم به فرض هزینه نکردن این مبالغ برای فلسطین برای این که نیازمندان فقیرتر نشوند نباید این مبالغ را در کشور هزینه کرد و در نهایت نیز ادعا شد که هزینه کمک به فلسطین و لبنان سرمایه گذاری محسوب می شود و منافع « خانه» را تامین می کند و کمک به «همسایه» نمی باشد.
● کمک به خانه نه همسایه
؛نکته ای که پیش از این اشاره و وعده توضیح بیشتر آن داده شد این بود که ما فارغ از وظیفه دینی اگر با منطق هزینه فایده مادی هم موضوع را بررسی کنیم به این نتیجه می رسیم که فایده کمک به حزب ا... و فلسطین بسیار بیشتر از هزینه آن است البته این نکته به قوت خود باقی است که براساس بحث های پیشین اگر این چنین هم نبود وظیفه دینی ما غیر از آن نبود. به دلیل این که مبنای استدلالی این نکته، دو دو تا چهارتای مادی و صرفا هزینه فایده است می تواند توضیح خوبی برای باقیمانده منتقدین به یقین نرسیده باشد.
اول) روشن است که اسرائیل دشمن قسم خورده اسلام و مخصوصا شیعه است. اسناد و مدارک درباره برنامه های درازمدت آنان و همچنین سابقه عملکرد این کشور نشان داده است که آنان اگر قوت بگیرند قدم های بعدی خود را برای گسترش نفوذ خود و حذف اسلام برخواهند داشت . منطق سیاسی حکم می کند که شما سعی کنید دشمن درجه اول خود را در ابتدای راه زمین گیر کنید. آیا جز این است که حماس هم اکنون در خط مقدم جبهه، با دشمن ما می جنگد پس پیروزی حماس پیروزی ما است و درنتیجه کمک به حماس و حزب ا... هزینه کردن برای پیروزی جبهه خود است.
قدرت چانه زنی برای گرفتن امتیاز
دوم) در شرایطی که ما در حال دیپلماسی بسیار سنگین در موضوع هسته ای هستیم و نیاز شدید به قدرت چانه زنی داریم پیروزی حزب ا... و حماس در هماوردهای مختلف و تثبیت جایگاه شان، قدرت ایران را در منطقه بالا می برد و بالا رفتن قدرت منطقه ای ایران آن هم در منطقه ای که مهمترین اتفاقات دنیا در آن جریان دارد قدرت چانه زنی ما را بالا می برد. ما فارغ از این که چه تصمیمی در مسئله هسته ای بگیریم حتی اگر عقب نشینی از مواضع مان باشد به افزایش این قدرت برای جلوگیری از فشار بیشتر یا گرفتن امتیازات بیشتر نیازداریم. آیا اگر حزب ا... در جنگ با اسرائیل شکست می خورد بسته پیشنهادی غرب به ایران نسبت به بسته قبلی تا این اندازه دست و دلبازتر می شد یا ما باید اکنون با نگرانی به آینده می نگریستیم؟ آیا اگر حماس در جنگ اخیر پیروز شود امکان امتیازخواهی ایران بیشتر نخواهد شد؟ آیا ایرانی یافت می شود که نخواهد کشورش امتیازات بیشتری به دست بیاورد؟
▪ جایگاه بین المللی فایده ای غیر قابل اندازه گیری
سوم) به طور کلی هر چه کشوری در نظام بین الملل از وزن بیشتری برخوردار باشد ابتدا از نظر سیاسی و در نتیجه از نظر اقتصادی از منافع بیشتری برخوردار خواهد بود به همین دلیل کشورهای بزرگ دنیا حاضرند هزینه های بسیار سنگینی را متقبل شوند تا از جایگاه بالاتری در نظام بین الملل برخوردار باشند چرا که می دانند این امر در کوتاه مدت و مخصوصا در بلند مدت فواید سیاسی و اقتصادی غیرقابل محاسبه ای دارد. مثالی هم که در یادداشت قبلی از عملکرد آمریکا در انجام این قبیل هزینه ها یادآور شدم - که مورد انتقاد عده ای قرار گرفت- از همین منظر بود و به این معنا نبود که ما نیز مانند آمریکا خودخواهانه و ظالمانه رفتار کنیم بلکه به این مفهوم بود که عاقلانه است اگر ما به صورت معقول و عادلانه وزن بین المللی خودرا تقویت کنیم. واقعیت این است که پس از دستیابی ایران به فناوری هسته ای، روی کار آمدن دولت شیعی هماهنگ با ایران در عراق و پیروزی بی سابقه حزب ا... در جنگ با اسرائیل وزن بین المللی ایران افزایش چشم گیری داشته است و اگر ایران بتواند در دو موضوع جهانی یعنی مسئله خاورمیانه و موضوع فعالیت های هسته ای موفق بیرون بیاید از جایگاه بسیار بالایی در دنیا برخوردار خواهد شد.
▪ ترس اعراب از ایران
در مسئله خاورمیانه جنگ اصلی بین اسرائیل و حماس نیست بلکه دعوا بین دو تفکر و استراتژی است. یکی که سال هاست اعراب آن را رهبری می کنند معتقد به مذاکره و مصالحه با اسرائیل است و دیگری که ایران سال ها بر آن تاکید کرده است براین باور است که تنها با مقاومت دربرابر اسرائیل می توان به حداقل حقوق رسید سال ها تفکر اول به راه خود ادامه داد و حداکثر توفیقش تشکیل دولتی ظاهری در باریکه کوچکی از کشور فلسطین بود اما تفکر دوم توانست اسرائیل را از لبنان و غزه بیرون کند و از آن مهمتر برای اولین بار اسرائیل به ظاهر پرهیمنه را شکست دهد لذا کار به جایی رسید که رئیس مقاومت یعنی نصرا... با این که شیعه است و لباس رسمی روحانیون شیعه را به تن دارد محبوب ترین چهره عرب شد همچنین تفکری که ایران منادی و رهبر آن بود به جایی رسید که توانست دولت فلسطین را به دست گیرد و تمام فشارهایی که با توافق اسرائیل و اعراب بر دولت حماس از ابتدای شروع به کار تا جنگ اخیر وارد شده است فقط برای مقابله با این تفکر بوده است. واقعیت این است که اعراب از افزایش قدرت ایران ترسیده اند و نمی خواهند به بازیگران درجه٣در میدان های بین المللی تبدیل شوند. با این توضیح به نظر شما آیا زمانی که با تبدیل شدن به یک قدرت مهم درمنطقه خاورمیانه در حال پیدا کردن اعتبارویژه در دنیا هستیم، منافع ملی ما ایجاب نمی کند از مهمترین پایه های قدرت خود دفاع کنیم؟ آیا می توانید یک ایرانی میهن دوست پیدا کنید که علاقه مند بر برتری کشورش بر کشورهای منطقه نباشد؟
▪ حماس و صدام
؛بخش زیادی از انتقادها به این نکته اشاره می کرد که اعضای گروه حماس زمانی که صدام را اعدام کردند در حمایت از صدام سیاه پوشیدند ما چگونه از کسانی که از هلاکت صدام ناراحت شدند حمایت کنیم؟ در پاسخ به این سوال باید گفت اولا ماجرا مربوط به گذشته است آن زمان تنها حامی این گروه مخصوصا در بین کشورهای عرب صدام بود و طبیعی بود که آن ها از مرگ تنها حامی خود ناراحت شوند البته طبیعی بودن به معنا محق بودن نیست و آن ها بی تردید اشتباه کردند اما واقعیت این است که این اشتباه به هیچ وجه به معنی دشمنی با ایران محسوب نمی شود. در تمام این مدت حماس کوچکترین دشمنی با ایران نکرده است چگونه است که ما حاضریم از بسیاری از دشمنی ها بگذریم اما موضوع کم اهمیتی که هیچ لطمه ای نیز به ما نزده است و از آن زمان تا حالا کاملا از بین رفته است را چنان مهم تلقی می کنیم که گویی تمام عزت ایران زیر سوال رفته است. مقایسه زیر می تواند روشنگر باشد به نظر شما اگر روزی مسئولین ایران مذاکره با آمریکا را نه به دلیل منفعت نداشتن بلکه تنها به دلیل کودتای ٢٨مرداد برای همیشه منتفی اعلام کنند آیا تصمیمی منطقی است فراموش نکنید که در این مثال آمریکا با کودتای خود ماجرای ملی شدن صنعت نفت را ابتر گذاشت و چنان لطمه بزرگی به کشور زد که تبعات ناشی از آن و عقب ماندگی ایران از لحاظ اقتصادی و سیاسی و....برای همیشه ادامه پیدا خواهد کرد.
▪ دفاع از فلسطین نه حماس
؛نکته مهم تر دیگر این است که درواقع ما از حماس حمایت نمی کنیم بلکه از تفکر خودمان یعنی استراتژی مقاومت حمایت می کنیم. ما کمک می کنیم تا دشمن مان خطرناک تر نشود. ما قوت خود را اضافه می کنیم تا قدرت چانه زنی مان بالا رود و البته اگر هیچ یک از این ها هم نبود در آن صورت نیز برای حماس نبود که دل می سوزاندیم بلکه برای هزاران زن و کودک دل نگران بودیم که ندای کمک آن ها به گوش مان می رسد و مسلمانی حکم می کرد که هر آنچه از مال و جان و توان می توانیم برای کمک به آن ها هزینه کنیم.
● امام حسین(ع) و فلسطین
؛آخرین انتقاد که توضیحی درباره آن می دهیم این است که شما چرا از امام حسین مایه می گذارید و قیام این یگانه تاریخ را با این عده مقایسه می کنید فلسطینی ها که ایشان را قبول ندارند.
و اما توضیح: عده ای از مردم عصرشیعه نبودند و ایشان را به عنوان امام قبول نداشتند بلکه ویژگی های شخصیتی ایشان چنان بود که آن حضرت را تنها کسی می دانستند که می تواند دربرابر ظلم به آن ها کمک کند -البته هوای نفس و ترس اجازه توفیق همراهی را به آن ها نداد- اگر قرار بود نیازمندان برای گرفتن کمک به امامت و عصمت اهل بیت پیامبر معتقد باشند، نه سیدالشهداء دست به قیام می زد و نه حضرت علی(ع) حکومت را می پذیرفت. اصولا روش ائمه اطهار نشان می دهد که آن ها برای تثبیت اسلام، وحدت را اصل قراردادند و خود را فقط دربرابر شیعیان شان مسئول ندانستند. زندگی مولا علی(ع) بعد از حیات پیامبر بهترین الگو برای این مهم است. سکوت مولا علی(ع) و حتی کمکشان به خلفا نمایانگر همین امر است پس بی معنی است زمانی که جهان اسلام در خطر است اعتقاد و عدم اعتقاد به امامان معصوم ملاک تصمیم قرار گیرد.
▪ ترویج بیشتر تشیع با کدام روش
؛علاوه بر آن حتی اگر به دنبال ترویج تشیع هستیم بهترین راه ارائه تصویری حقیقی از این مذهب جامع است نه آن که همانند اعراب در خانه بنشینیم و اجازه دهیم عده ای مسلمان به خاک و خون کشیده شوند. آیا شکست اسرائیل توسط حزب ا... بیشتر به ترویج شیعه کمک کرد یا جلسات مذهبی ما در ذم اهل تسنن؟
▪ ما و زیارت عاشورا
مگر نه این است که امام حسین(ع) برای احیای سنت پیامبر(ص)، خود ،خانواده و اصحابش را فدا کرد و مگر نه این است که اصلی ترین وظیفه ما نیز به پیروی از آن حضرت احیای اسلام ناب است. هیچ فکر کرده ایم زمانی که از روی صفا و اخلاص زیارت عاشورا می خوانیم و صادقانه ادعا می کنیم که با دشمنان امام حسین تا روز قیامت دشمن خواهیم بود - «انی حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه»- در شرایط امروز دشمن امام حسین چه کسی است؟ فکر می کنم فطرت هر انسان مسلمانی پاسخ درستی به این سوال می دهد و تنها این نکته را عرض می کنم که تصور کنید در مقابل امام زمان(عج) قرار گرفته اید ایشان منتظر پاسخ شما به این سوال هستند آیا ممکن است بگویید «من اسرائیل را دشمن شما و امام حسین(ع) نمی دانم و با آن ها دشمن نیستم»؟ پس «انی حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه»
پی نوشت ها:
١.قرآن کریم: سوره انسان آیه ٨و ٩ترجمه آیت ا... العظمی مکارم شیرازی
٢.قرآن کریم: سوره فرقان آیه ٦٧
منبع : روزنامه خراسان