یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

صدر مسند معرفت و فراز چکاد فلسفه


صدر مسند معرفت و فراز چکاد فلسفه
سرزمین ایران همواره مهد علم و فلسفه و خاستگاه عالمان و دانشمندان بوده و همواره نوابغ علمی و فکری و دانشمندان بزرگی را به جهان عرضه کرده است. در میان این ستارگان درخشان علم واندیشه، اخترانی تراز اول وجود دارند که نقششان در این زمینه بسیار حساس واز نظر تاریخ علم بسیار چشمگیر است. از جمله این چهره‌های ماندگار “صدرالمتالهین” حکیم بزرگ و فرزانه وارسته می‌باشد و علی‌رغم آنکه از نظر زمانی به ما نزدیک‌تر است لیکن در هاله‌ای از بی‌توجهی فرو رفته است. فرصت امروز را که روز بزرگداشت این مقام شامخ حکمت و فلسفه دانسته‌اند، غنیمت می‌شماریم و شمه‌ای از زندگی و آثار ارزنده‌اش را بازگو می‌نماییم؛
محمدبن ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی ملقب به صدرالدین و ملاصدرا و معروف به صدرالمتالهین به سال ۹۸۰-۹۷۹هجری قمری در شیراز و در خانواده‌ای بانفوذ و معروف متولد شد. پدر وی خواجه ابراهیم‌بن یحیی قوامی در دستگاه حکومت محلی فارس به شغل وزارت اشتغال داشت. وی تنها فرزند پسر خانواده ثروتمندی بود که مدت‌ها برای پسردار شدن دعا می‌کردند تا آنکه پس از سال‌ها انتظار و اشتیاق به نعمت وجود پسری مفتخر شدند و نام محمد را بر او نهاده و پدر به امید آنکه روزی فرزندش بر مسند فقاهت و حکمت و تبلیغ دین نشیند، او را به “صدرالدین” ملقب ساخت که بعدها او را نیز “صدرا” خطاب می‌کردند.
خانواده قوامی گذشته از مقام و منزلت سیاسی، دارای ثروت و زندگی اشرافی و آسوده‌ای بودند. از این‌رو صدرا تحت عالی‌ترین مراقبت‌ها رشد کرد و از بهترین تعلیم و تربیت ممکن در زادگاهش برخوردار گشت. وی کودکی و نوجوانی خود را درخانواده و محیطی مرفه و آسوده و همراه با تکریم و احترام گذراند. صدرا علاوه بر داشتن شرایط خانوادگی و اجتماعی مساعد، کودکی باهوش و بااستعداد بود که می‌توانست در حوزه علوم عقلی راه پیدا کند. او پس از بهره‌مندی از استادان ممتاز و برجسته استان فارس و آشنایی با زبان فارسی، عربی وتسلط بر آیات قرآنی و نیز طی دوره متوسطه علوم اسلامی و فقه برای کمال بخشیدن بر خردمندی خود از شیراز به قزوین و سپس به اصفهان هجرت کرد. در آن عصر شاه عباس اول که به فقها و علما احترام فراوان می‌گذاشت توانسته بود فضای آماده و محیط مساعدی را در اصفهان برای دانشمندان فراهم آورد. او با انتصاب شیخ بهایی به مقام شیخ الاسلامی و نیز قرب و مقام میرداماد،‌در دربار باعث شد اصفهان بزرگترین حوزه فلسفی و فقهی زمان خود شده و عده زیادی از دانشمندان ایرانی و غیرایرانی به آن دیار جلب شوند. در چنین دورانی بود که صدرای جوان قزوین را ترک کرد و در اصفهان رحل اقامت افکند و در آنجا از محضر این دو استاد نامی بهره‌های فراوانی برد.
ملاصدرا علی‌رغم تمام موفقیت‌ها و پیشرفت‌هایی که داشت، هنوز در جستجوی بعد دیگری در بسط کامل عقل و شخصیت خویش بود. از این‌رو، اصفهان را ترک کرد تا خود را وقف یک زندگی ریاضت‌منشانه کند و به تزکیه باطن بپردازد. وی هرگز به زخارف و زیور دنیا وابستگی نیافت و با وجود ثروت خداداده و به‌ارث رسیده که بسیاری از آن را در راه خدا بخشیده بود به ریاضت پرداخت و از جاه و مقامی که در دسترس او بود، دوری کرد و همت والای خود را در عبادت و کسب معرفت نهاد. او دوره جدیدی را که تربیت معنوی بود آغاز کرد و به دوره تعلم رسمی خاتمه داد. صدرا به منظور پرداختن به تزکیه درونی مایل به کناره‌گیری از شلوغی زندگی اجتماعی بود لذا نقطه‌ای را که برای دستیابی به آرامش باطنی و خلوت‌گزینی انتخاب کرد قریه‌ای بود کوچک ودور افتاده در حوالی قم به بنام کهک. خانه او در میان عام خانه‌های گلین روستایی دارای گنبد آجری است که امروز با گذشت سال‌های سال، تحت عنوان “خانه آقا” از آن یاد می‌کنند و شهرت تاریخی اقامت این فیلسوف حکیم را در دل کویر سوزان زنده نگه داشته است.
صدرالدین در روستای کهک که مدت اقامتش را برخی هفت،‌یازده و برخی دیگر نیز پانزده سال نوشته‌اند، کشف و شهودش را از طریق انضباط معنوی، ذکر و فکر به‌دست آورد و خود را وقف تامل و تجربه معنوی کرد و به آنچه که از مابعدالطبیعه به طریق درک عقلانی رسیده بود با شهود مستقیم به آن رسید. این شخصیت معنوی بزودی تحت فشار اجتماعی قرار گرفت و مجبور شد به زندگی عمومی بازگردد. شاه عباس دوم از ملاصدرا خواست تا دوباره به امر تدریس بپردازد. وی نیز پیرو درخواست شاه به زادگاهش بازگشت. در این برهه از زندگی، وی به تالیف و نگارش آثار و تربیت شاگردان بزرگی همچون ملامحسن فیض کاشانی و عبدالرزاق کاشانی همت گماشت.
زندگی صدرالمتالهین را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد؛
۱) دوره تعلیم و تربیت رسمی در شیراز واصفهان
۲) دوره ریاضت و تزکیه نفس در کهک که خود را وقف زندگی معنوی کرد.
۳) دوره بازگشت به زندگی اجتماعی در شیراز
دوره اخیر که حدود سی سال به طول انجامید صرف تدریس و تالیف‌های ایشان شد. ملاصدرا در واقع نمونه اعلای طبقه‌ای ازحکماست که سهروردی آنها را متاله نامیده بود. در حقیقت به این دلیل است که به ملاصدرا برترین لقب ممکن در سنت حکمت داده شده یعنی لقب صدرالمتالهین که به معنای سرشناس‌ترین فرد در بین متالهان است،‌یعنی سرشناس‌ترین فرد در میان آن گروه از افرادی که خود در بین همه کسانی که درصدد معرفت به امور الهی هستند نخبه‌اند.
از این دانشمند بزرگ اسلامی بیش از پنجاه رساله و کتب دینی، فلسفی و عرفانی به زبان عربی و چند رساله و دیوان به زبان فارسی برجای مانده است که همگی در زمره بهترین نمونه‌های متون عربی فلسفی به شمار می‌آیند. مهمترین وماندگارترین اثر ملاصدرا “الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقله الاریعه” با نام اختصاری و متداول “اسفار” می‌باشد که تاکنون نه جلد این اثر به تصحیح علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره) همراه با شرحی از وی منتشر شده است. این اثر تا امروز در ایران در رده بالاترین متن برای مطالعه در حکمت اسلامی بوده است و حکمت‌پژوهان تنها پس از آنکه به متون معروف کلام، فلسفه مشایی و فلسفه اشراقی بویژه عرفان تسلط پیدا کرده باشند آن را می‌خوانند.
هانری کربن پس از سال‌ها مطالعه فلسفه اسلامی، بویژه فلسفه اسلامی حکمای ایرانی راجع به اسفار می‌نویسد: این کتاب اثر عظیم ملاصدرا و جامع فلسفه ایران شیعی است. تدریس این کتاب آن‌گونه که به عالی‌رتبه‌ترین طلاب در حلقه‌های سنتی تدریس می‌شود اغلب شش سال طول می‌کشد. در ایران لقب مدرس اسفار افتخار بزرگی است که به هرکسی ارزانی نمی‌شود و استادانی که می‌توان آنها را از جمله کسانی به شمار آورد که واقعا بر همه این متون تسلط دارند و می‌توانند تمام معضلاتی را که در پس ظاهر این زبان ساده و واضح نهفته است تبیین کنند، از شمار انگشتان دست تجاوز نمی‌کند.
یکی از نکات جالب توجه زندگانی صدرالمتالهین، سفرهای حج اوست که بنابر معروف با پای پیاده انجام می‌شده است. سفر حج با پای پیاده سفری عاشقانه است و سری پرشور از عشق و قلبی سرشار از اشتیاق و دلی پرسوز و گداز می‌خواهد که عاشق، قدم به قدم با اراده‌ای استوار در پی گمشده خود برود.
سر‌انجام روح پاک این حکیم وارسته در هفتمین سفر حج در شهر بصره و در راه کعبه و خانه معشوق از جامه تن بیرون آمد و با کاروانی از فرشتگان که به پیشواز او آمده بودند، به آسمان و به جوار قدس حق شتافت. سال وفات او را ۱۰۵۰ هجری قمری نگاشته‌اند و مزار شریفش در شهر بصره می‌باشد.
مهناز عابدینی
عباس همایون‌بخت
منبع : روزنامه رسالت