دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


تکرار دهه ۱۹۷۰


تکرار دهه ۱۹۷۰
آیا بانک مرکزی آمریکا یک نهاد پولی مستقل است یا نهادی است که از بازیگران صحنه بازار و سیاست حمایت می کند؟
آیا این نهاد باردیگر رفتارهای نادرست دهه ۱۹۷۰ خود را در پیش گرفته است؟ اقدامات اخیر بانک مرکزی آمریکا از جمله سخنان بن برنانک رئیس آن در برابر اعضای کنگره در ۲۷ فوریه امسال شکلی درباره پاسخ دو پرسش بالا باقی نمی گذارد. بن برنانک ضمن هشدار نسبت به تداوم کاهش رشد اقتصادی آمریکا اعلام کرد در آینده باز هم نرخ های بهره کاهش خواهد یافت.
فرض براین است که یک بانک مرکزی مستقل باید ارزش پول ملی را حفظ و از رشد تورم جلوگیری کند. در دهه ۱۹۷۰ و بار دیگر اکنون مقامات بانک مرکزی آمریکا بارها به خود و یکدیگر قول دادند که نرخ تورم را پایین نگه خواهند داشت اما به محض آنکه نرخ بیکاری اندکی افزایش می یابد، قول ها فراموش می شود.
مردم خیلی زود متوجه شدند که تلاش برای پرهیز از رکود اقتصادی باعث فراموش شدن نگرانی از تورم می شود. بسیاری از آنها معتقدند تورم به تدریج رشد می کند و بانک مرکزی کاری جز وعده دادن انجام نخواهد داد. در دوران رکود قیمت ها و دستمزدها بسیار کم کاهش پیدا می کنند و نتیجه چیزی جز تورم و همزمان رکود یعنی رکود تورمی نیست.
این فرآیند بار دیگر در حال وقوع است. برخلاف واکنش دستمزدها و قیمت ها در تورم پایین دهه ۱۹۹۰ اکنون به سبب پیش بینی رشد تورم، اصلاح قیمت ها و دستمزدها به تعویق می افتد یا متوقف می شود این امر رشد اقتصادی را محدود می کند.
یکی از دردسرهای تورم بالا در دهه ۱۹۷۰ این است: کشوری که احتمال رکودی محدود را نمی پذیرد، در نهایت با رکودی بزرگ روبه رو می شود و این زمانی است که سیاستمداران سرانجام به شکایت های مردم از تورم بالا واکنش نشان می دهند. مردم به جای آنکه بهای نسبتاً اندک رکودی احتمالی را بپردازند، مجبور می شوند بهای بسیار بزرگ تر تورم پایا و رکودی عمیق تر را متحمل شوند و مقابله با رکود عمیق تر و از سرگذراندن آن تنها راه متقاعدکردن مردم به این ایده است که بانک مرکزی بالاخره تصمیم گرفته تورم را مهار کند. پیش بینی های اقتصادی چندان دقیق نیستند با این حال صندوق بین المللی پول، اداره بودجه کنگره و حتی بانک مرکزی آمریکا برای سال ۲۰۰۸ رکود پیش بینی نمی کنند. بانک مرکزی معتقد است نرخ بیکاری احتمالاً به ۳/۵ درصد افزایش خواهد یافت که پایین تر از متوسط نرخ بیکاری در سال های پس از جنگ است.
غالبته در پایان ماه مه نرخ بیکاری در آمریکا به ۵/۵ درصد رسید که بالاترین حد از سال ۱۹۸۶ میلادی بود- مترجمف.
در هرحال این دیدگاه نمی تواند در میزان فعالیت اقتصادی یا بیکاری که طی ماه های آینده شاهد خواهیم بود تغییر به وجود آورد و بانک مرکزی پیش بینی می کند در نیمه دوم امسال رشد اقتصادی افزایش می یابد.
بهبود وضعیت بازارهای مالی مستلزم استقراض بیشتر بود. بانک مرکزی واکنشی صحیح و خلاق نشان داد. این نهاد به این نتیجه رسید که انجام مسوولیتش به عنوان آخرین وام دهنده مستلزم اقدام شجاعانه به هدف حفظ نظام پرداخت هاست و این اقدام را انجام داد.
اما اقدامات بانک مرکزی در کاهش مداوم نرخ های بهره واقعی و کوتاه مدت واکنشی نابجا و خطرناک به فشارهای وال استریت، کنگره و دولت آمریکاست. بانک مرکزی در سال ۱۹۱۳ مستقل شد به این ترتیب این نهاد می تواند در برابر چنین فشارهایی مقاومت کند و در سال های پس از جنگ با آنکه اغلب در این زمینه ناکام بود اما انتظار می رفت قدرت خرید پول ملی را تضمین و رشد اقتصادی را حفظ کند. در مورد وال استریت، فشار برای کاستن از نرخ های بهره با این امید به بانک مرکزی وارد شده که با این اقدام سود اوراق قرضه دولتی پایین خواهد آمد و ضررها کمتر می شود. اغلب هنگامی که بانک مرکزی نرخ های کوتاه مدت را کاهش می دهد نرخ های بلندمدت پایین می آید و چون قیمت های اوراق قرضه و وام های رهنی با کاهش نرخ هایشان افزایش می یابد ضررهای سرمایه گذاران در این ابزارهای سرمایه گذاری کاهش پیدا می کند. علت فشار کنگره و دولت بر بانک مرکزی این است که دو نهاد یاد شده مجبور هستند در سال انتخابات با انجام کاری نشان دهند نگران هستند.
مسلماً آقای بن برنانک و همکارانش در بانک مرکزی حوادث دهه ۱۹۷۰ را به یاد دارند. آنها خود را با این اعتقاد راضی می کنند که با افزایش فوری نرخ های بهره نسبت به هرگونه رشد تورم واکنش نشان خواهند داد. این وضعیت یادآور تعهداتی است که به طور مکرر در دهه ۱۹۷۰ از سوی بانک مرکزی آمریکا داده می شد و این بانک تمایلی به انجام آنها نداشت. واقعیت این است که افزایش نرخ های بهره برای مردم رضایت بخش نیست و با توجه به موج رو به رشد پوپولیسم در آمریکا اجرای سیاست افزایش نرخ تورم دشوارتر خواهد شد.
سیاست های بانک مرکزی آمریکا تفاوت بسیاری با سیاست های بانک مرکزی اروپا دارد. بانک مرکزی اروپا همزمان دو هدف یعنی تقویت رشد اقتصادی و کاستن از تورم را پیگیری می کند. این بانک دائماً از یکی از این اهداف به سوی دیگری تغییر مسیر نمی دهد. بانک مرکزی آمریکا نیز باید چنین کند. در دهه ۱۹۷۰ بانک مرکزی آمریکا چون دائماً از یک هدف به هدف دیگر تغییر جهت می داد، به هیچ کدام دست نیافت. هم تورم و هم بیماری رشد کرد. سپس در دهه ۱۹۸۰ هر دو شاخص کاهش یافتند یعنی پس از آنکه بانک مرکزی تورم را کنترل کرد.
پس از سال ۱۹۸۵ سیاست های بانک مرکزی آمریکا باعث پایین ماندن نرخ تورم و بیکاری شد. نتیجه این سیاست ۲۰ سال رشد اقتصادی و سه دوره توسعه اقتصادی در دوران صلح بود که تنها به واسطه رکودهای کوتاه مدت دچار وقفه می شد.
ما نباید این سیاست را نادیده بگیریم. استقلال بانک مرکزی حقی ارزشمند است که نباید کنار گذاشته شود. بانک مرکزی باید بر تعهد خود یعنی جلوگیری از رشد تورم تاکید کند نه اینکه پیش از انتخابات تورم را به پای نرخ پایین تر بیکاری قربانی کند.
نویسنده: آلان ملتزر
استاد دانشگاه کارنگی ملون و نویسنده کتاب «تاریخ بانک مرکزی آمریکا»
مترجم:محمد علی آذری نیا
منبع : روزنامه سرمایه