پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در ضرورت پاسداشت مرزها


در ضرورت پاسداشت مرزها
فضای سیاسی داخل ایران ظرف هفته های اخیر به شدت پیچیده، حساس و پرآسیب شده است. این پیچیدگی مشخصا دو جنبه خاص دارد. یک جنبه آن مربوط به درون جریان اصولگراست که ناچار باید راهی برای کنترل برخی تاثیرات منفی پیروزی های پی در پی و خصوصا آخرین آنها یعنی انتخابات مجلس هشتم بیابد و جنبه دیگر به اصلاح طلبان باز می گردد که اگرچه ناکامی آنها در جلب نظر و رای مردم روز به روز تشدید شده اما بیکار ننشسته اند و اکنون خبرها حاکی از نوعی تجدید سازمان درون جریان اصلاحات است.
اجازه بدهید از اصلاح طلبان شروع کنیم. مشخصه اصلی انتخابات مجلس هشتم برای اصلاح طلبان این بود که اولا به رغم مشارکت بالای مردم، آراء جز به مقداری بسیار اندک به جانب آنها میل نکرد. و ثانیا، برای نخستین بار نظام سیاسی به آن دسته معدود از اصلاح طلبان که سوابق آنها نشان می داد در صورت ورود به حاکمیت نقض چارچوب های اساسی آن را در دستور کار خود قرار خواهند داد اجازه حضور در رقابت نداد. اصلاح طلبان اکنون به فکر افتاده اند که باید این هر دو مشکل را چاره کنند. راه حلی که برای مشکل عدم اقبال مردمی یافته اند این است که چهره ای چون محمد خاتمی را راضی به حضور در انتخابات بکنند. پیش روی تلاش ها برای راضی کردن خاتمی به حضور در انتخابات ۲ مشکل وجود دارد. اول اینکه نزدیکان خاتمی ظاهرا عقیده دارند بی رغبتی رای دهندگان در انتخابات مجلس هشتم به فهرستی که نام او در صدر آن قرار داشت علامتی است از اینکه حساب کردن روی رای بالای او در میان مردم تا حدودی خیالپردازی است و آدم عاقل در رقابتی که باخت در آن از پیش محرز است شرکت نمی کند. دومین مشکل هم این است که خاتمی به حمایت یکپارچه اصلاح طلبان از خود مطمئن نیست و علاوه بر اینکه احزابی نظیر کارگزاران و اعتماد ملی بازی خاص خود را در انتخابات آینده تعقیب می کنند، حتی حزب مشارکت هم در حمایت از خاتمی یکدل نیست و افرادی مانند محمدرضا عارف از هم اکنون علاقمندی خود را به حضور در رقابت اعلام کرده اند.
هنوز معلوم نیست اصلاح طلبان برای حل این دو مشکل راهی خواهند یافت یا نه؛ ولی حتی با فرض حل آنها باز هم در این باره که مسئله اساسی رویگردانی مردم از اصلاح طلبان حل شده باشد محل تردید جدی است. مسئله اصلی این است که مردم وقتی اصلاح طلبان در صحنه باشند به آنها رای نمی دهند و وقتی در صحنه نباشند به رهنمودهای آنها توجهی نمی کنند و این مسئله چه خاتمی در صحنه باشد و چه نباشد و چه اصلاح طلبان یکپارچه از او حمایت بکنند و چه نکنند تا زمانی که اصلاح طلبان اساسا در استراتژی سیاسی خویش بازنگری نکنند حل نخواهد شد.
اما موضوع دوم یعنی بی اعتمادی نظام به اصلاح طلبان -که رابطه ای دیالکتیکی با بی اعتمادی مردم به آنها دارد- تبدیل به معضلی در میان اصلاح طلبان تندرو شده است.
بخشی از لایه تندرو جریان اصلاحات اکنون تاکید دارد که ایستادگی در مقابل نظام بی حاصل است و ضمنا عملکرد گذشته جبهه اصلاحات وضعیتی به وجود آورده که نظام نسبت به تندروهای اصلاح طلب «دغدغه های» بحقی دارد و اصلاح طلبان باید این دغدغه ها را رفع کنند و به نظر می رسد همین تحلیل به زودی به انشعابی در میان تندروها خواهد انجامید. این جملات را که یکی از اعضای مرکزیت حزب کارگزاران یکی دو هفته قبل به یک روزنامه همسو با خود گفته بخوانید: « ما باید این واقعیت را بپذیریم که در یک دوره نه چندان کوتاه و ۸ ساله هر کسی از طرف اصلاحات سخن گفته و موضع گرفته است... باید پذیرفت در حوزه هایی افراد و جریاناتی نیتی داشته اند که در متن اصلاحات در مورد آن نیات توافقی نبوده و نیست. ممکن است یکی از دغدغه های نظام این باشد که شما به عنوان یک جریان اصیل خط امامی معتقد به نظام، چرا حدود خود را با چنین افراد و گروه هایی تعیین نمی کنید؟ این دغدغه برای ما قابل فهم و قابل حل است... به عنوان مثال عرض می کنم در حوادثی مانند حادثه ۱۸ تیر که در اصل حق با دانشجویان بود و نوعی اعتراض مدنی بود به حوادثی منجر شد که خوشایند نبود و در بعضی از آشوب های خیابانی شعارهایی داده شد که برای کشور و انقلاب مضر بود. ما باید به طور مشخص تعیین کنیم که مرز دفاع ما از فعالیت های مدنی تا کجا است؛ تا جایی است که ساختارهای نظام را نمی شکند و اصول انقلاب و نظام را زیر سوال نمی برد». بسیار بعید است که این جملات با توجه به شناختی که از گوینده آن وجود دارد چیزی بیش از یک تاکتیک سیاسی برای عبور از یک مرحله فوق العاده بحرانی در تاریخ جریان اصلاح طلبی باشد، ولی تنبهی در همین حد را هم -که خود البته از برکات نتیجه انتخابات مجلس هفتم است- به فال نیک باید گرفت. با توجه به بالا گرفتن زمزمه هایی از این دست در میان اصلاح طلبان می توان حدس زد که به زودی بر این مبنا که آیا به سمت تعامل با نظام پیش رفت یا به سمت تقابل با آن دسته بندی های جدیدی میان اصلاح طلبان تندرو ظهور خواهد کرد و با گرایش برخی از آنها به سمت موضع تعادل، جناح سوپر رادیکال هر چه بیشتر در انزوا فرو خواهد رفت.
درسی که اصولگرایان باید از مطالعه دقیق این صحنه بیاموزند -یعنی همان کاری که به ندرت انجام شده- این است که حریف سیاسی آنها در مجموع عقلانیت بیشتری در رفتارها و تصمیم گیری های خود وارد کرده و از همین رو باید اندیشیده تر با آن مواجه شد. آنچه که امروز در درون جریان اصولگرایی دیده می شود البته با این معنا اندکی فاصله دارد. اصولگرایان اکنون سرخوش از پیروزی های اخیر -که البته به حق نصیب آنها شده و می توان حدس زد در میان مدت بی دردسر تداوم خواهد داشت- به شدت به رقابت درون جریانی مشغول شده اند و در مواردی با دوستان خود چنان بداخلاقی می کنند که گویی مرزها را جمله فراموش کرده اند و امکان ماهی گیری دشمن از این آب گل آلود را بالکل منتفی می دانند. بدون شک در چنین فضایی نه فقط سوءتفاهم ها رشد می کند و اختلافات جزئی بدل به گرفتاری هایی بزرگ می شود بلکه زمینه ای امن برای بدخواهان نیز فراهم می گردد تا در پناه غبار برخاسته از این درگیری ها سازمان و روحیه خود را از نو بیارایند و یکباره در حالی که دوستان مشغول زد و خورد با یکدیگرند حریف گوی سبقت از میانه میدان برباید. در اینجا مجالی نیست و ضرورتی هم ندارد که به جزئیات بداخلاقی های اخیر برخی دوستان با یکدیگر پرداخته شود. همین قدر که معلوم باشد سود این درگیری ها به انبان چه جماعتی سرازیر می شود کافی است.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان